رئیس‌جمهوری اخیرا به بنده گفت که حتی یک نفس هم از این دولت نمی‌خواهم با خودم ببرم و می‌خواهم تا آخرین نفس کار کنم. به راستی آیا می‌توان امیدوار بود که باردیگر فردی بلند قامت‌تر و جذاب‌تر از احمدی‌نژاد در عرصه سیاست کشور بروز کند؟

گفت وگو با مشاور رئیس جمهوری و مدیرعامل سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی و سرپرست روزنامه ایران شرایطی خاص و ویژه داشت. انتظار داشتم با مردی عبوس و خسته از شرایط یک سال گذشته مواجه شوم. شکستگی و یاس و ناامیدی یک مرد احمدینژادی را در ذهن مجسم کرده بودم اما به محض ورود به محل مصاحبه که منزل وی بود تمام آن تصورات بر هم ریخت. او سراپا نشاط بود، از انقلاب اسلامی گفت و رهنمودهای مقام معظم رهبری در رسیدن به اهداف شعار سال. از خاطراتش گفت و این نکته را چندین بار گوشزد می کرد که تا بیرون از ایران را نبینید عظمت انقلاب اسلامی و حرکت ملت ایران و دولتهای نهم و دهم را درک نخواهید کرد. البته مصاحبه مطبوعاتی با یک مطبوعاتی پیشکسوت بیش از آنچه که گمان می کردم مشکل بود. او که خود زمانی یکی از مهمترین خبرنگاران کشور بوده است(خبرنگار مقام معظم رهبری) همه زیر و بم گفتوگو را میدانست و پیشبینی می کرد چه می خواهم بگویم یا بپرسم. به چهرهاش که نگاه می کردم می دانستم در ذهنش مصاحبهاش را دارد تنظیم میکند و همین کار مرا بسیار سخت می کرد. گفتوگوی ذیل را با هم میخوانیم.

آقای جوانفکر، شما از یاران نزدیک آقای احمدی نژاد هستید و البته تنها مقام رسمی کشور هستید که با وجود داشتن مسئولیتهای مهمی مانند مشاورت رئیس جمهوری و مدیرعاملی خبرگزاری جمهوری اسلامی، به موجب تصمیم دستگاه قضایی به زندان افتادید.  فکر می کنید دلیل این امر چه بوده است؟
به دنبال انتشار ویژه نامه خاتون در تابستان سال 1390، شاهد به راه افتادن یک موج سنگین تبلیغاتی مسموم بر اساس جعلیات و دروغپردازی رسانههای وابسته به جریان مخالف دولت علیه روزنامه ایران بودیم به طوری که 192 تن از نمایندگان مجلس و برخی از علما و شخصیتهای سیاسی و مذهبی بدون آنکه از محتوای ویژه نامه اطلاعی داشته باشند، علیه بنده و روزنامه ایران موضعگیری کردند. بی اطلاعی بسیاری از آنها از محتوای ویژه نامه یک امر واقعی بود و بنده بر آن تاکید دارم زیرا شخصا با تعدادی از نمایندگان امضا کننده بیانیه در مجلس صحبت کردم و آنها اذعان کردند که ویژه نامه را حتی بعد از امضای بیانیه ندیده بودند.

اظهارنظرهای مختلفی به ویژه در نمازهای جمعه صورت گرفت که نشان می داد آنها تحت تاثیر همین جریان مسموم تبلیغاتی قرار دارند به طوری که حتی امام جمعه محترم مشهد نیز دستاندرکاران «خاتون» را محارب با امام زمان(عج) معرفی کرد. به دنبال همین اقدامات بود که دادستان تهران علیه بنده اعلام جرم کرد و در دادگاه به یک سال زندان و سه سال انفصال از فعالیتهای مطبوعاتی محکوم شدم که دادگاه تجدید نظر بعدا آن را به شش ماه زندان تقلیل داد و دوران محکومیت نیز اینک سپری شده است.

دوران محکومیت شما برای ویژه نامه خاتون از چه زمانی شروع شد و کی خاتمه یافت؟
پنجم مهرماه سال 91 یعنی بیش از 9 ماه پس از صدور حکم دادگاه و به طور معنی داری همزمان با بازداشت فائزه و مهدی هاشمی، بنده راهی زندان شدم و پنجم فروردین ماه سال جاری نیز دوران محکومیت شش ماهه زندان به اتهام انتشار ویژهنامه خاتون خاتمه یافت.

به این ترتیب شما آزاد هستید و میتوانید فعالیت کنید؟
به دلیل بیماری تقریبا نیمی از دوران محکومیت را در بیمارستان و مرخصی استعلاجی به سر بردم و هنوز پایان دوران محکومیت را رسما به بنده ابلاغ نکرده اند.
 در فضای رسانهای چنین مطرح شد که رئیس جمهوری قصد داشتند برای دیدن شما به زندان اوین بیایند و برای این منظور مکاتبات تندی نیز میان روسای قوای مجریه و قضائیه صورت گرفت؟
این یک خبر دروغ و اتهامی شرم آور به رئیس جمهوری بود که شایع کردند ایشان برای دیدن بنده میخواهند به زندان اوین بروند. ایشان به عنوان رئیس جمهوری و مجری قانون اساسی حق دارند از زندان اوین و هر نقطه دیگری در کشور بازدید کنند. سازمان زندانها و اقدامات تامینی کشور تنها مرجع قانونی برای مدیریت زندانهای کشور است اما گفته میشود در زندان اوین بندهایی وجود داشته است که زیر نظر سازمان زندانها نیست و رئیس جمهوری قصد داشت از این بندها بازدید کند اما اتاقهای فکر متعلق به جریان مخالف دولت چنین القا کردند که رئیس جمهوری برای دیدن جوانفکر می خواهد به زندان اوین برود.

 یک دروغ دیگر که محصول همان اتاق فکر بود و در قالب سوال مطرح شد، این بود که چرا رئیس جمهور، بعد از هفت سال به فکر بازدید از زندانها افتاده است، این در حالی است که حتی در نامه آقای صادق لاریجانی به رئیس جمهوری هم به این مسئله اشاره شده بود که فقط در دوره مسئولیت وی، صدها نفر از وزرا، استانداران و فرمانداران از زندانها بازدید به عمل آورده اند و صد البته این بازدیدها در چارچوب برنامه های دولت و دستور رئیس جمهوری و در جریان سفرهای استانی انجام شده است. بنابراین رئیس جمهوری همیشه نسبت به وضعیت زندانهای کشور و رسیدگی به امور زندانیان دغدغه داشتند و نمایندگان خود را برای این منظور مامور بازدید از زندان ها و دیدار با زندانیان و خانواده آنها میکردند.
آیا فکر می کنید، ارسال نامه اعتراضی رئیس جمهوری به رئیس قوه قضاییه در ارتباط با زندان اوین کار درستی بود؟
رئیس جمهوری تمایل نداشت این موضوع به سطح افکار عمومی کشیده شود و فکر میکرد که دستگاه قضایی به تصمیم قانونی رئیس جمهوری برای بازدید از زندان اوین گردن مینهد اما وقتی با این تصمیم مخالفت شد، کاملا قابل انتظار بود که رئیس جمهوری برای عمل به وظیفه قانونی اش، درخواست رسمی و مکتوب خود را به رئیس قوه قضائیه تسلیم کند که واکنش های متعاقب آن را در جریان هستید. بنابراین من فکر میکنم نامه اعتراضی رئیس جمهور به آقای آملی لاریجانی یک اقدام کاملا بدیهی و در چارچوب وظایف قانونی و مسئولیتی بوده که قانون اساسی بر عهده وی گذاشته است.

در برخی از گزارشها آمده بود که شما با ارسال نامه، درخواست مشخصی را به مقام معظم رهبری تسلیم کرده اید.
بله درست است. برخی افراد توصیه می کردند که برای خاتمه یافتن پرونده اتهامی، نامهای مبنی بر درخواست عفو را خدمت ایشان ارسال کنم اما بنده چنین چیزی را قبول نداشتم زیرا درخواست عفو به معنی قبول وقوع جرم است و بنده هرگز نمی پذیرم که مرتکب جرم شده باشم بنابراین حاضر به نوشتن چنین درخواستی نشدم اما در نامهای که از طریق رئیس جمهوری محترم خدمت ایشان فرستادم درخواست اعاده دادرسی را مطرح کردم.

طی یک سال گذشته اوضاع اقتصادی کشور دچار دگرگونی شدید شده است و جریانهای سیاسی و مخالفان دولت انگشت اتهام را متوجه رئیس جمهور و دولت وی کردهاند. شما تا چه حد دولت را در این زمینه مقصر میدانید؟
دولت و رئیسج مهوری که هفت سال توانستند اقتصاد کشور را به خوبی مدیریت کنند و ثبات و پیشرفت و شکوفایی اقتصادی را برای ملت ایران به ارمغان آورند، در یک سال آخر به ناکارآمدی و ناتوانی مدیریتی در اداره اقتصاد جامعه متهم شدند. من فکر میکنم اشکال کار را نباید در رئیس جمهوری و دولت او جستوجو کرد زیرا شرایط نامطلوب اقتصادی امروز، متاثر از اجرا نشدن سیاستها، برنامه ها و راهکارهای مناسب اقتصادی نیست. آنچه که امروز در عرصه اقتصاد شاهد هستیم محصول یک جنگ روانی، تبلیغاتی و سیاسی و خیانتهای آشکار و پنهان عدهای خاص است که با اقدامات هدف مند و مواضع جهت دار خود، وضعیت اقتصادی کشور را آشفته و بحرانی کردند و از رهگذر آن شرایط لازم برای اعمال تحریمهای اقتصادی دشمنان انقلاب اسلامی را فراهم آوردند. ای کاش شرایط کشور به گونه ای رقم میخورد که رئیس جمهوری میتوانست حقایق را به صورت شفاف برای مردم بازگو کند و دستهای خیانتکار را به مردم معرفی کند. به هر حال من معتقدم که برطرف کردن نابسامانیهای موجود در اقتصاد کشور، بیش از هر چیز مستلزم کنار زدن پرده از چهره خیانتکاران است، چه در غیر اینصورت هیچکس قادر به انجام کار عمدهای برای اصلاح امور اقتصادی کشور حتی در سالهای آینده نیز نخواهد بود.

یعنی می خواهید بگویید که تقصیری متوجه دولت نیست؟
اینطور نیست که دولت به طور کلی فاقد اشکال و نقطه ضعف باشد اما اگر منصفانه به صحنه نگاه کنیم میبینیم که طی یک سال و نیم گذشته دولت و رئیسجمهوری در چنبرهای از اقدامات و تحرکات مدیریت شده با هدف بحرانسازی برای دولت و کارشکنی در مسیر اجرای سیاستها و برنامههای دولت گرفتار بودهاند. من فکر میکنم شرایط امروز اقتصادی کشور محصول همین اقدامات و تحرکات هدفمندی است که در داخل طراحی شد و به اجرا درآمد.

اخیرا یادداشتی از شما در روزنامه ایران منتشر شد که طی آن بدون نام بردن از رئیس مجلس شورای اسلامی ، مطرح شدن رقم دو هزار تومان برای هر لیتر بنزین در اردیبهشت ماه سال گذشته را عامل موثری در آشفته کردن اقتصاد کشور دانستید و این در حالی است که اخیرا رئیس جمهوری قیمت بنزین را دو هزار تومان اعلام کرده است. این مساله را چگونه توجیه می کنید؟
درست است، سال گذشته در روز برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی آقای علی لاریجانی از تصمیم دولت برای افزایش قیمت بنزین به دو هزار تومان در هر لیتر خبر داد که این ادعا کذب محض بود و دفتر رئیس جمهوری هم آن را تکذیب کرد. به طور قطع این خبر کذب تاثیر منفی غیرقابل انکاری در آشفته کردن اقتصاد کشور داشت . در آن هنگام هر دلار معادل یک هزار و چهارصد تومان بود و تحت تاثیر این خبر کذب وضعیت اقتصادی کشور بویژه نرخ ارز و قیمت سکه به شدت بی ثبات و ناپایدار شد. اخیرا برخی از رسانه های وابسته به جریان مخالف دولت، سخن رئیس جمهوری درخصوص قیمت هر لیتر بنزین معادل دو هزار تومان را مستندی بر صحت سخن آقای لاریجانی دانستند در حالی که در آن هنگام نرخ دلار معادل یک هزار و چهارصد تومان بود و اکنون ارزش دلار بیش از سه هزار و پانصد تومان است بنابراین هیچ نسبتی بین آن ادعای بی اساس آقای لاریجانی با اظهارات اخیر رئیس جمهوری وجود ندارد.

چه کسانی این تحرکات را علیه دولت سازماندهی کردند؟
متاسفانه شاهد فضای بسته ای در کشور هستیم و باید از آن بیمناک بود که بیان حقایق، اتهام خیانت و تشویش اذهان عمومی را از سوی کسانی که خود موجد و عامل اینگونه اقدامات بودهاند، به دنبال داشته باشد.

نظرتان درباره یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
انتخابات ریاست جمهوری، فصل تعیین سرنوشت است و مردم میخواهند برای آینده خود و فرزندانشان یک تصمیم مهم بگیرند و سکان مدیریت کشور را به دستان یک فرد توانمند و با کفایت بسپارند. تجربه هشت سال گذشته و حاکمشدن گفتمان انقلابی و اسلامی دکتر احمدینژاد در کشور، کام مردم ایران را شیرین و آنها را به آینده امیدوار کرد. حضور بیش از 83 درصد مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 را باید مرهون حاکمیت همین گفتمان، خدمات گسترده دولت و ارتباط عمیق و وسیع با مردم دانست.

دلیل روشن آن هم افزایش هشت میلیونی آرای آقای احمدی نژاد در مقایسه با دوره قبل از آن است. من فکر میکنم باید همانند سال 1384 راه را برای رویشهای تازه انقلاب باز میکردیم و به افراد تازه نفس فرصت داده میشد تا مردم را از توانمندیهای فکری و مدیریتی خود در صحنه اجرایی کشور بهره مند کنند. در نتیجه با ریزشهای طبیعی انقلاب، باید عده ای از گردونه سیاست خارج میشدند و اما اینک شاهدیم که همان افراد از موضع مدعی و برای چندمین بار، انتخابات را به عرصه ای برای ابراز وجود خود تبدیل کرده اند. یک نکته قابل تامل در انتخابات پیش رو نیز آن است که حضور موفق دکتر احمدی نژاد در جایگاه ریاست جمهوری، شهامت و اعتماد به نفس را در برخی افراد و توهم دستیابی به چنین جایگاهی را در برخی دیگر زنده کرده است، به گونهای که امروز شاهد کاندیداتوری دهها نفر در انتخابات پیش رو هستیم.

به این ترتیب با حضور شمار زیادی از نامزدها، آیا شاهد مشارکت گسترده مردم در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری خواهیم بود؟
مشارکت هرچه بیشتر و بالاتر باشد، به نفع کشور و مردم خواهد بود اما در عین حال فکر میکنم تعداد زیاد نامزدها  فی نفسه به یک مشارکت گسترده منجر نخواهد شد. در انتخابات ریاست جمهوری آنچه موجب جلب توجه مردم و افزایش مشارکت میشود، رقابت میان گفتمانها یا نحله های مختلف فکری و سیاسی است که به نظر می رسد رقابتهای گفتمانی در انتخابات ریاست جمهوری شکل نگرفته است و البته تاکنون شاهد هیچ گفتمان جدیدی از سوی نامزدهای مطرح نیز نبودهایم و صد البته تحقق این امر بیش از هر چیز مستلزم باز شدن فضای سیاسی و رسانهای در کشور و کاهش هشدارها و عتابهای دستگاه قضایی است تا افراد در سایه تضارب آرا و اختلاف نظر، گرفتار اتهاماتی نظیر خیانت و تشویش اذهان عمومی نشوند.

تاکید اصلی بر اجرای قانون است و از نامزدها انتظار می رود که به قانون گردن بگذارند. آیا شما نظری غیر از این دارید؟
تبعیت از قانون امر لازمی است اما این مهم فقط متوجه نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری نیست و قبل از نامزدها، دستگاهها و نهادهای مسئول باید به درستی قانون را اجرا کنند. رد صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی باید مستند به قانون و براساس مدارک و اسناد معتبر باشد، بنابراین اگر پذیرفته باشیم که انتخابات متعلق به مردم است باید به لوازم قانونی آن نیز پایبند بمانیم تا افراد ذی صلاح با اتکا به فرضیات و مطالب غیرمستند از شرکت در انتخابات محروم نشوند. در قانون انتخابات تصریح شده است که وابستگان تشکیلاتی و هواداران احزاب، سازمانها و گروههایی که غیرقانونی بودن آنها از طرف مراجع صالحه اعلام شده باشد از شرکت در انتخابات محروم هستند اما در انتخابات سال گذشته مجلس شورای اسلامی شاهد بودیم که بسیاری از افراد را به اتهام ارتباط با یک موجود خیالی یعنی جریان انحرافی از ورود به رقابتهای انتخاباتی محروم کردند و این در حالی بود که وجود جریان انحرافی در هیچ محکمهای به اثبات نرسیده یا غیرقانونی اعلام نشده است و فریاد اعتراض کسانی که به این اتهام رد صلاحیت شدند نیز به هیچ جایی نرسید. البته هیچ نهاد بالادستی برای شکایت از عملکرد شورای نگهبان نیز وجود ندارد و اگر این شورا در بررسی صلاحیتها مرتکب تخلف از قانون شود، نامزدهای رد صلاحیت شده، لاجرم باید به خود این شورا شکایت کنند که این امر به نوبه خود، ضعف در قانون محسوب میشود

شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم به چه نکاتی باید توجه کند؟
مهم‌ترین و دشوارترین کار شورای نگهبان در ارتباط با نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری رسیدن به‌ این تشخیص است که کدامیک ازنامزدها واجد عنوان «رجل سیاسی یا مذهبی» هستند. تجربه نشان داده است که ‌این شورا در بررسی صلاحیت نامزدها ، تحت تاثیر عامل «شهرت»، قرار دارد که ‌این امر به نوبه خود به بروز خطاهای فاحشی می‌انجامد. در واقع عوامل اصلی فتنه 88 به دلیل برخورداری از عامل شهرت موفق به عبور از فیلتر شورای نگهبان شدند و به نظر می‌رسد که ‌این شورا تحت تاثیر عامل شهرت، مهر رجل سیاسی یا مذهبی را بر درخواست نامزدی آنها زد. فکر می‌کنم شورای نگهبان باید در رویکردهای خود تجدید نظر اساسی بکند زیرا تا وقتی «شهرت» در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری یک عامل کلیدی محسوب شود، چهره‌های تکراری که احتمالا زیاده‌خواه، زیاده‌گو و ناکارآمد هم هستند فرصت حضور افراد گمنام اما توانمند و کارامد را در رقابت‌های انتخاباتی سلب می‌کنند. علاوه بر آن بلوغ سیاسی نیز  یک عامل مهم در بررسی صلاحیت نامزدهاست که احترام به شعور سیاسی و انتخاباتی مردم از شاخصه‌های چنین بلوغی است اما شورای نگهبان به‌این مسئله نیز بی‌توجهی نشان داده است به طوری‌که شاهد هستیم که برخی افراد با وجود شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری ادوار گذشته، بازهم خود را به معرض انتخاب مردم می‌گذارند و به‌ این ترتیب می‌خواهند به مردم بگویند که شما دفعه قبل نفهمیدید و به ما رای ندادید اما این بار رای بدهید. فکر می‌کنم شورای نگهبان باید از حضور مجدد بازندگان انتخابات ادوار گذشته جلوگیری کند و این حق را برای مردم قائل باشد که نگاهشان به افراد و ظرفیت‌های جدید انسانی معطوف گردد.

گفته می‌شود که رئیس‌جمهوری آینده باید دارای نقاط قوت رئیس‌جمهوری فعلی و فاقد نقاط ضعف وی باشد...
 دولت آقای احمدی‌نژاد انصافا منشاء خدمات ماندگار و بزرگی برای کشور بود و در سایه تلاش‌های بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر وی و همکارانش، ملت ایران توانست به پیشرفت‌های شگرفی در عرصه‌های مختلف دست یابد. مسئله‌ این است که ما با طیفی از نیروهای موثر اما بدخواه و غیرمنصف در عرصه سیاست و مدیریت کشور مواجه هستیم. آنها برپایه رقابت‌های سیاسی و قدرت طلبانه، نقاط قوت رئیس‌جمهور را نقاط ضعف او وانمود می‌سازند و ممکن است به دلیل برخورداری از ظرفیت‌های بالای اطلاع‌رسانی در کشور و همگامی تاسف آور صداوسیما، افکار عمومی را در این زمینه به اشتباه بیندازند. برای مثال سرعت عمل رئیس‌جمهوری در تصمیم‌گیری و اجرای آن را مترادف با شتابزدگی و تصمیم‌گیری‌های مطالعه نشده، پایبندی او به سوگندش در دفاع از قانون اساسی و حقوق مردم را مترادف با خودسری و قانون‌گریزی و تبعیت نکردن از قانون، تاکید او بر یکپارچگی و انسجام درونی دولت را مترادف با دیکته کردن نظراتش به اعضای کابینه، حریت و آزادگی رئیس‌جمهوری در دفاع از حق و عدالت را مترادف با رفیق‌بازی، مردم‌باوری و عشق و محبتش به طبقات فرودست جامعه را به مثابه پوپولیست بودن و مردم فریبی، پایبندی او به انجام تعهداتش تا آخرین لحظه از دوران ریاست‌جمهوری را مترادف با فعالیت‌های تبلیغاتی و رها نکردن قدرت تعبیر تفسیر کرده و می‌کنند. موفقیت در این القائات غلط به جامعه، ممکن است رئیس‌جمهوری بعدی را از ادامه راه احمدی‌نژاد که امروز به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است باز دارد و کشور از آن متضرر خواهد شد. امروز برخی نامزدها در تلاش هستند تا از همان نردبان دروغ‌پردازی که در سال 88، موسوی و کروبی را ناکام گذاشت، بالا بروند.

آنها اینک احمدی‌نژاد را در مصاف با خود نمی‌بینند و فکر می‌کنند که از رهگذر نسبت‌های خلاف واقع به دولت و قلب واقعیت‌ها می‌توانند احمدی‌نژاد و دولت او را منکوب کرده و فضای سیاسی را در انتخابات ریاست‌جمهوری به نفع خود مصادره کنند. این شانس بزرگی برای ملت ایران خواهد بود که رئیس‌جمهور آینده فقط نیمی از امتیازات و نقاط قوت احمدی‌نژاد را داشته باشد.

آقای جوانفکر مهم‌ترین نقاط قوت و ضعف آقای احمدی‌نژاد و دولت او به نظر شما چیست؟
آقای احمدی‌نژاد در همه سال‌های خدمتش به هیچ چیز دیگری جز اعتلای نام ایران، اسلام ، انقلاب و تحقق آرمان‌های بزرگ ملت ایران نیندیشیده است. او اصیل‌ترین اصول‌گرایی بود که در همه عمرم دیده‌ام. او به اصول‌گرایی و اصول‌گرا بودنش همیشه افتخار کرده است اما هیچ‌وقت حاضر نشد نان اصول‌گرایی‌اش را بخورد و به کسانی که به دنبال نام و نانی از این راه بودند نیز میدان نداد و البته تنش نیز به چوب آنها به سختی نواخته شد. من او را بسیار اصلاح‌طلب یافتم و این اصلاح‌طلبی نیز برآمده از ذات اصول‌گرا بودن اوست. اقدامات اصلاح‌طلبانه را با شجاعت و اعتماد به نفس و با وجود همه سنگ‌اندازی‌ها و کارشکنی‌های مخالفان دولت پی‌جویی کرد و کارهای برزمین مانده از ادوار گذشته را به انجام رساند. اگر مجلس به جای کینه‌ورزی و خصومت با دولت همکاری می‌کرد و از موضع در راس امور بودن، نسبت به دولت تکبر نمی‌ورزید. اگر دستگاه قضایی برای دولت حاشیه نمی‌ساخت و کارگزاران دولت خدمات خود را فارغ از مزاحمت‌ها و اخلال‌گری‌ها به انجام می‌رساندند، امروز بسیار جلوتر بودیم و غربی‌ها نیز همانند هفت سال اول دولت احمدی‌نژاد جرات وارد شدن به موضوع تحریم ملت ایران را پیدا نمی‌کردند. اقتصاد کشور چشم‌انداز بهتری داشت و این زیان هنگفت مالی و پولی به مردم تحمیل نمی‌شد. رئیس‌جمهوری اخیرا به بنده گفت که حتی یک نفس هم از این دولت نمی‌خواهم با خودم ببرم و می‌خواهم تا آخرین نفس کار کنم. به راستی آیا می‌توان امیدوار بود که باردیگر فردی بلند قامت‌تر و جذاب‌تر از احمدی‌نژاد در عرصه سیاست کشور بروز کند؟

علی بهرامی