ولایت فقیهی که ما می شناسیم و ما تعریف می کنیم نه تنها متعلق به 75 میلیون نفر ایرانی بلکه متعلق به همه ملتهای مسلمان و بالاتر از آن متعلق به همه ملت ها و مردم جهان است. بعضی از این افراد تعریفی از ولایت فقیه می کنند که بعد هم خودشان می ترسند آن را معرفی کنند. ادبیات زیبای دکتر احمدی نژاد راجع ولایت فقیه را مقایسه کنید با ولایت فقیهی که می تواند زن شما را در غیاب شما طلاق دهد!

 مهندس اسفندیار رحیم مشایی، مشاور رئیس جمهور و رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد؛ روز سه شنبه 10 اردیبهشت 92 در دیدار جمعی از اصحاب رسانه و فعالان فرهنگی و اجتماعی، سخنان مهمی را در تبیین اندیشه و گفتمان دولت دکتر احمدی نژاد بیان داشت و به برخی سؤالات و ابهامات پاسخ داد.

در ادامه، بخش هایی از مهمترین فراز های این سخنرانی تقدیم می شود:

 الآن دوره تحیر فلسفی در جهان است

 * من در جشنواره علوم انسانی و اسلامی فارابی در حضور اساتید حوزه و دانشگاه به جای رئیس جمهور دوسال صحبت کردم. در آن سخنان عمده سخنان بنده نوع نگاه به مسئله انسان بود و اینکه نگاه ما به مسئله انسان چگونه است؟ چون این اصلی ترین مسئله ما در جهان است. جهان از مسئله انسان، مهمتر ندارد. من یک بحثی راجع بحث انسان و اومانیسم مطرح کردم و گفتم که ما از زوایایی حرفهایی می زنیم که در دنیا مطرح و مورد بحث می شود و ادعاهایی داریم که در همه جهان شنیده می شود. یکی از آن ادعاها این است که ما خیلی وقت ها ادعای راهبری دنیا را داریم، ولیکن حالا که این ادعا هست ما باید بتوانیم مکتبی را به دنیا معرفی کنیم.
مگر قرار نیست اسلام جهان آینده را بگیرد؟ کدام اسلام قرار است جهان را بگیرد؟  همین اسلامی که در این کشور حاکم است این قابلیت را دارد. آنهایی هم که قرار است این مکتب را به جهان معرفی کنند و راهبری فکری بکنند و به دنیا خط بدهند آنها باید کسانی باشند که صاحب اندیشه باشند و اندیشه شان در تراز جهانی باشد.

این نکته خیلی مهم است که دنیا منتظر کسی نمی ماند، دنیا وقتی می بیند موجی نیست می گذرد و می رود. الان دوره تحیر فلسفی در جهان است، الان جهان متحیر است. سالیان سال است بعد از فروپاشی کمونیسم، جهان غرب با دلهره بالا فضا را به دست گرفته ولی امروز نزدیک صد سال است که غرب ذله است و گفتمانش در خطر است.
لیبرالیسم ترجمان زیبا شده ماکیاولیسم در جهان است. لیبرالیسم و اومانیسم دو قبله دنیا شدند و حتی در ایران هم عده ای تحت تاثیر این دو مکتب قرار گرفتند. شما ببینید بین خواص سیاسی و فکری ما چند درصد آنها تحت تاثیر لیبرالیسم و اومانیسم نیستند؟ بسیاری هم تحت تاثیر اند و ممکن است خودشان ندانند!
الان دنیای غرب دچار بحران مدیریت است. الان دنیای غرب در مدیریت سیاسی، مدیریت اقتصادی، مدیریت اخلاقی، مدیریت فرهنگی دچار بحران است و همین بحران ها نشانگر این هستند که نگاه فلسفی غرب توان و ظرفیت اداره دنیا را ندارد.
بحران فلسفی در دنیا پر رنگ شده است، و این فرصت بزرگی است که ما باید آن را غنیمت بشماریم و از آن استفاده کنیم برای معرفی اندیشه خودمان به دنیا. الان 100ها هزار پروژه در دانشگاه های مهم دنیا این موضوع را رصد می کنند. فرصت ما تا کی هست؟ تا وقتی که یک اندیشه بلند، دقیق و روشنی که هم عقل و هم قلب را بتواند ارضاء بکند نیاید ما فرصت داریم. الان همه دنیا به دنبال ارائه یک مرام، یک مکتب، یک مشرب و یک مذهب است پس ما باید هوشیارانه و سریع عمل کنیم.
 مهم ترین فرق نظام غرب با ما در همین است که آنجا اندیشه ها را زود عملیاتی می کنند و افکارشان را سریع تبدیل به یک پروسه و فرآیند اجرایی می کنند.
من یک بار گفتم ما از لحاظ فلسفی و فکری یک جامعه غنی و خوب داریم یعنی وقتی ما به کتاب و اسناد و مدارک رجوع می کنیم خیلی در حقیقت غنی هستیم، بوعلی سینا داریم، سهروردی و ملا صدرا داریم و ده دها فیلسوف و عارف بزرگ داریم که آثار و اندیشه تفکراتشان در جامعه جاری نیست. و این به این خاطر است که آنها سطحشان خیلی بلند و بالاست و دستشان به دست این پایین نمی رسید. کلام و فقه که قرار بود پل رابط باشند به گونه ای تنظیم نشد که به ارتباط کمک کند و خیلی جا ها هم تقابل ایجاد شد و بهره جامعه از این ظرفیت عظیم اندک شد. شیوه کار در جهان غرب مثل شیوه ما نیست، بلکه آنها مرحله مرحله آن حرف را طی می کنند و آن فلسفه را می آورند داخل ماشین ها و آدم ها. حتی در طراحی ماشین ها فلسفه و عقیده شان را پیاده می کنند، یعنی یک مبنایی را اگر انتخاب کردند آن را در همه عرصه های زندگی به کار می گیرند، در هنر،علم، صنعت و همه ابعاد پیاده می کنند و به نوعی همه مردم را درگیر مبانی فکری خویش می کنند و اذهان را در آن فعال می کنند.

در حوزه علوم انسانی ما بحث زیاد داریم، مطلب زیاد داریم و واقعا حرف برای گفتن داریم.
اگر می خواهیم انقلاب دوام پیدا کند مسئله اصلی را بررسی کنیم. انقلاب وقتی باقی می ماند که جوششی داشته باشد، تولیدی داشته باشد و حسی و حالی باشد و اینگونه انتشار می یابد.
 

 ما نمی فهمیم در محضر چه کسی گناه صورت می گیرد؟

*ظلم ها در دنیا صورت می گیرد که ما خبر نداریم. می دانید چه ظلم های بزرگی به همین بهاری که شما از آن نام می برید شده است؟ در خیابان می بینید یک نفر محکم توی گوش یک مرد می زند، شما ناراحت می شوید، اگر توی گوش زن بزنند بیشتر ناراحت می شوید، اگر یک آدم علیل و ناتوان باشد خیلی بیشتر ناراحت می شید. ظلم ها در دنیا انجام می شود توطئه ها دارد صورت می گیرد که ما اصلا خبر نداریم و من چه می فهمم ظلم یعنی چی؟ همه گناهان ظلم اند ولی ما نمی بینیم و نمی فهمیم در محضر چه کسی گناه صورت می گیرد؟ آنقدر که امام از بابت ظلم و گناه انسان اذیت می شود، کسی تصور هم نمی تواند بکند. یک کسی در یک جای خلوت به ما فحش رکیک بدهد، چقدر ناراحت می شویم؟ حال فرض کنید خانم ما هم حاضر باشد چقدر خجالت می کشیم؟ دختر ما هم باشد یا یک آدم بزرگی کنار ما باشد. حالا ببنید امام ما چه می کشد از گناهان ما در محضر خداوند؟!

اومانیسم و خداگرایی کلیسا هیچ فرقی با هم ندارد

* چندی پیش بحث بنده با یکی از سفیران کشورهای اروپایی به مباحث فلسفی کشید و من آنجا گفتم که اومانیسم در فرار از حاکمیت کلیسا از این لبه بام به آن طرف بام فرار کرد و از آن طرف بام افتاد. اومانیسم یک طرف بام قرار دارد و خداگرایی کلیسا نیز طرف دیگر بام است، ولی من به شما می گویم اینها هر دو یکی هستند چون هر دو یک ریشه دارند. مهمترین صفت مشترک این دو مکتب آن است که هر دو اینها معتقد به تقابل بین انسان و خدا می باشند. بستگی به جامعه دارد که بخواهد از دید کدام یک نگاه کند؟ حاکمیت کلیسا معتقد دعوای انسان و خدا به نفع خداست و اومانیسم به دعوای انسان و خدا به نفع انسان اعتقاد دارد، و این دو هیچ فرقی با هم ندارند چراکه دعوای خدا با انسان فهم هر دو آنهاست.

مثل آنهایی نباشیم که مدعی آزادی و دموکراسی بودند ولی به اصولش عمل نکردند

 * شما اگر از من یک جمله استراتژیک بخواهید من این را می گویم: «همیشه حقیقت را بیشتر از همه چیز دوست داشته باشید وگرنه مطمئن باشید دوره شما هم تمام خواهد شد.»
دوستان عزیز، آنها که مدعی آزادی و دموکراسی بودند به اصولش عمل نکردند، ما مثل آنها نباشیم. اگر مثل آنها باشیم عیبی ندارد ولی اگر اینطور باشیم، دوره مان فقط همان یک دوره است. اگر می خواهیم همیشه باشیم باید با خدا بود و باید از جنس خدا بود. خدا از گناه یک انسان خوشحال نمی شود، پس ما هم از گناه دیگران خوشحال نشویم تا خدایی شویم.
 

حتی از اینکه بگویم سرباز صفر ولایتم ناراحت می شوند!

* این آقایان حتی از اینکه من در تلویزیون بروم و بگویم سرباز صفر ولایتم و از ولایت دفاع کنم ناراحت می شوند، چنانچه وقتی من چند سال پیش بحثی پیرامون دفاع از ولایت فقیه کردم این اتفاق افتاد. گفتند چرا فرصت دادید مشایی از ولایت دفاع کند؟ حالا اگر من یک حرف کوچکی بزنم اینها می خواهند آن را ضرب در یک عددی بکنند و در تمام سایتها های و هوی راه بیندازند و یک لذتی ببرند. آخر این چه لذتی است؟

اعتقاد داشتند انقلاب تمام شد

* روزی که در کشور ما انقلاب شد امام راجع انقلاب نکات بسیار مهمی مطرح کردند که دو مطلب آن اساسی و استراتژیک بود: یک سخن از تاریخ انقلاب گفتند و دیگر آنکه سخن از جغرافیای انقلاب به میان آوردند.
جغرافیای انقلاب چه بود؟ این بود که گفتند هرجا ظلم باشد مبارزه هست و هرجا مبارزه باشد ما هستیم و این همان کل ارض کربلاست.
تاریخ انقلاب چیست؟ این است که تا انقلاب مهدی انقلاب باقی می ماند.
ولی عده ای در جامعه ما این مبانی را قبول نداشتند. گروهی این تعابیر را مخصوص دوران نیمه شعبان خواندند، گروهی دیگر این مسائل را شخصی خواندند و عده ای هم این مباحث را مقطعی و زمان دار و تمام شدنی خواندند. بعضی ها گفتند جمهوری اسلامی که درست شد تمام شد و انقلاب به بار نوشت. آنهایی که در حاکمیت اول بر مسند نشستند داخلشان آدم های خوب هم بود، آدمهای مومنی بودند و نماز شب هم می خواندند ولی اعتقاد داشتند انقلاب شد و تمام شد و همواره معترض سخنان انقلابی بودند و سخنان انقلابی را مغایر اداره مملکت می خواندند، اما تفکر امام این نبود. امام می فرمودند انقلاب ادامه دارد.

گروهی هم فقط می گویند ما پیرو امامیم و انقلاب جاودانه و جهانی را قبول داریم ولی خدمت آنها باید گفت صرف گفتن کافی نیست و نظراً و عملاً باید این منطق را دریافته باشیم، حس کرده باشیم، فهمیده باشیم، وجود ما را سیراب کرده باشد و رفتار ما باید این را نشان دهد و در رفتار و گفتار و قبل از آن هم در پندار این باید دیده شود، اما خب رفتارهای امروز ما خیلی چیزها دیده می شود الا آن محتوایی که شعارش را می دهند.
کسی که معتقد به انقلاب است باید لوازم و آثار و نتایج آن را هم بپذیرد و در زندگی او این آثار مشهود باشد. آقای بهاری، خانم بهاری، در مکتب امام عصر همه سرباز اند. عزیزان من، سرباز جیره دارد و به همین خاطر خیالش راحت است و نگران نیست چون جیره اش را به او می دهند چون فرمانده دارد. اگر اعتقاد به فرمانده دارد و معتقد است که فرمانده هست و او سرباز آن فرمانده است پس جیره دارد و دیگر فکرش در اینجا نیست پس زندگی اش را فدای جمع آوری اموال نمی کند، روحیه کاسب کارانه ندارد، دنیا را روی هم انباشته نمی کند و نسبت به فردا نگران نیست. امام ما گفت ما از شیعیان خود غافل نیستیم، وقتی از وضعیت شیعیان غافل نیستند از وضعیت سرباز که محال است غافل باشند.

از فضای جنگ تا به حال خیلی از آقایان ادعاهایشان خیلی بیشتر شده است ولی عمل کجاست؟ زندگی کجاست؟ این گفتمان دوم باید در عمل باشد. البته ما نمی گوییم دنبال زندگی و خانه و کار نرویم و فقط دنبال این گفتمان باشیم، نه من می گویم تا حدی بروید دنبال زندگی که احساس ذلت و فقر نکنید. ما نباید الگو باشیم که جامعه باید فقیر باشد، شاید یکی از بدترین ریاها این باشد که آدم ظاهر خود را زاهد نشان بدهد اما درونش یک چیز دیگر است.

 باید باور داشته باشید، باور نداشته باشید می بُرید و منفعل می شوید و می ترسید. باور چیست؟ باور این است که یک نفر از اینجا بلند می شود و ده پانزده هزار کیلومتر آن طرف تر می رود و در مهم ترین اجلاس سیاسی جهانی حرف خودش را می زدند و ارزشها را با شجاعت و جسارت می گوید و از بهار اسم می برد. شما به نمایندگی از ما (من و آقای احمدی نژاد) بروید و به همه دنیا بگویید که ما حاضریم با شما به بحث و مناظره بنشینیم با هرکس که می خواهد باشد، عارف فیلسوف و هر آیین که می خواهد باشد می آییم و اندیشه های خود را مطرح می کنیم. ما نگران هیچ چیز نیستیم چون پیروزی ما قطعی است چون مرام ما از یک استواری برخوردار است. من افتخار می کنم در جلسه شورای روابط خارجی در سومین سفر دکتر احمدی نژاد به آمریکا حاضر بودم. شورای روابط خارجی که اصلی ترین تصمیمات سیاست خارجی آمریکا را می گیرد، در آنجا نزدیک 25الی 30 نفر بودند که درخواست ملاقات از پیش تعییین نشده ای با آقای احمدی نژاد را داده بودند، آقای احمدی نژاد قبول کردند و آنها به محل هتل محل اقامت ما آمدند و در آن جلسه تنها همراه آقای احمدی نژاد بنده بودم.
این خاطره را می گویم تا بگویم اینطور نیست که این دولت نظریه ندارد، گناه این دولت این است که نظریه دارد، شما فکر کردید صهیونیست ها از آقای احمدی نژاد به خاطر سخنرانی در یک جمع دانش آموزی که گفته است اسرائیل از بین می رود، می ترسند؟ خب این حرف ها را هر کسی می تواند بزند! دلیلش این دشمنی ها این نیست.
در آن جلسه حتی تعدادی از وزیران سابق آمریکا و رؤسای موسسات پژوهشی سیاسی آمریکا که همگی مغز متفکر تصمیمات مهم آمریکا و جهان هستند نیز حضور داشتند. سران شورای روابط عمومی آمریکا بودند و یکی یکی مسائل را از هسته ای تا مسائل آفریقا و حقوق بشر و خاورمیانه و روابط بین الملل و غیره مطرح کردند و همه مسائل یکی یکی توسط این سرباز بهاری پاسخ داده شد. من این را برای خدا می گویم و خدا را شاهد می گیرم. به خدا قسم به همین بهار قسم یکی یکی ضربه فنی شدند.

 آقای احمدی نژاد آرامش بیشتری دارند و مثل من نیستند، من یک مقداری داد و بیداد می کنم (خنده حضار) ولی ایشان عمیق تر از من هستند مثل دریا و برای همین موجشان کمتر است تا صبح پاسخ های آنها را دادند ضمن آنکه برخی اوقات لبخندهای همیشگی خود را هم می زد که مثل مسلسل بود، گاهی اوقات من می دیدم افراد مقابل دست می کردند داخل موهایشان، حواسشان نبود چون دوربین نبود آنجا و جلسه خصوصی بود و به فکر ملاحظات نبودند.

ولایت فقیهی که ما می شناسیم ...

* ما مثل بعضی از این آقایان از ادامه راه منصرف نشده ایم، ما معتقدیم انقلاب اسلامی ایران و ولایت فقیه به عنوان مأموریتی در دوران غیبت این اندیشه را دارد، این فکر را دارد، این ظرفیت را دارد که به مردم دنیا افق هایی را نشان بدهد که آنها از سر عشق و از سر معرفت و محبت تابع آن بشوند.
ولایت فقیهی که ما می شناسیم و ما تعریف می کنیم نه تنها متعلق به 75 میلیون نفر ایرانی بلکه متعلق به همه ملتهای مسلمان و بالاتر از آن متعلق به همه ملت ها و مردم جهان است. می گویند شما که روشنفکر هستید چرا از این حرف ها می زنید؟ می گویم ولایت فقیه «من کان من الفقهاء صائناً لنفسه و حافظاً لدینه و مخالفاً علی هواه و مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه» یعنی این مشخصات را اگر کسی در عالم داشته باشد تبعیت از او مثل حلوا شیرین است. خب می خواهید تبعیت از ولایت فقیه و از آن کس که در ارتباط با عالم معناست را محدود کنید؟ خب با این افکار محدوتان می خواهید به کجا برسید؟ همه باید از این فیض بهره ببرند.
ولی فقیهی که ما پرچم آن را بلند کرده ایم ولی فقیهی است که مهربان ترین چهره از او باید در دل و ذهن انسان ها نقش ببندد، نسبت او به همه آحاد انسان های عالم باید یکسان باشد و همه باید احساس کنند که این نسبت یکسان است. بعضی از این افراد تعریفی از ولایت فقیه می کنند که بعد هم خودشان می ترسند آن را معرفی کنند چون ولایت فقیهی مد نظرشان است که به درد نمی آید.

شما بایید آن ادبیات زیبای دکتر احمدی نژاد راجع ولایت فقیه را مقایسه کنید با ولایت فقیهی که می تواند زن شما را در غیاب شما طلاق دهد!

ولایت فقیه اصلی و زیبا را باید معرفی نمود. جامعه ما به شدت به وحدت نیاز دارد، البته هرگاه از اصولی که قرار شد بر مبنای آنها در جامعه وحدت شکل بگیرد، تنزل کنیم به همان نسبت این وحدت سست‌تر و موقتی‌‌تر خواهد بود و دامنه‌اش نیز محدودتر خواهد شد و اساساً خود این وحدت باعث تفرقه و چنددستگی می‌شود، چرا که سطح قاعده‌ای که برای آن در نظر گرفته شده در عمل مناسب وحدت نیست. ولایت فقیه ملجأ همگان است.

یک نکته استراتژیک بگویم در مورد تفکیک؛ ما در این دو سه سال آخر که دعواها بالا گرفته بود همیشه تلاش کردیم که یک تفکیک حتما در کشور انجام شود و یک تفکیک در کشور اصلا انجام نشود. تفکیکی که خیلی فشار آوردند صورت بپذیرد تفکیک بین آقای احمدی نژاد و مقام معظم رهبری بود که ما بسیار کوشیدیم که این انجام نشود و نشد و نخواهد شد، اما یک تفکیکی که حتما به صلاح نظام، ولایت فقیه و انقلاب ماست که باید انجام می شد و آن تفکیک با آدم هایی است که می شناسید و مدعی اند.

 مردم به معنای همه توده ها، آدم متوسط اعم از آدم معمولی با سواد بی سواد تا آدم های روشنفکر سرخ سفید آبی و خلاصه کل جامعه، این ها به خاطر عدم تفکیک دوم سؤال دارند، خیلی از این مردم به خاطر همین مسئله از سیاست فاصله گرفته اند و کنار ایستاده اند و در حال تبدیل شدن به تماشاچی هستند و این همان خطر بزرگی است که انقلاب را تهدید می کند. مردم اگر روزی در این کشور تماشاچی شدند انقلاب در خطر است.

کدام اسلام؟

 * سؤال در مورد اتهامات راجع به پایان اسلامگرایی / پاسخ: آن سخنرانی در موضوع امام زمان بود. خب در موضوع امام زمان چطور ممکن است اسلام تمام شود؟ اسلام تمام نمی شود، این بحث مربوط به زمان شهرداری بود که من بعد از آن نیز بارها در آن موضوع سخنرانی کردم. امروز در جامعه ممکن است یک نهضتی به نام اسلام و اسلامگرایی راه بیفتد، آیا هر نهضتی به نام اسلامگرایی راه بیفتد شما تاییدش می کنید؟ این را باید بررسی کرد، کدام اسلامگرایی؟ همین الان کسانی که در سوریه علیه دولت و مردم سوریه کشتار و جنایت انجام می دهند همه کارهایشان را با الله اکبر انجام می دهند و مدعی اسلامگرایی اند. اینکه گفته شد دوره اسلامگرایی تمام شده است، منظور اسلام نیست، معنای آن این است که نمی توان بی حساب و کتاب فریاد اسلام سر داد، کدام اسلام؟ بعد از آمدن انقلاب اسلامی ایران، ما دوره جدیدی را شروع کردیم، این دوره جدید در واقع اسلامی بود که انقلاب ایران آن را احیاء نمود، و اگر ما حرف از ایران می زنیم و سخن از مکتب اهل بیت می زنیم به خاطر این است که هر مدل اسلام امروز مورد پسند نیست، خب الان ترکیه یک مدل اسلام دارد، تونس برای خودش یک مدل دارد، مصر مدل دیگری دارد. آیا اینها را ما باید تایید کنیم؟ عربستان رئیس کل اسلامی هاست.

من در آن سخنرانی گفتم دوره جدیدی که آغاز شده است، دوره مهدویت است. دیگر دوره ای نیست که کلیتی از اسلام بگوییم و فرض کنیم مأوریت ما تمام شد چون این مدل دیگر جواب نمی دهد، چون بسیاری از شناخت های الان دنیا از اسلام با توجه به قرائت های مختلفی که از اسلام وجود دارد منفی است و بسیار تند هم منفی است.

مکتب ایران اصل اسلام است

ما پرچم دار یک اسلام خاصی هستیم که حقیقت اسلام است، اسلام ناب است و من هیچگاه نگفتم که اسلام را بگذاریم کنار و بیاییم مکتب ایران را به عنوان یک دین دیگر معرفی کنیم، بلکه بنده عرض کردم که مکتب ایران اصل اسلام است و من در همان سخنرانی که شما تکه هایی از آن را شنیده اید گفته ام و فاصله این سخنان بنده کمتر از 10 ثانیه است ولی بعضی افراد با بی اخلاقی تقطیعش کردند و منتشر نمودند.