شما گفتید که آقای مشایی، مهندس هستند. مگر ما چه هستیم؟ شما حرف را نگاه کن. من می گویم این حرف با عرفان اسلامی کاملا منطبق است؛ حالا گوینده این حرف می خواهند مهندس الکترونیک باشد یا علامه دهر حوزه. من خجالت می کشم از اینکه بعضی ها به بنده می گویند که چرا تو آمدی و از یک مهندس کت و شلواری دفاع می کنی! من از حق دفاع می کنم.
استاد بهمن شریف زاده، رئیس گروه مطالعات دینی مرکز ملی مطالعات جهانی شدن چندی قبل در مناظره ای با حضور حجة الاسلام رمضانی در دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین شرکت کرد که به خوبی گویای نوع نگرش طیف فکری جبهه پایداری و از سوی دیگر حامیان گفتمان دولت دکتر احمدی نژاد است.
نظر به اهمیت این مناظره، متن کامل آن در ادامه تقدیم می شود:
شریف زاده: بیش از هر سخنی تشکر می کنم از میهمانان گرامی در این نشست. از خدا می خواهم که خیر و برکت بر این جلسه ما نازل فرماید، چون زمان کوتاه است بدون ذکر مقدمه، بحث را آغاز می کنم. از اصل الاصول و محور اندیشه جناب دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی آغاز می کنم. بارها از دکتر احمدی نژاد درباره انسان شنیده اید، انسان محور تفکر این شخصیت است. از کرامت انسان و تکریم او و انسان کامل بارها در سخنان ایشان یاد شده است. موضوع انسان و تعریف انسان نقش مهمی در پیدایش تمدن های بشری داشته است وقتی از تمدن یاد می کنیم نه می خواهیم داوری مثبت درباره تمدن بکنم و نه داوری منفی. نوع تعریف از انسان، تمدن های بشری را بوجود آورده است.
با تعریفی از انسان در قرون وسطی روبرو هستیم. منظور از تعریف از انسان تعریف یک عبارت و یا یک واژه نیست بلکه مقصود ما بیان ظرفیت های انسان است. در قرون وسطی از انسان تعریف بسیار کوچکی ارائه می شد به همین دلیل بشر از فرصت های بسیاری محروم شده بود، از جمله این فرصت ها، فرصت دانش اندوزی بود. با دادگاه های تفتیش عقاید در این قرون همگی آشنا هستیم. انسان کوچک تعریف شد و بر همین اساس تمدن قرون وسطی شکل گرفت. بسیاری از فرصت هایی از انسان ها گرفته می شد و انسان تحقیر می شد به خاطر همین تعریف محدود از انسان بود که علم در جامعه غربی رشد نکرد. همین فشارها در نهایت باعث شد که عده ای از روشنفکران در جامعه غربی نهضتی را به پا کنند که این نهضت با بازتعریفی از انسان آغاز شد. این تعریف جدید از انسان تمدن جدیدی را در غرب پی ریزی کرد که تمدن نو و یا مدرنیسم لقب گرفت. با این تعریف جدید از انسان، فرصت های زیادی در برابر انسان قرار گرفت و رنسانس علمی در غرب بوجود آمد. رنسانس علمی محصول همین فرصت ها بود که در برابر انسان قرار داده شد. و بعد از 500 سال از گذشت مدرنیسم ما شاهد رشد این علم و تکنولوژی و صنعت در دنیا هستیم. بنده اصلا در مقام ارزش گذاری نیستم. نهضت روشن اندیشی با اومانیزم و یا همان انسان محوری آغاز شد. این تعریف روشن اندیشان غرب با تعریف کلیسای کاتولیک در قرون وسطی بسیار متفاوت است.
همین تفاوت در تعریف موجب تفاوت در تمدن شد. تمدن قرون وسط کنار رفت و تمدن مدرن احیا شد اما چون فرصت در وقت اول کوتاه است دو اشکال را بررسی می کنم یک اشکال در قرون وسطی و یک اشکال در مدرنیسم. این دو اشکال هم بخاطر تعریفی است که از انسان شده است. اگر چه تعریف مدرنیسم از انسان بهتر از تعریف قرون وسطی از انسان بود اما این تعریف هم باز محدودیت های زیادی بود و باز انسان کوچک دیده شده بود. من از یک تشبیهی در اینجا استفاده می کنم. یک طنابی بین قرون وسطی و مدرنیسم قابل تصور هست که یک سر این طناب، خدا را گرفته و یک سر دیگر، انسان را. در قرون وسطی این سر طناب که نام خدا بر آن گذاشته شده است، کشیده می شد و در مدرنیسم سر دیگر که نام انسان را بر آن نام نهاده اند. در واقع یک مسابقه طناب کشی بود. کلیسای کاتولیک با نام خدا بر سر انسان می کوبید چون می گفت بسیاری از آن چیزهایی که انسان می خواست کسب کند، ویژه خداست. مثل دانش و توانایی های بسیار دیگر.
مدرنیزم برای اینکه انسان را تکریم کند و انسان را تعظیم کند، پشت بر خدا و در حقیقت پشت بر کلیسای کاتولیک کرد و با این پشت کردن بر کلیسای کاتولیک، روح ماتریالیسم و مادی گرایی در غرب سیطره پیدا کرد. سیطره روح ماتریالیسم بر جهان غرب، تعریف انسان را تعریف کوچکی ساخت. انسان مدت ها در اندیشه اندیشمندان غربی مساوی با جسم بود. بعد فرامادی را منکر بودند، بنابراین انسان موجودی بود 70 یا 80 ساله که با تولد آغاز می شد و با مرگ به پایان می رسید. جناب مشایی معتقد است هم قرون وسطی به خطا رفته و هم مدرنیسم.
ما باید یک بازتعریفی از انسان داشته باشیم و این بازتعریف باید متکی به منابع دینی و بویژه منابع عرفانی دینی خودمان باشد. ایشان می گوید وقتی ما به منابع دینی خود نگاه می کنیم، می بینیم انسان موجودی بیکران و بی اندازه و واجد ظرفیت های بی اندازه آفریده شده است. انسان برخلاف تعریفی که مدرنیسم از او کرد از بی نهایت آغاز می شود و در بی نهایت ادامه پیدا می کند: "انالله و انا الیه راجعون" یعنی ما از اوییم و به سوی او باز می گردیم، پس از بی نهایت هستیم و در بی نهایت ادامه پیدا می کنیم، می گویند انسان دارای چنین ظرفیتی است. وقتی انسان با این ظرفیت تعریف بشود دیگر آن طناب و طناب کشی باطل است یعنی اصلاً تعارضی بین انسان و خدا باقی نمی ماند. ایشان می گوید یکبار به سفیر اتریش گفتم همان اندازه که قرون وسطی خطا کرد، مدرنیزم هم خطا کرد چون هر دو بین انسان و خدا تعارض دیدند، قرون وسطی سر طناب خدا را کشید، مدرنیسم سر طناب انسان را. اما اصل آن است که بین انسان و خدا اصلاً تعارضی وجود ندارد با ساختن تعارض، ما به خطا می رویم.
رمضانی: خیلی سریع عرض بکنم، تا گفته می شود حلقه انحرافی سریعاً گفته می شود: حلقه انحرافی چیست؟ و کجاست؟ منظور شما از حلقه انحرافی چیست؟ انحراف می تواند در جسم و ظاهر و شکل و شمایل طرف شکل بگیرد و می تواند در اندیشه ها و افکار شخصی ظهور یابد. قطعاً وقتی ما از حلقه انحرافی سخن می گوییم، منظور شکل و شمایل منحرف کسی نیست؛ مثلاً انحراف بینی دارد وقتی ما می گوییم حلقه انحراف ـ حتی این افراد حلقه، جریان و یا گروه هم نیستند ـ گروهک انحرافی، منظورمان چیست؟ ما بچه مسلمانیم وقتی می گوییم این گروه، منحرف است یعنی از اندیشه های اسلام ناب و افکار نورانی حضرت امام (ره) و انقلاب شکوهمند اسلامی انحراف پیدا کرده آیا می توانیم این انحراف را نشان بدهیم؟ بله، می توانیم. ورود پیدا کرد در همین بحث انسان که برادر عزیزمان جناب آقای شریف زاده مطرح فرمودند، من انشاءلله همین حرف آقای مشایی را می خوانم قضاوت هم با شما عزیزان باشد. آیا آنچه را که جناب آقای شریف زاده می فرماید، آقای مشایی هم همین را می گویند؟ قبل از اینکه وارد آن بحث بشوم، من سریع دو سه نکته را می گویم:
1- نسبت آقای احمدی نژاد (چون ایشان اسم آوردند) با حلقه انحراف چیست؟ سه تا دیدگاه است یک دیدگاه می گویند ایشان اصلاً انحرافی نیست؛ دیدگاه دوم این است که ایشان رأس انحراف است، اصلاً جریان انحرافی را احمدی نژاد شکل داد؛ دیدگاه سوم که بنده به آن معتقد هستم، این است که احمدی نژاد، یک فرد مومن معتقد مذهبی انقلابی حزب اللهی بود ولی در وسط راه، حلقه انحرافی آمد و او را به گروگان گرفت.
الان احمدی نژاد، زبان حلقه انحرافی است، بسیاری از حرف هایی که می زند، قابل قبول نیست. البته اگر لازم شد می توانیم در این حوزه هم وارد بحث بشویم، چند نکته دیگر را هم باید فهرست وار عرض بکنم شاید ترکش های این بحث به جناب آقای رئیس جمهور هم اصابت کند. این به معنای نادیده گرفتن خدمات عظیمی که دولت انجام داد، نیست. حضرت آقا فرمودند از مشروطه تاکنون چنین دولتی بر سر کار نیامده و یا کم نظیر بوده است و همچنین فرمودند این دولت قطار انقلاب را به ریل اصلی اش برگرداند. ما خدمات این دولت و گفتمان ارزشمندی را بچه های مذهبی به وجود آوردند فراموش نمی کنیم. خود این حقیر که امروز به عنوان منتقد این جریان در خدمت شما هستم، در سال 84 ، بیست و پنج روز مثل دوره گردها از شهری به شهر دیگر برای آقای احمدی نژاد رأی جمع کردم، سال 88 هم به همین صورت بود.
ما به آن حلقه انحرافی که وسط راه خودش را به گفتمان سوم تیر تحمیل کرد و امروز پرچم دار این گفتمان را خفه می کند، انتقاد داریم. من به بحثی که جناب آقای شریف زاده مطرح فرمودند اشاره ای بکنم. حاج آقای عزیز شما می فرمایید یک نوع نگاه در دوران قرون وسطی بود که برای انسان بهایی قائل نمی شد، مدرنیته آمد و انسانی را که داشت از پشت بام می افتاد، گفت نیا نیا داری می افتی، عقب عقب رفت و از آن طرف افتاد. آقای مشایی آمد ظرفیت انسان را به انسان نشان بدهد، یعنی انگیزه اش مثبت و خیر است انشاءلله. ما مخالف و منکر ظرفیتی که خدای متعال در انسان قرار داده که می تواند مظهر اسما و صفات الهی بشود، نیستیم. ولی قرار است انسان، مظهر اسما و صفات الهی بشود نه اینکه انسان، خدا بشود. نوع نگاهی که عرفان اسلامی به مسئله دارد، نگاه طولی است. خدا این ظرفیت را به انسان داده که چه کار کند؟ مظهر اسما و صفات خداوند بشود، اما فرمایش آقای مشایی که یکی از بزرگترین اشکالات ایشان است که آقا شما رشته تخصصی ات چیه؟ چرا در بحث هایی که تخصص نداری ورود پیدا می کنی؟ شما مهندس الکترونیک هستی در رشته خودت حرف بزن و حرفهایت هم بر چشم ما جا دارد اما چرا وارد حوزه هایی می شوی که تخصص نداری؟ چقدر شما عرفان و فلسفه خواندی؟ حرفش چیست؟
من اینجا حرفش را آورده ام، حرف ایشان این است: ببینید این با آنچه جناب آقای شریف زاده فرمودند همخوانی دارد؟ ما کلی که نباید حرف بزنیم ما باید حرف را ببینیم چیست؟ حرف صحیح اسلامی که جناب آقای شریف زاده به دنبال آن است، این است که انسان یک کرامتی دارد ـ که قرآن هم همین را می فرماید ـ که این کرامت انسان در دنیای غرب چه در دوران قرون وسطی و چه در دوران مدرنیسم نادیده شد. اما آیا آن چیزی را که آقای مشایی تبلیغ می کند، اراده از دست رفته انسان به انسان است؟ یا نه، انسان را در عرض خدا می نشاند؟ انسان را خدا می کند؟ این همان اومانیسم است که امروز غرب به آن مبتلاست. این حرف من نیست، اومانیست ها انسان را به جای خدا نشاندند.
آیا آقای مشایی همین حرف را می زند؟ بله دقیقاً انسان را به جای خدا می نشاند این عبارتش است می گوید: ماموریت انسان بر روی زمین این است که جانشین خدا بر روی زمین باشد تا اینجایش درست است البته توجه داشته باشید همین جا هم جانشین خدا باشد نه اینکه هر کسی بتواند جانشین خدا باشد یعنی یزیدبن معاویه هم جانشین خداست؟ خلیفة الله است؟ یعنی فرعون هم خلیفة الله است؟ صدام حسین هم لابد خلیفة الله است!؟ نه آقا، انسان کامل، مظهر خلیفة اللهی است آنها افراد خاصی هستند نه اینکه هر کسی بیاید ادعا کند مأموریت انسان بر روی زمین این است که جانشین خدا باشد و بجای خدا تصمیم بگیرد. این رابطه عرضی است، طولی نیست. نمی گوید خدا این اختیار را داده تا در طول اراده خدای متعال اراده کند و تصمیم بگیرد. این را نمی گوید و می گوید بجای خدا اراده کند یعنی خدا را بزن کنار و خودت جای خدا بشین. این مصداق بارز اومانیسم است در ادامه همین آقای مشایی می فرماید خداوند ظرفیت خدا شدن را در انسان قرار داده است، انسان قرار است که خدا باشد و در جای خدا بنشیند انسان در طول تاریخ کوچک مانده است. همین که آقای شریف زاده هم اشاره فرمودند چرا که به برنامه خدا عمل نکرده است، خب، حالا چه کار کنیم بیاییم انسان را بجای خدا بنشانیم در اومانیسم گفته های آقای مشایی موج می زند. البته بحث ها فقط مربوط به بحث انسان و اومانیسم نیست، متاسفانه اینها، این قدر انحرافات فکری، اندیشه ای و حوزه رفتار این حلقه انحرافی زیاد است که من نمی دانم در این فرصت محدود از کدام بخش آن باید بگویم.
شریف زاده: من اول از بعضی از اشکالات آغاز کنم تا بتوان بحثم را ادامه بدهم، اشکال اومانیسم این نبوده که انسان را بسیار بزرگ دیده است، اتفاقا نگاه آقای مشایی این است که اشکال اومانیسم این است که انسان را کوچک دیده، آن هم بخاطر سیطره روح ماتریالیسم بر اندیشه ها بوده است. سیطره روح ماتریالیسم یعنی مادی گرایی. اومانیسم انسان را فقط بزرگتر از قرون وسطی دید. اومانیسم وقتی انسان را فقط در بعد مادی تعریف کرد، جامعه غرب را با بحران های جدی روبرو ساخت، این بحران ها شدت گرفت تا بعد از 500 سال دنیای غرب را وادار کرد تا از مدرنیسم عبور کرده و در دوره پست مدرن یا پسا مدرنیته پا بگذارد. اولین اتفاق مبارک و میمونی که در این گذار افتاد، اعتقاد دنیای غرب به بعد فرامادی انسان بود، الان نزدیک به 25 سال است که دنیای غرب بعد فرامادی انسان را باور کرده است. بنده ادعا نمی کنم که دنیای غرب به همه حقیقت رسیده، نه، همین که از روح ماتریالیستی برون رفت کرده است و بعد فرامادی انسان را پذیرفته خود یک حرکت رو به جلویی به حساب می آید. به عبارتی الان در پست مدرن، انسان بزرگتر از دوره مدرنیسم نشان داده می شود. جالب است بدانید وقتی انسان بزرگتر دیده شد فرصتهای پیش روی او هم بیشتر شد.
عمر دوره پست مدرن بیش از 25 سال نیست، اما می ببینید دنیای غرب با شتاب عجیبی، در پی کشف قواعد و قوانین روح ، باطن و تکنیک های روحی است، به درست یا غلط بودن آن کاری ندارم. هر چقدر نگاه به انسان درست تر شد انسان بزرگتر دیده شد فرصت های بیشتری دربرابر انسان گشوده شد. من نزدیک به 15 سال پیش از پروفسور موسوی منفرد؛ استاد شیمیست ایران شنیدم که در کانادا موسسات ذکردرمانی تأسیس شده است. تازه این موضوع برای 15 سال قبل بود که بجای تجویز دارو، ذکر ـ نه ذکر شرعی ـ تجویز می کردند، مشاهده کرده بودند با مراقبت از آن اذکار، هورمون هایی در بدن ترشح می شود که میزان مقاومت سلولی بدن را در برابر انواع ویروس ها بالا می برد. بعد آن هورمون ها را از بدن بیمار استخراج می کنند و بر روی آن کار دارویی می کنند، بنابراین اشکال آقای مشایی دقیقاً اشکالی است که به دوست و برادر عزیزمان وارد می شود، اشتباه نکنیم مدرنیزم انسان را به صورت افراطی بزرگ نکرد بلکه انسان کوچک دیده شده است. آن تعریفی که عارفان ما از انسان می کنند را در کنار انسان شناسان و مردم شناسان غرب در دوره مدرنیزم بگذارید و ببینید کدام تعریف بزرگتر است؟ مدرنیزم کجا انسان را خدا کرد؟ مدرنیزم با ندیدن کلیسا و خدا و سیطره ماتریالیسم انسان را آنگونه که بود، ندید. همین! نه بیشتر. انسان آن گونه که بود، ندیده نشد. جمله آقای مشایی را خواندند که مأموریت انسان بر روی زمین این است که چنین و چنان خلافت الهی درست است، مأموریت یزید هم همین است! من تعجب می کنم از برادر گرامی.
آقای مشایی هیچ وقت ادعا نکرده است که هر انسانی روی کره خاکی خلیقة الله است! بلکه گفته است ماموریت نوع انسان این است، یزید و معاویه هم چنین مأموریتی دارند و دقیقاً به خاطر همین بازخواست می شوند که چرا به مأموریت تان عمل نکردید؟ خدا می گوید من به شما ظرفیت خلافت خودم را داده بودم، با این ظرفیت و استعداد چه کردید؟ آن را شکوفا کردید یا ویران؟ بازخواست مهم خداوند در قیامت از انسان بازخواست همین ظرفیت است. اگر این ظرفیت را به تک تک انسان ها نداده بود که نمی توانست بازخواست کند، که اگر بازخواست شود، آن موقع می گوید چه چیزی به من دادید؟ من چه چیزی را باید شکوفا می کردم؟ می گوید تو هم باید مثل علی می شدی، چرا نشدی؟ چرا ظرفیتی را که به تو داده بودم را خراب کردی؟ این را که من نمی گویم بلکه، همه روایات می گویند. فرمود هر مولودی در فطرت آفریده می شوند، کدام فطرت؟ فرمود فطرت خد،ا فرمود: این فطرت ها را، تربیت ها خراب می کند والا ما همه را با یک فطرت، سرشت و با یک ظرفیت ظرفیت خداگونگی آفریدیم.
خواهش می کنم سخن آقای مشایی را دقیق ببینیم. مأموریت انسان بر روی کره خاکی، خلافت الهی است، بله مأموریت یزید هم این است، مگر فقط مأموریت امیرالمؤمنین این است؟ این مأموریت همگان است، ظرفیت خدایی شدن به انسان داده شده است. این که اومانیزم نیست، در کلمات عرفا از جمله امام (ره) از این عبارت ها فراوان است مانند: "خلق الله آدم علی صورته" خداوند آدم را بر صورت خود آفرید ( اینها همه کلمات عرفا است در فصوص و کتاب های امام مثل سرالصلاة یا شرح حدیث جنود عقل و جهل که من مدرس همه اینها هستم، عذر می خواهم بهر حال یک مقدار مطالعات عرفانی لازم است برای اینکه ما بتوانیم داوری کنیم) خداوند انسان را آفرید تا خود را در او ببیند، این عین عبارت عرفاست، خداوند که غیب و پنهان است، عرفا فرمودند غیب الغیوب است در روایات هم می فرمایند در ذات او نیندیشید
این ذات چگونه آشکار شد؟ آشکار شده این ذات کیست؟ انسان است، یعنی اگر بتوانیم به این ظرفیت نگاه کنیم البته این ظرفیت در انسان کامل فطریت یافته باید به انسان کامل نگاه کنی تا بدانی چه ظرفیتی در تو هست یعنی باید به امام نگاه کنید "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه " یعنی باید به او یکی این یکی" من عرف نفسه فقد عرف ربه" جمع کنید این دو روایت را یعنی برای اینکه بتوانی خودت را بشناسی باید به امام زمانت نگاه کنی چطور اگر کسی به امام زمانش نگاه نکند نمی داند چقدر ظرفیت دارد اگر من یک هسته خرما را بگذارم جلوی شما شما تا حالا نه درخت خرما دیده باشی نه از درخت خرما شنیده باشی بگویند این چه استعدادی دارد؟ نمی دانید کی می دانید؟ وقتی درخت خرما دیده باشی ظرفیت خودت را کی میشناسی؟ وقتی کسی را ببینی که همه ظریفت خلافت الهی در او به ظرفیت رسیده باشد یعنی امام او را ببین بدان چه استعدادی در تو گذارده شده حرکت کن تا خدا در تو نمایان بشود در تو نمایان بشود یعنی تو می توانی خدا را نشان بدهی مگر همه آفریدگان خدا را نشان نمی دهند؟ هر کدام به اندازه ظرف خودشان عرفا فرمودند فقط انسان کامل است که آینه تمام نمای خداست اگر این آینه رابشکنیم آقای مشایی حرفش این است این آینه ها را نشکنیم اگر این آینه ها را بشکنیم خدا را چگونه می خواهیم ببینیم؟ حالا می گویم این تفکر در مقام عمل چه چیزی را به بار می آورد تکریم انسان از همین جاست فقط یک اشکالی میگیرم که ممکن است در بحث ادامه پیدا کند این همین که ما انسان را در این ظرفیت ببینیم عرفا می گفتند وقتی انسان را در چنین ظرفیتی می بینید دیگر نمی توانی به کودک خودت هم بی احترامی کنی چون می گویی من دارم به کسی جسارت می کنم که ظرفیت خداگونگی درونش هست چه برسد به ما بخواهیم که در مقام بحث بخواهیم بگوییم مشایی منحرف است اون چنین است اون چنان است از اول که ما نباید حکم کنیم اینجا دانشگاه است و مقام مقام بحث است نه مقام حکم.
رمضانی: بله از آنجایی که انحراف این حلقه یکی دو تا سه تا نیست من انشاءالله در ادامه به انحراف دیگری که در بحث ما نیست و خیلی هم در سطح کشور مطرح است، اشاره کنم. تخصص آقای مشایی چیست؟ شما فصوص را تدریس می کنید اما آیا آقای مشایی هم تدریس می کنند؟ تخصص آقای مشایی چیست که وارد این بحث ها می شود؟ یعنی واقعا در قرن 21 که همه جا سخن از تخصص گرایی است و کسانی که صلاحیت دارند وارد حوزه کاری می شوند، این چه رسمی است که کسی که مهندسی الکترونیک دارد بیاید مطالبی را که در حوزه تخصص خود نیست بگوید؟ حاج آقا می گویند من فصوص خوانده ام، بله حاج آقا رشته بنده هم فلسفه است اگر اطلاع ندارید، بدانید کم و بیش مثل شما مباحث فلسفه و عرفان را خوانده ام و تا مقطع دکتری هم دفاع کردم و الان هم در حوزه ، مؤسسه و هم در دانشگاه تدریس می کنم. مگر من منتقد آقای مشایی در حوزه ها هستم؟ منتقد مشایی ، حضرت آیت الله جوادی آملی، حضرت آیت الله مصباح یزدی و ... است که خود شما هم می دانید ایشان در زمینه فلسفه و عرفان نمونه و نظیری ندارند، در حوزه علمیه قم که مرکز مهم و بزرگ حوزه شیعی هست این بزرگان، منتقد این حلقه هستند و این تفکر را مصداق اومانیزم می دانند. در رابطه با نکاتی که فرمودید.
گفتم که اومانیزم از این جهت که در بعد مادی انسان افراط کرد ورطه سقوط افتاد. برای اصلاح دو نگاه افراطی و تفریطی چه باید کرد؟راهش این است که دو تا را کنار بگذاریم و به انسان بگوییم که تو خودت باش. اگر شما می خواهید به انسان کمک کنید باید انسان را همان گونه که هست معرفی کنیم و بگوییم که انسان ظرفیت تو این است و می توانی با بندگی، مظهر اسماء و صفات الهی بشوی نه اینکه بگوییم خدا باش. لذا انسان کامل کامل کامل را آقا رسول الله(ص) می دانند، شما پنج شبانه روز در نماز و در برخی نمازها دو بار مثل نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا چه چیزی را می خوانی؟ در تشهد « اشهد ان محمد عبده و رسوله» یعنی همان ظرفیت را تکرار می کنید. اگر شما بخواهید راه پر شدن ظرفیت را به انسان نشان بدهید، دین راهش را به ما نشان داده است. تنها راهش، عبد شدن است نه خدا شدن!
آقای مشایی این چه ادبیاتی است؟ ممکن است شما بگویید منظورش این نبود، خب ادبیاتت و بیانت را اصلاح کن. خدا به انسان ظرفیت داده تا از راه عبودیت مظهر اسماء و صفات الهی بشود. لذا ما در تشهد نماز ، اول به بندگی پیامبر شهادت می دهیم، سپس به رسایت و نبوت او اعتراف می کنیم. از طرف دیگر خداوند متعال انتظار شکوفایی یزید و معاویه را هم دارد، اما آقای مشایی می گوید اینها هم باید به طرف خدا شدن بروند. عرض من این نیست که آیا یزید و معاویه و یا فرعون هم می توانستند مراحل عبودیت را طی بکنند یا نه، بله اینها هم می توانستند، مثل علی بشوند، اما علی، خدا نشد بلکه عبد خدا شد. علی بجای خدا تصمیم نگرفت، بلکه نگاه کرد و دید که خدا چه می خواهد، سپس آن گونه تصمیم گرفت. حتی معروف است جناب مالک اشتر به امیرالمومنین(ع) گفتند آقا جان در جنگ ها من هم به همان اندازه شما از دشمنان می کشم، امیرالمومنین(ع) در پاسخ فرمودند: بله، با این تفاوت که من نگاه می کنم اگر در نسل آینده فردی که جلویم ایستاده است، مؤمنی باشد از کشتن او صرفنظر می کنم. امیرالمؤمنین عبودیت را ظرف انسان می داند که می تواند از آن طریق، هدف خلقت را تحقق ببخشد نه اینکه بجای خدا تصمیم بگیرد و اراده بکند. این جمله را باز تکرار می کنم که چه اصراری هست که این آقا (مشایی) نظریه پردازی کند و یک روحانی بزرگوار مدافع او بشود؟
من از برادر عزیزم جناب آقای شریف زاده عزیز این سئوال را دارم شما نام مبارک حضرت امام (ره) را بر زبان آوردید. یک بیان از امام بیاورید که اینطور حرف زده باشند. زبان شناسان می گویند اگر شما می خواهید بفهمید عقبه فکری کدام طرف است در آثارشان غور بکنید. ببینید بیشترین فراوانی را چه واژه ای دارد. بیشترین فراوانی در آثار امام اسلام، خدا، انقلاب اسلامی، برای خدا کار کردن و خدامحوری است نه انسان! در جای جای حرفهای آقای مشایی اومانیزم موج می زند. وقتی شما وارد سخنان ایشان می شوید، می بینید محور همه سخنانش انسان است. البته ایشان متناقض هم حرف زدند بعضی جاها برای آنکه راه فراری پیدا کند مثل بحث ولایت فقیه، گاهی یک واژه درست هم می گوید، اما اومانیزم موج می زند. من عرضم به آقای مشایی این است شما می خواهید ادبیات امام را بکار ببرید؟ اولا اهل این حرف ها نیستید چون سوادش را ندارید، تازه بالفرض که رفتید مطالعه هم کردید و سوادش را هم پیدا کردید، خب، همان ادبیات امام را استفاده کن، چرا ادبیات امام را عوض میکنید؟ چرا یک حرفی می زنید که جناب آقای شریف زاده با این مشغله کاری مجبور بشود از تهران به دانشگاه بین المللی قزوین بیاید و حرفهای شما را تفسیر کند و بگوید منظور جناب مهندس این است و آن نیست. خب مثل بچه آدم حرف بزن! تا نیازی به تفسیر نباشد. همانند امام (ره) که خیلی عادی حرف می زد، طوری حرف می زد که هم استاد دانشگاه و هم کشاورز و کارگر متوجه می شد. این چه طرز حرف زدن است؟
افزون بر اینکه ما در فرمایشات دیگر آقای مشایی که وارد می شویم می بینیم از این حرفهایی که جناب آقای شریف زاده می فرمایند، خبری نیست. من تعجب می کنم که آقای شریف زاده چرا اینها را ندیده می گیرند، همان موقع که این حلقه انحرافی، آقای احمدی نژاد را خانه نشین کرد، آقا در جمع مسئولین صحبت کردند و گفتند تا من زنده هستم نمی گذارم این انقلاب منحرف بشود. محض اطلاع شما حلقه انحرافی از کجا آمد؟ از فرمایشات ولی امر مسلمین آمد! وقتی احمدی نژاد قهر کرد و در خانه اش نشست، آقا فرمود تا من زنده ام نمی گذارم این انقلاب منحرف بشود. این بازی حلقه انحرافی از اینجا آمد، جای دیگر هم هست. من از جناب آقای شریف زاده که فصوص تدریس می کنند سئوال دارم که آیا حضرت امام هم فرموده اند دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است؟ شما فیلمش را هم دیدید، آقای مشایی دستانش را باز می کند و می گوید دوران اسلامگرایی امروز به پایان رسیده است، این که می گوییم دوران اسلامگرایی مثل اسب سواری است، دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است، معنایش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد در دنیا هست، ولی دوره اش دیگر تمام شده وگرنه الان دوره اسب سواری تمام شده، اما اسب هست، سوارش هم هست. اسلام گرایی به اسب سواری تشبیه می کند. می گوید اسب حیوان نجیبی هست پنج شنبه جمعه ها که از درس خارج شدید بروید تفریح!
آقا می گوید اسلام را می خواهیم جهانی کنیم، ولی دوره اش تمام شده، فوقش مثل اسب سواری است که پنج شنبه، جمعه ها می روید. لذت می برید حالا اگر یکشنبه نشد، شما جمعه به مسجد بروید، یک نمازی هم بخوانید و یک سواری هم بکنید وگرنه الان دوره اسب سواری تمام شده است اما اسب هست، سوارش هم هست. خب جناب آقای شریف زاده عزیز، من عرضم اینهاست شما می فرمایید امام و عرفای دیگر از این حرف ها زده اند، کسی این را انکار نمی کند، بله خداوند متعال یک ظرفیتی داده می تواند واجد اسما و صفات الهی بشود اما نمی تواند خدا بشود، نمی تواند به جایی برسد که بگوید دوره اسلامگرایی به پایان رسید همچنان که دوره اسب سواری به پایان رسید.
شریف زاده: من فکر می کنم در یک بحث علمی ما این قدر از آقایان علما مایه نگذاریم. خدا نکند که حضرات آیات جوادی آملی یا مصباح یزدی اینگونه استدلال کنند. اگر هم استدلالی می کنیم از طرف علمایی مانند آقای جوادی یا آقای مصباح چیزی نگوئیم. چرا که این این بزرگواران الان در این جلسه حضور ندارند که درباره نحوه استدلال شما که به ایشان نسبت می دهید قضاوت کنند. من بحث خودم را ارائه می کنم شما می توانید بحث بنده را نقد و یا رد کنید. مسئله دوم این که شما پیوسته این ادعا را تکرار می کنید که انبوهی از ادله دال بر اومانیزم بودن آقای مشایی دارید ولی باز می آیید سر همان یک جمله ای که گفتید که کلمه ماموریتش را نخست نادیده گرفتید و گفتید یزید و معاویه کجا و خلیفة الله کجا؟ وقتی هم که من گفتم ماموریت گفتید بله می توانند ولی حرف ما این است که باید بشود، حرف ما این است که هم می توانند هم باید بتوانند. باید، باید تأکیدی است که بر اساس توان به انسان تعلق می گیرد؛ یعنی چون می توانم پس باید بشوم اگر نمی توانستم که خدا برایشان بایدی وضع نمی کرد لا یکلف الله نفسه الا وسعها باید آن وسع و قوت توان باشد تا تکلیف باشد بنابراین حرف کاملا درست است. می آییم سراغ جمله دوم: این جمله که آقای مشایی گفته خدا شود و از این قبیل جملات ذوقی.... الا ماشاءلله در فرمایشات عرفا و امام راحل(ره) داریم. اگر این شعر معروف امام که بعد از رحلتش منتشر شد که:
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزنم
ان الحق یعنی من خدایم؛ انا الحق که معنایی جز این ندارد بعد آن خدایی که در نزد عرفا است که متاسفانه برخی از اهل فقاهت و شریعت بر عرفا خرده گرفتند که عرفا مدتهاست که در کتاب ها جوابشان را داده اند که این انا الحق معنایش چیست؟ لیس فی جبّتی الی الله که بایزید بسطامی می گفت معنایش چیست؟ اینها نه کفر است، نه زندقه و نه شرک است بلکه عین توحید است.
اینجا هم دانشگاه است و جمع، جمع دل... ما که نمی خواهیم دوباره چوب تکفیر را برداریم عرفا را از اول تاریخ تا الان تکفیر کنیم که چرا اناالحق گفتید و چرا از خدایی انسان یاد کردید؟ قسمتی از این حرف ها ذوقی بوده و قسمتی دیگر نیز دارای منطق است. من نمی خواهم تفسیر عرفا را از اناالحق گفتن و از لیس فی جبتی الی الله گفتن عرفا و یا این عبارتی که از آقای مشایی ذکر شد را بازگو کنم. اینها کجا به اومانیزم مربوط است؟ اصلا اومانیزم این نیست اینها گویش های عرفانی معمول در آثار عرفانی ماست که قرن ها تکرار شده است و اصلا ربطی به اومانیزم ندارد.
جنابعالی استاد فلسفه هستید نه عرفان. می دانید که از این قبیل مطالب در حکمت متعالی صدرالمتالهین هم آمده حداقل به همین منابع فلسفی التفات بفرمایید. وقتی که انسان پاس داشته بشود و تکریم بشود آن موقع نتایج درخشانی بدنبال خواهد داشت. من بحثم را ادامه می دهم چون این بحث مهم است. قرن ها اهل شریعت و طریقت راجع به این مسائل دعوا کردند هیچ کدام هم ارتباطی به اومانیزم ندارد. نمی خواهم جسارت کنم ولی جناب آقای مهدی نصیری که یک روزنامه نگار بزرگ بودند؛ طلبه هم هستند درس هم خوانده بودند وقتی دیدند نمی شود در برابر اینها جوابی داد گفتند ابن عربی هم اومانیسم بوده است!
گفتند آنچه امام گفته است مربوط به دوران جوانی اش بوده ما به امام بعد از انقلاب کار داریم! گفتم برادر! امام بعد از انقلاب تفسیر سوره حمد گفت، علمای مشهد خطاب به امام طومار نوشتند که دست از این سوفی گری ها بردار والا شورش می کنیم امام درس وتفسیر سوره حمد را تعطیل کردند. آیت الله جوادی آملی رفت مشهد نفرین کرد و گفت نفرین بر کسانی که نگذاشتند ما از درس های امام استفاده کنیم مگر امام راحل نبود که در ماه رمضان از اتحاد مضیف و مضاف می گفت و می فرمود که آقایان اگر مطالب عرفانی را نمی فهمید حداقل انکار نکنید. این امام بعد از انقلاب بود نه امام دوره جوانی. آیا همان امام دوره جوانی نسبت به این مسائل توبه کرد؟ همین ادعا را آقای نصیری در مجله سماتش نوشت. اومانیزم کجا بود؟ اینها کنار را بگذارید اینها موضوعیت ندارد الان بحث سر پی ریزی تمدن نوین جهانی است. رهبر معظم انقلاب را نگاه کنید که در کرمانشاه با جرأت و جسارت درباره بازخوانی از نظام چه جملات و عباراتی فرمودند؟ هیچ کس جز ایشان جرات بیان این حرف را نداشت هر کسی هم می گفت متهم به ضدانقلاب و ضد نظام بودن می شد.
ایشان فرمودند نظام را بازخوانی کنید و به آن نمره دهید که آیا در این مدت موفق بوده ایم یا با ناکامی مواجه شده ایم؟ طرح این سؤال باعث شکسته شدن سدی شد. هدف مقام معظم رهبری از این بازخوانی، شروع پی ریزی تمدن نوین جهانی بود. البته این یک مکانیسمی لازم دارد. باید از کجا شروع کنیم؟ آیا می توانیم اسلام را مثل مسیحیت قرون وسطی بر سر مردم بکوبیم؟ یا راه سعادتشان را برای شان بیان کنیم؟ در این صورت اول باید برای انسان قدر و منزلت قائل باشیم و بگوییم که این شریعت برای انسان آمده است نه بالعکس. هنوز نزد برخی از متدینین این اشتباه وجود دارد که فکر می کنند انسان برای دین است بعد هم استدلال می کنند که مگر سیدالشهدا برای دین خدا شهید نشد؟ پس با این نگاه دین اصل است و انسان فرع است! این که انسان باید پای دین کشته بشود، مغالطه است. دین برای انسان نازل شده است. برای اینکه انسان به سعادت برسد انسان را باید دید و سپس تدبیر کرد که چگونه این شریعت مقدس را برای رشد و سعادت او به او عرضه کرد نه اینکه دین را بر سر او کوبید. حرف ما این است.
رمضانی: از قدیم می گفتند رطب خورده کی منع رطب کند حاج آقای شریف زاده فرمودند که چرا شما از آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح نقل قول کردید اما خودشان در همین سخنان چند دقیقه ای از پنج یا شش شخصیت اسم بردند. شما نام مبارک حضرت امام را اول آوردید، من هم شاگرد حضرت آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح هستم من دیدگاه های اساتیدم را می گویم. بزرگترین مخالف حلقه انحرافی در این سالهای اخیر غیر از علامه مصباح یزدی کیست؟
یکی از حضار: آقای هاشمی
رمضانی: خوب بله ایشان هم هستند! انشاءلله دم خروس تا یک ماه دیگر پیدا می شود. بزرگترین منتقد این جریان که بطور علنی انتقاداتش را شنیدیم همین بزرگواران بودند و در یک برهه ای آقای احمدی نژاد هم بدون اینکه اسمی از ایشان بیاورد شروع به تمسخر ایشان کرد. من فرمایشات اینها را عرض می کنم. البته بنده مثل حضرتعالی مدعی نیستم ولی کم و بیش در حوزه عرفان کار کرده ام. شما در فرمایشات خودتان بحث را به سمت آقای مهدی نصیری بردید. آقای نصیری یک مکتب فکری دارد که خودش جای حرف دارد مگر من از اندیشه آقای مهدی نصیری دفاع می کنم ؟ در بحث اومانیسم هم که شما پاسخی ندادید من مجبور شدم که مطلبم را تکرار کنم. الان که دوباره یک اشاره ای کردید، باز کمی بهتر شد. اینکه چگونه می شود انسان، خدا بشود مقداری بحث فرمودید. شما گفتید که در کلمات و عبارات امام راحل(ره) هست که انسان خدا می شود و بجای خدا می تواند تصمیم بگیرد! خیلی عجیب است!
یک اصطلاحی به نام توحید ذاتی در عرفان و فلسفه اسلامی هست البته توحید صفاتی و توحید افعالی هم داریم ما گاهی در کلاس درس فلسفه فقط یک ساعت همین اصطلاح ها را توضیح می دهیم که فلاسفه چه می گویند؛ عرفا هم دقیقا همین اصطلاحات را دارند یعنی عرفا هم توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید ذاتی می گویند.
حالا من یک نزاعی با حاج آقا داشته باشم شما ادبیات قاتلان حلاج را بکارگرفتید من کی گفتم این اناالحقی که آن آقایان گفتند یعنی آن اناالحقی که امام فرمود؟ اتفاقا همان نکته ای که شما در بحث انا الحق گفتید، درست است. اناالحق توضیح و تفسیر دارد. آیا اگر یک عارفی می گوید انا الحق یعنی من خدا شدم؟ آن فیلسوف یا عارف مثلاً ملاصدرا که در حمکت متعالیه فلسفه را به مرز عرفان می رساند و بحث نظریه فقر وجودی و نظریه عین و ربطی را مطرح می کند آیا منظورش این است که همه عالم خداست؟
آقای مهدی نصیری در مناظره تلویزیونی با یکی از آقایان، لیوان آب را بلند کرد گفت یعنی این خداست؟ شما مغالطه می فرمایید. هرگز منظور آن عارفی که می فرماید اناالحق ـ چه امام (رض)، چه حلاج و چه دیگران ـ این نیست که ما خدا شدیم، آن توضیح و تفسیر دارد. همانطور که خود حضرتعالی فرمودید و در جای خودش هم تفسیر درستی است یعنی می خواهد بگوید ما عین ربیم، چیزی جز خدای متعال و همه سایه ای از حقیقت هستند. نه این بخواهد بگوید من خدا شدم.
شما هرگز پاسخ ندادید که تخصص آقای مشایی چیست که در این موضوعات اظهارنظر می کند یعنی واقعا ایشان درس عرفان خوانده است؟ اگر تخصص ندارد چرا حرف می زند؟ ثانیا حضرت امام در ادبیات گفتاری در رسانه ها و در تلویزیون چه موقع فرمود ما بجای خدا اراده می کنیم و تصمیم می گیریم؟ اتفاقا وقتی رزمندگان ما خرمشهر را آزاد می کنند امام می فرماید خرمشهر را خدا آزاد کرد این یعنی چی؟ این یعنی توحید افعالی.
یعنی همان رزمنده ای که جنگید، او آزاد نکرد بلکه خدا آزاد کرد. آن وقت کسی بیاید و بگوید انسان بجای خدا اراده بکند و تصمیم بگیرد؛ جای او بنشیند. این ادبیات، ادبیات اومانیستی است. اومانسیم در ادبیات غرب، خدا را کنار زد و محور شد. لذا همه برنامه های فکری، اجتماعی و سیاسی در غرب بر محور انسان دور می زند. لذا این تمدن آشفته غربی از سر صدقه همین نگاه به انسان با خواسته ها و خواهش های جسمانی و مادی اش است. شما فرمودید که مشایی ذوقی حرف زده است. در بحث علمی ذوقی حرف زدن چه معنی دارد؟ باید دقیق حرف بزنیم. مخاطب آقای مشایی بنده ای هستم که به تعبیر آقای شریف زاده فلسفه و عرفان نخوانده ام؛ از کجا بفهمم منظورشان چیست؟ آیا برای درک سخنان آقای مشایی آقای شریف زاده را همه جا با خودم به همراه داشته باشم؟ می خواهید آقای مشایی در روزنامه ها و سایت ها بنویسد و حرف بزند و وقتی هم کسی وارد سایتی شد یک سر هم پیش آقای شریف زاده بیاید تا ایشان برای مخاطب حرف های آقای مشایی را توضیح بدهد؟ باید دقیق حرف بزند، آنهم مطالبی که مربوط به حوزه اعتقادات دینی مردم و جوانان می شود باید دقیق صحبت شود.
شریف زاده: من یک توضیح راجع به بحث بدهم، ببینید استدلال آوردن و آنگاه شاهد آوردن، ایراد است اما شاهد را برای استدلال آوردن اشکالی ندارد. بنده استدلالم را می کنم بعد می گویم امام و ابن عربی هم این را می گوید. اما شما از همان اول می گویید آقایان جوادی آملی و مصباح گفتند که این سخنان عین اومانیسم است. حتی استدلال آن آقایان را هم بیان نمی کنید و فقط ادعایشان را ذکر می کنید، این که فقط یک ادعاست! من استدلالم را بیان کردم، نگاه غرب به انسان و نوع نگاه عرفا به انسان را گفتم سپس در دلیل حرف هایم یعنی تا جایی که فرصت به من اجازه داد یک یا دو آیه و بعضی از تفاوت های نگاه به انسان و نگاه اومانیسم را خیلی منطقی نشان دادم بعد هم گفتم این نگاه عرفای ما به انسان هست. حالا شما بگویید آقای جوادی چه گفته است؟ نفرمایید آقای جوادی گفته اومانیسم! چرا اومانیسم؟ این مهم است بفرمایید چرا اومانیسم؟ شما از اول تا آخر بحث شما یک جمله آوردید که آقای مشایی گفته انسان خدا می شود!
این که گفتید امام کجا این حرف را زده است؟ من چرا از امام کد بیاورم؟ خود خدا فرموده است، شما این حدیث قدسی را بارها شنیدید و شاید در کتاب جواهر خوانده اید که فرمود: بنده من مرا اطاعت کن، تو را به گونه ای قرار می دهم که همچون من بگویی باش و آنگاه می شود. عبارت این است اگر بگویی « کن فیکون». من از شما می خواهم که این « کن فیکون » بنده مرا که مثل خدا می گوید باش پس می شود، یک تشریح بکنید، بعد بفرمایید این « در عرض خدا بودن» را از کجای سخنان آقای مشایی بیرون می کشید؟ اگر « در عرض بودن» از یک جمله از سخنان آقای مشایی استنباط شود، باید از این جمله که هزار « در عرض بودن » استنباط بشود که می فرماید: مثل من بگوی باش، پس بشود. شما از کجا تفسیر در عرض بودن را به جمله جناب مشایی نسبت می دهید؟ نه برادر من! آن جمله ای که عرفا گفتند، تفسیرش این نیست. آن جمله ای که شما خواندید، فقط ترجمه است. معنی انا الحق چیست؟ اگر انا الحق را به فارسی ترجمه کنیم معنای آن این می شود: من خدا هستم. اگر تفسیرش را می خواهید به کلمات آقای مشایی مراجعه کنید، ببینید با اومانیسم چقدر فاصله دارد. اصلا ربطی به اومانیسم ندارد. اجازه نمی دهند مطالب آقای مشایی منتشر بشود. یعنی اگر در سایت ها جستجو هم می کردید مطلبی را پیدا نمی کردید. یک ویژه نامه مدیریت جهانی مهدوی منتشر کردیم که در آنجا بحث آقای مشایی در باره رابطه انسان با خدا را به خوبی تشریح کرده است.
همین قدر برایتان بگویم که مؤسسات مهدوی قم، این مجله را " پیوسته" از ما تقاضا کردند شما مطلب آقای مشایی را نگاه کنید. آقای مشایی می گوید باید به امام نگاه کنیم این چه ربطی به اومانیسم دارد؟ از نگاه آقای مشایی، انسانی که ظرفیت هایش کامل شده و به کمال رسیده است، انسان کامل و ولی خداست. بعد می گوید انسان ها باید به او نگاه کنند تا به او نزدیک بشوند. این موضوع را هم خیلی زیبا تشریح می کند. یک مثالی می زند، می گوید نورافکن یک منبع نور است و اولین نوری که از آن خارج می شود، قوی ترین نور است که آن، همان انسان کامل است که واجد همه کمالات این نورافکن است، بعد این نور هر چه دورتر می شود، ضعیف تر می شود تا اینکه به ما می رسد. این تمثیل که ایشان می فرماید، در روایات نیز هست. حضرت ابالحسن علی بن موسی رضا(ع) فرمودند: شما مثل انواری هستید که از خورشید ما خارج می شوید، از ما فاصله می گیرید دور می شوید، دوباره به سمت ما برمی گردید. اینها همه تعابیر روایی است.
باز هم من تاکید می کنم هیچ ارتباطی بین این مسئله و اومانیسم نیست. حاج آقا فرمودند عملیاتی اش کنیم، درست است، من هم می خواهم همین را عرض کنم. خب اجازه دهید یک مقدار هم عملیاتی اش کنیم. وقتی نگاه ما به انسان باشد، شریعت برای انسان می شود اول ما ظرف و یا همان انسان را می بینیم وقتی این ظرف را دیدیم آنگاه می گوییم شریعت چگونه باید به او القاء بشود؟ آقای مشایی این مسئله را خیلی خوب تبیین می کند.
ما یک هم کیش داریم یک غیر هم کیش. جناب مشایی می گوید خط کشی های بین انسان ها را بردارید. از پایان اسلامگرایی سخن گفتند. من پایان اسلامگرایی را به طور مفصل نوشته ام و بحث کرده ام.
شما گفتید که آقای مشایی، مهندس هستند. مگر ما چه هستیم؟ این حرف ها که اصلاً در مرام حوزه نیست؛ انظر الی ما قال ولا تنظر الی من قال. شما حرف را نگاه کن. من می گویم این حرف با عرفان اسلامی و حکمت اسلامی ما کاملا منطبق است؛ حالا گوینده این حرف می خواهند مهندس الکترونیک باشد یا علامه دهر حوزه باشد. حرف که غلط نیست.
اتفاقا اگر حرف شما را قبول کنیم تازه آن موقع این بحث پیش می آید که کسی که اصلا در حوزه درس نخوانده، چه استعداد خاصی دارد که این حرفهای علمی دقیق را می زند؟ ولی ما اصلا کاری نداریم که چه کسی این حرف ها را می گوید. به خدا قسم! اصلاً در مرام حوزه علمیه، نگاه به « من قال » نیست که بگویند فلان کس که این حرف را گفته است چه کاره است و چه درسی خوانده است؟ آیا جامع المقدمات خوانده یا نه؟ ذات نگاه حوزه علمیه ما، ذات حر و آزاد است. درگیر این عمامه و لباس نیست، نمی گوید اگر این عمامه و لباس را نداشتی، حرفت غلط و شأنت کم است و یا اینکه حرفت را گوش نمی کنند.
من خجالت می کشم از اینکه بعضی ها را می بینم که به بنده می گویند که چرا تو آمدی و از یک مهندس کت و شلواری دفاع می کنی! من از حق دفاع می کنم. ما هیچ وقت برای لباسمان امتیازی قائل نبودیم، اگر امتیازی هم قائلیم برای حرف حق قائلیم. من اگر مرجع تقلید هم باشم ، اگر حرف حق از دهان یک کت و شلواری بیرون بیاید، از او دفاع می کنم، نمی گویم شأن من، شأن مرجعیت است و من نباید از یک انسان کت و شلواری دفاع کنم.
رمضانی: بله، فرمایشات حاج آقا، فرمایشات جالبی بود و من هم می خواهم بحث ها، عملیاتی بشود. اما حیفم آمد که چند نکته را نگویم. ببینید آن حدیث قدسی که حاج آقا خواندند می فرمایند: بنده من، مرا اطاعت کن که اگر اطاعت کردی من اگر می گویم « انما امره اذا اراد شیء ان یقول لهو کن فیکون » تو هم اینگونه می شوی. این اشاره به ولایت تکوینی دارد.
یعنی می توانی در عالم تصرف بکنی. اما سئوال من این است آیا این یعنی خدا می شود انسان؟! خدا موجود واجب به ذات است، یعنی خدا یک کاری بکند که انسان هم وقتی گفت « انما امره اذا اراد شیء ان یقول لهو کن فیکون » واجب به ذات می شود؟ خدا می شود؟ یا نه، همچنان ممکن به ذات است؟ بحث من، این است. برای همین است که می گویم آقای مشایی حق دخالت در این حرفها را ندارد، چون تخصصش را ندارد، نمی داند واجب را با ج با دسته می نویسند یا با ج بی دسته! واقعا نمی داند!
عرض بنده این است آقای مشایی به من بگوید ـ حالا اگر آقای شریف زاده هم می خواهند از طرف ایشان بفرمایند ـ که وقتی خدا این اجازه را به بنده اش می دهد که می گوید گفتی « کن فیکون » یعنی ولایت تکوینی؟ یعنی انسان، خدا می شود؟ اما خدا می تواند این ولایت تکوینی را به عیسی مسیح (ع)تفویض بکند، گِل را بگیرد و به شکل پرنده در بیاورد و در آن روح بدمد تا پرنده زنده شده و پرواز کند. آیا این یعنی عیسی خدا شده است؟ خدا یک قدرتی به عیسی مسیح داده و قدرت تکوینی خودش را تفویض کرده است، این خدا شدن نیست. نکته بعدی این که آقای مهندس مشایی فرمودند ( آقای مشایی اگر حرف درست بزند رو چشم مان جا دارد، لباس نیاز نیست، عزیز برادر! من کی بحث لباس را پیش کشیدم؟ بحث اصلی من تخصص است، می گویم حساب شده حرف بزند در هر لباسی که می خواهد باشد. آقای رحیم پور در لباس ما نیست اما حرف می زند و چه بسا خیلی از حرفهایش هم درست باشد. آیا آقای مشایی تخصص اسلام، عرفان اسلامی و فلسفه اسلامی دارد که حرف می زند؟ ایشان ایشان مفسر قرآن است؟ بحث تخصص و دانش است، بحث لباس نیست. حتی بحث مدرک و رشته تحصیلی هم نیست بلکه بحث تخصص است. من گفتم ایشان مهندس الکترونیک است و در این حوزه تخصص دارد.
قبول دارید که علمای اسلام از بنده و آقای شریف زاده بهتر مسائل اسلامی ا می فهمند یک عالم اسلامی را نشان بدهید که از این حلقه انحرافی دفاع کرده باشد؟ البته خود حاج آقا هستند، من عذرخواهی می کنم. اتفاقا من می خواستم بدانم که در میان روحانیان، چند نفر از حلقه انحرافی حمایت می کنند؟ غیر از حاج آقای شریف زاده کسی دیگر هم هست؟ جدی می گویم! به تعداد انگشتان یک دست هستند؟ یعنی علمای اسلام که اسلام ناب را عرضه می کنند نمی فهمند؟ چرا از از ایشان دفاع نمی کنند؟علمایی که می خواهند اسلام هر چه زودتر در جهان فراگیر بشود. اگرچه حاج آقا از پاسخگویی در مورد بحث اسلامگرایی در رفتند و جواب ندادند. منظور از پایان یافتن دوره اسلامگرایی نگفتند. شاید نظر حاج آقا این باشد که چون بحث گوهر و صدف دینی مطرح می شود محتوا را بگوییم جهان می پذیرد
پس چرا می گویید دوره اسلامگرایی همچون دوره اسب سواری گذشته است؟ این که من عرض می کنم مشایی تخصص ندارد و حرف نزند به این علت است و گرنه من کی گفتم چون کت و شلوار است و یا رشته اش مهندسی هست پس نباید حرف بزند؟ اگر مشایی رشته اش هم رشته دیگر و لباسش هم لباس دیگری باشد، تخصص داشته باشد، حرفهایش روی چشمانمان جا دارد.
برای اینکه مباحث جلسه متنوع بشود من از موضوعات دیگر هم باید ذکر کنم چون همه حرفهایی که مشایی زده است از جنس مباحث اعتقادی نیست در حوزه گفتار و اندیشه های انقلابی هم سخنانی داشته اند. حاج آقا امام (ره) یاد کردند، مگر امام نفرمود که اسرائیل غده سرطانی است؟ چقدر از مشکلات ما از ناحیه آمریکا و اسرائیل است، اسرائیل باید از روی کره زمین محو بشود. خب جناب آقای مشایی شما چه کاره هستید که می گویید ملت اسرائیل؟ کدام ملت؟ یک مشت وحشی را از نقاط مختلف جمع کردند چون در اروپا جایی نداشتند، ملت مظلوم فلسطین را لگد مال کردند، خانه و کاشانه شان را گرفنند، بمب های ده تنی بر سرشان ریختند، از خانه آواره کردند و زمین شان را غصب کردند. هر روز شهرک سازی می کند. آیا ما با این ملت اسرائیل دوست هستیم؟ ادبیات امام این است؟ ادبیات مقام معظم رهبری این است؟ البته این انحراف این حلقه به اینجا محدود نمی شود، این حلقه به دنبال تبعیت از امام و رهبری نیست که بخواهد حرف اینها را گوش بدهد الان در بحث ولایت فقیه با آقای مشایی وارد بحث بشوید ببینید چه خبر است!
الحمدلله آقای شریف زاده چشم بسته می گوید مشایی بد نیست! مشایی در روز روشن می آید، دم از پایان اسلامگرایی می زند آن وقت حاج آقا می خواهد لقمه را از اینجا بچرخاند و یک جوری درست کند. خب بابا بگویید اشتباه کرد. مگر ایشان کیست؟ نه آقا، اسلامگرایی به پایان نرسیده است، اتفاقا امروز اسلام بیش از هر زمان دیگری در حال فتح قلل دنیاست. در رابطه با بحث تبعیت از ولایت فقیه نیز ماجرا همین است. متاسفانه توجیه و تفسیر هایی که گاهی ارائه می شود انسان را متعجب می کند.ولایت فقیه ادامه ولایت انبیاست. در جریان معاون اولی آقای مشایی یک هفته، نام رهبری بر زمین می ماند دست آخر هم احمدی نژاد نمی گوید آقا شما نامه دادید، چشم! آقای مشایی استعفا می دهد و ایشان می گوید حالا که شما استعفا دادی عیب ندارد، پذیرفتم. فوری یک مسئولیت مهم رئیس دفتری را هم به ایشان می دهد. انحرافی که ما می گوییم این است. این انحرافات مربوط به ظاهر نیست بلکه مربوط به اعتقاد اینهاست. آن هم از انسان گرایی اومانیسمی و پلورالیسمی مشایی که علنی می گوید خودی و غیر خودی معنا ندارد. بابا قرآن می فرماید: مومن و کافر، چطور می گویید خودی و غیر خودی معنایی ندارد. مقام معظم رهبری می گویند خودی و غیر خودی، آن وقت شما چطور می گویید مرزبندی و صف بندی هایی که در دنیا هست قابل پذیرش نیست؟ مشایی می گوید: « به جرات می گویم اگر امروز دینی بخواهد دینی را بر کسی حاکم کند و نگاه خاص مذهبی را بر دنیا حاکم کند، دوره اش گذشته است» پس چرا به دروغ اول صحبت هایتان میگویید اللهم عجل لولیک الفرج؟ مهدی می خواهد بیاید چه کار کند؟ امام زمان غیر از اینکه می خواهد پرچم دین اسلام را جهانی کند چه کار دیگری می خواهد انجام بدهد؟ چطور می گویید دوره ای که کسی بیاید نگاه خاص مذهبی را بر دنیا حاکم کند گذشته است؟ انحرافاتی که ما عرض می کنیم اینهاست. چرا به دنبال توجیه نامناسبی هستید که با ده واسطه هم به ذهن مخاطب نمی رسد. برادر بزرگوار من! آقای شریف زاده! مخاطب مشایی، کجا شما را همیشه کنار دست خودش داشته باشد، مشایی راه به راه حرف بزند و از حاج آقا بپرسد منظور مشایی چه بود؟ خب درست حرف بزند. اگر چه من معتقدم که مشایی نمی تواند درست بیندیشد، تا درست حرف بزند. انحرافی می اندیشد پس انحرافی هم حرف می زند.
شریف زاده: امیدوارم یک روز توهین در گفت و گو از میان برداشته بشود ما از آغاز سخن جز توهین چیزی از شما نشنیدیم من درباره پایان اسلامگرایی مقاله مفصلی نوشتم و عین عبارات آقای مشایی را آوردم. جالب است بدانید پایان اسلامگرایی حکایتش به این گونه است اسلامگرایی یک واژه ای است که یک معنای لغوی دارد و یک معنا در عرف سیاسی جهان دارد. آنچه که حاج آقا در مؤسسه امام خمینی(ره) می بینند، معنای لغوی اسلامگرایی است یعنی گرایش به اسلام، اما آنچه که در عرف سیاسی جهان وجود دارد، متفاوت از این است مانند مسیحیت گرایی و بنیاد گرایی.
واژه « گرایی » در عرف سیاسی جهان یعنی عرضه دین و تفکر با تحکم و الزام؛ عرضه تحکمی یک باور، معنای بنیادگرایی هم همین است. مسیحیت گرایی سابقه دارد، زمانی یک گروهی از مسیحیان، مسیحیت را با الزام و اکراه در جامعه تبلیغ می کردند. تصورشان این بود که باید مسیحیت را در جهان حاکم کنند، برای حاکم ساختن مسیحیت در جهان نیز سعی می کردند که مسیحیت را بر مردم تکلیف و اجبار کنند. در واژگان سیاسی جهان، اسلامگرایی یعنی نحوه عرضه اسلام به همان شکلی که مسیحیان انجام دادند. آمریکا و استکبار به تفکر طالبان در افغانستان توجه کرد و آنها را تجهیز کرد تا نشان بدهد که اسلامگرایی یعنی همان عرضه دین با تحکم و زور است. حاج آقا رمضانی می گوید در رفت! این خیلی زشت است! من می خواهم توضیح دهم، شما می گویید دیگر تمام شد.
به اساتید رشته علوم سیاسی مراجعه کنید این موضوع را می توانید از ایشان جویا بشوید که کلا واژگان بنیادگرایی، مسیحیت گرایی و اسلامگرایی در عرف سیاسی به چه معناست. آنها از طالبان حمایت کردند و به جامعه اروپا و امریکا گفتند اسلام یعنی این! منظور ما از اسلامگرایی یعنی همین نحوه عرضه دین. می دانید مشی طالبان عرضه و اعمال دین با قدرت و تحکم است، یعنی باید دین با قدرت و زور در جامعه پیاده شود. مردم را برای عمل کردن به موازین دین تحت فشار می گذارند. حالا باید ببینیم که نقشه استکبار چه بود. من خیلی مختصر عرض می کنم. تلاش نظام سلطه این بود که در دنیا از اسلام نفرت ایجاد کند. می دانید که سر مخالفان خود را هنگام قرائت قرآن می بریدند و فیلم آن را در جهان منتشر می کردند. با این کار یک وحشتی از اسلام در جهان ایجاد می کردند. این همان اسلامگرایی بود که آقای مشایی آن را پایان یافته می داند.
بنده در مقاله ام که در کتابی به نام آوای خرد نوشتیم همین سخنرانی جناب مهندس مشایی را با استناداتش آورده ام. جناب مشایی می گوید: عده ای در دنیا می کوشند اسلام را با خشونت بر مردم تحمیل کنند اینان کجا اصحاب خدایند؟ اینها اصحاب شیطانند. اینها پدر اسلام را در آوردند اسلام اصلا اینگونه به میان مردم نیامد. بعضی از متفکرین ما الان با پرچم عربستان بشدت مخاف اند که چرا اصلا تصویر شمشیر را زیر عبارات اسلامی می گذارید و اسلام را دین شمشیر معرفی می کنید؟
اسلام که از آغاز بعثت به عنوان دین رأفت و مهربانی شناخته شده است، پیامبر اسلام هم به عنوان پیامبر رحمت معرفی شده است. البته این به این معنی نیست که اسلام نباید جنگ داشته باشد و از خود دفاع نکند، نه، اما اسلام دین شمشیر نیست. آقای مشایی گفت اسلامگرایی به پایان رسیده همچنان که مسیحیت گرایی به پایان رسیده است. وی در ادامه سخنانش می گوید: من به پاپ هم گفتم دوران « گرایی» ها به پایان رسیده که کسی بخواهد دین را فاتحانه جلو ببرد. من تعجب می کنم ما می خواهیم پرچم اسلام را در قلل جهان برافراشته کنیم و دنیا را فتح کنیم؟ آقای مشایی می گوید نه، اصلا دیگر شیوه ترویج دین، فتح ممالک نیست. اسلامگرایی باطل است، زمانی برای آنکه فتحی صورت بگیرد و پرچم اسلام در زمین نصب شود، جنگی برپا می شد اما امروز دنیا اینگونه اسلام را نمی پذیرد. اتفاقا آمریکا می خواهد اینگونه اسلام را معرفی کند و به واسطه همین نوع عرضه اسلام، از اسلام نفرت ایجاد کند.
نکته دوم این که ایشان می گوید روش عرضه اسلام اینگونه نیست که اول به فرد بگوییم مسلمان باش و بعد بخواهیم او را با حقیقت اسلام آشنا کنیم. بعضی افراد اینگونه عمل می کنند، می گویند اول شهادتین را بگو و مسلمان شو بعداً بیا تا با حقایق اسلام آشنا بشوی. جناب مشایی می گوید مگر اسلام اینطور رشد کرده است؟
مسلمانان در صدر اسلام اول از همه با بخشی از حقایق اسلام روبرو می شدند و عقل و دلشان تحریک می شد، سپس می گفت: اشهد ان لا اله الله، محمد رسول... ایشان می گوید اول حقیقت دین را عرضه کنیم، حتی در نظر ایشان لزومی ندارد از اسلام نام ببریم، شما حقایق اسلام را بازگو کن، مگر حقیقت اسلام فقط به کلمه اسلام است؟ حقیقت اسلام به مضامین اسلام است. جناب مشایی می گوید شما حقایق را بازگو کنید، وقتی عقل و دل مردم را به سمت این حقایق جلب کردید آن موقع بگو اسلام نیز همن را می گوید. خود ایشان هم تاکنون همین روش را پیاده کرده است. بنده یک سئوال از شما دارم، شما فکر می کنید اگر آل البیت(ع) بر جهان اسلام زعامت داشتند، روش ایشان در اشاعه دین همین روشی بود که در فتح روم و ایران توسط برخی دیگر از حاکمان جهان اسلام رخ داد؟ یعنی تدبیر ائمه، همان تدبیر برخی حاکمان بود؟ فکر می کنید تدبیری که اندیشیده شد و به اطراف دنیا لشگرکشی شد، تدبیر آل البیت و تدبیر علوی بود؟ آیا جنگ های فاتحانه سرداران بزرگ اسلام به تجویز آل البیت بوده است؟ این تفکر در جان ما که خود را تابع آل الله هم می دانیم نشسته است.
حتی وقتی می خواهیم امام زمان را معرفی کنیم می گوییم امام زمان می آید تا دین خدا را بر زمین حاکم کند! اصلا امام زمان تا مردم به آن سطح از قابلیت نرسند که او را بخواهند، مگر ظهور می کند؟ دلیل غیبت امام چه بوده است؟ دلیل غیبت، عدم لیاقت و شایستگی مردم است. خب، اگر مردم او را نخواهند که همان علت غیبت باقی است و چون علت باقی است، معلول باقی می ماند و در نتیجه غیبت هم باقی می ماند. مردم باید به یک قابلیتی برسند که منتظر شوند، مردم باید امام زمان را بخواهند تا او بیاید، وقتی مردم امام زمان را بخواهند، فتح و حاکمیت معنا ندارد. امام بر دل مردم حکومت می کند. بحث ما، مردم است، بحث اشاعه و عرضه دین بر اوباما نیست، بلکه عرضه دین بر مردم آمریکا و جهان است نه بر ستمگران جهان. اصولا ستمگران این دین را نمی خواهند با ظالمان باید نبردی دیگر کرد، ولی تکلیف مردم جهان با تکلیف حاکمان شان فرق می کند. اصلا تفکر فتح یعنی همان اسلام گرایی. حرف آقای مشایی این است، پایان اسلام دیگر چیست؟ برخی متاسفانه آمدند و گفتند آقای مشایی گفته پایان اسلام! اصلا بحث این نیست، ایشان می خواهد بگوید روش عرضه اسلام، آن روشی نیست که در ذهن ما قرن ها فرو کرده اند که باید فتح کنیم و اشغال کنیم و پرچم اسلام را بر زمین بکوبیم.
رمضانی: من تُن صدایم بلند است روشم آخوندی هست بالای منبر یا جایی که می روم دستگاه خراب می شود یا برق قطع می شود. به دوستان همواره می گویم که میکروفون را کنار بگذارید، صدایم تا آخر می رسد. لذا با لبخند حرف می زنم اما صدایم بلند است. حاج آقای شریف زاده مگر عبارت « در رفتن» فحش است؟ می خواهید بگویم فحش چیست؟ (تشویق حضار) نه برداشت بد نکنید عبارت های حضرت اسلام شناس مشایی! را برایتان بخوانم تا ببینید فحش چیست. جناب سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وقتی گفت که مکتب ایرانی خنثی کننده زحمات امام و رهبری است، آقای مشایی لت و پارش کرد. حالا من فرمایشات حضرت استاد اسلام شناس اعظم مشایی را برایتان می خوانم: « حرفهای فیروزآبادی غیر مسئولانه و جاهلانه است چه کسی باید ثابت کند که چه عامل ابر سرمایه داری است؟ بعد در ادامه خطاب می کند به سرلشگر فیروزآبادی می فرماید تو نمی فهمی که در شرایط سیاسی بین المللی ما باید تلاش کنیم تا حضور نخبگان خارج از کشور را در ایران فراهم کنیم بعد می گوید آقای عضو شورای امنیت ملی تو چرا نمی فهمی؟ حالا تو را هم باید توجیه کنیم؟ سند ندارم که بگویم فیروزآبادی از جنس گروه شیطان است». فیروزآبادی سراسر جهالت است، کفار هم چنین نسبت هایی به من نمی دهند که این آقا گفته، پس سردار سرلشگر فیروزآبادی هم کافر شده است؟ در ادامه می گوید: اگر احمدی نژاد را از جریان اصولگرایی بگیریم دیگر چه چیزی از این جریان می ماند؟
حرف ما هم این است که شما احمدی نژاد را از اصولگرایان گرفتید. خیانت بزرگ شما این است که گفتمان سوم تیر را ـ که به فرموده آقا قطار انقلاب را به ریل اصلی خودش بازگرداند ـ را تباه کردید. با آن تفکرات و اقدامات انحرافی تان کاری کردید که زبان رئیس فتنه اینقدر دراز بشود. در ادامه می گوید: « مردم حتما شما را انتخاب نخواهند کرد!» ذهن شان فقط برای انتخابات کار می کند. اصلا آقای سردار سرلشگر کی کاندیدا شده که شما می گویید مردم او را انتخاب نخواهند کرد؟ اصلا شما چه کسی هستی و چه جایگاهی داری؟ حاج آقای شریف زاده توهین و فحش اینهاست.
اما مطالبی که راجع به اسلامگرایی پاسخ دادید، جواب سؤال ما نیست، چرا؟ حاج آقای شریف زاده با تفسیر خودشان فرمایش آقای مشایی درباره پایان یافتن دوران اسلامگرایی را به پایان رسیدن دوران اسلام طالبانی گره زدند و تشبیه کردند. خلاصه فرمایش حاج آقا این است. آقای شریف زاده، سؤال من این است این آقای مهندس مشایی بجای اینکه دو ساعت عرق بریزد و زبانش را بی جهت بچرخاند، بگوید اسلام طالبانی دوره اش تمام شده است، این خیلی سخت بود؟ با اهدافش جور در نمی آمد؟ اگر واقعا منظورش اسلام طالبانی بود مگر این زبان چقدر وزن دارد؟ دو ساعت می گردد تا اسلام گرایی را بگوید، ده ثانیه می چرخاند و می گفت: ای مردم دنیا! دوره اسلام طالبانی به پایان رسیده است تا ما هم علیه شما حرف نمی زدیم، زحمت آقای شریف زاده را هم زیاد نمی کردید تا این همه راه را از تهران به اینجا بیاید.
ثانیا: اتقافا می خواهم بگویم منظور آقای مشایی طالبانیسم هم نیست، منظورش همین اسلام انقلابی ناب حضرت امام (ره) است . از کجا این برداشت را دارم؟ از حرفهایش می گویم. طالبانیسم که فقط شمشیر نیست، پوشیه زدن هم هست چون طالبان به ظاهر شریعت بسیار اهتمام دارند، لذا به دختران اجازه مدرسه رفتن نمی دهند و حتما باید پوشیه بزنند، حتی قبر مطهر جناب حجر را که شکافتند، یکی از استدلال هایی که آوردند، این بود که حجربن عدی بصورت غیر شرعی دفن شده بنابراین ما نبش قبر کردیم تا دفن شرعی انجام دهیم!
اتفاقا آقای مشایی می گوید دوران اسلامگرایی گذشت، چرا؟ چون دیگر لازم نیست پوسته دین را عمل کنیم! در ادامه فرمایشات شان می گوید: « بشر سرعتش بالا رفته و فهمش تیز شده است، به یک حقایقی می رسد که دیگر لازم نیست آن را از دوره پوسته اسلام طی کند» این همان بحث گوهر و صدف دین است، یعنی بشر دیگر می تواند با عقل خودش به آن حقیقت برسد دیگر نماز و حجاب و پوشیه را کنار بگذارد، یعنی همین کارهایی که طالبان بر انجام دادن آنها تأکید می کنند. صحبت این آقا این است چون طالبانیسم بر روی پوسته خیلی تاکید دارد پس باید از پوسته گذشت! می گوید بشر به جایی رسیده است که محتوا را گرفته بنابراین نیازی به پوسته نیست. لازم نیست به ظاهر شریعت عمل کنیم، این دقیقا خلاف دیدگاه طالبان است، چون طالبان می گوید پوسته را باید تا آخر داشته.
به عنوان برادر روحانی و طلبه می گویم من و شما نان امام زمان را خوردیم، باید نوکر امام زمان باشیم نه نوکر کسی که مقابل امام زمان ایستاده است! چرا سخنان ایشان را توجیه می کنید؟ خود این آقا چیز دیگری می گوید. من اتفاقا همین مقاله ای که می گویید چاپ شده است را خوانده ام، همان جا تاسف خوردم که چرا اینقدر به خود زحمت می دهید! یک طلبه ای که نان امام زمان را خورده، سخنان یک فرد منحرفی را اینگونه پشت سر هم توجیه کند. خب، بگویید اشتباه کردیم و دوره اسلامگرایی به پایان نرسیده است. اسلام طالبانی که از همان اول اسلام نبود که بخواهیم بگوییم به پایان رسیده یا نرسیده است. اسلام طالبانی ساخته و پرداخته دست آمریکایی ها بود، حبابی بود که آمد و رفت، چرا می گویید دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است؟ آن هم درست زمانی که خیزش های منطقه و بیداری اسلامی شکل گرفته و مردم امیدوار به نهضت های اسلامی امیدوار شده اند. اینجاست که من بوی خیانت احساس می کنم.
حاج آقای شریف زاده از من ناراحت نشوید من منظورم شما نیستید، شما سرور من هستید. من احساس می کنم دست هایی پشت پرده است. فرمودید فرمایش آیت الله مصباح را یادآوری نکنم، چرا؟ آقا فرمود ایشان علامه طباطبایی و شهید مطهری زمان ماست، پس چرا نباید از فرمایشات شان استفاده نکنیم؟ آقای مصباح فرمودند این حلقه انحرافی که به جان انقلاب اسلامی و گفتمان سوم تیر افتاد خطرش به قدری است که از صدر اسلام تاکنون چنین خطری اسلام را تهدید نکرده است خطر همین حرفهاست! وقت نیست که جمله به جمله این حرفها را بیان کنیم که از سر تا پای آن انحراف می ریزد. شما ببینید در بحث ولایت فقیه ـ که حاج آقا پاسخ ندادند ـ عملکرد این جریان چگونه است؟ بابا آدم این درد را به کجا ببرد؟ آقای خاتمی و آقای کروبی که رسماً در جبهه اصلاحات و فتنه هستند ولی همین آقای کروبی، در زمان مجلس ششم حکم حکومتی آقا در رابطه با مسئله مطبوعات رو چشمش می گذارد. وقتی آقای خاتمی به آقای کروبی گفت چرا این طرح مطرح نشد، کروبی پاسخ داد: خاموش باشید، مشروعیت من و شما به رأی رهبری است.
احمدی نژادی که ما حزب اللهی ها او را سر کار آوردیم. بچه هایی که روزه برای پیروزی احمدی نژاد گرفتند، برای چی؟آیا عاشق چشم و ابروی احمدی نژاد بودند؟ عاشق جمالش بودند؟ قصد توهین ندارم اما واقعیت این است که خوش تیپ تر از ایشان بین کاندیداها افراد دیگری بودند، هم در سال 48 و هم در سال88 اینگونه بود. بحث گفتمان مطرح بود، حلقه انحرافی، این گفتمان را لگد مال کرد. چرا مشایی رئیس جمهور ولایی و انقلابی ما را به جایی می کشاند که آقا مجبور می شود نامه بدهد؟ من نامه اقا را با دست خط شان برایتان بخوانم: بسمه تعالی جناب آقای احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی ایران با سلام و تهیت انتصاب جناب اقای اسفندیار رحیم مشایی بعنوان معاون اول رئیس جمهور برخلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقه مندان به شماست، لازم است انتصاب مزبور ملغی اعلام شود و کان لم یکن اعلام گردد. حاج آقا! امام فرمودند: ولایت فقیه ادامه ولایت رسول الله است،یعنی امرش امر امام زمان است. باید اطاعت می شد، چرا اطاعت نشد؟
یکی از حضار: ببخشید حاج آقا چه کسی گفته است که ولی فقیه جانشین امام زمان است؟
رمضانی: آن موضوع، بحث ولایت فقیه است، اتفاقا من مدرس ولایت فقیه در دانشگاه هم هستم، این حاج آقا شماره من را دارد تماس بگیرید من یک روز می آیم صبح تا غروب ادله کاملش را مطرح می کنم اما اجمالا چون راجع به ولایت فقیه پرسیدند به خواهر بزرگوارم عرض می کنم ما ادله متقن عقلی و نقلی داریم که در زمان غیبت امام معصوم (ع)، فقیه اسلام شناس جامع شرایط جای امام معصوم می نشیند و امر او امر امام معصوم، نهی او نهی امام معصوم، اطاعت از او اطاعت از امام و مخالفت با او مخالفت با امام است، ادله آن هم عقلی است و هم نقلی.
سئوال: آقای شریف زاده اگر شما هم مانند آقای مشایی به پایان اسلامگرایی معتقدید بهتر است این لباس مقدس را از تن در آورید. ظاهرا ما شاهد لوتر جدیدی هستیم انتقاد ما به مارتین لوتر این است که در اعتراض به وضع قرون وسطی قیام نکرد بلکه به نقاط مثبت که هم همان وجود کشیشان مرتبط با خدا اعتراض کرد که در دین اسلام همان مفهوم ولایت است. یکی از اعتراض های ما به آقای مشایی این است که می گوید حال دوران تحسس است، این یعنی چه؟ یعنی ما امام زمان را حس می کنیم دیگر نیازی به ولایت فقیه نداریم؟
شریف زاده: من تاسف خوردم که چرا درباره موضوعاتی که از آقای مشایی نقل قول می کنید جملات را درست نمی خوانند و درست برداشت نمی کنند؟ راجع به اسلامگرایی بطور مختصر توضیح می دهم. ما نفهمیدیم. به چه دلیل آقای مشایی اومانیست است؟ شما جناب لوتر و قرون وسطی را خوب نمی شناسید، بروید مطالعه کنید، اصلا شفیع به معنای ولی فقیه نیست. شما را به خدا، اگر دلسوز اسلام هستید، این حرفها را نزنید. بحث شفیعی که لوتر نفی کرد با بحث ولایت فقیه و تفکر کلیسا در ارتباط با خدا مقوله های متفاوتی است. اصلا قابل قیاس با ولایت فقیه نیست. آنها حرف پاپ را حرف خدا می دانستند، در حالی که ما فقط حرف رسول خدا و حضرات معصوم(ع) را اینگونه می دانیم نه حرف ولی فقیه و یا افراد دیگر را.
ما در دایره ولایت فقیه وارد حوزه حجیت می شویم نه عصمت. لطفا خطا نکنید، برای همین است که با ولی فقیه می توان بحث کرد اما حکمش حجت و لازم الاتباع است، نه اینکه حرفش، حرف خداست. احتمال خطا در کلام هر غیرمعصومی وجود دارد برای همین تفاوت ولایت فقیه با ولایت معصوم در حوزه بحث و گفت و گوست. شما با معصوم(ع) به حکم عقل نمی توانید بحث کنید مگر برای افزدون علم خودتان. آیا می خواهید بدانید به چه علت معصوم(ع) چنین حکمی کرده است؟ چون اگر در مقابل امام معصوم « ان قلت» بیاوری لابد به عصمتش معتقد نیستی ولی برای اضافه شدن دانش خودت می توانید سوال کنید. این پرسش هم ایرادی ندارد اما با ولی فقیه تا پیش از حکم می توانی چون و چرا کنی. ولی وقتی حکم کرد تبعیتش لازم است. آقایان این همه در درس خارج آقا می نشینند خیلی سریع می گویند که شما این حکم را که گفتی غلط است، از آنطرف یک عده شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر نمی دهند، چون آنجا که موضع حکم نیست اما اگر آقا حکم کرد کسی گوش نکرد از دایره التزام به ولایت فقیه خارج شده است.
در رابطه با اسلامگرایی بنده عرض کردم اگر من معتقد به پایان اسلامگرایی ام باید لباس روحانیت را از تنم دربیارم؟ اتفاقا اشتباه می کنید پایان اسلامگرایی یعنی پایان عرضه خاصی از اسلام. مسئله طالبان بحث یک گروه در افغانستان نیست، بلکه بحث یک تفکر است؛ تفکر عرضه تحکمی دین. عرضه تحکمی دین در کشور ما هم وجود دارد، مثلا جوانی را در گوشه ای از خیابان بگیریم و او را با کتک الزام به اجرای بخشی از احکام اسلامی بکنیم و بگوییم که اسلام را اینگونه باید اجرا کنید خب، این روش عرضه دین با افغانستان چه فرقی می کند؟ با طالبان چه فرقی می کند ؟ مگر طالبان فقط در فرقه و مذهب اهل سنت معنا دارد؟ شیعه هم می تواند طالبانی فکر کند و سنی هم می تواند طالبان باشد، طالبان به مفهوم عرضه تحمکی دین است، فارغ از این که، مضامین شرعی اش درست یا غلط است. اصلا همه مضامین را درست فرض کنیم اما چگونه باید عرضه کنیم؟ اگر نحوه عرضه دین به این صورت باشد جز گریز و آنگاه ستیز به وجود نمی آورد.
ما 35 سال است در کشورمان می بینیم که چه اتفاقی برای خیل عظیمی از جوانان ما افتاده است که از دین گریزان شده اند. برخی از جوانان به ستیز با دین پرداخته اند. ما چگونه دین را عرضه کردیم؟ مثل گشت ارشاد؟ اولین مخالفت ها با گشت ارشاد از سوی آقای احمدی نژاد بود. اینگونه نباید دین را عرضه کرد. چرا صدا و سیما در طول این 35 سال نتوانسته است یک برنامه جذاب عقل قانع کن و احساسات تحریک کن برای حجاب و پوشش بسازد؟ هر وقت زورمان می رسد فوری گشت ارشاد راه می اندازیم. آیا باید گشت ارشاد مضمون عالی حجاب را در یک جامعه اسلامی اقامه کند؟ پس تکلیف عقل و دل در این وسط چیست؟ آیا باید عقل و دل را تعطیل کنیم؟ آیا گشت ارشاد با تحقیر زن ایرانی جلوی چشم همه مردم و درست کردن روسری می خواهد اسلام را عرضه کند؟ این روش طالبان است. آقای مشایی می گوید دوران این گونه عرضه کردن اسلام به پایان رسیده است، با این روش عرضه کردن، اسلام توسعه پیدا نمی کند و برعکس اسلام کوچک می شود آن جمله ای هم که از قشر دین خواندید علت دارد، بحث این نیست که قشر دین را کنار بگذارید، می گوید دوره اینکه از قشر وارد بشوید، گذشته است. باید مردم عقل قانع بشود. در دنیا باید نسبت به مضامین دینی بکوش تلاش کن فوری می خواهی اسلام را با باتوم پیاده کنی اسلام تثبیت می شود؟ میرود دو تا کوچه آنطرف تر باید در دنیا عقل و مردم را نسبت به اسلام قانع کنیم نه اینکه سریعا بخواهیم با باتوم اسلام را پیدا کنیم. مهندس مشایی می گوید دوره اینکه بخواهیم از قشر وارد بشویم گذشته و باید از مغز آن وارد بشویم و پس از عبور از راه مغز دین می توان اعتراف به قشر را هم از مردم گرفت یعنی پس از اقناع قلب و عقل مردم دنیا می توانیم بگوییم که حالا اعتراف به مسلمانی بکنید.
سئوال: جناب اقای رمضانی فرمودند که جریان انحرافی از زمان قهر رئیس جمهور به وجود آمد چرا برای هر استدلالی و برای به کرسی نشاندن حرف خود از آقا خرج می کنید؟ عنوان حلقه انحرافی قبل از فرمایشات رهبری به وجود آمده بود. لطفا در این مورد توضیح دهید. این که حرف آقای مشایی غلط است قبول می کنیم حداقل شما یک چیزی بگویید که بدانیم حرف شما درست است.
رمضانی: از دانشجویی که این سئوال را پرسیده است تشکر می کنم. منتها من از حاج آقا شریف زاده اجازه می خواهم که ما در باره این مباحث گفت و گوی طلبگی داشته باشیم. گرایش دکترای بنده در زمینه نظام سیاسی اسلام است و در این حوزه تخصص دارم. حاج آقا مباحثی را فرمودند که با بیداری اسلامی سازگاری ندارد، من نمی دانم از کدام به مسئله ناحیه نگاه کردند. اینکه فرمودید احتمال خطا در غیرمعصوم وجود دارد ما هم قبول داریم، بر منکرش لعنت، اما نتیجه گرفتند که چون احتمال خطا وجود دارد پس با مقام ولایت فقیه می توان جر و بحث کرد. این نتیجه را از کجا گرفتید؟ وقتی مرجع تقلید شما می گوید تسبیحات اربعه را سه بار یا یک بار در نماز باید بگویی اینجا محل اختلاف است. مگر مرجع تقلید شما، معصوم علیه السلام است ؟ به دفتر مرجع تقلید مراجعه می کنید؟ برادر من! شما که مشایی و احمدی نژاد نیستید. بعد فرمودید ولی فقیه اگر حکم صادر کند، لازم الاتباع است.
خب عرض ما هم این است که ولی فقیه حکم صادر کرد و اینها بازی در آوردند. ولی فقیه فرمودند لازم است حکم معاون اولی مشایی ملغی بشود و اینها هفت روز بازی در آوردند و نامه آقا را زمین گذاشتند. در جریان آقای مصلحی، آقای احمدی نژاد 11روز خانه نشین شد. برادر عزیزی که فرمودند حرفهایتان را شفاف بگویید تا ما متوجه بشیم از این شفاف تر بعید می دانم باشد. اگر حاج آقا می خواهد بنده می گویم اصل جریان 11 روز خانه نشینی آقای احمدی نژاد را چه بود، ایشان آقای مصلحی را کنار گذاشت، آقا فرمودند آقای مصلحی را می خواهی کنار بگذاری؟ گفتند: بله. احمدی نژاد خدمت آقا رسیدند، گفتند که من با آقای مصلحی نمی توانم کار کنم. آقا فرمودند نمی توانی کار کنی؟ گفت: نه! گفتند: می خواهی کنارش بگذاری؟ گفت: بله! آقا گفتند: طبق قانون، وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد شخصی را بجای وی معرفی کن. احمدی نژاد گفت: آقا خودم مسئولیت را سه ماه بر عهده می گیرم.
تحکم این است حاج آقا! طالبانیسم که می گویید در ایران نفوذ می کند همین اخلاق و رفتار احمدی نژاد و مشایی است. تو چه کاره ای که می گویی سه ماه مسئولیت این وزارت خانه را به عهده میگیرم؟ قانون می گوید وزیر این وزارت خانه باید مجتهد باشد. آقا فرمود که وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد، شما که مجتهد نیستید! قهر کرد و رفت خانه نشست. آقا وقتی دیدند مثل جریان معاون اولی به فرمانش وقعی نهاده نشد، یعنی حکم صادر شد و از طرف حلقه انحرافی لازم الاتباع نشد، مجبور شدند حکم را مستقیم به نام آقای مصلحی بزند. این درد است، چرا ولی فقیه باید به وزیر نامه بنویسد؟ چرا رئیس جمهور به حرف آقا گوش نمی دهد؟ که در نهایت آقا مجبور بشود به وزیر نامه بنویسد ؟
آین که فرمودید غیرمعصوم اشتباه می کندباد بگویم که اولا اشتباه ولی فقیه در نهایت یک در یک میلیون حکم شاید پیدا بشود؛ ثالثاً ما حجت شرعی داریم که همان جا بگوییم چشم، با اینکه غیر معصوم است. مثلا با علم به اینکه شما مرجع تقلیدت معصوم نیست اما در مقابل فتاوای او تسلیم می شوید، چرا؟ چون حجت شرعی داری. در مسئله ولایت هم موضوع همین است. نکته بعدی فرمودید جوانان از دین گریزان شدند. حاج آقای شریف زاده از دست من ناراحت نشوید، خدا می داند قصد طعنه زدن ندارم، می خواهم واقعیت را بگویم، روایت داریم: « اذا فسدالعالم فسد العالم». وقتی ما دین را ماست مالی می کنیم، جوان از ما یاد می گیرد، نتیجه اش این روایت می شود در روایت هست: « الناس علی دین ملوکهم»: مردم بر دین حاکمان شان هستند. وقتی جوان می بیند رئیس جمهور کشورش که باید بیش از همه قانون را رعایت بکند، همراه مشایی به ستاد انتخابات وزارت کشور برای ثبت نام ریاست جمهوری می رود در حالی که رئیس جمهوری مجری انتخابات است، معلوم است که فردا دهان جریان فتنه باز بشود و بگویند دیدید؟ نگفتیم؟ اینها سال88 هم تقلب کردند!
چرا همه گفتمان های ارزشی را خراب می کنید؟ تو رئیس جمهور و مجری قانون هستی، حق نداری برای ثبت نام کاندیداتوری، همراه آقای مشایی بروی! بعد با همدیگر شناسنامه مشایی را بگیری جلو دوربین و افتخار هم می کند! بعداً که به این اقدامش اعتراض می کنند می گوید: من این ساعت را مرخصی گرفته بودم یعنی آقای احمدی نژاد شما این چند ساعت رئیس جمهور نیستی؟ اگر کسی کار خلاف قانون کرد، شما باید اولین نفری باشی که قانون را عمل می کند و تذکر می دهد، کما اینکه حضرت آقا به همین دولت تذکر داد که به قانون عمل کند و اینها باز زیر بار حرف ولایت فقیه نرفتند. همان ولایت فقیه که حاج آقا می فرمایند لازم الاتباع است. آقا فرمود شما باید قانون را رعایت کنید؛ رئیس جمهور نباید خلاف قانون عمل کند. وقتی از ایشان می پرسند چرا همراه آقای مشایی آمدید گفت مرخصی هستم، البته این سه چهار ساعت مرخص نبودید، یکی دو سال اخیر کلا در مرخصی هستید و مردم را به حال خودشان رها کرده اید و البته این را هم بگویم که نگران نباشید تا چند وقت دیگر مردم شما و همه حلقه انحرافی را برای همیشه مرخصی می فرستند، رئیس جمهور مملکت اول باید خودش قانون را رعایت بکند.
سؤال: ما شیعه دوازده امامی هستیم، باید با مردم به اندازه قدرت عقلشان صحبت کرد. یکی از اشکالاتی که به آقای مشایی گرفته می شود برای این است که ایشان زیاد از کلمات فلسفی و عرفانی استفاده می کنند مگر همه مردم عرفانی و فلسفی هستند که ایشان اینگونه صحبت می کند؟ دیگر اینکه ما روایت داریم که مردم در زمان غیبت به فقها مراجعه کنند. حالا شما بحث آقای مهدی نصیری را پیش کشیدید و به فقها گفتید که نمی فهمند. موضوع دیگر اینکه مردم در سال 57 به ولایت فقیه رأی دادند یا به ولایت عرفا؟ چرا آقای مشایی اینقدر از عرفان و فلسفه حرف می زنند و همانطور که آقای رمضانی گفتند چرا از زمانی که نقش آقای مشایی در دولت پررنگ شد آقای احمدی نژاد به رای ولی فقیه زیاد توجهی ندارد؟ ما همه مان در سال 57 به ولی فقیه رای دادیم نه به ولایت آقای مشایی یا به ولایت عرفا.
شریف زاده: در رابطه با سئوال اول شما بفرمایید که مخاطبان آقای مشایی در این 40، 50 سخنرانی اخیر که داشته اند، چه کسانی بودند؟ آیا مخاطبین از مردم معمولی بودند یا دانشمندان ایرانی که از خارج کشور دعوت شده بودند؟ یا اساتید دانشگاه که در نشست گردشگری دعوت شده بودند؟ اساتید و نخبگان دانشگاهی که در همایش رازی شرکت کرده بودند؟ من الان 40 تا 50 سخنرانی از ایشان دارم که مخاطبانش نخبگان علمی و فرهنگی کشور بودند. ایشان در مقام ریاست جمهوری نبودند که برای عموم مردم صحبت کنند. این ئقیقا مانند این است که من در حوزه علمیه یا دانشگاه سخنرانی کنم بعد شما به بنده خرده بگیرید که چرا تخصصی صحبت کردید؟ چرا از این واژگان اصطلاحی استفاده کردید؟ شما اول از همه باید متوجه باشید که مخاطبان ایشان در این سخنرانی ها چه کسانی بوده اند؟
نکته دوم اینکه بنده از فقها خرده نگرفتم. مگر شما کلمات امام را نخوانده اید؟ امام گفتند که زجری که من در حوزه کشیدم با زجری که در دوره انقلاب کشیدم، قابل قیاس نیست. بعد استناد تاریخی آوردند و گفتند: وقتی در حوزه بودم عده ای از تکفیری ها به طلاب گفتند از کوزه مصطفی آب نخورید، نجس است! چون پدرش فلسفه درس می دهد.
اتفاقا خود امام راحل(ره) خیلی خرده گرفته اند. کتاب چهل حدیث را بخوانید. عبارات امام را در این باره جست و جو کنید که بر فقیهان چقدر سخت و سنگین خرده می گیرند می فرماید که آیا شما در روز قیامت از اینکه عارفان را تکفیر می کنید، می توانید دفاع کنید؟ امام بر فقیهان خیلی سخت می تازد، چیزهایی که من از تاختن ها گفتم، همه از امام بود و از خودم نگفتم.
اما درباره ولایت عرفان پرسش خوبی کردید. زمانی که من در مدیر گروه علمی پژوهشگاه عرفان و اندیشه اسلامی بودم و بزرگانی همچون مرحوم آیت الله خوشوقت نیز در آن جا حضور داشتند، یک پایان نامه ای آورده بودند که بنا بود در مورد چاپ آن بحث بشود. موضوع پایان نامه «نگاه عرفانی امام بر اندیشه ولایت فقیه» بود که عرفان چه نقشی در اندیشه امام در نظریه ولایت فقیه داشته است. در آن پایان نامه تأثیرات قابل توجه سخن گفته شده بود. من نمی خواهم نظر مرحوم آیت الله خوشوقت را در این باره بگویم چون ایشان از دنیا رفته اند، رضوان خدا بر ایشان باد. اما ما با ایشان در این رابطه خیلی بحث کردیم. رهبر معظم انقلاب سه مرتبه به شهر قم سفر کردند و هر سه مرتبه هم مأیوس برگشتند. در این سفرها به حوزه نهیب زدند و گفتند آنچه که باید بخوانید تنها فقه نیست! به کرات نهیب زدند فقه اکبر کجاست؟ و بر فقها نهیب زدند.
برادر من چرا می گویید ولایتی که به آن رأی دادیم، ولایت فقیه بود؟ در حالی که خود آقایان می گویند فقه اسلام فقط همین فقه مصطلح نیست، آن فقهی که در روایات آمده این فقه مصطلح نیست؛ نگاه عمیق به دین، فقط احکام نیست. دانش دین شامل احکام، اخلاق و عرفان هست. اتفاقا عناصر اخلاق و عرفان از رفتارهای دینی مهم تر هم هست چرا؟ چون به ابعاد مهمتری از انسان مربوط می شود؛ عرفان و اخلاق مربوط به عمیق ترین بعد انسان یعنی قلب انسان و فلسفه کلام دین مربوط به بعد عقل و خرد انسان است.
احکام دین که همین فقه مصطلح است و رفتارها مثل پوسته ای بر باورها و دریافت های درونی است. البته پوسته لازم است. پوسته اگر نباشد، درون هم فاسد می شود. شما پیوسته به بیانات رهبری اشاره داشتید. من هم می توانستم یک مانوری بر روی فرمایشات رهبری در تایید تفکر دولت، نه رفتار دولت بدهم ببینم شما چه واکنشی نسبت به این فرمایشات دارید. اما من قصدم این نبود که کلامم را به سخنان رهبری مستند کنم، هدف من این بود که در دانشگاه منطقی بحث کنیم؛ یعنی سخنان عقل پسند بزنیم ولی شما پیوسته از رهبری مایه گذاشتید. منم نکاتی را که شما شنیدید می آورم ببینیم پاسختان چیست!
رمضانی: اولاً: من راجع به فرمایش برادر بزرگوارم که می فرمایند، پیوسته به بیانات مقام معظم رهبری استناد میکنید، بگویم این افتخار است و اشکال نیست. ثانیاً: موضوع بحث آنطور که برای من در دعوتنامه نوشتند، این بود: چه کسی انحرافی است؟ من در اول عرائضم در تعریف انحراف گفتم انحراف در حوزه اعتقادات، رفتار و عمل به فرمایش حاج آقا گفتند: «عینی کنید» بحث رو اگر بخواهم، عینی کنم باید از مثال استفاده کرد. در این خصوص باید به خانه نشینی احمدی نژاد و به جریان معاون اولی مشایی اشاره کرد و همچنین درباره نکاتی که در مدنظر حضرتعالی در تأیید گفتمان سوم تیر بود، پرچمی که آقای احمدی نژاد بلند کرد و ما نیز اطراف آن جمع شدیم. با کسب اجازه از محضر حاج آقا شریف زاده نکتهای که برادر عزیزمان سؤال کرد، نکته واردی است؛ یعنی چرا این بحثها؛ چون در سطح فهم مخاطبین بیان شد. حاج آقا شریفزاده در پاسخ گفتند: «که برای اینکه در جمع متخصصین بیان شده است.» من سؤالم از آقای شری فزاده این است: عیب ندارد، شما خواندید و درست هم خواندید در جمع چه کسانی این حرفها زده شد.
در جمع ثبت میراث معنوی همایش نوآوری و شکوفایی در صنعت گردشگری، صنعت گردشگری متخصص عرفان و فلسفه ملاصدرا هستند، مگر ورژن جدیدش باشد! مگر این معنا ندارد؟ سخنران، گوینده و شنونده هیچکدام تخصص عرفان و فلسفه ندارند. این آقا آمد متفکر و اسلام شناس شد و از عرفان اسلامی میگوید. اتفاقا اشکال برادر عزیزم وارد است؛ اگر براستی این صحبتهایی را که می فرمایید، چرا علنی میکنید، شما که استاد عرفان هستید، خود شما به ما فرمودید: «عرفای واقعی درگوشی مسئله عرفانی میگفتند، درست بود یا نبود». مخفیانه شاگردهای خصوصی داشتند باید می رفتی اجازه می گرفتی که در مکتب درسشان حاضر می شدید یا نه. اگر این بحثها فنی است که هست، چرا می آیید و در روزنامه ایران چاپ می کنید. روزنامه ایران را که فقط متخصصین فلسفه و عرفان نمی خوانند، این اشکال وارد است. دوم آن سؤالی را که شما خواندید من نفهمیدم منظور این برادر عزیز یا خواهر بزرگوار چیست؟ ببینید این راه دارد و راه این است که ما اسلام ناب را بشناسیم شما حق را بشناسی اهل حقیقت را هم خود به خود شناخته می شود. شما اصول را که بشناسید خط اصولی را هم می توانید بشناسید. شما امام زمان، ولی فقیه و مراجع تقلید را ببینید حزب امام زمان چه ویژگی هایی دارد؟ آنوقت ببینید در جامعه چه گروه هایی نزدیکتر به حزب امام زمان ارواحنا فداه هستند و همان را تقویت کنید.
سؤال : اگر آقای مشایی اینچنین که می فرمایید هست در پی سلوک الی الله است چرا از هزینه های بیت المال برای تبلیغ انتخاباتی استفاده کرده اند. طبق فرمایشات آقای مشایی حدود 2 سال پیش فرمودند فلانی زنده نیستند تا کاندیداتوری من را رد صلاحیت کند.
شریف زاده: من یک جواب سطحی داشتم به برادرمان منتها حاج آقای مطلبی را گفتند که ناچارم یک جواب عمده و کوتاه بدهم.
نکته اول اینکه حاج آقا اینکه بحث را عملیاتی کنیم این مباحث فکری در خور فهم دانشجویان نیست اغلب دانشجویان گفتند ما می فهمیم. درست گفتند امام در ترویج عرفان دو مشی داشتند پیش از انقلاب، بعد از انقلاب پیش از انقلاب آیت الله مهدوی کنی به ما گفتند من یک مدت معاون ایشان بودم. می گفتند امام عمدا یک مکان کوچک را انتخاب می کردند که تعداد بیشتر از ده نفر در آن جا نمیگرفت. در آنجا مباحث را مطرح میکردند. ده نفر هم مثل آقای مطهری بودند. بعد از آنها می خواستند مطالب مطرحشده را بنویسند و بدهند که درست فهمیدند یا نه؛ یعنی کارها اینقدر دقیق و بااحتیاط انجام میشد؛ اما من تقریباً یکساعت پیش از مباحث عرفانی امام(ره) در صدا و سیما، در حسینیه جماران برای عموم مردم و امثال این گروه درباره مباحث خطرناک کفرآمیزی صحبت کردم. فکر ما بسیار مشغول میشد که چرا مشی امام خمینی تغییر کرده و چرا ایشان غوامض عرفان (پیچیدگیهای عرفان) را علنی نموده است این پرسش دو پاسخ دارد: 1- امام روزگاری را می دید که در آن عرفانهای سکولار همه دنیا را فرا میگیرد و ما دستمان خالی است؛ چون عرفان ما نزد دو، سه نفر است و در جامعه ترویج نشده است. نزدیک به چهل هزار فرقه معنویتگرا در امریکا وجود دارد وقتی که ما عرفانی برای عرضه نداشته باشیم طبیعی است که کالای آنها به بازار دنیا وارد میشود و رواج پیدا میکند و خریده می شود امام باید کالایی را عرضه و بابی را باز میکردند تا بیایند از او تبعیت کنند ــ که کردند؛ 2- امام خمینی (ره) با کسانی روبهرو بود که خود دربارهشان میگفت آنها راه چهل ساله را یکشبه رفته اند. از این موضوع غفلت نکنید که سطح بینش و معرفت افرادی مانند رزمندگان ما در هشت سال دفاع مقدس واقعاً خارقالعاده بود. من در جایی گفتم که آقایان احمدینژاد و مشایی، که حرفهای عرفانی می زنند، در جایی درس خواندهاند. ما این حرفها را درباره شهیدان حاج همت و باکری می زدیم و می گفتیم که بینش عرفانی اینها استادان عرفان در حوزه علمیه بالاتر بود. افرادی که در جبهه بودند این صحبت را کردهاند. آنهایی که از نزدیک شاهد رفتار واعمال رزمندگان دفاع مقدس بودند مطالبی می گفتند که تعجب برانگیز بود، اما زمانی که این مطالب را نزد امام خمینی بیان می کردند، امام (ره) باور می کرد که آنها چهل سال راه را یکشبه رفتند. نه اینکه فکر کنید اینها نمی فهمیدند؛ واقعاً یک بصیرت عرفانی خارق العاده و تعجب آوری داشتند و نکاتی را بیان می کردند که من گاهی می دیدم از نکات ابن عربی ــ معروف به «ام العرفان» ــ عمیقتر است.
آقای مشایی یکی از معجزات امام خمینی است. شخص مشایی را نمی گویم؛ بلکه می خواهم به معجزه امام(ره) دقت کنید؛ امام افراد بسیاری مثل مشایی تربیت کرد؛ شهید همت، باکری و آوینی. اصلاً بحث من بر سر مشایی نیست. من جوانان زمان امام خمینی و رزمندگان اسلام را با هم مقایسه میکنم. شما اگر مطالب شهید آوینی را بخوانید متوجه می شوید که مطالب عمیقاً عرفانی است؛ اما ایشان توفیق عمومی کردن مطالبش را پیدا نکرد و هنوز هم همه مطالب این شهید کتاب نشده است. شیوه من این است که مطالب آقای آوینی را می خوانم و تطبیق می دهم؛ ساختار تفکر ایشان به ساختار تفکر عارفان ما شباهت بسیار دارد و نوع نگاه و عمقش بسیار عالی است. من این روش را در مورد بسیاری به کار بردهام؛ یعنی مطالبی را نگاه میکنم. نکتهای که میخواهم عرض کنم خطاب به آن برادر است. سطح جوانان ایران تغییر کرد. نگویید: چرا برای مردم این حرفها را می زنند اتفاقا از خودتان دفاع کنید بگویید باید برای ما حرف بالا عالی و ارزنده زد حرف سخی و بی پایه این آقا این رو گفته عبارت را من درست نخوانم اینها که حرف نیست شما باید مطالبه حرف ارزنده کنید. بعد امام نقل می کند استاد ما شاه آبادی مطالب غامض عرفانی را در مسجد برای عامه مردم روزگار خودش روزگار رضا خان مردم چقدر از نظر درک از نظر درس خونده بودند. من رئیس کنگره آیت الله شاه آبادی بودم همه مطالب ایشان را با زحمت از جاهای مختلف جمع کردیم از جمله درسهای مسجد امام او را. در مسجد تهران مطالب عرفانی غامض را برای مردم می گفت امام از ایشان پرسید اینها را برای چه برای این مردم می گوید؟ ایشان گفتند بگذار این کفریات به گوششان بخورد! برای مصاحبه نزد پسر آیت الله شاه آبادی رفتم گفت با مرحوم پدرم به روستاهای شمیران می رفتیم آقا در روستا مطالب عرفانی غامض می گفت. من می گفتم آقا مردم روستا که این چیزها را نمی فهمند، می گفت بگذار این کفریات به گوششان بخورد . شاهآبادی آینده را می دید شاه آبادی خیلی چیزها را می دید و امام همان شاه آبادی بارز شده و آشکار شده است. آقای شاه آبادی در سایه امام شناخته نشد بالاخره شاگردش بروز کرد افکار امام عین افکار شاه آبادی است. می خواهم بگویم ما مطالب عرفانی، فلسفی عالی و غامض را در گفتار امام (ره) در حسینیه جماران خطاب به مردم عادی و برای رزمندگان و جوانان شنیدیم. مستند صحیفه نور را و گفتارهای امام را بخوانید. نگویید چرا آقای مشایی اینگونه حرف می زند؟
سؤال: چرا آقای احمدی نژاد 7 یا 8 ماه است برای مشایی تبلیغات می کنند؟
شریف زاده: می دانید چند نفر از دولت ثبت نام کردند؟ چرا آقای احمدی نژاد وادار می شود بگوید مشایی احمدی نژاد است و احمدی نژاد مشایی است؟ چرا طرفداران احمدی نژاد می گویند اگر یک چوب خشک هم آقای احمدی نژاد وسط معرکه انتخابات بگذارند مردم به آن رأی می دهند؟ آقای احمدی نژاد باید نشان می داد که مشایی برای من موضوعیت دارد، مشایی تفکر ما را ادامه می دهد نه بقیه. این را باید نشان می داد . به همین جهت علت درباره ثبت نام دیگر اعضای هیأت دولت در انتخابات کمی تأمل کنید.
سؤال: ما در عصر غیبت به سر می بریم آیا حلقه انحرافی ولایت یا مرجعیت را می پذیرد یا آنکه برای رسیدن به امام به طور مستقل وارد عمل می شود؟
رمضانی: حاج آقا در توضیح فرمایشات شان در رابطه با آن سؤالات فرمودند که مواضع عرفانی در جامعه ما ورود پیدا کرده و عرفان وارد جامعه شده است، بعد مثال از رزمندگانی که راه چهل ساله را یکشبه رفتند نام بردند. احسنت! اما من سؤالم از برادر عزیز جناب آقای شریفزاده این است که آیا این شهدای ما که راه چهل ساله را یکشبه پیمودند، یعنی آوینی ها، شهید باکریها و همتها هم می گفتند که دوران اسلامگرایی گذشته است. آنها هم می گفتند بگویید مکتب ایرانی و نگویید مکتب اسلام؟
شریف زاده: بله، آوینی گفت، ولی شما بلد ندیده اید. من اتفاقا مقاله آقای آوینی را در باب ایران منتشر کردم.
همان پژوهشگاه شما ـ البته من عضو هیئت علمی پژوهشگاه شما نیستم بلکه برای پژوهشگاه دیگری هستم ـ مقاله شصت صفحه ای من درباره دیدگاه شهید آوینی را برای انتشار فرستاد.
رمضانی: برادر! امام عرفان را در جامعه درست پیاده کرد. اما آن عرفان، با رزمنده و بسیجی ما کاری کرد که راه چهل ساله را یکشبه برود. اما یک جمله از شهدا ندارید که به جای مکتب اسلام از مکتب ایران سخن بگوید. مشایی از شهدا یاد بگیرد و مثل شهید باکری و شهید همت حرف بزند. هیچ جا شهدا نفرمودند که انسان به جای خدا نشسته است. تازه همان شهدا که امام فرموده است ره چهل ساله را یکشبه رفتند و در جایجای خرمشهر قهرمان و عزیز، قطرات خونشان ریخته شد، وقتی خرمشهر آزاد شد، امام فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد. انسان را به جای خدا ننشانده است. آنوقت شما میگویید که مشایی معجزه امام است. این توهین به امام است. من رسماً از طرف آقای شریفزاده از امام و شهدا عذرخواهی میکنم. این توهین به امام است. مشایی این همه انحرافات فکری و اعتقادی دارد و یک عالم دینی از این جریان و تفکر حمایت نکرده است. معجزه امام، شهید چمرانها، شهید آوینیها و شهید بهشتیها هستند من نمیخواستم بحث به اینجا کشیده شود. الان هم نمی خواهم کشیده شود. اما آقای شریف زاده! اینجا عکسهایی است، بگویم عکسهایی است این بگم بگم ادبیات آقای احمدی نژاد است. اگر حاج آقا شریف زاده بگویند که روش آقای مشایی و احمدی نژاد در کشور اشتباه است، من هم این روش را همین الان کنار می گذارم. من این را باز نکردم.
یک کد عرض می کنم: آقای رضا گلپور را می شناسید یا نه؟ ایشان نویسنده نامه های سرگشاده به آقای احمدی نژاد و آیت الله لاریجانی ــ رئیس قوه قضائیه ــ درباره آقای مشایی، رحیمی و دیگران هستند. هرگز نمی گویم این درست است؛ اما می گویم این نامه ها در سطح وسیعی منتشر شده است. سر آدم سوت می کشد از مطالبی که در این نامه ها هست و کسی آنها را تکذیب نکرده است. انحراف یعنی این!
(شبکه ایران: لازم به ذکر است مطالب سراسر کذب گلپور بارها تکذیب و وی با شکایت مهندس مشایی به حبس محکوم شد)
سؤال: اگر می خواهید یکشبه به عرفان برسید، یک راه دارد، باید ببینیم زهیر که عثمانی مذهب بود چه طور رسید؟ حربن یزید ریاحی چگونه رسید؟ یا همان شهدا که الان فرمودید، چگونه رسیدند. یک راه دارد، سیر و سلوک هم نمیخواهد. پرچمدار اسلام یعنی یک شخصی است که حالا میتواند پیغمبر باشد، امام باشد یا ولی فقیه باشد. اگر ما بیاییم در آن موقعیت، حرف آن را از همه بیشتر گوش کنیم، ما یک شبه، راه صدساله را طی می کنیم.
شریف زاده: من مطالبی را از رهبر معظم انقلاب عرض کنم تا این هشت دقیقه پر شود.
سؤال: من می خواهم یک ماجرا از زمان حضرت رسول (ص) عرض کنم: عده ای بودند که داشتند با هم بحث دینی میکردند. داشتند به حالت مشاجره حرف میزدند. پیامبر(ص) خیلی با عصبانیت گفتند: چرا با هم بحث و مشاجره میکنید؛ این سنت پیامبر نیست. من خیلی برای لباس روحانیت احترام قائل هستم، ولی می خواهم بگویم شما که بیشتر از ما داعیه سنت پیامبر را دارید چرا مشاجره می کنید؟
شریف زاده: بحث شما درست است. مشاجره زمانی به وجود می آید که انسان بی احترامی کند و از مسیر منطق خارج شود. به هر حال مطالبی از رهبر معظم انقلاب برای شما بیان کنم. سال 91 یعنی شهریور سال پیش، هیئت دولت نزد رهبر معظم انقلاب رفتند؛ ایشان جملاتی فرمودند و این جملات همیشه به عنوان یک سؤال بزرگ در برابر آقایان قرار داشت و من ندیدم جوابی به این سؤالها داده شود.
رهبر معظم انقلاب با پنج عبارت گوناگون فرمودند که این دولت، ارزش های انقلاب، آنچه ما از امام آموختیم و شعارهای امام را زنده کرد. این سه عبارت را یادم مانده و دو عبارت دیگر هم شبیه به همینهاست. سوم تیریها ادعایشان این بود که دولت دهم به خاطر آنکه حلقه انحرافی گرد رئیس جمهور را گرفت و آقای احمدی نژاد زبان این حلقه شد و گرد ایشان را گرفت، مسیرش از مسیر دولت نهم عوض شد. آقا این را در سال 91 فرمودند و بعد ادامه دادند و آمدند جلو و فرمودند: می دانید چرا دشمنی دشمنان با شما روز به روز بیشتر می شود، علتش این است که بر همان آرمانها و شعارها پایدارتر می شوید؛ به ویژه در این سه سال اخیر، یعنی یک سال مانده بود به پایان دولت دهم. یک سؤال برایم پیش آمده است که این سوال یک خط بطلان بر تفکر پایداری است. با وجود آنکه آقا می گوید به ویژه در این سه سال اخیر؛ یعنی در سه سال اخیر، تأکید شما بر ارزشها، آنچه ما از امام آموختیم آرمانها و شعارهای انقلاب بیشتر از چهار سال گذشته بود؛ یعنی دولت دهم، تأکیدش بر ارزشها و آرمانها بیشتر از دولت نهم است؛ میخواهم ببینم این انحراف در کجا رخ داده است، آن هم وقتی آقا میگوید تاکید دولت دهم بر ارزشها بیشتر است. مدتها بود این سؤال را داشتم .
تنها جوابی که من شنیدم این بود که گفتند: آقا، احمدی نژاد و مشایی را نگفته، بلکه دولت را گفته است. این جواب خیلی سخیف است؛ برای اینکه آقای احمدی نژاد، رئیس این دولت است و بقیه معاونین و وزرای وی هستند و او دارد این دولت را جلو می برد. نمیشود که او منحرف شود، اما دولتی که معاون اوست، در این سه سال اخیر بر آرمانهای انقلاب بیشتر تأکید کند. بحث آرمانها هم بحث عمل نیست که بگویید منظور آقا مسکن مهر یا سهام عدالت بوده است؛ بلکه آقا دقیقاً مسئله را باز کرد که همان آرمانها و ارزشهای انقلاب است. ارزشها یعنی همان بحثی که امروز برایش جمع شدهایم. هیچ جوابی بر این فرمایش آقا وجود ندارد بر اینکه نشان دهند کسانی که به آقا علاقه دارند، باید خودشان را قانع کنند که آقا چه چیز فرموده است. من اصلا استناد به حرف آقا نکردم؛ چون میخواستم بحث منطقی کنم. ولی دیدم عدهای بر این تأکید میکنند. ایشان می گویند افتخار ما این است که به حرف آقا استناد کنیم؛ من که نگفتم افتخار نیست. من می خواستم فقط براساس منطق بحث کنم. کسانی که موافق آقا هستند و دم از تبعیت از ولایت می زنند، حال یا سوم تیری هستند یا پایداری هستند، باید بگویند که معنای حرف آقا چیست؟
بعضی ها آمدند و گفتند آقا از همه دولتها حمایت می کنند. با همین شاگردان مؤسسه مصباح در حدود دو هفته پیش در دانشگاه امیر کبیر بحث کردم، گفتند آقا از همه دولتها حمایت می کنند. آقا از همه دولتها حمایت می کنند، اما این حرف صریح آقاست که این دولت یک ویژگی دارد که دولتهای دیگر نداشته اند و آن ویژگی این است که به دنبال حاکمیت دوگانه نیست. یعنی دولتهای قبلی دنبال حاکمیت دوگانه بودهاند؛ ولی دولت آقای احمدی نژاد به دنبال حاکمیت دوگانه نبوده است. من دارم حرف آقا را میزنم؛ حتی تفسیر نمیکنم؛ تفسیر و حجت هم نیست. این حرف برای سال 91 بود. یک موقعی من در سال 91 به نمایشگاه مطبوعات رفته بودم. خبرگزاری مهر از من خواست و همین بحث را مطرح کردم. گفت: نگاه کن، درست است که آقا اینها را گفته است، اما ارزشها شامل ولایت فقیه هم می شود. گفتم اصلا مهمترین ارزشهای امام چه بوده است؟
امام فرمود: « پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت شما از آسیب مصون بماند». یک چنین مضمون و اصل ارزشی که امام مطرح کردند، این است. آنچه آقا می گوید به دنبال حاکمیت دوگانه نبوده، یعنی تبعیت از ولایت فقیه. امروز هم میگوید بر ارزشها تأکید بیشتر می کند. می شود آقا بگوید بر ارزشها تکیه می کنید، ولی ولایت فقیه را قبول ندارید.
رمضانی: من عرض کردم برخی از حرفهایی که این آقا(مشایی) می زند امروز آنها از دهان آقای احمدی نژاد می شنویم زبان جریان انحرافی شده است. همین دولت در بحث انرژی هسته ای محکم ایستاده و این افتخار ماست. چه کسی گفته دولت دهم، «صفر و صدی» که نباید نگاه کنیم. اتفاقا تذکر و مقدمه اولیه که گفتم را هیچوقت نادیده نمی گیریم و شاید در هیچ دولتی سابقه نداشته و این قطعا مربوط به گفتمان 3 تیر است برای همین که اشتباه پیش نیاید. اما در مورد حلقه انحرافی که از اول جلسه حرفم راجع به این حلقه انحرافی است. شما فرمایش آقا را از حفظ خواندید محتوا را درست فرمودید اما «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد» بحث خدمات نبود بحث ارزشها بود شما بحث ارزشها را فرمودید بعد از 88 فرمود.
شریف زاده: سال 91 فرمود
رمضانی: آن را بیاورید سال سوم را من نمی گویم. آقا در این سه سال تعریف و تمجید از این دولت ندارد و من هم برخلاف آنچه به بچه های مؤسسه نسبت دادید سخنرانی ها در دانشگاههای مختلف مثل اینجا ضبط شده است علاوه بر اینکه ملائکةالله این سخنرانی ها را ضبط می کنند. اتفاقا وقتی ما از دولت دفاع می کردیم آن طرفیها می گفتند آقا از همه دولتها دفاع می کرد. آقا تشریف بردند به مشهد و پاسخ دادند: « می گویند رهبری از همه دولتها دفاع می کرد ولی دفاع من از این دولت ویژه است». دلیلش هم فرمودند چون این دولت خط امام را زنده کرد؛ یعنی پشتیبان ولایت فقیه باشید. اما آقا 3/2/90 در ایام خانه نشینی آقای احمدی نژاد فرمودند :«من تا زنده هستم تا مسئولیت دارم به حول و قوه الهی نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوی آرمانها ذره ای منحرف شود».
یکی از عزیزان گفت که قبلا هم این حلقه بودند اما این حلقه را با نام حلقه انحرافی معرفی نمی کردند. این اسم انحرافی چه زمانی گذاشته شد؟ از وقتی که آقا این جمله را فرمود آن هم زمانی بود که احمدی نژاد قهر کرد و رفت در خانه نشست. مسئولان رفتند خدمت آقا. سوال شد احمدی نژاد رئیس جمهور کجاست؟ گفتند قهر کرده و رفته خانه خودش نشسته است.
از آقای شریف زاده می پرسم؛ آقای مشایی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ثبت نام کرده است در حضور این جمع این سوال را می پرسم که توسط رسانه ها هم دارد ضبط می شود؛ اگر در نظام مقدس جمهوری اسلامی شورای نگهبان مشایی را تأیید صلاحیت کنند به قول کاندیدا با این همه انحرافی که برشمردم ما با همه وجودمان از این مسئله تمکین می کنیم؛ اما سؤال من این است آقای شریف زاده، عزیز شما به این جمعیت تضمین می دهید اگر شورای نگهبان آقای مشایی را رد صلاحیت بکند شما، آقای احمدی نژاد و آقای مشایی و تیمشان به قانون جمهوری اسلامی ایران تمکین بکنند؟
شریف زاده: من اصلا ملزم نیستم که جواب بدهم چون ایشان اصلاً در مقامی نیستند که چنین سؤالی را مطرح کنند. مگر ایشان سال 91 را جواب دادند؟
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو