در یکسال اخیر شاهد بروز برخوردها و رفتارهایی از افراطیون اصلاح طلب با دوستان وهم حزبی های خود هستیم که درپاره ای از رفتارها نظری مخالف آنها دارند و یا حرکتی خارج از نظر و کنترل آنها از خود بروز داده اند. البته این نیروهای گریز از مرکز که اکنون به نظر میرسد مرکزیت در دست افراطیون و فعالین و حلقه اصلی فتنه 88 را دیگر نمی خواهند بربتابند، ابتدا در قالب فردی جدا می شدند ولی در ماههای اخیر ریزشها به صورت گروهی را دربین آنها شاهد بوده ایم و پیش بینی می شود در آینده این گروهها بیشتر و بزرگتر شود.

ناگفته نماند برخی از این جداشدگان خود نیز در مقطعی از زمان از حامیان و همراهان فتنه بوده اند.

در ضمن نمی توان این نکته را نادیده گرفت که از سال 1392 وروی کارآمدن دولت جدید، شاهد شدت یافتن این ریزش واعلام برائت از فتنه توسط برخی همراهان دیروز فتنه گران هستیم. به نحوی که برخی از افراد معرفی شده برای وزارت  به منظور ماست مالی نقش خود در فتنه، در مجلس  وکمیسیونها رسما اعلام نمودند که ما نفوذی نظام بوده ایم وبرای جمع آوری وانتقال اخبار واطلاعات سران فتنه در بین آنها بوده ایم، کسی دیگر که نقش جدی در فتنه در دانشگاهها داشت و مدتی نیز سرپرست وزارت علوم بود و در تحصن فتنه گران در دانشگاه نقش داشت نیز رسما اعلام نمود که بنا به صلاح دید مسئولین و دستگاههای امنیتی وبرای کمک به حفظ آرامش وکنترل دانشگاه به آنجا رفته اند و اعلام برائت از فتنه نمودند.

همچنین «محمدعلی نجفی»(وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش)، «عباس آخوندی»(وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی)، «جعفر میلی منفرد»(وزیر پیشنهادی علوم)، «علی ربیعی» (وزیر کار) و «بیژن زنگنه» (وزیر نفت) در پاسخ به سوالات و انتقادات نمایندگان مختلف پیرامون نقش خود در حوادث فتنه به اعلام برائت از فتنه‌گران و عوامل آنان پرداختند. زنگنه در نطق دفاعیه خود از «ولایت فقیه» به مثابه «عمود خیمه نظام» یاد کرد و گفت که با هرگونه حرکت ساختارشکنانه پس از انتخابات 88 مخالف بوده است. نجفی نیز زندگی سیاسی خود را وامدار رهبری نظام دانست و آخوندی نیز به توضیح کوشش‌های خود برای آرام کردن التهابات پس از انتخابات، حساب خود را از فتنه‌گران جدا کرد.

حتی به عنوان مثال رئیس‌جمهور در آخرین دفاع خود از وزرای پیشنهادی - که از جمله در رای آوردن کسانی چون آخوندی وزیر پیشنهادی راه و مسکن موثر بود-  گفت: «افتخار می‌کند که آخوندی در دیدار با رهبری اعلام کرده که تقلّب نشده است.»

روحانی گفت: «من از ایشان (آخوندی) تشکر می‌کنم که این شهامت را داشت که در آن سال‌های حساس در حضور رهبری بگوید که نه تنها تقلب نشده، بلکه در انتخابات ایران امکان تقلّب وجود ندارد...»

محمد علی ابطحی درگفتگو با شماره هجدهم اندیشه پویا این روند را به روشنی تشریح می کند: «اما راستش دلم از این می گیرد که موضع گبریهای زیادی درهمراهی با حاکمیت درباره خیلی از دوستانی که در ذهن مردم سمبول تفکر اصلاحی شده اند می دانم که کاملا متفاوت با تصوری است که مردم از آنها دارند...از این که برخی آدم ها در ذهن این جامعه سمبول انسان روشن اندیش هستند لجم در می آید. مثلا آقای فلانی که دوست ماست و من می بینم که چقدر تلاش کرده ارتباطش را به هرطریقی حفظ کند اما در جامعه همه فکر می کنند چقدر بزرگ ومقاوم است. تازه! بعد از روی کار آمدن دولت اقای روحانی، عده ای که قرار بود شغل و پستی داشته باشند به مراتب تندتر از حرفهای من در دادگاه زدند. من سوال می کنم چطور است که برای خلاص شدن اشکال دارد آن حرف ها را زد اما برای گرفتن کرسی دولتی اشکال ندارد؟ یا مثلا فردی از پنج سال حکمش، چهار سال بیرون بوده و اصلا به روی مردم نمی اورد که بیرون بودم وبعد می بینم که مردم برای من کامنت می گذارند که باید مثل فلانی مقاوم می بودی. خب این جوروقت ها نمی توانم چیزی بگویم ودلم می گیرد...»

به هرحال بحث اصلی که  در این مطلب به بررسی آن خواهیم پرداخت برخی مصادیق رفتارهای این گروه با دوستان وهمراهان خود می باشد. و در انتها به راز این عصبیت و افراطی گری و تخریب بی رحمانه با دوستان خود می پردازیم:
 
خائن، مفسد، معامله گر، پولکی
 الهه راستگو عضو اصلاح طلب شورای شهر تهران در جریان انتخاب شهردار تهران، برخلاف نظر سایر اصلاح طلبان شورای شهر، از دادن رای به شهرداری محسن هاشمی فرزند آقای اکبرهاشمی رفسنجانی خودداری نمود و در عوض به رقیب او ، آقای محمد باقرقالیباف رای داد.

پس از این تصمیم ونظر خانم راستگو، حزب مطبوعش طی بیانیه ای اعلام کرد الهه راستگو از حزب اسلامی کار اخراج شد. رسانه های نزدیک به حزب اسلامی کار دره مان زمان نوشتند پرونده الهه راستگو به اتهام دروغ‌گویی و نفاق تشکیلاتی به شورای داوری این حزب ارجاع داده شده بود.

البته خبر آنلاین از سایت های نزدیک به دولت براساس رای اعلام شده شورای داوری حزب، اتهام او را تخطی از ارزشهای اسلامی واخلاقی ذکر کرده بود: «در شورای داوری رای نامبرده درجریان انتخاب شهردار تهران هرچند که برخلاف عرف و رویه کار تشکیلاتی و حزبی بود، ولی جزو موارد اتهامی قرار نگرفت، بلکه تخطی وی از ارزش‌های اسلامی و اخلاقی منجر به صدور چنین رایی درباره ایشان گردید.»

به هرصورت رای ندادن به فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی معادل تخطی از ارزشهای اسلامی برای الهه راستگو تمام شد.

البته اخراج از حزب، هزینه حداقلی بود که راستگوتحمل کرد. او مورد انواع هتک حرمت، توهین و تهمت قرارگرفت. حتی کار به جایی رسید که  راستگو مدعی شد مسجد جامعی وزیر ارشاد دوران آقای خاتمی و عضو شورای شهر تهران  دلیل رای به قالیباف اوراخائن نامیده است: « آقای مسجدجامعی گفته‌اند که من خائن هستم بنابراین باید مشخص شود که بنده به چه چیزی خیانت کرده‌ام؛ به رای مردم یا چیز دیگری.»

البته برخی اصلاح طلبان پارا فراتر از ان گذاشتند و هجمه سنگینی را علیه برادران وخانواده این عضو اصلاح طلب نیز سامان دادند.چنانکه فاطمه دانشور عضو دیگر اصلاح طلب شورای شهر خطاب به خبرنگاران اظهار داشت: «برويد ارتباط برادرانش را در پيمانکاري بيلبوردهاي تبليغاتي شهرداري با اقداماتش مقايسه کنيد ببينيد برادران وي در شهرداري چه قراردادهايي دارند.»

فرج کمیجانی دبیر کمیته انتخابات شوراهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز درهمین زمینه میگوید: « برادر ایشان یکی از پیمانکاران شهرداری تهران است وآنطور که مشخص است قردادی 32 میلیاردی را با شهرداری تهران دارد. تیم آقای قالیباف با برادر ایشان مذاکره کرده بودند و ایشان بخاطر فشار برادرشان، نفع تشکیلاتی را فدای منافع خانوادگی کردند.»

این هجمه سنگین وبی رحمانه به یک اصلاح طلب که حاضر به رای دادن به محسن هاشمی رفسنجانی نشده بود تا مدتها ادامه داشت و کار از ترور شخصیت و فحش وناسزا و... به تهدید جانی نیز کشیده شدتا انجا که او مجبور گردید طی نامه‌ای به مسئولان عالی امنیتی و انتظامی استان تهران اعلام کند: «از سوی یکی از اعضای شورای شهر و همراهانش تهدید شده‌ام و خود و خانواده‌ام احساس امنیت نداریم و درخواست حمایت و تأمین جانی دارم»

 البته یکسال بعد از این قصه و در جریان رقابت میان آقایان چمران و مسجد جامعی و کنارگذاشته شدن مسجدجامعی از ریاست شورای شهر تهران، تهمت ها و توهین ها ومطالب تخریب آمیز دیگری علیه برخی دیگر از اعضای اصلاح طلب شورای شهر منتشر شد. در همین راستا، محمدعلی ابطحی مدعی شد برخی اعضای  اصلاح طلب شورا با پول وارد لیست اصلاح طلبان شده و با پول هم به مهدی چمران رأی داده اند.

محمدعلی ابطحی رییس دفتر ومعاون  ریاست جمهوری در دوران سیدمحمدخاتمی در صفحه خود در فیس بوک نوشت: «اگر اصلاح طلبان کمیته انضباطی داشتند، کسانی که لیست شورای شهر را بنام اصلاح طلبان با معیارهای مالی و ضوابط زشتی نوشتند، مواخذه می کردند و یا به وقت انتخاب شهردار آن ها را که معادله «محسن هاشمی» و «قالیباف» را به وجود آوردند و نهایتا «قالیباف» دوباره شهردار شد. و یا آن منتخبان شورا که با لیست اصلاح طلبی وارد شورا شدند و امروز به «مسجد جامعی» رای ندادند را به مردم معرفی می کردند، یک کار اولیه حزبی بود. که اعضای موجود را بدون جمایت حزبی می شناخت که به آنها رای دهد. یک ضرب المثل دورقوز آبادی میگه: لیستی که با پول بسته شده باشد، با پول هم رای می دهد.»

با برگشت چمران به ریاست شورا، شکاف بین اصلاح‌طلبان عمیق‌تر از قبل شد. حالا این گروه سیاسی به دنبال آن عضوی است که این‌بار رای غیرتشکیلاتی داده بود.

همین موضوع باعث شد تا احمد حکیمی‌پور، رئیس فراکسیون اصلاح‌طلبان شورا بگوید «مشکل از تبر نیست، از دسته تبر است». تعبیر «دسته تبر» را این عضو شورا اینطور توضیح داد «وقتی می‌خواستند با تبر درختان جنگل را قطع کنند درختان گفتند ای داد بیداد دسته تبر از خودمان است و تیغه تبر که به تنهایی درخت را نمی‌برد».

قطعا ریزش و جداشدن یکی دیگر از اعضای فراکسیون اصلاح‌طلبان منظور نظر رئیس این فراکسیون بود که برآشفته و عصبانی به نظر می‌رسید.

حکیمی‌پور از همراهان دیروز که امروز در بزنگاه رای‌گیری غیرتشکیلاتی رای می‌دهند خواست «برای این کار خود دلیل بیاورند که چرا اینطور رفتار می‌کنند»؟

نسا، مشکوک، ناپاک و دزد
چندی پیش عده ای از اصلاح طلبان که خودرا نسل دوم اصلاح طلبان (ندا) نامیده بودند، اعلام کردند که به عنوان یک تشکل اصلاح طلب قصد فعالیت دارند. محور وریش سفید ندا نیز «صادق خرازی» از نزدیکان ومشاوران سیدمحمد خاتمی و سفیر دولت اصلاحات در فرانسه بوده است.

در لیست منتشره اعضای ندا افرادی مانند سجاد سالک، رضا شریفی، حسن یونسی، هادی حیدری، سعید نور‌محمدی، شهاب طباطبایی و...، حضور داشتند. البته برخی افراد عضو این تشکل پیش از این در حزب منحله مشارکت بودند که در وقایع فتنه سال 88 هم حضور داشته اند.

برخلاف شعارروزمره  اصلاح طلبان در زمینه لزوم ایجاد نهادهای مدنی و احزاب، این تشکل اصلاح طلب به شدت مورد تمسخر و تحقیر وتوهین اصلاح طلبان قرار گرفت.به نحوی که احمد پورنجاتی از نمایندگان مجلس ششم و عضو حزب مشارکت در صفحه فیس بوک خود نوشت: «شنیده ام یک فقره "آقا صادق خرازی" به قصد قربت و لابد برای پیشبرد روند اصلاح طلبی، یک تشکیلات درست کرده اند به نام " ندا": نسل دومی های اصلاحات!
مبارک است.!!
البته "ما ملت شریف و شهیدپرور و همیشه حاضر در صحنه"، بخیل نیستیم اما متاسفانه اندکی "دو هزاری" مان کژ و کوژ شده و متوجه نمی شویم که برخی عزیزان - که بنابر اخبار هدهد فضول- در انتخابات 92 عنایتشان شامل حال سردار قالیباف بود، همچین یهویی دچار "ویار اصلاحات پاستوریزه" شده اند و انشاالله برای مجلس آینده، "ندا"یشان در خواهد آمد؟!
این "نوه"ی نسل سومی "عمه جان" بنده هم قصد دارد تشکیلاتی درست کند به نام: "نسا":
نسل سومی های اصلاحات!»

محمد قوچانی عضوشورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و از اعضای نزدیک به نهضت آزادی نیز در این خصوص میگوید: «ایجاد یک حزب جدید با محوریت جوانان را به صلاح نمی دانم و معتقدم این یک پرش و جهش به جلو است همانطور که در ادبیات مصطلح می گویند «غوره نشده می خواهد مویز شود»، لذا این جوانان به زودی به اشتباه خود در این زمینه پی خواهند برد»

قوچانی هم چنین در گفتگو با هفته نامه مثلث نیز میگوید:
«من به موج اخیر نسل دوم اصلاح‌طلبی مشکوکم. این کار بازی کردن در زمین حریف است. این دوستان نسل سوم هستند و در واقع آنان را باید همان نسا خواند و نه ندا».

محمد علی ابطحی هم با حمله به رفیق گرمابه وگلستان دیروز خود و خاتمی می نویسد: «آقای صادق خرازی برای نجات و نزدیک کردن اصلاحات با حاکمیت تشکیلاتی درست کرده است بنام ندا. فقط نمی‌دانم چرا آقا صادق خودش را با اینکه هم سن و سال ماهاست نسل دوم نامیده؟ شاید به خاطر اینکه دیر به اصلاحات پیوسته، خودش را نسل دوم معرفی می‌کند.  در هر حال ما که بخیل نیستیم، مبارک باشد...»

حمید رضا جلایی پور نیز با مقایسه عارف و خرازی تلویحا صادق خرازی را به ناپاکی عقبه متهم می کند: «آقاي عارف را با آقاي خرازي مقايسه نكنيد. عارف يك عقبه بروكرات پاكيزه دارد. حزب ندا يك جريان سياسي معتنابه[= قابل توجه] نيست و تا اينجا بيشتر اعلام علاقه چند نفر نه‌چندان هماهنگ به كار سياسي است. حتي همه اعضاي ستاد 88 هم با ندا همراه نيست. اتفاقا به ياد دارم بعضي از اين دوستان ندا وقتي اصلاح‌طلب‌ها از روحاني دفاع مي‌كردند اصلا فعال نبودند.»

عماد بهاور، از محکومان فتنه آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ وعضو نهضت آزادی  تشکل ندا را به دزدی متهم می کند: «ظاهرا در ایران در میان «جوانان سیاسی» رسم است که «تغییر ایدئولوژی» بدهند اما نام و اعتبار تشکیلات پیشین را نیز برای خود حفظ کنند.»

وی در ادامه، نسل دوم اصلاح‌طلبان (ندا) را «دزد»! خطاب کرده و می‌گوید: «جوانان نسل دوم اصلاح‌طلبان در حالی که رفقایشان در زندان هستند، لباس آنها (عنوان اصلاح‌طلبی) را دزدیده‌اند»!

البته آنچه اینجا ذکر کردیم فقط گوشه ای از تهاجم وتخریب اصلاح طلبان به همراهان ودوستان خود در ندا بود.

بی شرافت ها
در روزهای گذشته نیز سایت امید نزدیک و وابسته به دکتر عارف خبر از تشکیل حزب اصلاح طلب دیگری توسط محمد ستاری فر معاون رییس جمهور ورییس سازمان مدیریت دوران خاتمی وعضو حزب منحله مشارکت داد.

ایلنا به نقل از  پایگاه خبری- تحلیلی امید نوشت: «شنیده شده است برخی از اعضای جبهه مشارکت ایران اسلامی با محوریت محمد ستار‌ی فر معاون رئیس جمهور دولت اصلاحات چندی پیش درخواست تاسیس تشکلی سیاسی را به وزارت کشور ارائه کردند.»

با انتشار این خبر عبدالله رمضان زاده عضو دیگرشورای مرکزی حزب منحله مشارکت، تلویحا ستاری فر را بخاطر این اقدامش بی شرافت نامید. سخنگوی دولت خاتمی در صفحه خود در فیس بوک نوشت: «ابراهیم نبوی درست می گوید که خاتمی شاخص شرافت در سیاست ایران است! من هم اضافه می کنم دوستان سابق خاتمی به میزانی که از او فاصله می گیرند از کار شرافتمندانه فاصله می گیرند! خبری که روز گذشته در سایت امید ایرانیان منسوب به آقای دکتر عارف راجع به آقای دکتر ستاری فر آمده است، مصداق همین امر است!»

جدایی از خاتمی راز عصبانیت افراطیون
فارغ از برخوردهای حذفی ودیکتاتوری حزبی افراطیون اصلاح طلب با دوستان خود که یادآور رفتارها وتصفیه ها وتسویه های سازمان هایی مانند منافقین وگروههای مارکسیست وچپ ... می باشد، دلایل این رفتار اصلاح طلبان افراطی با دوستان خود درجای خود باید به صورت جدی بررسی شود ولی آنچه روشن است و قابل انکار نیست بالا گرفتن و آشکار شدن هرچه بیشتراختلافات درونی اصلاح طلبان است.

به نظر می رسد در روزها و ماههای آینده، اصلاح طلبان، ریزش بیشتری خواهند کرد. دلایل متعددی نیز وجود دارد ولی حداقل دلیل اولیه آن است که خیلی ها در میان فعالین اصلاح طلب می خواهند حساب خود را از «سید محمد  خاتمی» جداکنند و به پای خاتمی نسوزند. آنها به روشنی دریافته اند خاتمی قابل تعمیر وترمیم وبازگشت به حاکمیت نیست واجازه بازگشت به اوداده نخواهد شد، لذا گره زدن زلف خود را به او حماقت سیاسی می دانند.ذالبته برخی از سر منفعت طلبی و برخی به خاطر دلبستگی به انقلاب و کشور در این مسیر خواهند آمد. لذا اینگونه لجن پراکنی ها  وعصبانیت، به خاطر آن است که مقابل ریزش و بریدگان از خاتمی را بگیرند. ترور شخصیت بریدگان از خاتمی تنها سلاح افراطیون برای مقابله با این طیف است.

البته نیروهای حامی نظام و انقلاب چه در قالب تشکلها و احزاب و گروههای سیاسی و چه نهادها وارگانها وشخصیت های انقلابی وائمه جمعه و... باید با درایت و سنجیده و با برنامه ریزی دقیق در مقابل این ریزشها و تنظیم شیب این ریزشها عمل نمایند. هرگونه رفتار و گفتارنسنجیده می تواند بازی در زمین افراطیون باشد.

منبع