در این گفتار به نقش زنان در حکومت امام زمان برگرفته از کتاب "نقش زنان در حکومت امام زمان" نوشته آیت الله طبسی می پردازیم.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما» به نقل از شبستان، با آفرینش زن برگ زرّینى به برگ هاى زرّین عالم وجود افزوده شد؛ چرا که زن مظهر جمال و جلال خداوند بود که باید شناخته مى ‏شد. این نور الهى از آغاز آفرینش تاکنون دوران هاى تلخ و شیرینى سپرى کرده است. گاه همراه با حرکت انبیاى الهى گام در گام پیامبران خدا گذارده و دوشادوش مردان صالح، از پیامبر زمان خود حمایت کرده است؛ امروز نیز بانوان همانند بسیارى از مردم به آینده مى‏ اندیشید؛ به یک انقلاب جهانى و یک حکومت موعود، که چگونه در برابر قدرت هاى بزرگ غلبه پیدا مى‏کند! آیا برنامه‏ هاى او چیست؟ چه کسانى با او همکارى مى‏ کنند و زنان در آن زمان چه نقشى دارند؟ دشمنانش چه کسانى ‏اند وراز ورمز موفقیتش در گرو چیست؟
در این مجال به نقش زنان در حکومت امام زمان برگرفته از کتاب "نقش زنان در حکومت امام زمان" نوشته آیت الله طبسی می پردازیم.
در روایتی امام صادق(ع) از 13 زن که در زمان ظهور به زمین رجعت می کنند، فقط نام 9 نفر را یاد مى ‏کند. در کتاب خصایص فاطمى به نام نسیبه، دختر کعب مازینه، و در کتاب منتخب البصائر به نام وتیره وأحبشیه اشاره شده است. جز این سه نفر، نام دیگرى به میان نیامده است.
 

زنان سرافراز
اینک به اختصار به شرح حال برخى از زنان نامبرده اشاره مى ‏کنیم.

1. صیانه ماشطه
او یکى از همان سیزده بانویى است که در دولت حضرت مهدى(ع) زنده شده، به دنیا باز مى‏ گردد. وى همسر حزقیل، پسر عموى فرعون، وشغلش آرایشگرى دختر فرعون بود. او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود، حضرت موسى، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان مى‏ کرد.
نوشته ‏اند: روزى وى مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد وبى اختیار نام خدا را بر زبان جارى ساخت. دختر فرعون گفت: آیا نام پدر مرا بر زبان آوردى؟ گفت: نه، بلکه نام کسى را بر زبان آوردم که پدر تو را آفریده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو کرد وفرعون صیانه را احضار کرد وگفت: مگر به خدایىِ من اعتراف ندارى؟ گفت: هرگز! من از خداى حقیقى دست نمى‏ کشم وتو را پرستش نمى‏ کنم.
فرعون دستور داد تا تنور مسى برافروزند وهمه بچه ‏هاى آن زن را در حضورش در آتش افکنند. چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید صیانه مى‏ خواست به ظاهر از دین برائت جوید که کودک شیرخوارش به زبان آمد وگفت: مادر صبر کن که تو بر حق هستى! فرعونیان آن زن وبچه شیرخوارش را در آتش افکنده، سوزاندند وخداوند در اثر صبر وتحمل آن زن در راه دین، او را در دولت امام مهدى زنده مى‏ گرداند تا هم به آن حضرت خدمت کند وهم انتقام خود را از فرعونیان بگیرد.

2. سمیه، مادر عمار یاسر
وى هفتمین نفرى بود که به اسلام گروید وبدین سبب دشمن سخت به خشم آمد وبدترین شکنجه‏ها را بر او روا داشت.
او وشوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند واو نخست آنها را اجبار کرد که پیامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنین کارى نشدند. او نیز زره آهنى به سمیه ویاسر پوشانید وآنها را در آفتاب سوزان نگه داشت. پیامبر که گاه از کنارشان عبور مى‏کرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مى‏ نمود ومى ‏فرمود: (صبراً یا آل یاسر فان موعدکم الجنة): اى خاندان یاسر، صبر پیشه سازید که وعده گاه شما بهشت است. سرانجام ابوجهل بر هر یک ضربتى وارد ساخت وایشان را به شهادت رساند.
خداوند این زن را به پاداش صبر و مجاهدتى که در راه اعتلاى اسلام نشان داد وبدترین شکنجه را از دشمن خدا تحمل کرد، در ایام ظهور مهدى آل محمد(ص) زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهى را ببیند ودر لشکر ولىّ خدا به یاوران آن حضرت خدمت کند.

3. نسیبه، دختر کعب مازنیه
او معروف به ام عماره واز زنان فداکار صدر اسلام است که در برخى از جنگهاى پیامبر اسلام(ص) شرکت جسته ومجروحان جنگى را مداوا کرده است. او در جنگ احد بهترین نقش را ایفا کرد. با دیدن صحنه فرار مسلمانان وتنها گذاشتن پیامبر به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت ودر این راه بدنش زخمهاى فراوان برداشت.
پیامبر عزیز این فداکارى را ستود وبه فرزندش عماره چنین فرمود: امروز مقام مادر تو از مردان جنگى والاتر است.
پس از فروکش کردن جنگ، نسیبه با سیزده زخم سنگین به همراه دیگر مسلمانان به خانه برگشت وبه استراحت پرداخت. با شنیدن فرمان پیامبر(ص) که فقط مجروحان جنگ باید به تعقیب دشمن بشتابند، نسیبه از جاى برخاست وآماده رفتن شد، امّا به علت شدت خونریزى نتوانست شرکت کند. همین که پیامبر از تعقیب دشمن برگشت، پیش از آنکه به خانه برود، عبدالله بن کعب مازنى را براى احوالپرسى نسیبه وسلامتى وى به نزد او فرستاد وچون از سلامتى وى آگاه گشت شادمان موضوع را به پیامبر خبر داد. نسیبه از کسانى است که براى یارى امام مهدى(ع) زنده خواهد شد.

4. امّ ایمن
از زنان پرهیزکار وخدمتکار حضرت رسول(ص) است. پیامبر به او مادر خطاب مى‏کرد ومى ‏فرمود: (هذه بقیة اهل بیتى): این زن، باقى مانده اى از خاندان من است. وى همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواى مجروحان مى ‏پرداخت.
ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجراى فدک، حضرت زهرا(س) او را به عنوان شاهد معرفى کرد. وى پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.
خداوند به برکت مهدى آل محمد(ع) به هنگام ظهور، او را زنده مى‏ گرداند تا در لشکر گاه امام به خدمت گماشته شود.

5. امّ خالد
در روایت دو بانو بدین نام مشهور شده‏اند: ام خالد احمسیه وام خالد جهنّیه. شاید مقصود ام خالد مقطوعة الید (دست بریده) باشد که یوسف بن عمر، پس از به شهادت رساندن زید بن على بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد. در کتاب رجال کشّى درباره شخصیت ومقام این زن فداکار از امام صادق(ع) مطلبى ذکر گردیده که حایز اهمیت است. ابو بصیر گوید: در خدمت امام صادق نشسته بودیم که ام خالد مقطوع ه‏الید از راه رسید.
حضرت فرمود: اى ابابصیر، آیا میل دارى که کلام ام خالد را بشنوى؟ من عرض کردم: آرى اى فرزند رسول خدا، با شنیدن آن شادمان مى‏گردم.... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد وسخن گفت. دیدم وى در کمال فصاحت وبلاغت صحبت مى‏کند. سپس حضرت پیرامون موضوع ولایت وبرائت از دشمنان با او سخن گفت.

6. زبیده
مشخصات کاملى از او نقل نشده است. احتمال دارد زبیده زن هارون الرشید باشد که شیخ صدوق(ره) درباره‏اش گفته است: وى یکى از هواداران وپیروان اهل بیت است. هنگامى که هارون دانست از شیعیان است قسم خورد که طلاقش دهد. زبیده کارهاى خدماتى بسیارى داشت که یکى آبرسانى به عرفات است. همچنین نوشته‏اند وى یکصد کنیز داشت که پیوسته مشغول حفظ قرآن بودند وهمیشه از محل سکونت او صداى تلاوت قرآن شنیده شد. زبیده در سال 216 ق. رحلت کرد.

7. حبّابه والبیّه
از زنان والامقامى است که دوره زندگى هشت امام معصوم را درک کرد وپیوسته مورد لطف وعنایت ایشان قرار داشت. در یک یا دو نوبت به وسیله امام زین العابدین وامام(ع) جوانى ‏اش به او بازگردانده شد. اولین ملاقات وى با امیرمؤمنان(ع) بود که از آن حضرت دلیلى بر امامت درخواست کرد.
حضرت در حضور وى سنگى را برداشت وبر آن مهر خود را نقش کرد واثر آن مهر در سنگ جاى گرفت وبه او فرمود: پس از من هر که توانست در این سنگ چنین اثرى بر جاى بگذارد او امام است. از این رو حبابه پس از شهادت هر امامى نزد امام دیگر مى ‏رفت وآنان مهر خود را بر همان سنگ مى ‏زدند واثر آن نقش مى ‏بست. نوبت که به امام رضا(ع) رسید حضرت نیز چنین کرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا(ع)زنده بود وپس از آن بدرود حیات گفت.
روایت شده است که وقتى حبابه به خدمت امام زین العابدین رسید یکصد وسیزده سال از عمرش سپرى شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشاره‏اى نمود وجوانى ‏اش بازگشت.
همچنین نوشته ‏اند: صورت حبابه از زیادى سجود سوخته واز عبادت همانند چوب خشکیده ‏اى شده بود.

8. قنواء
دختر رشید هجرى، یکى از شیعیان وپیروان على(ع) و خود از یاران با وفاى حضرت امام جعفر صادق(ع) است. وى دختر بزرگمردى است که در راه محبت ودوستى امیرمؤمنان به طرز دلخراشى به شهادت رسید. از گفتار شیخ مفید برمى ‏آید که قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبیدالله بن زیاد شاهد قطع دو دست ودو پاى پدر خود بوده وبه کمک دیگران بدن نیمه جان پدر را از دارالاماره بیرون آورده وبه خانه منتقل کرده است. روزى قنواء به پدرش گفت: پدر جان، چرا این همه خود را به رنج و مشقت عبادت مى‏اندازى! پدر در جواب گفت: دخترم، پس از ما گروهى خواهند آمد که بینش دینى وشدت ایمانشان از ما، که این همه خود را به زحمت عبادت انداخته‏ایم، بیشتر است.

9. بانوان منتظِر
چهارمین گروه یاوران امام زمان بانوان پرهیزکارى هستند که پیش از ظهور بقیة‏الله رحلت کرده‏اند. به ایشان گفته مى‏شود امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلى مى‏توانى حضور داشته باشى. آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.

رجعت زنان مربوط به گروه خاصى نیست وهر بانویى خود را با خواسته‏ ها و شرایط زندگى در حکومت مهدى آل محمد(ع) تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندى بهره ‏مند گشته، براى یارى امام زنده شود. یکى از آن شرایط خواندن دعاى عهد است که در فرد، نوعى آمادگى براى پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهى ایجاد مى‏کند. به فرموده امام صادق(ع): هر که چهل صبح دعاى عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد واگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد... .

انتظار فرج
یکى از شرایط حضور در حکومت بقیة‏الله وتوفیق دیدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ یعنى آمادگى کامل براى پذیرش حکومت حق وآراستن به آنچه که مهدى(ع) مى‏ گوید ومى ‏خواهد. انتظار فرج یعنى نفى هر گونه سلطه از بیگانگان ومبارزه با افکار انحرافى وفساد اخلاق ودر یک کلام، انتظار فرج یعنى بیزارى از دشمنان خدا وپیامبر ومعصومین قدس سرهما.
بى سبب نیست که انتظار از بهترین اعمال شمرده شده است، بلکه فرد منتظرِ دولت مهدى همانند کسى است که در پیش روى رسول خدا شهید گشته ودر خون خود غلتیده است واگر بر همان حالت انتظار از دنیا برود بسان کسى باشد که در خیمه مهدى فاطمه(س)مى ‏باشد.
ابو بصیر از امام صادق روایت کرده که آن حضرت روزى فرمود: آیا شما را خبر ندهم به چیزى که خداوند عملى را بدون آن از بندگانش قبول نمى‏ کند؟ گفتیم: آرى. فرمود: شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) واقرار به آنچه که خداوند فرموده، از دوستى ما و بیزارى از دشمنان و اطاعت و پیروى از ما. نیز داشتن ورع و پرهیزکارى وانتظار کشیدن براى قائم(ع).
آنگاه فرمود: به درستى که براى ما دولتى است، خداوند آن را هر زمانى که اراده کند برقرار مى ‏سازد. سپس افزود: هر کس که دوست دارد از یاران قائم(ع) ما باشد باید در انتظار به سر برد وخود را به ورع ومحاسن اخلاق بیاراید، واگر در همان حال بمیرد براى او اجرى همانند کسى است که آن حضرت را درک کرده باشد.