زمینه ها و ریشه های ظهور فتنه گران:
۱-نا آگاهی مردم ۲-غفلت از دشمن ۳-جاذبه های مادی ۴-امواج شهوت ها ۵-سطحی نگری ۶-دور شدن از خط ولایت ۷-پیروی از هوای نفس ۸-ضعف بنیه ایمانی و اعتقادی ۹-عدم تفکیک حق از باطل ۱۰-تفرقه و اختلاف ۱۱-خلل در رابطه امت و حاکمان ۱۲-خود بزرگ بینی ۱۳-شایعه پراکنی ۱۴)فرصت طلبی ۱۵-بهانه تراشی ۱۶-کارشکنی
۱۷-ولایت گریزی ۱۸-توجیه گری ۱۹-ایجاد اختلاف و تفرقه ۲۰-عوام فریبی ۲۱-پوشاندن لباس حق بر باطل


زمینه ها و ریشه های ظهور فتنه گران
فتنه در مراحل ابتدائی خود به صورت نامشهود و در خفا شکل می گیرد که در این زمان فاقد عوارض ظاهری و خارجی می باشد اما در مراحل بعدی آشکارا و بی پرده رخ عیان می کند و آثار و تبعات مذموم خود را در اجتماع ظاهر می نماید .
بی مان تا زمینه هایی مهیا نشود ، آتش فتنه در جامعه ای روشن نمی گردد و شجره خبیثه آن سر در نمی آورد . سنت الهی بر این قرار گرفته که هیچ ملتی دچار ردباد فتنه نگردد ، مگر آن که خود زمینه ساز آن باشند . زمینه ها ، مجموعه اموری اند که ممکن است چراغ سبز برای ظهور فتنه گران باشد ، لذا باید به این زمینه ها توجه خاص داشته باشیم و در رفع آن بکوشیم . این زمینه ها عبارتند از :

۱)نا آگاهی مردم :
هنگامی که نور معرفت و آگاهی از سرزمین جان ملتی غروب کرد و ظلمت ناآگاهی جایگزین آن شد ، خفاشان فتنه گر ، میدان دار می شوند و از تاریکی جهالت مردم بهره ها برده ، آنان را به منجلاب گمراهی و انحراف می کشانند و البته هر چه شاخه های درخت جهالت زیادتر باشد آتش فتنه گران شعله ور و در نتیجه قدرت تخریب و احتراق آن بیشتر است . از این رو همواره جهالت مردم ، سکوی پرتاب تیرهای فتنه گران و ساحل صیادان بوده است به خصوص زمانی که جامعه جوان بوده و دارای نسلی بی تجربه و غافل از هویت فرهنگی خویش .
امام علی ع نقش ناآگاهی مردم در بروز و ظهور فتنه گران را چنین توصیف می نماید :
‹‹ اِنَّ اَبغَضَ الخَلائقِ اِلی الله رَجُلان . رَجُلُ وَ کَلَه اللهُ اِلی نَفسِهِ فَهُوَ جائر عَن قَصدِ السَّبیل مَشَغوُفُ بِکلامِ بِدعَةَ و دُعاء ضَلاله فَهُوَ فِتنَة لِمَنِ افَتتَنَ به ضالٌّ عَن هَدی مَن کانَ قَبلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقتدی بِه فی حَیاتِهِ و بَعدَ وفاتِهِ حَمّالٌ خَطایا غَیرِهِ رَهنٌ بِخَطیئتِهِ و رَجلٌ قَمَشَ جَهلاً مُوِضعٌ فی جُهال الاُمةِ … ›› [۶] یعنی ؛ همانا که در پیشگاه خداوندی ، دو کس خشم انگیزترین آفریدگانند ، یکی کسی که خداوندش به خویشتن خویش وانهاده است . از خط تعادل بیرون افتاده ، به سخنان بدعت آمیز و دعوتهای گمراه کننده با اشتیاق فراوان دل داده است . چنین کسی شیفتگانش را فتنه ای است زیرا خود از خط روشن پیشینیان خویش منحرف شده و گمراه کننده کسانی است که در زندگی یا پس از مرگ پیرویش کنند ، او هم بار خطای دیگران را به دوش می کشد و هم گروگان خطای خویش است و دیگر کسی که انبوهی از نادانی ها را در خود جمع کرده و در میان ‹‹ توده های ناآگاه ›› پایگاهی ساخته است و در امواج فتنه ها جولان می دهد .

۲)غفلت از دشمن :
غفلت از توطئه ها دشمن می تواند زمینه مناسبی برای ظهور فتنه گران باشد . هنگامی که ملتی وجود دشمن را توهم بداند و از نقشه های او غافل بماند و هیچ خطری را از ناحیه آنان در خود احساس نکند ، بی گمان بالاترین خدمت را به دشمن نموده و او را در تداوم دشمنی اش یاری رسانده و بدین طریق ضربه ای مهلک بر شجره هستی خویش وارد کرده است .
اگر شخصی از وجود دزد غفلت نماید و با خیال راحت به بستر خواب برود و کالاهای قیمتی خویش را در محل امنی نگه داری ننماید ، آیا هنگام بیدار شدن دارایی های خود را بر باد رفته نمی بیند ؟ و آیا خدمتی بالاتر از این برای سارق بی عاطفه متصور است ؟ و آیا چوپانی که از وجود گرگ بی رحم غافل ماند سرنوشتی جز مرگ گوسفندانش در انتظارش هست ؟
بالاخره دشمن ، دشمن است و دنبال فرصتی برای ضربه زدن و اساساً برنامه ‹‹ غفلت از دشمن ›› و توهم دانستن آن ، خود توطئه ای است که دشمن آن را طرح ریزی می کند و احیاناً برخی از خودی های غافل از آن متاثر می شوند . گر چه مؤمنان راستین که با چراغ بصیرت در حوادث اجتماعی و سیاسی می نگرند به وضوح وجود دشمن را لمس و همواره مواظب توطئه آنان هستند ، زیرا می دانند غفلت از دشمن مساوی است با شکست و نابودی . آیا مگر علت شکست مسلمانان در جنگ احد ، چیزی جز غفلت از دشمن و برنامه او بود ؟ و آیا مگر عامل به شهادت رسیدن چندین نفر از یاران پیامبر ص در آن جنگ جز بی توجهی به توطئه دشمن نبود ؟ و آیا همین حادثه نباید برای ما درس عبرتی باشد تا از ساده لوحی دست برداشته ، مواظب سیل بنیان کن توطئه های دشمنان باشیم ؟
قرآن کریم که غفلت از دشمن را بزرگترین خطر دانسته ، دائماً ما را متوجه وجود دشمنان درونی و بیرونی کرده و از کید و نقشه های آنان بر حذر داشته است .

۳)جاذبه های مادی
از زمینه های ظهور فتنه گران را می توان کشش های دنیوی و جاذبه های مادی نام برد . امتی که گوهر ایمان را از صدف جان خویش بیرون کرد و جاذبه های مادی مانند : ثروت ، شهرت ، قدرت و شهوت را جایگزین آن نمود ، بدست خویش بذر فتنه گری را در سرزمین خود افشانده و ظهور فتنه گران را نوید داده است . زیرا در چنین شرایطی است که فتنه گران با تزیین افکار و کردار زشت و بزرگ نمایی مادی ، آنان را منحرف و پل رسیدن به خواسته های خویش قرار می دهند .
از این روست که اگر ملتی بخواهد دچار گردباد فتنه ، فتنه گران نشود ، راهی جز وارستگی از جاذبه های مادی و تحکیم معنویت در خود ندارد .
در این صورت است که به ‹‹ آزادی معنوی ›› رسیده و فتنه گران درونی خویش را سرکوب کرده است و در نتیجه هیچ قدرت خارجی ، توان بر افروختن آتش فتنه را در میانشان ندارد .
امام علی ع به وجود فتنه ها بخاطر وابستگی به جاذبه های مادی اشاره می نمایند و می فرمایند :
‹‹ اَینَ القُروُنُ الَّذینَ غَرَرتهِمِ بِمداعِبِکُ اَینَ الاُممَ الَّذینَ فَتَنِتنِم بِزَخارِفِک ها هُم رَهائِن القُبُورِ ›› [۷] یعنی ؛ کجایند بزرگانی که با بازیگری های خود فریبشان دادی ؟ کجایند امت هایی که با زر و زیورت آنها را به فتنه دچار کردی ؟ آری ، آنان اکنون گروگان گورها و فرو خفته در زیر لحدهایند .

۴)امواج شهوت ها
شهوات و امیال نفسانی ؛ مانند حب مقام ، ثروت پرستی ، قدرت طلبی و … امواجی اند که به هنگام طوفانی شدن ، حادثه می آفرینند و هر آنچه را در مسیر خویش یافته در هم کوبیده و به وادی هلاکت می سپارند . شهوت پرستان با کشاندن جامعه به منجلاب انحراف ، درخت فتنه می کارند تا از آن بهره ها بر گیرند . آنان بسیاری را به وادی ضلالت می سپارند تا خود به خواسته های شیطانیشان برسند . از این رو امام علی ع ، شهوت پرستی را ریشه بدبختی و فتنه گری دانسته و می فرماید :
‹‹ اَم هذَا الّذی اَنشآهُ فی ظُلُماتِ الَآرحامِ و شُغُف الاَستارِ نُطفَةً دِهاقاً و عَلَقَةً محاقاً و جَنیناً و راضِعاً و وَلیداً و یافعاً ثُمَّ مَنَحَهُ قَلباً حافِظاً و لِساناً لافِظاً و بَصَراً لَاحِظاً … ›› [۸] یعنی ؛ مگر انسان ، همان نطفه و خون نیم بند نیست که خدا او را در تاریکی های رحم و غلاف های تو در تو ، پدید آورد ؟ تا به صورت جنین در آند ، سپس کودکی شیر خوار شد ، بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانی رسیده گردید ، سپس او را دلی فرا گیر و زبانی گویا و چشمی بینا عطا فرمود تا عبرت ها را درک کند و از بدی ها بپرهیزد و آنگاه که جوانی در حد کمال رسید و بر پای خویش استوار ماند ، گردن کشی آغاز کرد و روی از خدا گرداند و در بیراهه گام نهاد ، و در هوا پرستی غرق شد و برای بدست آوردن لذتهای دنیا تلاش فراوان کرد و سر مست شادمانی دنیا شد .

۵) سطحی نگری
نگاه سطحی به حوادث و عدم ژرف نگری که خود نوعی جهالت است از زمینه های ظهور فتنه گران است . مردمی که از نور ژرف نگری بی نصیب شدند و به دنیای اطراف خویش با عینک سادگی نگریستند ، دشمنان آگاه و توطئه گران زیرک ، از این ضعف به نفع خود استفاده کرده ، حق را لباس باطل و باطل را لباس حق پوشانده ، امواج فتنه را به راه انداخته و کشتی های هدایت را در هم می کوبند . وجود فتنه گرانی مانند معاویه و عمرو بن عاص در صدر اسلام ، نتیجه ای جز سطحی نگری مردم آن زمان نداشته است .
آری ، گرمی بازار فتنه طلبان ، معلولی است که جز عدم ژرف اندیشی ، علتی نخواهد داشت . پس اگر می خواهیم دچار سیل فتنه نشویم ، می بایست از سطحی نگری دست برداشته ، ژرف اندیشی را عادت خویش سازیم و با این کار خفاشان منافق و فتنه گر را به انزوا بکشانیم و نقشه های آنان را نقش بر آب نماییم.

۶)دور شدن از خط ولایت
فاصله گرفتن از رهبران صالح و شایسته و جدایی از خط ولایت ، ثمره ای جز ظهور فتنه گران و بروز منحرفان در پی نخواهد داشت . امتی که خویش را از کشتی هدایت رهبر صالح خارج کرد ، باید خود را غرق در امواج فتنه ها ببیند و در آتش توطئه ها بسوزد .
چرا که این سنت الهی است که خروج از جاده روشن حق ، سقوط در دره مکافات و افتادن در ظلمات را به دنبال دارد و تاریخ اسلام شاهد این واقعیت تلخ است . آنجا که مردم خود را از ئلایت اهل بیت پیامبر ص محروم کردند و در نتیجه در باتلاق حکومت های طاغوت که در امویان و عباسیان تجلی کرده بود ، گرفتار شدند .
آری ، آن مردم به گونه ای دل علی ع خون کردند که آن یگانه تاریخ این چنین درد دل می کند :
‹‹ اِنّی اِئتَمَنتُهُم ، فَخانُوبی ، و نَصَحتُهمُ فَغَشُونی ، اَللهُّم فَسَلَّط علیهِم غلامَ ثقیف یحکمُ فی دمِائِهِم و اَموالِهِم بِحُکم الجاهِلیه ›› [۹] یعنی ؛ خدایا ! من به این مردم اطمینان کردم ، اما اینها به من خیانت کردند . من اینها را نصیحت نمودم اما در عوض به من حیله کردند . خدایا تو غلام ثقیف را بر اینان مسلط کن تا اموالشان را غارت کند و خونشان را به رسم جاهلیت بریزد .
پس کسانی که از حاکمیت طاغوتیان و اسارت در دام فتنه گران ناخشنودند و خواهان استقرار ارزشهای دینی در جامعه اند و آرزومندند که بیرق اسلام بر بام گیتی به احتراز در آید ، راهی جز قرار گرفتن در زیر چتر ولایت الهی که امروز در ‹‹ ولایت فقیه ›› متجلی است ، ندارند . از این امروز بزرگترین خیانت به اسلام و انقلاب ، تضعیف ولایت فقیه و شکستن قداست و اقتدار آن است .

۷)پیروی از هوای نفس
امیرالمؤمنین علی ع سر آغاز و منشاء فتنه ها را پیروی از هوای نفس می دانند و می فرمایند : ‹‹ انما بَدءُ وقوعِ الفِتَن اهواء تُتَّبعَ … ›› [۱۰] یعنی ؛ تبعیت از هوای نفس از جمله مهمترین عوامل فردی شکل گیری فتنه می باشد که در عرصه اجتماعی با تحریک محرک های بیرونی خود را عیان می سازد.
این مضمون با تعبیر دیگری از امام صادق ع نقل شده که فرمودند : ‹‹ واعلم ان کل فتنه بدوها حب الدنیا ›› [۱۱] یعنی ؛ بدان که ابتدای هر فتنه ای حب و دوستی دنیاست .
زبیر در زمره نخستین کسانی بود که مسلمان شد . از مهاجرین به حبشه و مکه بود . جزء چهارنفری بود که علیه غصب خلافت همراه علی ع بود و سلمان فارسی می گوید : ‹‹ زبیر در یاری رساندن به امیر مؤمنان از همه ما آگاه تر بود ›› در تمامی جنگها شرکت داشت و نقطه نقطه تنش مجروح بود . زبیر پسر عمه علی ع و پیامبر ص بود و از اولین کسانی بود که با علی ع بیعت کرد و …
اما چه شد که جزء اولین کسانی شد که بیعت را انکار کرد و اولین جنگ را بر علی ع تحمیل نمود تا آنجا که پس از کشته شدنش ، امام ع بر جنازه زبیر آمدند و شمشیر او را در دست گرفتند و مدتی بر آن گریستند و فرمودند : ‹‹ با این شمشیر چه بسیار اندوه ها از چهره پیامبر زدوده شد ! ›› واقعاً چه شد که برخی صحابه همچون زبیر به بیراهه کشانده شدند ؟
در زمان خلفای قبل از علی ع رسم شده بود که تقسیم اموال بیت المال از حالت تساوی به در آمده و هر کس زودتر ایمان آورده بود سهم بیشتری دریافت می کرد . امام علی ع بر این باور بودند که این قضیه تبعیض بوده و وجه شرعی ندارد و به هر فردی سهمی مساوی از بیت المال اختصاص دادند که این امر موجب شد برخی صحابه مانند طلحه و زبیر سر به اعتراض برداشته و علم جنگ برافرازند و یا به سوی معاویه بشتابند . [۱۲]
عبدالله بن عباس در نامه ای که به امام حسن ع نوشته به این نکته اشاره می کند که مردم به این علت پدرت را رها کرده و به سوی معاویه شتافتند که در تقسیم بیت المال به صورت مساوی برخورد کرد و آنها تحمل این مطلب را نداشتند . [۱۳]
و چنین بود که سابقه داران جهاد و مبارزه در راه اسلام در جستجوی ویژه خواری و هوای نفس غلتیدند و گرفتار حب دنیا شده و در دامن رقیبان امام ع و مخالفان حضرت جمع شده و حتی قتل عثمان را به امام علی ع نسبت دادند .

۸)ضعف بنیه ایمانی و اعتقادی
از مواردی که بعنوان زمینه و بستر مساعد برای ایجاد فتنه در جامعه است ضعف بنیه ایمانی و اعتقادی فتنه گران و افراد دنباله رو آنهاست .
این مساله گاهی در چهره نفاق درون جامعه اسلامی ظاهر می گردد . به این معنا که جریانها ؛ گروهها و افرادی در جامعه به اموری تظاهر می کنند که در واقع به آنها اعتقادی نداشته یا اعتقادشان سست و ضعیف است .
این مساله موجب می شود که در صورت مهیا شدن زمینه های اجتماعی برای پذیرش این ادعا های تظاهر گونه ، جریان نفاق بتواند عده ای را گمراه و به بیراهه بکشاند و باعث به وجود آمدن فتنه در جامعه شود .

۹)عدم تفکیک حق از باطل
یکی از زمینه های بروز فتنه سر در گمی فرد نسبت به تشخیص حق از باطل از یکدیگر است . امیرالمؤمنین علی ع در این باره می فرمایند :
‹‹ فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین ولو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنا لک یستولی الشیطان علی اولیائه ›› یعنی ؛ اگر باطل با حق در نیامیزد ، کار باطل پیش نمی رود و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت زبان دشمنان قطع می گردید . اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به ةم می آمیزند و آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد . [۱۴]

۱۰)تفرقه و اختلاف
امیر المؤمنین علی ع بعد از حادثه تاسف بار صفین و حکمیت تحمیلی که مردم طریق هدایت را گم کرده و حبل الهی را از دست داده بودند و در سرگردانی و تحیر به سر می بردند خطاب به آنها سخنانی ایراد می فرمایند و در آن تفرقه و پراکندگی قلوب و آرای مردم را زمینه ساز فتنه می دانند .
‹‹ اِنَّ الشیطان یسنی لکم طُرُقهُ و یرید اَن یحُلَّ دینکم عقدةً عقدةً ، و یعطیکم بالجماعهِ الفرقهِ و بالفرقه القتنه ›› یعنی ؛ همانا شیطان راه های ضلال و گمراهی خود را برای شما آسان جلوه می دهد تا گره های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید و به جای وحدت و هماهنگی ، بر تفرقه و پراکندگی شما بیفزاید و در تفرقه و اختلاف راه فتنه هموار می شود . [۱۵]

۱۱)خلل در رابطه امت و حاکمان
در منطق اسلام ، رابطه میان امت و حاکمان یکطرفه نیست بلکه حقوقی متقابل مطرح است که به واسطه آن طرفین بر یکدیگر حقی دارند . رعایت حقوق طرفین لازمه ثبات سیاسی و اجتماعی نظام است . حضرت علی ع در این باره می فرمایند :
‹‹ و آن گاه که مردم حق رهبری را ادء کند و زمامدار حق مردم را بپردازد ، حق در آن جامعه عزت یابد و راه های دین پدیدار و نشانه های عدالت برقرار و سنت پیامبر پایدار گردد … و امیدواری و طمع دشمنان به یاس مبدل گردد .
اما اگر مردم بر حکومت بشورند و غلبه کنند یا زمامدار بر رعیت ستم و تعدی روا دارد نشانه های ستم آشکار و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد و راه گسترده سنت پیامبر متروک ، هواپرستی فراوان ، احکام دین تعطیل و بیماریهای دل فراوان می شود ›› [۱۶]

۱۲)خود بزرگ بینی
از نشانه های فتنه طلبان ، داشتن خصلت شیطانی ‹‹ خود بزرگ بینی ›› است . نتیجه این روحیه اهریمنی این است که اهل ایمان را مردمی عقب مانده ، واپسگرا و سفیه به حساب می آورند و خود را روشنفکر ، خردورز و اهل دانش قلمداد می نمایند .حال آنکه بر عکس ، خودشان مظهر سفاهت ، منبع بی خردی و تندیس واپسگرایی اند .
اما از آنجا که پرده خودپسندی بر دیده باطنشان افکنده شده ، قدرت درک و فهم این واقعیت را ندارند . بی گمان این ویژگی ناپسند ، که همه منافقان در طول تاریخ داشته و دارند ، منشاء بسیاری از انحرافات و موضع گیری غلط آنان بوده است .
قرآن کریم ، اشاره به این خصلت منافقان و فتنه گران کرده و می فرماید :
‹‹ وَ اذا قِیلَ لَهُم آمنُوا کَما آمَنَ النّاسُ قالُوا اَنُو مِنُ کما امَنَ الَسُّفهاءُ اَلا اَنهُّم هُمُ السُّفَهاء ولکِن لا یعلَمُونَ ›› [۱۷]
از این آیه استفاده می شود که چگونه دو رویی ، حقایق را در نظر آدمی معکوس جلوه می دهد . آنان ، ایمان و باورهای مذهبی را که رمز سعادت و کمال است ، بی خردی و سفاهت می دانند و کفر و ناسپاسی و نفاق را نشانه روشنفکری و خرد ورزی می شمارند . در حالی که قضیه بر عکس است . و این شیطان است که زیبایی ها را زشت و زشتی ها را برای آنان ، زیبا جلوه داده است .
در این بخش بر آنیم تا به لطف الهی و با استفاده از آیات قرآنی ، نشانه های فتنه گران و کسانی که جامعه را دچار طوفان فتنه می کنند ، بیان کنیم . شایان ذکر است که نشانه های فتنه گران ، همان نشانه های منافقان نیز هست . زیرا نفاق ریشه فتنه گری است . فتنه گران همیشه لباس حق را بر باطل می پوشانند و بعد دست به فتنه گری می زنند .
کسی که در جاده نفاق قدم گذاشت و از صداقت و یکرنگی فاصله گرفت ، خواه ناخواه امیال و هواهای وی ، او را به وادی فتنه گری می اندازد ، چنانچه طوفان فتنه ها و گرد باد انحرافات در مسیر تاریخ ، توسط انسان های منافق ایجاد شده است . از این رو تمام ویژگیهای فتنه گران را در منافقان و تمام خصلت های منافقان را در فتنه گران می توان یافت . پس نفاق علت فتنه گری است .
اساساً باطل همواره با پوششی از حق به جلو می رود . در دنیای امروز به نام حقوق بشر ، آزادی ، نشاط و هنر ، اهل باطل به اهداف شوم خود می رسند .
پس میوه تلخ فتنه گری ریشه در شجره نفاق دارد و عاقبت کار منافقان ، فتنه گری است و امکان ندارد کسی در جاده نفاق قدم بگذارد و در دره فتنه گری سقوط ننماید . از این رو هر جا دام فتنه ای گسترده شده ، صیادان آن منافقان و دو رویان بوده اند . و از آنجا که جامعه اسلامی در هر زمانی ممکن است دچار سیل بنیان کن نفاق و فتنه گری شود و عده ای غیر خودی ، لباس اهل ایمان را پوشیده و خود را در صف خودی ها جلوه دهند و با گرد و غباری که در فضای فکری جامعه ایجاد می نمایند ، چهره های آنان آن گونه که باید قابل شناسایی نباشد ، قرآن کریم و نهج البلاغه با تعیین نشانه های منافقان و منحرفان ، ما را در شناسایی مؤمنان راستین از منافقان و فتنه گران یاری رسانده است . این نشانه ها فراوان است که به برخی از آنها اشاره می کنیم .

۱۳)شایعه پراکنی
شایعه پراکنی و پخش اخبار خلاف واقع در بین مردم ، به منظور تاثیر گذاری در افکار عمومی و مایوس کردن آنان از نظام اسلامی و نیز تاریک جلوه دادن آینده ، از نشانه های بارز فتنه گران است .
این ترفند شیطانی نه تنها در صدر اسلام و حکومت پیامبر ص ، بلکه از ابتدای استقرار نظام اسلامی در ایران نسبت به مسئولان و رهبران نظام ، به وضوح به چشم می خورد . البته ملت انقلابی ما ، تحت تاثیر شایعات قرار نگرفته و با توسل به کشتی هشیاری و آگاهی ، خود را از ضربات امواج آن در امان نگه داشته است .
قرآن نیز ، شایعه پراکنی را از نشانه های منافقان و فتنه گران دانسته و تصریح می کند :
‹‹ لَئِن لَم ینتَهِ المنافِقون وَالذَّینَ فی قَلوُبِهم مَرَض وَالمُرجِنُون فِی المَدینة لَنُغرِینکَ بِهِم ثُمَّ لا یجاوِروُنکَ فیها اِلا قَلیلاً ›› [۱۸] یعنی ؛ اگر منافقان و آنها که در دلهایشان بیماری است و همچنین آنها که اخبار دروغ و شایعاتی بی اساس در مدینه پخش می کنند ، دست از کار خود بر ندارند تو را بر ضد آنها می شورانیم . سپس جز مدت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در شهر باشند .

۱۴)فرصت طلبی
از نشانه های بارز فتنه گران و اهل نفاق ، فرصت طلبی آنان است . این گروه هیچ گاه در مشکلات و سختی ها همراه مردم نیستند ، اما تا نشانه هایی از فتح و پیروزی نصیب مسلمانان می شود سر و کله آنان پیدا می شود و مطالبه غنیمت و پست و مقام می نمایند . قرآن کریم فرصت طلبی منافقان و فتنه ران داخلی را این گونه ترسیم می کند :
‹‹ اَلَّذینَ یتَرَبصَّونَ بِکم فَان کانَ لَکُم فَتح مِنَ الله قالُوا اَلَم نَکُن مَعَکُم و اِن کانَ لِلکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا اَلَم نَستَحوِذ عَلَیکم و نَمنَعکُم مِنَ المُؤمنینَ … ›› [۱۹] یعنی ؛ منافقان همانان هستند که پیوسته انتظار می کشند و مراقب شما هستند . اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد ، می گویند آیا ما با شما نبودیم ‹‹ پس ما سهیم در افتخارات و غنائم هستیم ›› و اگر بهره ای نصیب کافران گردد ، می گویند آیا ما شما را تشویق به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان نمی کردیم ؟ ›› .
منافقان بعد از پیروزی ، ابتدا سعی در صفوف مومنان راستین به قصد شریک شدن در دستاوردهای پیروزی دارند و در صورت طرد شدن ، منتظر فرصت هایی می شوند که بتوانند سیل فتنه گری را به راه اندازند که غالباً این تلاشها بهنگام هجوم مشکلات و سختی ها و جنگ صورت می پذیرد .
فتنه گران در این شرایط با نقشه های خویش ، ممکن است در افراد غافل و ناآگاه تاثیر گذاشته و زهر کشنده خویش را در رگ های جامعه اسلامی تزریق نمایند و غالباً در همین فرصت هاست که چهره زشت آنان بیشتر آشکار شده و کفر درونیشان بر ملاتر می گردد .
زیرا این عادت اهل نفاق و چهره های فتنه طلب است که اگر احساس کردندقدرت در دست مومنان راستین است در گوشه ای می خزند اما همین که احساس نمودند چرخش جامعه به نفع اهل باطل در جریان است ، به طور علنی مقابل اهل ایمان قد علم می کنند .
نمونه بارز آن را می توان جریان ‹‹ ابوسفیان ›› مثال زد که اسلامش تاکتیکی و منافقانه بود . او در فتح مکه به ظاهر اسلام آورد و مسلمان شد ، اما حوادث بعد از پیامبر ص نشان داد که ابوسفیان منافقی بیش نبوده ، زیرا بعداً به تدریج با نفوذ در دستگاه خلافت ، همان راه کفر را در پوششی از اسلام دنبال کرد و از آنجا که زمینه را مساعد دید یعنی در دوره عثمان ، سر قبر حمزه حاضر شد و گفت : ‹‹ حمزه ! اسلامی را که تا دیروز بر سر آن می جنگیدیم ، امروز همانند توپ به دست فرزندان ما می گردد ›› .
اساساً جریان بنی امیه و بنی عباس که چندین سال بر مسلمانان مسلط شدند و مرتکب جنایات بزرگی در تاریخ اسلام گردیدند ، نمونه بارزی از نفوذ منافقان فرصت طلب بود . آنان هیچ اعتقادی به اسلام نداشتند اما برای دستیابی به اهداف شیطانی خویش ، لباس ایمان و شریعت پوشیده و کفر خویش را زیر آن مستور کردند و با این ترفند به نام خلیفه پیامبر ص الحاد و بی دینی را حاکم ساختند و با آتش فتنه های خویش ، زحمات پیامبر ص و مؤمنان راستین را بر باد دادند .

۱۵)بهانه تراشی
بهانه تراشی و آوردن عذرهای واهی ، از دیگر نشانه های منافقان و فتنه گران است . از آنجا که ایمان واقعی در دل این گروه رسوخ نکرده ، انگیزه ای برای تلاش در راه خدا ، در خود نمی بینند و نوعاً از انجام وظیفه طفره می روند و چون ممکن است از طرف اهل ایمان سرزنش و ملامت شوند و احیاناً شخصیت اجتماعی آنان ، زیر سئوال رود ، به بهانه تراشی و آوردن عذرهای واهی متوسل می شوند . قرآن بهانه تراشی را از ویژگی های منافقان و فتنه طلبان بر می شمارد .
‹‹ یعتَذروُنَ اَلیکُم اِذا رجَعَتُم اِلیهم قُل لا تَعتَذِروِا لَن نِؤمِنَ لَکم قَدنَبَاء نااللهُ مِن اَخبارِ کُم ›› [۲۰] یعنی ؛ هنگامی که از جهاد برشتید ( منافقان متخلف از جنگ تبوک ) برای شما عذر می آورند . بگوعذر تراشی نکنید . ما هرگز حرف شما را باور نمی کنیم . خدا ما را از احوال شما آگاه کرده است ››
قرآن در جای دیگر ، نمونه ای از بهانه تراشی منافقان و فتنه طلبان را وشزد می کند و می فرماید :
‹‹ وَ مِنهُم مَن یقُول ائذَن لِی ولا تَفتَنی اَلا فِی الفِتنَة سَقَطُوا وَ اِنَّ جَهَنَّمُ لَمُحیطه بِالکافِرین ›› [۲۱] یعنی ؛ برخی از منافقان می گویند به من اجازه بده که به جهنم نیایم و مرا به گناه و فتنه مینداز .
آگاه باشید که اینان در فتنه و گناه سقوط کرده اند و همانا جهنم بر کافران احاطه دارد.
در شآن نزول آیه فوق آمده که یکی از بزرگان قبیله ‹‹ بنی سلمه ›› که از زمره منافقان و فتنه گران بود از رسول خدا ص اجازه خواست تا به جنگ نیاید و بهانه تراشی وی این بود که اگر چشمم به زنان رومی بیفتد ، فریفته آنان شده و به گناه می افتم . آن حضرت اجازه داد ، آنگاه این آیه نازل شد و او را به خاطر عدم شرکت در جبهه ، گناهکار دانست . پیامبر ص نیز او را از ریاست قبیله بر کنار و کسی دیگر را به جای وی منصوب کرد .
قرآن ، نمونه دیگر از بهانه تراشی منافقان را اینگونه بیان می کند :
‹‹ وَ یستَاذِنُ فَریق مِنُهُم النَّبی یَقوُلُونَ اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ و ما هِی بِعَورَةٍ اِن یریدوُنَ اِلا فِراراً ›› [۲۲] یعنی ؛ گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می خواستند و می گفتند خانه های ما بدون حفاظ است در حالی که بدون حفاظ نبود ، آنها فقط می خواستند از جنگ فرار کنند .
آری ، منافقان و فتنه طلبان ، منتظر کوچکترین بهانه برای فرار از انجام مسئولیت هستند . چنانچه در جنگ احد ، عبدالله بن اُبَی ، رئیس حزب نفاق به همراه سیصد نفر از پیامبر ص جدا شدند و هر چه بزرگانی مانند عبدالله پدر جابر او را پند داد نپذیرفت و به بهانه اینکه پیامبر ، رای آنان ( جوانان ) را بر نظر او مقدم داشته است ، از شرکت در جهاد سرباز زد .

۱۶)کارشکنی
ایجاد مانع و کارشکنی از دیگر نشانه های فتنه گران داخلی است . آنان با اینکه ادعای ایمان و اسلام می کنند و لباس خودی ها را به تن کرده اند ، نه تنها خود در راه تحکیم ارزش های الهی و استحکام پایه های نظام اسلامی ، قدمی بر نمی دارند ، بلکه با تمام توان ، چوب در لای چرخ حکومت اسلامی می گذارند و از پیشرفت آن جلوگیری می نمایند .
فتنه گران و منافقان داخلی از اینکه مسلمانان به الگویی برای جهانیان تبدیل شوند ، سخت در هراسند و با ترفندهای مختلف سعی در وارد کردن تبر فتنه گری ، بر شجره نظام اسلامی دارند .
قرآن نیز اشاره به کارشگنی اهل نفاق و فتنه طلبان می کند و ما را به ماهیت آنان آشنا می سازد .
‹‹ و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَل اللهُ و اِلَی الرَّسولِ رَاَیتَ المُنافقینََ یصُدُّونَ عَنکَ صُدوُداً ›› [۲۳] یعنی ؛ چون به آنان گفته شود که به حکم خدا و رسول باز آیید ، منافقان را بینی که سخت مردم را از گرویدن به تو منع می کنند .
از نمونه های کارشکنی فتنه گران ع ضربه زدن به اقتصاد جامعه اسلامی است . آنان دیگران را وسوسه می کنند تا به عدم همکاری خویش ، اقتصاد نظام اسلامی را فلج نمایند و مردم را در فقر و ناداری نگه دارند . قرآن این واقعیت را چنین بیان می فرماید :
‹‹ هُمُ الَذینَ یقُولوُنَ لا تُنفقُوا عَلی مَن عِندَ رسولِ اللهِ حَتی ینفَضَّوا واللهِ خَزائِنُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ و لکِنَّ المُنافقینَ لا یفقَهونَ ›› [ ۲۴] یعنی ؛ آنان کسانی اند که می گویند به افرادی که نزد رسول خدا هستند ، چیزی انفاق نکنید تا از اطراف او پراکنده شوند (غافل از اینکه ) خزائن زمین و آسمانها از خداست ، ولی منافقان نمی فهمند .

۱۷)ولایت گریزی
از آنجا که منافقان و فتنه گران در وادی خطرناک ‹‹ خود بزرگ بینی ›› قدم گذاشته و شیفتگی نسبت به نظرات و اندیشه های خود ، باعث شده خویشتن را در افقی عالی ببینند ، سعی می کنند به هر طریقی که شده خود را از زیر چتر ولایت و کشتی نجات بخش رهبر صالح ، خارج نمایند.
از این رو ، ولایت گریزی و عدم پیروی از رهبری ، از نشانه های مهم منافقان و فتنه گران است ، همانطور که ولایت گرایی از علائم مؤمنان راستین است . قرآن ، ولایت پذیری و تسلیم محض در برابر امامت امر را از شاخصه های بارز اهل ایمان دانسته و می فرماید :
‹‹ اِنَّما کانَ قَولَ المؤُمنینَ اِذا دُعُوا الی اللهِ وَ رَسوُله لِیحکم بَینَهم اَن یقولوا سَمِعنا و اَطَعنا و اُولئکَ هُمُ المُفلِحُون ›› [۲۵] یعنی ؛ مؤمنان هنگامی که به سوی خداوند و رسولش دعوت می شوند تا در باره آنها حکم کند ، سخنشان این است که می گویند ، شنیدیم و اطاعت کردیم ، این مؤمنان به حقیقت رستگارانند .
حقیقت ولایت پذیری را در برخی از یاران ائمه ع به نحو اَتَم و اکمل می توان مشاهده کرد .
یکی از یاران امام صادق ع بنام ‹‹ عبدالله بن ابی یعفور ›› به آن حضرت عرض کرد :
‹‹ وَاللهِ لَو فَلشقتَ رَمانَة بِنصفَینِ فَقُلتَ هذا حَرامُ وَ هذا حَلالُ لَشَهَدتُ اَنَّ الَّذی قُلتَ حَلالٌ حَلالٌ و انَّ الَذی قُلتَ حَرامٌ حرامٌ . فَقالَ رَحمِک اللهُ ، رَحَمِکَ اللهُ ›› یعنی ؛ بخدا قسم اگر اناری را دو قسمت کرده و نیمی از آن را حلال و نیم دیگر را حرام کنی ، من تسلیم هست ، حلال شما را حلال و حرامتان را حرام می دانم . حضرت فرمود : خدای تو را مشمول رحمتش سازد ، خدای تو را مشمول رحمتش سازد .
برخلاف مؤمنان که ولایت پذیری با سرشتشان عجین شده ، جوهره منافقان و فتنه گران بخاطر استکبار درونی شان و یا سر سپردگی به بیگانگان با ولایت گریزی آمیخته گردیده است . چنانچه قرآن می فرماید :
‹‹ ‹‹ وَ یقُولوُن آمنّا بِاللهِ و لّالرسوِلِ و اَطَعنا ثُمَ یَتَوَلّی فَریق مِنهُم مِن بَعدِ ذلِکَ وَ ما اُولئِکَ بِالمُؤمنین ›› [۲۶] یعنی ؛ و آنها می گویند به خدا و پیامبر ایمان داریم و اطاعت می کنیم اما بعد از این ادعا ، گروهی از آنها رویگردان می شوند ، آنها در حقیقت مؤمن نیستند .
ولایت ستیزی فتنه گران ، گاهی به حدی بوده که حتی اشکال بر پیامبر ص می کرده اند و آن وجود مقدس را به بی عدالتی متهم می نموده اند ( سوره نور آیه ۵۸ ) .
ذکر این نکته لازم است که گر چه منافقان و فتنه گران روحیه ولایت گریزی دارند ، اما ممکن است احیاناً به ظاهر دم از ولایت نیز بزنند . یعنی ‹‹ ولایت شعار ›› باشند اما ‹‹ ولایت مدار ›› نباشند . یعنی در عمل اهل ولایت نباشند و نظرات خویش را بر تشخیصات ولی امر مقدم بدارند ، و در عین حال در شعار اظهار ولایت دوستی نمایند ، که البته آنچه مهم و کارساز است ، ولایت مداری و اطاعت عملی از امامت امر است . از این رو مؤمنان راستین در هر زمانی شایسته است ملاک ایمان افراد را ولایت مداری آنها بدانند نه ولایت شعاری آنها .

۱۸)توجیه گری
توجیه گری و آوردن عذرهای واهی و غیر منطقی ، بعد از ارتکاب جرم و خلاف ، از دیگر نشانه های منافقان و فتنه گران است . آنان به جای اینکه قبله دل خویش را خدا و رضای او و همراهی با اهل ایمان قرار دهند ، ضربه به مؤمنان را پیشه خود می نمایند و بعد از بازخواست که چرا چنین کردید ، دست به توجیهات شیطانی می زنند. قرآن توجیه گری را از شاخصه های این گروه دانسته و می فرماید :
‹‹ وَلَئِن سَالتَهُم لَیَقُولُنَ اِنَّما کُنّا نخَوُضُ و نَلعَبُ قُل اَبِاللهِ و ایاتِهِ و رَسُولِهِ کُنتُم تَستَهزِوُنَ لا تَعتَذروا قَد کَفَرتُم بَعد ایمانِکُم ›› [۲۷] یعنی ؛ اگر از آنان (منافقان ) بپرسی ( چرا این اعمال خلاف را انجام دادید ) می گویند : ما بازی و شوخی می کردیم ، بگو آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره می کنید . عذرتان به کلی پذیرفته نیست که شما بعد از ایمان کافر شدید .
در شان نزول آیه فوق ، مفسران گفته اند :
گروهی از منافقان در یک جلسه سری برای قتل پیامبر ص توطئه کردند که پس از مراجعت از جنگ تبوک در یکی از گردنه های سر راه به صورت ناشناس کمین کرده ، شتر پیامبر ص را رم دهند و حضرت را به قتل برسانند .
خداوند آن حضرت را از این نقشه آگاه ساخت و او دستور داد جمعی از مسلمانان مراقب باشند و آنها را متفرق سازند . هنگامی که پیامبر ص به آن گردنه رسید ، عمار ، مهار مرکب پیامبر را در دست داشت و حذیفه از پشت سر ، آن را می راند ، در این هنگام گروه منافقان که گویا صورت های خود را پوشانده بودند ، فرا رسیدند . پیامبر ص به حذیفه فرمود : به صورت مرکب های آنان بزن و آنها را دور کن ، حذیفه چنین کرد .
هنگامی که پیامبر ص بدون خطر از گردنه گذشت به حذیفه فرمود : آنها را نشناختی ؟ عرض کرد : نه ، هیچیک از آنها را نشناختم ، سپس رسول خدا ، نام همه آنها را برای او بر شمرد . حذیفه عرض کرد : حال که چنین است چرا گروهی را نمی فرستی که آنها را به قتل برسانند ؟ آن حضرت فرمود : دوست ندارم عرب بگویند ، هنگامی که محمد بر یارانش قدرت یافت به کشتن آنها پرداخت .
در شان نزول دیگری آمده است که :
گروهی از منافقان و فتنه گران داخلی ، هنگامی که موضع پیامبر ص را در برابر دشمن در تبوک مشاهده کردند ، از روی تمسخر گفتند : این مرد گمان می کند که قصرهای شام و دژهای نیرومند شامیان را تسخیر خواهد کرد ، چنین چیزی محال است محال ،
خداوند پیامبر خود را از این واقعه آگاه ساخت و آن حضرت را دستور داد تا راه را بر این گروه ببندند . سپس آنها را صدا زد و ملامت کرد و فرمود : شما چنین و چنان گفتید . آنها عذر آوردند که ما قصد و غرضی نداشتیم ، مزاح و شوخی می کردیم و بر این موضوع قسم یاد کردند .

۱۹)ایجاد اختلاف و تفرقه
ایجاد اختلاف و دو دستگی بین مؤمنان به منظور شکستن عظمت و صلابت اهل ایمان از دیگر ترفندهای فتنه گران است . آنان سعی می کنند با نفوذ در بین اقشار مردم و ایجاد امواج تفرقه ، جامعه اسلامی را دچار تلاطم کرده ، کشتی نجات بخش وحدت ، عزت ، عظمت و استقلال امت اسلامی را در هم بشکنند و خود اوضاع را بدست گیرند .
این گروه تلاش می کنند از اختلاف های سلیقه ای که در بین انقلابیون و مؤمنان راستین وجود دارد سکوئی جهت پرتاب تیرهای زهر آلود خویش به سوی نظام اسلامی بسازند و اختلافات سلیقه ای را به اصول کشانده ، مؤمنان راستین را مقابل هم قرار دهند و زمینه حضور دشمنان و استیلای آنان در هر زمانی شیوه و شکلی مناسب برای اجراء این دسیسه شیطانی به کار می برند .
در زمان پیامبر اسلام ص این کار در پوشش مسجد بوجود آمد ، منافقان و فتنه گران مدینه با اشاره ابوعامر که پس از هجرت پیامبر ص به روم فرار کرده بود ، مسجدی در برابر مسجد ‹‹ قبا ›› ساختند و بهانه ای که برای این کار آوردند این بود که نماز گذاردن در مسجد قبا در شب های باران برای بیماران و پیرمردان و پیرزنان سخت است و ما به انگیزه اینکه اینان از فیض مسجد بهره مند شوند ، این مسجد را ساختیم و از پیامبر ص در خواست کردند که با نماز گذاردن حضرت افتتاح شود ، اینان ان درخواست را قبل از جنگ تبوک مطرح کردند اما پیامبر ص هرگونه تصمیم در این باره را به بعد از بازگشت از جنگ موکول نمودند .
سفر پیامبر ص چهار ماه به طول انجامید . آنان در طول این مدت در تعمیر و تکمیل مسجد کوشیده و با نصب جوان صالحی بنام ‹‹ مجمع بن حادثه ›› توانستند توجه گروهی را به مسجد جلب کنند . برخی از اینان کسانی بودند که پیش از این به مسجد ‹‹ قبا ›› می رفتند . رسول اکرم ص از سفر تبوک بر گشتند ، منافقان و فتنه گران از محضر پیامبر ص در خواست افتتاح مسجد را کردند که وحی الهی نازل و توطئه آنان را افشا کرد . این مسجد به ‹‹ مسجد ضرار ›› معروف است .
‹‹ وَالین اتَّخذوا مَسجداً ضِراراً و کُفراً و تفریقاً بَینَ المؤمنینَ و اِرصاداً لِمَن حارَبَ الله و رَسُولَهُ مِن قَبلُ و لَیحلفِنَّ اِن اَرَدنا اِلا الحُسنی و اللهُ یشهَدُ اِنَّهُم لَکاذِبوُنَ ›› [۲۸] یعنی ؛ و آنان کسانی هستند که مسجدی برای ضربه زدن به اسلام و برای ترویج و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای (مساعدت) دیرینه خدا و پیامبر ساختند و همواره سوگند می خورند که جز خیر قصدی نداریم ، ولی خدا گواهی می دهد که آنان دروغ می گویند .
از این آیه استفاده می شود که اهداف فتنه گران داخلی از ساختن مسجد ضرار عبارت بود از :
الف : ایجاد تفرقه و اختلاف بین مؤمنان
ب : جاسوسی برای دشمنان خدا
ج : ضربه زدن به مسلمانان
د : ترویج کفر و بی دینی
رویدادهای تاریخ صدر اسلام ، گویای این حقیقت است که منافقان با کمترین دستاویز و زمینه به دنبال ایجاد اختلاف و تفرقه بین مؤمنان بوده اند.

۲۰) عوام فریبی
از آنجا که بنای نفاق و فتنه گری بر ستون های فریب و خدعه قرار گرفته و زیر بنای دو رویی ، نیرنگ و دسیسه بازی است ، فتنه گران به اشکال مختلف به عوام فریبی می پردازند .
آری ، آن چنان آتش نیرنگ و فریب در وجود آنان روشن شده که دود سیاه آن بر تمام اعمالشان سایه افکنده و شعله های آن در تمام وجودشان زبانه کشیده است . و گرد باد فریب آن چنان در جانشان وزیدن گرفته که نه تنها فریب مردم ، بلکه فریب خدا را نیز در سر می پرورانند و عباداتشان برای ریا و مردم فریبی انجام می دهند .
‹‹ اِنَّ المُنافقینَ یخادِعُونَ اللهَ و هُوَ خادِعُهُم و اِذا قاموا اِلی الصَّلوةِ قامُوا کُسالی یراءونَ الناسَ و لا یذکُرُونَ اللهَ اِلا قَلیلاً ›› [۲۹] یعنی ؛ منافقان می خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می دهد و هنگامی که به نماز می ایستند از روی کسالت می ایستند ، در برابر مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند .
منافقان نه تنها برای مسلمانان ، بلکه برای پیروان سایر ادیان نیز خطرناکند و امواج عوام فریبی آنان نه تنها مؤمنان به شریعت اسلامی ، بلکه سایر اهل کتاب را نیز در بر می گیرد ، این حقیقتی است که قرآن نیز در سوره حشر آیات ۱۱ و ۱۲ به ان اشاره می کند .

۲۱)پوشاندن لباس حق بر باطل
از نشانه های منافقان و فتنه گران این است که افکار باطل خویش را لباس حق پوشانده و به نام اندیشه های مقدس در عرصه فرهنگ به نمایش می گذارند . قرآن کریم تصریح دارد که ‹‹ مردان و زنان منافق به زشتی ها فرمان می دهند و از خوبی باز می دارند ›› .
بی شک منافقان این کار را با شیوه های خاصی انجام می دهند زیرا آنان جرات اینکه صراحتاً مقابل حق بایستند و یا تبلیغ باطل بکنند ، ندارند . بلکه شعارهای خوب و ارزشی را از مؤمنان راستین می ربایند و در پناه همان شعارها به ستیز با اهل ایمان می روند ، شبیه همان کاری که امروز قدرت های استکباری انجام می دهند و برای نیل به اهدافشان ، عناوینی مانند : حقوق بشر ، هنر ، آزادی ، دموکراسی و … را سپر قرار داده و در پناه آن ، آتش حق کشی می افروزند و انسانهای بی شماری را در شعله های آن می سوزانند و حقوق بشر را در پای شهوات و منافع خویش به قربانگاه می برند . از جمله مقدساتی که منافقان و فتنه طلبان در پناه آن ، اهداف شوم خود را دنبال می کنند ، واژه ‹‹ ایمان ›› است.
‹‹ اذا جاءکَ المُنافقُونَ قالوُا نَشهَدُ اِنَّکَ لرَسوُلُ الله وَاللهُ یعلَمُ اِنّکَ لرَسوُلِهِ وَاللهُ یَشهُدُ اِنَّ المُنافقین لکاذِبوُنُ ›› [۳۰] یعنی ؛ نگامی که منافقان پیش تو آمدند ، خواهند گفت ، ما گواهی می دهیم که تو پیامبر خدا هستی و خدا می داند که براستی تو پیامبر او هستی و خدا شهادت می دهد که منافقان دروغ گو هستند .
از دیگر لباسهایی که منافقان و فتنه گران بر باطل خویش می پوشانند ، لباس ‹‹ اصلاحات ›› است . بی گمان اصلاحات از واژه های بسیار مقدس و پرجاذبه است که هر انسان فضیلت گرایی را به طرف خود می کشاند . آنان برای فریب مردم از این واژه استفاده می کنند و آن چنان از آن دم می زنند و آن را در انحصار خود می دانند که گویا ملک مطلق آنهاست . قرآن این حقیقت را این گونه بیان می کند :
‹‹ وَ اِذا قیلَ لَهُم تُفسِدوُا فِی الاَرضِ قالوُا اِنَّما نَحنُ مُصلِحوُنَ اَلا اِنَّهُم هُمُ المُفسِدوُنَ ولکِن لا یشعُروُنَ ›› [۳۱] یعنی ؛ و زمانی که به منافقان گفته شود در زمین فساد نکنید ، می گویند : فقط ما اهل اصلاح هستیم ، آگاه باشید آنان مفسدند اما خود نمی دانند .
سومین لباسی که اهل نفاق بر باطل خویش می پوشانند ‹‹ بیان زیبا ›› است . بی تردید ، بیان زیبا یک ارزش و هنر است اما منافقان و فتنه گران آن را سپر کرده اند تا باطل خویش را زیبایی بخشند و با بکار بردن عبارات ادبی و هنرمندانه و الفاظ پر جاذبه و چابلوسانه ، سعی در القاء افکار باطل خویش به دیگران می باشند .
‹‹ وَ مَن الناسِ مَن یعجِبُکَ قَولُهُ فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ یشهِدُللهَ علی ما فی قَلبهِ وَ هُوَ الَدُّالخِصام ›› [۳۲] یعنی ؛ برخی از مردم (منافقان و فتنه گران) گفتارش در دنیا تو را به تعجب وا می دارد ( از بس زیبا سخن می گویند) و خدا را شاهد بر قلبش می گیرد ، در حالیکه او کینه توزترین دشمنان است.
از آنچه گذشت معلوم شد که منافقان و فتنه گران ، افکار و اندیشه باطل خود را صراحتاً عرضه نمی دارند ، بلکه لباس ایمان ، اصلاحات و بیان زیبا بر آن پوشانده و در دید عموم قرار می دهند و با این کار ، غافلان و ناآگاهان را به دام انحراف می اندازند .
شایان ذکر است که این کار ، یعنی پوشاندن لباس حق بر باطل ، ممکن است از راه دیگری نیز انجام دهند و آن را ارائه تفسیرهای خاص از مقدسات و واژه های ارزشی است به گونه ای که در نهایت مؤید اندیشه های ملحدانه آنان باشد .
بعنوان مثال ، تحت عنوان قرائت های گوناگون در حوزه شریعت ، از دین ، آزادی ، حقوق ، تساوی ، مردم سالاری و حاکمیت ملی ، تفسیرهای خاصی را ارائه می دهند که روح آن ، همان الحاد و لامذهبی را تقویت می کند . یعنی باز در پناه مقدسات به جنگ با مقدسات می آیند و این روش امروز در بین فتنه گران داخلی جامع خودمان بیشتر شایع و مشهود است.

پی نوشت
[۱] وسایل شیعه جلد ۲ ص ۱۷۱
[۲] علی اکبر حسنی ، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام ، تهران : نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۷۸ ص ۳۱
[۳] یدالله جوانی ، ” جامعه اسلامی با فتنه ای عمیق روبرو شده است ” صبح صادق ش ۴۱۰ ۲ / ۵ / ۸۸
[۴] نهج البلاغه ، سید رضی (گرد آورنده ) ترجمه محمد دشتی ، قم : مشرقین ۱۳۷۹ خطبه ۳۷
[۵] همان ، خطبه ۱۶
[۶] همان ، خطبه ۱۷
[۷] بحار الانوار ج ۳۳ ص ۴۴
[۸] بحار الانوار ج ۵۷ ص ۳۴۹
[۹] تهذیب ابن عساکر ج ۴ ص ۷۵
[۱۰] همان ، خطبه ۵۰
[۱۱] اصول کافی ج ۲ ص ۱۳۵ و ۲۰۸
[۱۲] پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ‹‹ اندیشه سیاسی در گفتمان علوی ›› قم : دفتر تبلیغات ۱۳۸۴ ص ۱۲۱
[۱۳] ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ج ۱۶
[۱۴] نهج البلاغه خطبه ۵۰
[۱۵] نهج البلاغه خطبه ۱۲۰ – ۱۲۱
[۱۶] همان خطبه ۲۱۶
[۱۷] بقره ۱۳
[۱۸] احزاب ۶۰
[۱۹] نساء ۱۴۱
[۲۰] توبه ۹۴
[۲۱] توبه ۴۹
[۲۲] احزاب ۱۳
[۲۳] نساء ۶۱
[۲۴] منافقون ۷
[۲۵] نور ۵۱
[۲۶] نور ۴۷
[۲۷] توبه ۶۵
[۲۸] توبه ۱۰۷
[۲۹] نساء ۱۴۲
[۳۰] منافقون ۱
[۳۱] بقره ۱۱