شهروندان ایرانی باید تنبیه شوند که چرا "گزینه نزدیک تر" را انتخاب نموده اند و به پیشگویی های (!) هاشمی در نامه معروفش توجه ننمودند. اما هاشمی از 2 راهکار اصلی خود غافل نیست و برای اجرای آن به دنبال فرصتی مناسب میگردد.

 

گزارش 100 روزه دکتر حسن روحانی برخلاف انتظار قبل از آنکه نشان دهنده نقشه‌ی راه دولت باشد، موید تداوم پیآمدهای سیاسی شهر آشوبی سال 88 بود.

بنده در این زمینه، تحلیل سعید حجاریان از این گزارش را نزدیک ترین تحلیل به مقصود آقای روحانی میدانم که گفت:

«به نظر من سیاه‌نمایی بد نیست؛ هرچند برای عده‌ای خوش نباشد، چراکه گاه حقیقت تلخ است.

حجاریان ادامه میدهد: گرنیکا شهری در اسپانیا بود که هیتلر آن را بمباران کرد و ژنرال فرانکو توانست آن را اشغال کند. پیکاسو آن زمان در پاریس نمایشگاهی برپا کرده و تابلوی گرنیکا را در آنجا به نمایش گذاشت. یک افسر آلمانی به نمایشگاه آمد و از پیکاسو پرسید «این تابلو کار شماست؟» و پیکاسو در جواب گفت «خیر، کار شماست!».

تشبیه حجاریان از گزارش 100 روزه هر چند رندانه و هنرمندانه است اما ظاهراً ایشان با رویکرد «تجاهل العارف» می کوشد تا یک واقعیت را در این میان نادیده بگیرد و اجازه ندهد که مخاطب به آن فکر کند.

برای فهم بهتر گزارش آقای روحانی باید نگاهی کنیم به علل انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور و چرایی اقبال مردم به او.

اگر دقت کنیم مشخص خواهد شد که پیروز انتخابات 92 بنوعی آمریکایی ها و عقبه آنها از میان جناح پراگماتیسم داخل ایران بود که به سختی موفق شد با ایجاد بحران معیشت، فشار اقتصادی و به استیصال کشاندن شهروندان ایرانی، آنها را مدیریت کرده و به سمت گزینه مدعی تعامل بادنیا (بخوانید آمریکا) سوق دهد.

موید این ادعا می تواند سخنان اوباما در انجمن سابان باشد که گفت: تحریم ها ضربه زیادی به اقتصاد ایران زد، فروش نفت آن‌ها را به شدت کاهش داد، ارزش پولشان را به شدت پایین آورد... روی کار آمدن «حسن روحانی» رئیس‌جمهور ایران در نتیجه اعمال تحریم‌های جهانی علیه این کشور بوده.

اما این همه واقعیت نیست، اصل ماجرا را می توان در خطبه های نمازجمعه سال88 به امامت آیت الله خامنه ای جستجو کرد. آن نماز جمعه نقطه عطفی در عمر سیاسی اکبرهاشمی رفسنجانی بود، آنجا که بر خلاف انتظارش رهبری فرمودند: من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم، كه طبیعی هم هست؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فكر كنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه مسائل خارجی اختلاف نظر دارند، هم در زمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی اختلاف نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند؛ و نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیكتر است.

اینکه آیت الله خامنه ای از میان دوگانه "محمود- اکبر" محمود را انتخاب میکند؛ هاشمی را هم تلخ کام مینماید و هم به او انگیزه میدهد که با به شکست کشاندن "گزینه نزدیک تر به رهبری" رفیق دیرینه اش را متنبه و پشیمان کند.

هاشمی در این مدت با دو راه کار اصلی توانست حرف خود را بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند، یکی با ایجاد نابسامانی اقتصادی در کشور و به شکست کشاندن دولت در عرصه اقتصادی و دیگری با سیاه نمایی از عملکرد احمدی نژاد.

البته او توان خود در فلج کردن دولت و نظام در عرصه سیاسی را در شهرآشوب هشتاد و هشت به کار بست و تلاش نمود تا اولین نتیجه انتخاب "دیگری" را به رخ نظام بکشد. شهروندان ایرانی باید تنبیه شوند که چرا "گزینه نزدیک تر" را انتخاب نموده اند و به پیشگویی های (!) هاشمی در نامه معروفش توجه ننمودند. اما هاشمی از 2 راهکار اصلی خود غافل نیست و برای اجرای آن به دنبال فرصتی مناسب میگردد.

اظهارات جواد منصوری، معاون وزیر خارجه هاشمی نشان می دهد که دولت سازندگی، برای خود عقبه ای قدرتمند در بخش آریستوکراتیک و بوروکراتیک و تجار صنعتی کشور فراهم کرده. پشتوانه ای که می تواند تمامی دولت ها را زمین گیر کند، خاتمی هیچگاه در مقابل هاشمی ایستادگی نکرد و از این رو دولتش چندان گزیده نشد، اما احمدی نژاد به تقابل با او برخواست و از این رو باید در فرصت مناسب زمین میخورد، تا هاشمی نشان دهد که رهبری در انتخاب "گزینه نزدیک تر به خود" اشتباه کرده است.

عملکرد و سخنان مهدی، فرزند جسور و ناخوشنام هاشمی میتواند نشان دهد که چگونه قرار است "دولت مورد وثوق رهبری" شکست بخورد، آنجا که می گوید: حرف هایی که ماها می زنیم، حرف هایی که بابا زد، از همه حرف های اصلاح طلبان تندتر بود. ما تقسیم کار کرده ایم و هر کسی کار خودش رو می کند. بابا کار خودش رو می کند، من وظیفه ای برایم تعریف شده که آن را انجام می دهم. نظام هم می داند که من دارم چه کار می کنم. اینها هم می دانند اخلال هایی که در زمان رفتن احمدی نژاد به سازمان ملل ایجاد شد، توسط من بوده. طرف های من می فهمند که من کی ام و می فهمند من دارم چه کاری میکنم که انقدر با من بد هستند.

یا در جایی دیگر افشا می شود که: یک آقازاده در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۰ از تلفن دوبی خود به من زنگ زد و خواست با مقام‌های وزارت خزانه‌داری ارتباط برقرار کنم تا تحریم‌ها علیه ایران افزایش یابد ... این آقازاده که بارها تاکید کرده بود که همه کارهای خانواده‌اش هماهنگ انجام می‌شود، معتقد بود که تحریم‌ها برای ضربه به حاکمیت و دولت بسیار موثر هستند. وقتی هم بعداً در این باره با یکی از دوستان عضو یکی از اتاق‌های فکر واشنگتن حرف می‌زدم، او نیز تایید کرد که با افراد دیگری نیز تماس گرفته شده بود.

اما راه کار دیگر حکایت از یک طراحی رسانه ای دارد تا نشان دهد که این همه سیاهی نتیجه عملکرد "گزینه نزدیک تر به رهبری" است. به همین منظور است که جناب "استوانه و شناسنامه" و دیگر سینه چاکانشان هر جا که می نشینند از بدبختی های دوران گذشته می گویند و تصریح میکنند که تنها کسی که حرفش درست بود، جناب هاشمی است.

مویدات روزنامه ای و رسانه ای این ادعا بسیارند، اگر از اظهارات جناب رییس جمهور و آن گزارش معروفشان و دیگر سخنانشان درباره وضعیت کشور بگذریم، به این دو جمله اکتفا می کنیم که آقای هاشمی در دیدار با مردم کرمان اظهار داشتند که بدهی های هشت سال دولت احمدی نژاد از بدهی های جنگ هشت ساله بیشتر بوده است(!!).

البته نباید نادیده انگاشت که احمدی نژاد نیز به خاطر دلخوری هایش، در 2سال آخر وضعیت اقتصادی کشور را رها کرد و به شیوه ای مظلوم نمایانه، خود را به کنار صحنه کشید و با آغوش باز از سیل توهین ها و تخریب ها استقبال نمود. او حتی در برابر رد صلاحیت کاندیدای محبوبش واکنش نشان نداد تا مظلومیت بدست آمده برایش در افکار تعداد محدودی از طرفداران دستخوش تغییر نشود.

با گذشت 4سال از نامه معروف هاشمی به رهبری نظام، انتخاباتی برگزار شد که همه چیز مهیای حضور پیش گوی دلسوز بود، او که گفته بود احمدی نژاد کشور را نابود می کند و امروز شهروندان ایرانی میدیدند که مشکلات عدیده اقتصادی بر سرشان خراب شده است، چه فرقی میکند که اینها حاصل عملکرد غلط احمدی نژاد باشد یا تقسیم کار آقازاده و بابای‌شان که یکی تحریم هارا افزایش می داد و دیگری از درون نابسامانی می نمود، به هر تقدیر رفتار رای دهندگان تحت تاثیر مشکل معیشت قرار گرفته و همه چیز مهیای آمدن آیت الله شد. هاشمی آماده بود که میوه شهر آشوبی های 88 و نابسامانی های اقتصادی را در خرداد 92 برداشت کند.

اما به ناگاه با جسارت شورای نگهبان، فرصت حضور دوباره ایشان در آخرین فصل عمر سیاسی اش فراهم نمی شود و مهمان ناخوانده به نیابت از او میدان داری میکند. حسن روحانی میراث دار یک سال شهرآشوب هشتاد و هشت و سه سال جنگ دلار و کالاست. از این رو برای تداوم خود چاره ای ندارد جز آنکه این راه سلف را ادامه دهد و همچنان با تنزیه و قباحت زدایی از معارضان نظام و سیاه نمایی از عملکرد دولت گذشته به آینده سیاسی خود امیدوار باشد.

×داریوش سجادی -مشاور آقای کروبی در انتخابات 88-