همین ماه گذشته میلادی بود که "هيلاري کلينتون" در موسسه "بروکينز" و در جمع شماري از سياستمداران آمريکايي و اسرائيلي ضمن آنکه اذعان کرد ايران سخت ترين مسئله اي بود که در دوران وزارتش با آن برخورد کرده، از آمادگي دولت اوباما براي انجام مذاکرات دوجانبه هسته اي با ايران خبر داد.

 

موضوع ايران مهم ترين موضوع سياست خارجي ايالات متحده آمريکاست و در مبارزات انتخاباتي هم تلاش شد تا ايران جزو تهديد کنندگان امنيت ملي آمريکا عنوان شود. گویا هیلاری کلینتون اگر چه رفتني بود اما وظيفه داشته موضعي جديد و تاکتیکی تازه را در حوزه سياست خارجي آمريکا اعلام کند.

 

 

حال این "تاکتیک" جدید ایالات متحده با اعلام وزارت "جان کری" علنی شده، همچنانکه از "چاک هگل" به عنوان وزیر احتمالی دفاع ایالات متحده یاد می شود.

به اعتقاد "کریستین ساینس مونیتور" اوباما در چهارسال دوم در برخورد با رقبای ایالات متحده از جمله ایران به جای تهدید و تحریم مسیر تعامل را در پیش خواهد گرفت. ساینس مونیتور گزینه های جدید اوباما را نشانه‌ای از بازگشت اوباما به سیاست‌های اوایل ریاست‌جمهوریش می داند، که بر مبنای آن رویه‎‌ی تعامل با دشمنان بر صدمه زدن یا منزوی کردن آن‌ها ترجیح دارد.

 

طبق گزارشی که "فارین پالسی" منتشر کرد "جان کری" در جریان دیداری با "امیر قطر" در فوریه ۲۰۱۰ مدعی شده بود، تلاش‌های آمریکا برای برقراری تماس پشت پرده با ایران، بی‌پاسخ مانده و تأکید کرده بود، باید راهی برای گفت‌و‌گو با ایران پیدا شود. در این زمان، امیر قطر پیشنهاد کرده بود به نیابت از آمریکا با رئیس جمهور ایران وارد گفت‌و‌گو شود.

 

جان کری در پاسخ به این پیشنهاد گفته: «ایالات متحده در پی مذاکرات جدی است و تلاش دارد تا بر پایه سازگاری غیرتقابلی ایران با شروط آژانس و دیگر منافع دوجانبه، بنیان جدیدی برای روابط ایجاد نماید».

 

به نوشته "واشنگتن پست" آقای هیگل نیز، بارها و بارها در برابر تحریم های ایران مخالفت کرده، حتی از کسانی بوده که مخالف تحریم "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" بوده که به ادعای آمریکا در آن زمان مسئول سازماندهی حملات ویرانگر علیه نیروهای آمریکایی در عراق بود. آقای هیگل، همواره استدلال کرده که مذاکرات مستقیم، به جای تحریم، بهترین وسیله برای تغییر رفتار ایران است.

 

*خط و نشان های آمریکا

اما باید یادآور شد که تحرکات مذاکراتی ایالات متحده و درخواست گفت و گو با ایران در سالهای گذشته همیشه با پیش شرط هایی همراه بوده است.

در ژانويه 2007 و در زمان جنگ عراق بود که ایالات متحده اعلام کرد اگر ايران غنی سازی اورانيوم را متوقف کند، آمريکا حاضر است در خصوص عراق با اين ایران وارد گفتگوی مستقيم شود.

 

"گوردون جانرو" سخنگوی شورای امنيت ملی کاخ سفيد در زمان "بوش پسر" در گفتگو با بخش فارسی بی بی سی گفته بود: "پرزيدنت بوش چند ماه پيش با تصميم خود سياست ۲۷ ساله آمريکا در قبال ايران را تغيير داد و پيشنهاد کرد پای ميز مذاکره بيايد و با دولت ايران گفتگو کند، مشروط بر آنکه دولت ايران فعاليت های مرتبط با غنی سازی را متوقف کند. اين پيشنهاد همچنان بر قوت خود باقيست."

 

در آن سال ها ایران غنی سازی را متوقف نکرد و در عین حال دیپلمات های دو کشور در سطح سفرا اولین مذاکره مستقیم دو کشور را رقم زدند.

 

در مه 2006 این بار "کاندوليزا رايس" وزير امور خارجه آمريکا بود که اعلام کرد: در صورتی که ايران بپذيرد فعاليت غنی سازی اورانيوم و فرآوری هسته ای خود را متوقف کند، آمريکا آماده است به گفت وگوهای مستقيم ديگر کشورها با ايران بپيوندد.

 

این درخواست همزمان با آغاز مذاکرات ایران و سران اروپا و در پی شروع دوباره غنی سازی توسط ایران انجام شد.

به گفته رايس، دولت آمريکا اين پيشنهاد را مطرح کرد تا به تعهد خود برای يافتن راهی ديپلماتيک برای حل اين بحران و "تقويت چشم انداز موفقيت" چنين روشی تاکيد کند.

طبق گزارش بی بی سی در آن تاریخ، اين اولين باری بود که آمريکا برای پيوستن به مذاکرات رهبران اتحاديه اروپا با ايران، که به دنبال از سرگيری غنی سازی اورانيوم توسط ايران به حال تعليق درآمد، تمايل نشان داده بود.

 

اما مانند پیش شرط گذشته، ایران غنی سازی را ادامه داد و دوباره آمریکا علی رغم عدم تحقق خواسته خود بر سر میز مذاکره حاضر شد.

 

 

* انزوای ایران

درخواست های ایالات متحده از ایران برای مذاکره مستقیم در حالی صورت می گیرد که در آن سوی بازی های دیپلماتیک، آمریکا و متحدان غربی آن، ایران را منزوی معرفی می کنند و درخواست آمریکای به اصطلاح ابرقدرت از کشوری منزوی به نام "ایران" مفهومی جز نقش پررنگ و جایگاه سرنوشت ساز ایران در منطقه و جهان ندارد.

و اکنون قدرت جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی باعث آن شده است که دیگر پیش شرطی برای مذاکرات مطرح نباشد.

 

* آمریکا به دنبال چیست؟

آمریکا برای رسیدن به اهداف نهایی خود چاره ای جز مذاکره با ایران ندارد. اما با توجه به سوابق دولت آمریکا در خصومت با ملت ایران و عدم مشاهده تغییر در سیاست های استبدادی آن، به سختی می توان به دورنمای این تحرکات خوش بین بود.

به نظر می رسد با توجه به جایگاه ویژه جمهوری اسلامی در میان ملت های منطقه و نیز با توجه به شرایط حساس خاورمیانه پس از بیداری اسلامی، ایالات متحده مذاکره را بیشتر برای مذاکره می خواهد تا هم وجهه بین المللی خود را ترمیم کند و هم جایگاه خود را به عنوان ابر قدرت در جهان تک قطبی تثبیت کند.

 

با تسليم شدن ملت ايران به عنوان محور قطب اسلام در برابر خواسته آمریکا به عنوان رهبر قطب استکبار و نشستن پاى ميز مذاكره ، اینگونه وانمود کنند که بالاخره ایران طرف ما آمد و مجبور شد كنار بيايد و با ما مذاكره كند. اين‌طور وانمود كنند كه در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامى شكست خورد و مجبور به عقب‌نشينى شد و قطب استكبار در اين مصاف پيروز گرديد. لذا خيال امريكا از بسيارى از اين مبارزات دنياى اسلام آسوده خواهد شد.

 

البته نبايد از اين نكته را غافل شد كه شايد رئیس جمهور آمریکا با اضافه کردن این افراد به کابینه، بخواهد افكار عمومي را براي تحرکات جدي‌تر آماده كند. زیرا با توجه به اجرای سیاست های دو گانه از سوی آمریکا(از یک سو پیشنهاد مذاکره و از سوی دیگر تشدید تحریم ها و اقدامات خصمانه) و در نتیجه عدم موفقيت رويكرد ديپلماسي، آن هم با وجود اين افراد، ساده تر مي‌تواند گزینه های دیگری را پیگیری کند.