احمدی نژاد همیشه می گفت ظرفیت کار بیشتر هست. رهبری معظم بارها به احمدی نژاد تاکید کردند شما ۱۰ شب به بعد کار نکن. ما چراغ اتاقش را خاموش می کردیم و می گفتیم آقای احمدی نژاد از فرمان رهبری تخطی نکنید! بالاخره روزی برای داوری ملت وجود دارد و زمانش می رسد.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ دکتر غلامحسین الهام سخنگوی دولت دهم شب گذشته در مسجد حضرت زینب (س) تهران به سخنرانی پرداخت. سخنان دکتر الهام حول موضوع انقلاب اسلامی و پاسخ به پرسش “چرا انقلاب کردیم” شکل گرفت. وی در پایان سخنان به سوالات حضار درباره مسائل روز نیز پاسخ داد. متن کامل سخنرانی دکتر الهام به شرح زیر است:

سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز سی و هفتمین سال انقلاب و نظام اسلامی را که به قیمت فداکاری ها، مجاهدت ها و خون پاک شهیدان، استقرار یافت و به همان خون ها استحکام پیدا کرد و ادامه یافت تبریک عرض می کنم. به روح بلند امام عزیز  و بنیان گذار این نهضت، تک تک شهیدان، جانبازان و فداکاران این عرصه با اهدای صلواتی ادای حق می کنیم.

توفیقی حاصل شد که امشب که بنا بر دستور نهاد فرهنگی مسجد، هیئت محترم امنا و امام جماعت مسجد، به این مناسبت، چند دقیقه ای در خدمت شما باشم. حرف و سخن در باب انقلاب بسیار است اما انگیزه ای ایجاد شد تا موضوع خاصی را به عنوان بحث مشترک بین خودمان انتخاب کنیم. ابتدا تصور می شد این بحث تکراری و غیرضروری است اما با اندکی تأمل لازم دیدم که در باب آن سخن گفته شود، چون با وجود این که ۳۷ سال از انقلاب می گذرد اگر کسی امروز چهل ساله هم باشد درکش نسبت به دوران انقلاب، اندازه کودکی سه ساله خواهد بود.

علاوه بر این در طول این سه دهه، فاصله هایی به وجود آمده و شاید نیاز باشد نسلی که در انقلاب دخیل بودند، با نسل های جوان حرف های تازه ای بزنند و بگویند چرا انقلاب کردند و شاید این سوال خیلی از جوانان باشد. امثال من به هنگام وقوع انقلاب اسلامی، یک دانشجوی حدوداً نوزده یا بیست ساله و سال دوم دانشگاه بودیم و به دلیل فعالیت های مذهبی و اجتماعی پس از دوران دبیرستان، ذهنیتی از شرایط آن دوران داریم که به عنوان شاهدی عینی، می توانیم حرف ها و اتفاقاتی را که در آن عصر مشاهده کردیم و شنیدیم برای نسل جوان بازگو کنیم.

دلیل این که این انگیزه برای طرح این بحث ایجاد شد این بود که مدتی پیش، یکی از دوستان، چند سی دی به بنده داد که حاوی گزارشی از روند انقلاب بود. این سی دی توسط یک رسانه ضد انقلاب و بیگانه تهیه و تلاش شده بود که تصویر دوران شاه، پهلوی و فضای انقلاب را یک شرایط عادی و مثبت جلوه بدهد و انقلاب را بی مبنا، بی منطق و حرکتی تندروانه و بدون جهت روشن تلقی نماید. شبهاتی قوی را در ذهن ایجاد می کرد و بعضی از جوانان خیلی فعال را می دیدم و اعتراف می کردند این مستند ها آن ها را تحت تأثیر قرار داده است. البته این موضوع نشان از غفلت ما بود و رسانه ملی ما بسیاری از اطلاعات تصویری دوران مختلف را در اختیار دارد که همه آن گزارش ها که به صورت هنرمندانه تهیه شده بود نشان می داد همه مدارک و مستندات از خود ماست و  آرشیو آن می توانست در کشور خودمان وجود داشته باشد.

بنده گفتم حالا با دوستان نشستی داشته باشید و ببینید آیا وضعیت  همان گونه است که آن شبکه به آن ها پرداخته و پس از آن بررسی کنیم چرا انقلاب کردیم؟! طبق این مستندها اوضاع خوب بود و شاه در مقابل آمریکا کرنش نمی کرد و در برابر آن می ایستاد، اوضاع مردم و سطح رفاه آن ها نیز مناسب بود. شاه برای دفاع از حقوق ملت و قیمت نفت نیز در صحنه بود. علاوه بر این در کشورهای اسلامی از مسائل اسلامی دفاع می کرد و حج و زیارت امام رضا (ع) را نیز در برنامه خود داشت و به هنگام وقوع انقلاب هم از در تعامل با مخالفین درآمد پس برای چه و به چه دلیل خواستیم اوضاع به هم بریزیم و انقلاب کنیم؟! مشکلاتی هم که امروز وجود دارد که می تواند مزید بر پرسش ها باشد و می توانیم آن ها را با هم مقایسه کنیم. حالا من به عنوان یک شاهد می خواهم بگویم واقعا این گونه و طبق این ادعا ها بود یا نه؟!

ابتدا لازم است چند شاخص را با هم مرور کنیم تا به درک بهتر برسیم. یکی از این شاخص ها اوضاع اقتصادی و نفت در کشور بود. در سال ۵۲ و در پی اتفاقی، جهشی در قیمت نفت رخ داد و ایران که جز اوپک بود با تلاش هایی که برای افزایش قیمت نفت داشت تبدیل به یک سوژه رسانه ای مهم شد. به خاطر دارم شاه در آن سال ها این رخداد نفتی را به عنوان پیروزی و دستاورد بزرگ اوپک در نفت جشن گرفت. قیمت نفت افزایش یافت و روزی حدود شش میلیون بشکه نیز صادر می شد. سوال این جاست که خروجی افزایش قیمت و ماحصل فروش نفت برای کشور چه بود؟! سطح زندگی مردم چه تغییری کرد؟!

اتفاقی که رخ داد این بود که در همان سال شاه شروع به کمک های خیلی موثر و بی توجیه به شرکت های غربی کرد و خیلی از درآمدهای نفتی به عنوان وام به سمت شرکت های آمریکایی و اورپایی سرازیر شد. در همان سال ها یکی از بحث های رسانه های خبری و محافل ما این بود که شاه با خرید سهام یک شرکت ورشکسته انگلیسی توانست آن را از ورشکستی نجات دهد. یعنی خرید سهام شرکت های از پا افتاده در دستور کار شاه قرار گرفت و پول فروش نفت در این راه هزینه شد. پس از آن خرید سلاح های جنگی بود که ممکن است در ضرورت خریدش در آن شرایط تأمل شود؛ ولی سوال این جا بود که در آن شرایط، تهدید نظامی ما از کجا بود و از سوی چه کسی بود؟! ما که متحد آمریکا به شمار می رفتیم، پس از سوی چه کسی برای ما تهدید وجود داشت که این پول برای خرید این سلاح ها هزینه شد. حالا برخی می گفتند که مثلا اف ۱۴ در آن زمان خوب نبود و سلاح بهتری را می شد با قیمت ارزانتری خریداری کرد. ولی بخش عمده ای از این پول نفت، صرف تجهیزات نظامی می شد. سوال اساسی این جا بود که این سلاح ها و تجهیزات نظامی در کدام بخش دفاعی کشور مورد استفاده قرار می گرفت؟!

نکته مهم این بود که رژیم شاه مهم ترین پشتوانه حمایت و حفاظت از منافع آمریکا در خلیج فارس بود. یکی از وقایع آن روز که در خاطرم هست رژیم عمان و سلطان قابوس بود که تحت فشار مخالفان کمونیست داخلی دچار جنگی داخلی شد. نیروی نظامی ما به آنجا اعزام می شد تا با نیروهای مخالف سلطان بجنگد و از سلطان قابوس که دست نشانده و مهم ترین پایگاه انگلستان در منطقه بود دفاع کند. در آن زمان، سرباز ایرانی با تجهیزات نظامی ایران از سلطان قابوس دفاع می کرد و نیروی نظامی ما به عنوان حافظ منافع دیگران در منطقه تلقی می شد.

مسائل داخلی و رویارو قرار دادن مردم و ارتش هم به دلیل بدنه سالم ارتش، افراد مناسب معتقد و همچنین راهنمایی های امام به نفع انقلاب مصادره شد. اما همان موقع و بلافاصله بخش عمده ای از تجهیزات نظامی کشور که به طور مثال، هواپیمای اف ۱۴ و اف ۱۶ بود از سوی آمریکا توقیف شد و هیچ وقت هم آن ها را به ایران تحویل ندادند. این ها مسائلی بود که بخشی از پول نفتی ایران برای آن ها هزینه شد، اما زندگی مردم چگونه بود؟! من از کسانی بودم که مثل بسیاری از جوانان کشور به دستور امام برای سازندگی به روستاها اعزام شدیم اما در همان حال فقر عجیبی دیده می شد. البته در طول این ۳۷ سال واقعا برای رفع فقر کارهای زیادی انجام شده است ولی با این وجود هنوز هم فقر دیده می شود و بسیاری از جوانان ما را در برخی مناطق همچون قلعه گنج کرمان و جاهای دیگر به شدت عصبی و ناراحت کرده است.

بنده در دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد به همراه ایشان در همین شهر ری و اطراف تهران و کنار پالایشگاه نفت، مسائل عدیده ای از وضعیت سخت و اسف بار دیدم. یادم می آید در روز عاشورایی به همراه دکتر احمدی نژاد در جنوب شهر بودیم که طبق معمول مردم با دادن نامه و طرح مسائل و مشکلات خود حضور داشتند. آقای دکتر احمدی نژاد فکرشان به شدت مشغول شده بود می گفتند اگر بتوانیم یک طرح هدفمندی راه اندازی کنیم و پولی به جیب مردم برسد حداقل خیالمان راحت می شود که کسی گرسنه نمی خوابد. یعنی بعد از سال ها کار کردن، هنوز در پایتخت شاهد این مشکلات هستیم. البته بهتر می شد کار کرد اما بحث این جاست که با آن پول و در آن شرایط و با آن جمعیت آن روز خیلی کارها می شد انجام داد. شاه و اطرافیانش مدعی بودند ایران نقطه امن است اما در عین حال ایران ژاندارم منطقه هم هست و ایران مأموریت حفاظت و امنیت منافع آمریکا را بر عهده دارد. خب وضعیت اقتصادی این گونه بود.

قدرت خرید مردم و سطح خورد و خوراک مردم و مصرف مردم بسیار پایین بود و واقعا وضعیت زندگی ها مناسب نبود. فاصله ها خیلی گسترده بود. رژیم شاه یکی از فروشندگان نفت به اسرائیل بود. نکته مهم این است که خباثت اسرائیل در آن روز و در جامعه عرب بسیار متفاوت بود؛ زیرا نه از کمپ دیوید خبری بود و نه از قراردادهای هماهنگی اسرائیل و همه ی کشورهای عربی همچون سوریه، عربستان، لبنان، اردن و مصر با اسرائیل به عنوان رژیمی غاصب و نامشروع مشکل داشتند. شاه این رژیم را به عنوان یک واقعیت به رسمیت شناخت و  به آن کمک می کرد و نفت می فروخت. اسرائیل در ایران اسرائیل نیز سفارت داشت. عرب ها بعد از جنگ رمضان، نفت را علیه اروپا و آمریکا تحریم کردند که سه روز بیش تر طول نکشید و یک تحریم نفتی از سوی اعراب صورت گرفت و اروپا را فلج کرد که به شدت تأثیر گذار بود.

واسطه حل این مشکل شاه بود که با اعزام نمایندگانی برای مذاکره با عربستان و کشورهای عربی سعی کرد این مسأله را حل نماید. وزیر خارجه ایران را عربستان در چادر و در بیابان پذیرفت. عربستان می گفت که ما در چادر زندگی می کنیم و با همین شیر شتران می سازیم اما تصمیم گرفتیم در مقابل آمریکا و اروپا مقاومت بکنیم. این رژیم در آن موقع پشت اسرائیل بود و با وجود این که ما کشوری شیعه بودیم اما متأسفانه ما را اخ الیهود می نامیدند.  از آن طرف هم کارشناسان امنیتی اسرائیل یعنی موساد، بخشی از نهاد اطلاعاتی شاه را تشکیل می دادند. سیای آمریکا در ارتش و انگلیس در دربار و سازمان ها و موساد در ساواک حضور داشتند و سازمان های امنیتی شاه را اداره می کردند. بخش وابسته اسرائیل که همان بهائیت و وهابیت بودند بخش عمده ای اقتدار شاه را تشکیل می دادند و بسیای از بخش های اقتصادی در دست این گروه ها بود.

مسأله دیگر کمک شاه به انتخابات آمریکا بود و در آن دوران که جرالد فورد به عنوان رئیس جهمور جمهوری خواهان و بعد از رسوایی نیکسون آمده بود با حمایت کامل شاه و پول دربار روانه امریکا شد. این گونه شد که پول نفت رفاهی برای ما ایجا نکرده بود و بسیاری از شاخصه ها مانند آموزش و بهداشت بسیار ضعیف بود و بسیاری از پزشکان ما از هند و پاکستان آمده بودند و وضعیت درمانی ما مثل امروز نبود.

اما بحث آزادی ها چکونه بود؟! آزادی های سیاسی برای هیچ کسی موضوعیت نداشت و شرایط عمومی برای مسلمانانی که می خواستند سبک زندگی دینی داشته باشد بسیار سخت بود. ارتکاب فساد هیچ محدودیتی نداشت و ساخت فیلم های مبتذل دچار هیچ محدودیتی نبود. در بسیاری از شهرها و مراکز استانی، فاحشه خانه هایی وجود داشت که جوانان ما را به آن سمت می کشاندند. تجارت انسان و قاچاق فحشا کرامت انسانی و زنان را لگدمال می کرد و وضعیتی فلاکت بار برای دختران جوانان پدید می آورد. تئائرهای مبتدل و روابط شرم آور علنن در پیش چشم مردم اجرا می شد که اعتراض خیلی از مومنین را در پی داشت. ما الان ناراحتی هایی از وضعیت فرهنگی داریم و درست است که عده ای از این وضعیت ناراحت هستند اما مقایسه آن با وضعیت فرهنگی شاه بی خود است و در آن روز واقعا فضاحت فرهنگی به نهایت رسیده بود.

از آن طرف نیز حجاب داشتن یک علامت برای تحقیر بود و زن مسلمان هم باید از هویتش دفاع می کرد و هم زیر ذره بین بود و بعدها در آینده سیاسی وی تأثیر داشت. نماز خواندن نوعی خفت بود و البته مسلمانان مقاومت می کردند. آزادی کتاب خواندن نیز نبود و کتاب های دینی را باید جلد و پنهانش می کردی، و اگر ساواک آن کتاب را می یافت صاحب کتاب برای مدتی روانه زندان می شد. حالا اگر عکس امام پیدا می کردند که فاجعه بود. کتاب های عادی مهندس بازرگان و دکتر شریعتی وجود داشت اما آزاد نبود. این کتاب های مذهبی در دانشگاه ها به سختی جا داده می شد که بعد از مدتی گارد می ریخت و همه ان ها را از بین می برد. آزادی خواندن وجود نداشت، مجلات مبتذل بود وروزنامه ها هم دارای اخبار کلیشه ای و تکراری و جهت دار بود.

آقای موسوی اردبیلی نقل می کرد شعر پروین اعتصامی را می خواندم که ساواک مرا اظهار کرد و گفت این چه شعری است که می خوانی؟! یکی از روحانیون در باره امام رضا (ع) و شهادتش صحبت کرده بود که ساواک وی را احضار کرد و گفت و داری با این سخنان به دربار کنایه می زنی. در گفتن حقایق تاریخی نیز محدودیت بود و روحانیون را احضار می کردند و از آن ها نیز تعهد می گرفتند که علیه مصالح ملی و رژیم سخن نگوید.

بوروکراسی و دستگاه های اداری چه وضعیتی داشت؟! حرف رایج آن زمان این بود که یا باید پول داشته باشی یا پارتی، وگرنه کارت راه انداخته نمی شود. البته در دستگا های اداری افراد صدیقی بودند که کار مردم را راه می اندختند اما فضای حاکم بر دستگاه اداری همین بود. درباریان می نوشتند که اشرف خواهر شاه پول می گرفت و پست می داد.

فضای حزبی و سیاسی چطور بود. حزبی مثل ایران نوین وجود داشت که بعدها با آمدن حزب رستاخیر، شاه دستور داد یا عضو این حزب شوید یا از کشور خارج شوید. بعدها این حزب را به دوسته چپ و راست و مخالف و موافق تقسیم کردند. پدیده الکلیسم خانواده ها را به شدت آزار می داد. بدمستی، امنیتی برای خانواده ها در خیابان ها باقی نگذاشته بود.

روابط جهانی ما چگونه بود؟! هر چند عده ای بدون ویزا به کشورهای اورپایی می رفتند اما در آن جا ایران را چگونه می شناختند؟! قالی های ارزنده ایران به عنوان رشوه به کشورهای اروپایی برده می شد اما هیچ گونه شناختی نسبت به ایران نداشتند. خرج های بی رویه شاهنشاهی مثل جشن های ۵۰ ساله و ۲۵۰۰ ساله وجود داشت. خانواده شاه با وجود گذشت سی و هفت سال، هنوز خانواده از ثروتمندترین افراد به شمار می روند.

حالا در این شرایط واقعا چرا انقلاب کردیم؟! چه کار باید می کردیم؟! چه امیدی به آینده بود؟! یکی از امرای بزرگ شاه می گفت شاه به من گفت تو رئیس نیروی هوایی خواهی بود اما به دلیل این که در کاخ شاه دستگاه شنود بود آمریکایی ها فشار آوردند که این فرد نباید رئیس نیروی هوایی شود و فرد دیگری باید این سمت را به عهده بگیرد. یعنی انتخاب های عالی به همین شکل بود. حالا واقعا با این شرایط انقلاب اشتباه بود؟! در این فضا باید چی کار می کردیم؟!

عده ای می گفتند راهی جز حرکت های نظامی نیست و دست به اسلحه بردند. عده ای کمونیست بودند و می گفتند که این کشور راهی ندارد جز این که نظام های سوسیالیستی بر آن حاکم شود و این گروه به بلوک شرق و چین و شوری وصل شدند. مسلمانان اگر هم می خواستند مبارزه فرهنگی داشته باشند زندان و شکنجه و مشکلات را باید متحمل می شدند.

در این اوضاع واقعا جرقه ای الهی رخ داد؛ به تعبیر امام انفجار نور. تصور نمی شد این اتفاق بیفتد. در ان اختناق شدید و با این سطح آزادی ها چه هویتی می توانست وجود داشته باشد؟! هویت دینی مخدوش و هویت ایرانی محدود شد. تاریخ هجری شد تاریخ شاهنشاهی. اساسا همه نماد های مذهبی داشت از بین می رفت. حالا با یک اذان رادیو یا با ظاهرسازی شاه در رفتن به زیارت خنده دار مشهد و تصاویر عکس حج عمره آیا ما باید باورمان بشود که این رژیم آزادی می داده است؟

۱۵ سال امام به خاطر یک دفاع از حقوق طبیعی ملت تبعید بود. امریکایی ها اخیرا گفتند که ما راجع به ۲۸ خرداد عذرخواهی می کنیم، این اتفاق تمام شده است و مهم نیست عذرخواهی کنید یا نه. اگر هم قرار بر عذرخواهی باشد شما باید از کاپیتلاسیون عذرخواهی کنید. سال ۴۳ اینها قانون نوشتند که مشتشاران آمریکایی اگر مرتکب جنایت شدند قوانین ایران حق مجازات آن ها را ندارد چون ایرانی ها آدم نیستند. کارکنان خارجی در ایران بخشی از حقوقشان حق توحش بود! این ها نسبت به جنایایتی که نظامیانشان انجام می دادند و کسی جزئت نکرد و قانون ما اجازه نمی داد محاکمه شوند، باید خسارت بدهند و عذرخواهی کنند. امام به خاطر اعتراض به قضیه کاپیتولاسیون که بردند با زد و بند در این مجلس به اصطلاح آزاد تصویب کردند، تبعید شدند.

در آن مقطع گروه های کمونیستی که مورد حمایت ملت نبودند، منافقین هم که نه روش و نه مبانی شان مورد تایید ملت نبود، جریان های جبهه ملی و نهضت آزادی هم که با مبانی کنار نمی آمدند، روش آن ها روش بقای سلطنت بود. یک نفر پیدا شد مثل امام همه را زیر یک پرچم جمع کرد. من این را به شما بگویم، در جریان انقلاب همه کسانی که در نسل ما بودند در انقلاب مشارکت داشتند الا معدود افرادی که به دربار وابسته بودند. هیچکس نمی تواند سند انقلاب را به نام خودش بزند. اگر قرار باشد از افراد نام ببریم فقط یک فرد در انقلاب محور بود و ان هم امام بوده و بقیه ملت. روحانی، کارگر، کاسب، دانشجو، دانش آموز، بقال، برخی از نظامی ها، همه مردم به معنای واقعی کلمه انقلاب کردند. سند انقلاب به نام ملت است.

گروه های سیاسی هم بودند اما اجتماعشان سر چهارراهی بود! در برابر روش و جذبه و نفوذ امام و حرکتی که در باور ملت ایجاد شده همه اعتراف می کردند و شبهه نداشتند. مجبورشدند بپذیرند و در ظاهر کنار بیایند اما در عمق همراه نبودند. سر چهارراه نفی سلطنت و وضع موجود همه جمع شدند. بعد از انقلاب متاسفانه هر کدام از این گروه ها راه خودشان را رفتند هر چند انقلاب هم راه خودش را رفت با حمایت اکثریت قاطع ملت. گروه ها تجزیه شدند و بعضی ها هم روبروی انقلاب ایستادند.

حالا من از جوان ها می پرسم، اگر شما در آن شرایط بودید، چه کار می کردید؟ می پذرفتید؟ آیا در این صورت هویتی داشتید به عنوان یک ایران و مسلمان؟ آیا همه ملت دنبال آن نوع آزادی بودند که در انقلاب نشان دادند از آن منزجرند؟ انقلاب شرایط را عوض کرد و استقلال ایجاد کرد. آمریکایی ها تا روز آخر به دنبال حفظ شاه بودند. سفیر آمریکا در خاطراتش می نویسد من در سفارت بودم و نیروهای نظامی ما در زیر زمین ستاد ارتش حضور داشتند، از کاخ سفید به من زنگ زدند گفتند بررسی کنید ببینید امکان کودتا وجود دارد یا خیر. می گویند سولیوان یک کمی از نظر رفتاری مودب بوده است. خود سولیوان می گوید من فحش دادم و گفتم احمق ها من خودم را نمی توانم نجات بدهم و با عصبانیت گوشی را قطع کردم. امریکایی ها به دنبال کوتا و حتی دزدیدن هواپیمای امام بودند. هایزر را فرستادند برای بررسی کودتا. البته خدا پشتوانه انقلاب بود وگرنه چه کاری داشت با یک هواپیما مدرسه رفاه را بمباران کنند؟ خدا خواست که نشد و حفظ کرد. استقلال این مملکت بوجود آمد. همه منطقه هویت پیدا کرد. نوک آمریکا در جهان چیده شد. امروز که آمریکایی ها انقدر در جهان جنایت می کنند، اگر انقلاب نشده بود ببینید چه کار می کردند.

در دوره دولت سازندگی بود که بحث رابطه با آمریکا مطرح شد و آقا فرمودند که دشمن می خواهد ابهت ما را بشکند، فرمودند آمریکا نمی گوید بیایید رابطه برقرار کنیم می گوید بیایید مذاکره کنیم. اگر می خواهید رابطه برقرار کنید مثل آدم رابطه برقرار کنید. نباید در امور دخالت کنید. باید بیایید مثل یک دولت معمولی تعاملات و ارتباطات سیاسی را بپذیرید. این که سپاه باید منحل شود، شورای نگهبان منحل شود، مجلس و دولت چه شرایطی داشته باشند به شما ربطی ندارد. یک ملت نظامی را درست کرده و خوب و بدش برای خودش است، به شما ارتباطی ندارد.

بعد هم شما جنایت هایی را که کردید جبران کنید. این چه رفتاری است که در رژیم اشغالگر قدس یک اتوبوس منفجر می شود، دادگاه ها می نشینند جمهوری اسلامی را به میلیون ها دلار خسارت محکوم می کنند. این عدالت است؟ قانون است؟ می گویند هسته ای تان ممکن است به ساخت بمب بیانجامد. حالا که نیانجامیده و دارید بازرسی می کنید. آن کسی که بمب دارد مشکلی ندارد ولی می گویند شما قابل تحمل نیستید. تحقیر می کنید، تا می توانید فشار می اورید، شما کجا قابل اعتمادید. یک اتفاق در ۱۱ سپتامبر افتاد، هیچکس نفهمید، چه کسی اداره کرد، چه کسی فرمان داد، چه کسی اجرا کرد، فردایش افغانستان اشغال شد. آخر کدام دادگاه رسیدگی کرد؟ کدام قاضی در عالم می تواند بدهد به اشغال یک کشور اسلامی. عراق را بیچاره کردید و هنوز هم تحریم های عراق را بر نمی دارید. این ها در عراق چه امنیتی ایجاد کردند. داعش را به جان ملت های منطقه انداختند.

چقدر اسناد بعد از اشغال سفارت به دست آمد که ما باید برویم در دل ایران ببینیم آدم هایی که در ۱۰ سال آینده برای این کشور نقش بازی می کنند چه کسانی هستند و با آن ها ارتباط بگیریم، برویم در مراکز فرهنگی تاثیر گذارشان ارتباط بگیریم، برای تمام افراد شناسنامه درست کردند، چه کسی چه ضعفی دارد، همه این ها برای تغییر در نظام سیاسی یک کشور بود. کار سفارت این است؟ خب ما با یک همچنین پدیده ای مواجهیم. طی ۳ دهه گذشته خودمان خودمان را اداره کرده ایم. هویت داریم و شرایطمان تغییر کرده البته مشکلات هم داریم.

این چیز هایی که گفتیم پایه های نابودی حکومت شاه شد، پایه های نابودی هر چیز دیگری هم می تواند باشد، سنت خداست، خدا نه مادر ماست و نه نامادری دشمنان ما. ما باید مراقبت کنیم. آنچه موجب انقلاب شد، اگر عبرت نگیریم، اگر فساد و تبعیض و فاصله های نابسامان طبقاتی را حل نکنیم، اگر فقر را ریشه کن نکنیم، هویت ملی و را احیا نکنیم اگر آزادی های مشروع و معقول را توسعه ندهیم و رشد علمی ایجاد نکنیم آسیب می بینیم.

الان ممکت دست شماست. رئیس جمهور می آورید و می برید. مجلس می سازید. باید از این ظرفیت ها که خدا ایجاد کرده است استفاده کنید. امر به معروف و نهی از منکر یعنی حفظ نظام. از این آزادی استفاده کنید. حالا شما جوانان به ما بگویید آیا ما اشتباه کردیم؟ امروز ممکن است اشتباه کنیم اما گوش ما دست شماست. شما امر و نهی می کنید، از قدرت پیاده می کنید و بر قدرت می نشانید. دست شماست. استنفاده کنید از این آزادی. اگر کسی هم این آزادی را تعطیل می کند سرجایش بنشانید او با انقلاب نیست. حفظ نظام در حفظ این ساختار نرم است که آزادی را حفظ کنیم. گمان نمی کنم شما جوانان فکر کنید که ما اشتباه کرده ایم. الان باید کار مهم را انجام دهیم. کشور را باید بر این اندیشه ساخت. الگوی امیر المومنین (ع) جواب می دهد. مردم در جریان انقلاب شعار حکومت عدل علوی می دادند. می دانیم از سرچشمه زلال امیرالمومنین (ع) می توانیم عدالت، آزادی و سازندگی داشته باشیم و آخرتمان را حفظ کنیم.

ان شالله خدا این توفیق را بدهد که مردم با حضورشان یک بار دیگر با این آرمان های بلند با امام و رهبری عزیز تجدید عهد و بیعت کنند.

پرسش و پاسخ
سوال کردند درباره احمدی نژاد و انتخابات، بگذارید وارد این بحث نشوم و بماند برای وقت دیگر. وارد شدن به مسائل ریز شاید به نتیجه مطلوبی منجر نشود و اختلاف جدیدی ایجاد کند. امروز یک عده ای فرصت کار دارند، ببینیم چه کار می کنند.

پرسیده اند نظر و عقیده شما درباره مذاکرات ژنو و عملکرد آقای ظریف چیست؟
من و امثال من به آمریکا خوشبین نیستیم. آنچه در قرار داد پارسال تنظیم کردند چیزی برای ما نگذاشتند. یعنی تعهدات ما اصلا قابل دفاع نیست. پارسال هم گفتم. به ما می گویند شما حق استفاده از انرژی هسته ای دارید، خوب چطوری داریم؟ ما اولا وقتی استفاده می کنیم که نیاز فعلی داشته باشیم، یعنی نیروگاه داشته باشیم و بخواهیم به آن سوخت وارد کنیم. یک نیروگاه بوشهر داریم که سوختش را روس های می هند پس به این نمی گویند نیاز فعلی. الان کجا نیروگاه آماده داریم؟ هیچ! هر وقت آماده شدید بیایید بحث کنیم! چقدر غنی سازی کنیم؟

هر چقدر ما تعیین کنیم! کجا غنی سازی کنیم؟ همه چیز را دادیم دست آن ها و بعد ما چه کار کنیم؟ همه چیز را تعلیق کنیم! فردو را ببنیدم، اراک و نظنز را ببنیدم. بعد هم به تدریج وارد فعالیت های دیگر خواهند شد. باب دخالت در حوزه صنایع و نظامی و … باز خواهد شد. بعد گفتند تحریم ها را تدریجی بر می داریم. حالا بر اساس این توافق به کجا می رسیم و چه اتفاقی می افتد؟ آیا امریکایی ها تحریم ها را بر می دارند؟ حالا منتظر می مانیم. ما هر وقت با این روش با آمریکایی ها حرف زدیم پر روتر شدند. دولت اصلاحات رفت خیلی با نرمش و احترام با آمریکایی ها حرف زد، مدالی که به ایرانی ها دادند این بود که گفتند شما محور شرارت هستید. من پیش بینی می کنم به جایی نمی رسد. اما انقلاب و یک نسل گاهی نیاز به تجربه مکرر دارد. بعضی وقت ها باید هزینه هایی را پرداخت تا امری به باور برسد. من البته امیدوارم حل بشود. اما همانطور که اقا فرمودند، عزت ملت پایمال و تحقیر نشود.

پرسیده اند شکاف نسلی در ایران بسیار جدی است. با توجه به این که نسل جدید به دلیل تاثیر پذیری از جنگ نرم و سبک زندگی غربی و شبکه های اجتماعی موبایلی خیلی تحت فرایند جامعه پذیری انقلاب قرار ندارد چه توصیه ای دارید؟ امروز شبکه های اجتماعی موبایلی به روابط نامشروع دامن می زند، چه باید کرد؟
درست می گویید، در اصل موضوع ما باهم اختلافی نداریم و من هم این موضوع را قبول دارم اما راهش نه بستن فضاست و نه چشم پوشی. با بستن و فیلتر کردن مشکل حل نمی شود. با بستن چشم ها هم مساله ای عوض نمی شود. باید با قدرت وارد فضا شد و جا پا باز کرد. یعنی همانطور که سبک زندگی مان را مورد تهاجم قرار می دهند، باید باورهای ان ها را مورد تهاجم قرار دهیم. باید دست جوان های مومن و مطلع را برای ورود به عرصه بازگذاشت. گروه های اندیشمند و حوزه ها باید خوراک بدهند. این خیلی مهمتر از این است که یک روحانی بخواهد کاندیدای مجلس و ریاست جمهوری بشود یا نشود. روحانیت بهتر است که اساسا وارد این فضا نشود و به مساله فرهنگ و جنگ نرم بپردازد. مساجد را باید در این عرصه ها تقویت کنیم. جای جوانان در مساجد کجاست؟

شما هیات امنا و مسجد خوبی دارید و این مسجد مملو از جوانان است اما خیلی از مساجد جوانان را نمی پذیرند و به آن ها فضا نمی دهند. باید یک کار فرهنگی بزرگ شروع شود و فضای مجازی را باید باز کرد. وقتی رهبر انقلاب از طریق فضای مجازی اقدام می کنند برای صحبت کردن با جوانان تکلیف بقیه روشن است. باید جوانان را از دشمن بگیریم. آسان نیست. با تهدید هم درست نمی شود. امام مردم را از رژیم گرفت. جوانان را از این گرگ ها باید گرفت. اگر معضل اشتغال را درست کنیم خیلی از این معضلات از موضوعیت می افتد. اگر فضای زندگی را فراهم کنیم چنان انگیزه های جدیدی پیدا می شود که این معضلات را به طور کامل محو می کند. الگوی عملی در نظام حکومتی باید اصلاح شود. نظام بانکی ما الگوست تا وقتی این نظام خراب است نمی توان به جوان چیزی گفت. نظام بروکراسی و سیاسی ما تاثیر رفتاری دارد. حاکمان ما باید الگوی صداقت عملی باشند. یعنی من که مدعی انقلاب هستم باید بدانم اگر جوان در رفتار من دوگانگی ببیند با ایمانش بازی می شود. خدا رحمت کند مرحوم مشکینی را. همین که در نماز جمعه بسم الله می گفت قلب ها زیر و رو می شد. آدم را متنبه می کرد چون نفس پاک داشت.  مرحوم شهید مدنی در میان علما حدیث خواند و علما را به گریه انداخت. یعنی نفس پاک مهم است.

پرسیده اند چرا دولتی که ادعای پاک دستی داشت این چنین از آب در امد؟
مطالعه کنیم دیگر! اسناد را بدست آورید. هر کس چیزی گفت دلیل و برهان بخواهیم. دزد بود؟ چه دزدید؟ امام راحل ارث پدری شان را که زمین هایی بود به مستضعفین بخشیدند، هر چه در حسابشان بود را دادند به جامعه مدرسین حوزه علمیه و چیز بسیار مختصری از منزل برای خانواده شان قرار دادند. اقای احمدی نژاد همین سیاق امام را داشت و دارد. دولت احمدی نژاد در میان دولت ها اولین دولتی بود که رئیس جمهورش شفاف و علنی گفت من این را دارم. امروز هم می گوید من این را دارم. بیایید ببینید. یک هدفی وجود دارد. من نمی خواهم راجع به گذشته حرف بزنم و این حرف ها برای نا امید کردن یک گروهی است. شما رهبری و شهادتشان را قبول دارید.

ایشان اعلام کردند محبوب ترین دولت بعد از مشروطه همین دولت است. چند بار هم بر پاک دستی این دولت صحه گذاشتند. حالا می خواهند نقطه قوت دولت احمدی نژاد را خراب کنند. حداقل در چندین پرونده دیوان محاسبات که من می دانم عده ای را متهم کردند آخر کار همان حکم به تبرئه دادند. یک چیز را اعلام می کنند بعد می گویند نبود. حالا از شما می پرسم واقعا آن یک میلیارد دلاری که گفتند گم شده چه بود؟ بعد هم گفتند این یک اشتباه بود. در انتخابات خرجش کردند بعد گفتند نیست! البته مردم فریب نخوردند. علنی اتهام زدند و پنهانی گفتند مشکلی نبوده! این رای ها را علنی کنید. کسی رشوه گرفته گردنش را بزنید اما بگویید چقدر گرفت، چه زمانی گرفته، از چه کسی گرفته و به چه کسی داده! من واقعا فکر می کنم جایی که نقطه امید مردم است را می خواهند بدنام کنند. شما سند بخواهید! من که ممکن است یک چیزهایی بفهمم، از بعضی احکام چیزی نفهمیدم. خلاف را از هر کس صورت گرفت با قاطعیت باید با آن برخورد کرد اما مرزبندی کنید، جرم، تخلف، بی توجهی و … حتی اگر در مهریه زنانشان هم رفته پس بگیرید اما همه چیز را روشن کنید. به خدا از دادگاه علنی مسئولین هیچ آسیبی به نظام نمی رسد. اگر پای مسئولی در حد عالی مطرح است شفاف بگذارید مردم بدانند. من معتقدم یک توطئه هدفمند دارد حرکت می کند که مردم را نا امید کند. من این را بگویم هیچ دولتی نه معصوم است نه از آسمان افتاده. ما منتظر عدالت مطلق هستیم. اما مرزها را با خیانت تفکیک کنید، و گردن خائن را با قاطعیت بزنید، دست خادم را هم بگیرید، نمی گویم ببوسید.

نوشته اند خوب کاری کردیم انقلاب کردیم اما برای حفط انقلاب چه باید کرد، این فساد گسترده اقتصادی در سطح مسئولین ریشه انقلاب را از بین نمی برد؟
حتی فساد کم هم ریشه سوز است، تردید نکنید. اما توجه کنید که جامعه مان را بیش از آنچه واقعیت دارد خراب نکنیم. همان حدش را که هست بگوییم. من دزد ۱۰۰ میلیونی ام، ۱۰۰ میلیاردی ام نکنید! همین جوری که مسابقه خبر دادن گذاشته ایم انگار در یک دزدخانه زندگی می کنیم! آیا درست است؟ روشن کنید! هر جا دزدی شده برخورد کنیم، یک جا دزدی شده پنهان می کنیم، برای مردم تبدیل به عقده اش می کنیم بعد هم مرتب می گوییم که فساد گسترده است، خب چه می شود؟ بگیرید و به اندازه بگویید. چرا شلوغ می کنیم؟ یک دفعه می گوییم ۳ هزار میلیارد رفت. کجا رفت؟ بعد می گوییم ۳ هزار میلیارد گردشش بود، گردش مالی اش ۳ هزار میلیارد بود! شما یک ۱۰۰ تومانی را ۱۰ بار بچرخانی می شود ۱۰۰۰ تومان. آیا باید گفت هزار تومان دزدی شد؟ گردش پول با خود پول متفاوت است! بعد این مثلا اختلاس صورت گرفت، از کدوم حساب برداشته شد؟ چی برداشته شد؟ ممکن است برخی سو استفاده ها و رانت ها وجود داشته باشد اما اسمش اختلاس نیست، اسمش فساد اداری و پارتی بازی است. من می روم به بانکی، نباید به من وام بدهند اما چون رفیق دارم با پارتی بازی می گیرم، وام را هم بر می گردانم، من دزدی نکردم، اسم این دزدی نیست، از یک حقی سو استفاده کردم. این رانت و پارتی بازی است، فرق دارد با اختلاس. حدها روشن نمی شود، فضا را مبهم و خراب می کنیم.

پرسیده اند آیا نباید گلایه کرد از اینکه شما ۸ سال بازوی احمدی نژاد بودید و این حرف را عملیاتی نکرده اید؟
من درباره خودم حرف نمی زنم اما شاهد بودم احمدی نژاد خیلی کار کرد. اگر این باور را نداشتم حتی از او اسم نمی آوردم. شبانه روز کار می کرد. اگر نمی پرسیدید حرفی از دولت قبل نمی زدم، چون مردم خودشان ملاک دارند و من هم به هواداری شناخته می شوم. یک خاطره برای شما بگویم. یک بار آقای احمدی نژاد سفر خارجی مهمی داشت و باید خودش را به فرودگاه می رساند، وقت هم گذشته بود و دیر شده بود. من همراه ایشان سوار ماشین بودم. یک خانمی در پاستور جلوی ماشین نامه ای بلند کرد اما به خاطر رسیدن به پرواز و سرعت بالا نمی توانستیم بایستیم.

آقای احمدی نژاد گفت به ماشین به پشت سری بگویید بایستد و نامه را بگیرد. من شهادت می دهم تا خود فرودگاه ذهنش درگیر بود این نامه بود و مدام می گفت چرا این نامه را نگرفتم؟ نکند این نامه به دست من نرسد. تا لحظه آخر پرواز دغدغه این را داشت. من پیگری کردم، به آقای احمدی نژاد گفتم خیالتان راحت، آرام و قرار نداشت. می گفت حتی اگر یک نفر مشکل داشته باشد، آسیب به نظام است. اگر نمی توانم کاری کنم لااقل باید حرفش را بشنوم. دیدم اخیرا یکی از نزدیکان حضرت آقا مصاحبه کرد و گفت بعد از هدفمندی ایشان گفتند خیال من راحت شد که از این به بعد کسی در کشور گرسنه نیست. خیلی ها با همین مقدار اندک زندگی شان می گذرد. مسکن مهر چه بود؟ مردم پول زمین را نمی توانستند پرداخت کنند. اصل قیمت مسکن از زمین است زمین هم که نمی شود واردات و صادرات کنیم. لذا باید قیمت زمین را برداشت. احمدی نژاد گفت زمین های دولتی را بدهیم به مردم مسکن بسازند. خیلی ها با ۵ میلیون صاحب خانه شدند. خب این طرح دغدغه حل سرپناره را حل کرد. بنگاه های کوچک چه بود. ما که نمی توانیم مشکل بی کاری را با ایجاد بنگاه هایی که ۱۰۰۰ میلیارد پول می خواهد حل کنیم ولی می توانیم جوانان دانشگاهی را با ۲۰۰ میلیون، ۵۰۰ میلیون صاحب کارگاه صنعتی و کشاورزی و خدماتی کنیم. احمدی نژاد تا ۱۲ شب با مدیران اقتصادی کل کل می کرد کار به بحث های شدید می کشید. جوش و جلا می زد تا نیمه های شب که چطور سیستم بانکی را در خدمت تولید به دور از شائبه های ربوی در خدمت تولید اصلاح کنیم. البته ما محدودیت ساختاری داریم، برای یک خدمت کوچک باید مجلس را همراه کرد، دستگاه های دیگر را توجیه کرد وگرنه پشت سرش فشار ها و منافع سیاسی و حزبی می آید. واقعا مشکل است. احمدی نژاد همیشه می گفت ظرفیت کار بیشتر هست. رهبری معظم بارها به احمدی نژاد تاکید کردند شما ۱۰ شب به بعد کار نکن. ما چراغ اتاقش را خاموش می کردیم و می گفتیم آقای احمدی نژاد از فرمان رهبری تخطی نکنید! بالاخره روزی برای داوری ملت وجود دارد و زمانش می رسد.

پرسیده اند نباید اینقدر به به و چه چه کنیم چون این همه اختلاس پیدا می شود …
پاسخ این سوال را عرض کردم. در حدی که هست بگوییم و برخورد کنیم. من به به و چه چه نکردم. ولی با انقلاب اسلامی نعمتی به دستمان امده که با حفظ ان می توانیم مسائل را اصلاح کنیم.

پرسیده اند آیا امریکا باعث سقوط شاه شد؟
در عرایضم اشاره کردم که آمریکا تا دقیقه آخر برای حفظ شاه کم نگذاشتند.

نظر شما درباره گسترش احزاب چیست و برای انسجام حزب الله چه باید کرد؟
توسعه احزاب قانونا منعی ندارد. ما حزب مسئولیت شناس نداریم. گروههایی جمع می شوند اما نه مواضعشان شفاف است نه منابع مالی شان. اعتماد عمومی و ظرفیت های مردمی را سازمان نمی دهند. من کارکرد حزبی را موفق نمی دانم اما حق احزاب قانونی است. دیدگاه من چیز دیگری است به جریانات گفتمانی عقیده دارم.

امام از حزب الله حرف زدند و شاخصه های ان را تعریف کردند. همه کسانی که امام، اسلام و نظام را قبول دارند حزب الله هستند. خزب الله یک حزب گفتمانی است.

منبع

"Our President, analytical news site"