همکاران غربی ما ، ایالات متحده آمریکا در راس آن، نه حکمفرمائی حقوق بین المللی بلکه حکمرانی هر که زورش بیشتر را دنبال می کنند. آنها مدعی هستند که چون مستثنی و ممتاز هستند مجازند سرنوشت جهان را تعیین کنند، و فقط آنها هستند که صاحب حق هستند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما» به نقل از دولت بهار، روزنامه آلمانی چپ گرای یونگه ولت متن کامل سخنان ولادیمیر پوتین که روز ۲۸ مارس ۲۰۱۴ در برابر دو مجلس روسیه، نمایندگان مناطق و همچنین نمایندگان مجامع روسیه بیان شده است را منتشر کرد. ترجمه سخنان مهم ولادیمیر پوتین در ادامه آمده است:
اعضای محترم شورای فدراسیون، اعضای محترم مجلس، نمایندگان محترم جمهوری کریمه و سواستوپول – شما اینجا هستید، در میان ما ، شهروندان روسیه، ساکنان کریمه و سواستوپول!
دوستان گرامی ما امروز به مسئله ای می پردازیم که اهمیت حیاتی دارد، اهمیتی تاریخی برای همه ما ‪.‬ روز 16 مارس رفراندمی در کریمه انجام شد در انطباق کامل با موازین دموکراسی و هنجار های حقوق بین المللی.
پس از انقلاب، اکتبر1917 حزب و دولت حاکم بخش های بزرگی از جنوب تاریخی روسیه را به جمهوری متحده اوکراین منضم کردند. این کار بدون توجه به ترکیب ملی ساکنان آن منطقه صورت گرفت، منطقه ای که امروز جنوب شرقی اوکراین محسوب می گردد. در سال 1954 تصمیم گرفته شد منطقه کریمه و سواستوپول که بخشی از اتحاد شوروی وقت بود به آن منضم گردد.
آنچه برای ما اهمیت دارد چیز دیگری است: این تصمیم با نقض صریح هنجارهای حقوقی قانون اساسی معتبر در آن زمان صورت گرفت . طبیعی است که در آن حکومت توتالیتر و شرائط حکم بر آن نه نظر مردم کریمه خواسته شد و نه نظر مردم سواستوپول. مردم در برابر عمل انجام شده قرار گرفتند.
آنچه که در آنزمان قابل تصور هم نبود، متاسفانه رخ داد. اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید. رویدادها چنان شتابان رخ دادند که فقط اندک شماری از شهروندان اهمیت واقعه و پیامد های آن را درک کردند. بسیاری از مردم در روسیه و در اوکراین و دیگر جمهوری ها امیدوار بودند که جامعه کشورهای مستقل بتواند شکل تازه ای از دولت گردد اما میلیونها مردم روسیه شب را در کشوری مشترک خوابیدند و صبح روز بعد در کشوری دیگر چشم از خواب گشودند، و تبدیل شدند به یک اقلیت ملی در یکی از جمهوری های پیشین شوروی، خلق روسیه، اگر نگوئیم بزرگترین، دست کم، یکی از بزرگترین خلقهای پراکنده جهان شد.
بقدرت رسیدگان کیف
من می فهمم چرا مردم اوکراین خواستار تغییر هستند. در سالهای پس از استقلال روسای جمهور، نخست وزیران، نماینگان مجلس می آمدند و می رفتند اما رفتار آنها نسبت به کشورشان و مردم میهنشان تغییری نکرد. آنها با هم می جنگیدند، برسر قدرت و بر سر منابع پولی. زورمندان توجه چندانی به این نداشتند که مردم معمولی چطور زندگی می کنند و چرا میلیونها اوکراینی برای خود آینده ای در میهن خود نمی بینند، مجبورند به خارج بروند و آنجا تن به پست ترین کارها بدهند. اما آنها که در پس رویدادهای اخیر در اوکراین ایستاده اند، هدف های دیگری را دنبال می کردند: آنها در تدارک کودتا بودند، می خواستند قدرت را به چنگ آورند و هیچ چیز جلودارشان نبود. کار به تیراندازی و ترور رسید، به قتل و کشتار. بازیگران اصلی ناسیونالیست ها و نئونازیها، روس هراسان و ضد سامی ها بودند. آنها تا امروز در بسیاری از عرصه ها مُهر خود را بر چهره زندگی در اوکراین کوبیده اند. تمام آنها که در برابر کودتا ایستادند بلافاصله با تهدیدهای آنان روبرو گشتند. البته، در درجه اول کریمه و کریمه روسی زبان. از این رو مردم کریمه و سواستوپول به روسیه روی آوردند و از روسیه خواستند تا از حقوق و از زندگی آنها دفاع کند روشن است که ما نمی توانستیم این تقاضا را رد کنیم و نمی توانستیم کریمه و ساکنان در تنگنا قرار گرفته آن را رها سازیم، هرکار دیگری جز این خیانت می بود.
نخستین کمک فراهم آوردن شرائطی مسالمت آمیزی برای بیان نظر بود، شرائطی که مردم کریمه برای نخستین بار در تاریخ بتوانند سرنوشت خود را رقم بزنند.
حال از همکاران خود در اروپای غربی و آمریکای شمالی چه می شنویم؟ آنها به ما می گویند که ما هنجارهای حقوق بین المللی را شکسته ایم. نخست آنکه چه خوب شد بیاد آوردند که حقوق بین المللی هم وجود دارد – جای خرسندی دارد، گرچه دیر است ولی باز بهتر از هرگز است.
دوم و مهمتر از همه: ما کدام هنجار را شکسته ایم؟ مجلس عالی به رئیس جمهور فدارسیون روسیه این حق را می دهد که در اوکراین نیروی مسلح به میان آورد. ولی رئیس جمهور تا کنون از این حق استفاده نکرده است. نیروهای نظامی روسیه وارد کریمه نشده اند، آنها قبلا آنجا بودند، آن هم طبق قراردادی بر اساس موازین حقوق بین المللی. آری، ما نیروهای خود را در آنجا تقویت کردیم ولی نه بیش از تعداد از پیش مقرر شده- میل دارم تاکید کنم – تا همه بشنوند و بدانند – تعداد نیروهای مسلح ما در کریمه 25 هزار نفر مقرر شده است. نیازی به افزودن آن نبوده است.
ادامه می دهم.
هنگامی که شورای عالی کریمه اعلام استقلال کرد و رفراندم آغاز شد هماهنگ با منشور سازمان ملل متحد رفتار کرد که در آن سخن از حق تعیین سرنوشت گفته شده است. میل دارم خاطرنشان کنم که اوکراین، هنگام خروج از اتحادجماهیرشوروی، تقریبا واژه به واژه همین را بیان کرد. و حالا اوکراین که خود از این حق استفاده کرد به مردم کریمه اجازه استفاده از آن را نمی دهد. چرا؟
رویه قضائی کوزوو
افزون بر این دولت کریمه بر زمینه همان رویه قضائی کوزوو حرکت کرد که همکاران غربی آفریدند، با دست های خود، و در شرائطی مشابه شرائط کریمه. آنها جدائی کوزوو را از صربستان مشروع دانستند و تذکر دادند که برای اعلام استقلال یک جانبه موافقت قدرت مرکزی ضروری نیست. دیوان داوری سازمان ملل روز 22 ژوئیه 2010 بر اساس اصل دوم از بند یک منشور سازمان ملل متحد اعلام استقلال کوزوو را تایید کرد و آنچه را اینک می گویم بر آن افزود. نقل قول می کنم: سوابق عمل شورای امنیت نشان از ممنوعیت عمومی اعلام استقلال یک جانبه ندارد . و در پی آن: در حقوق بین المللی به نحوی از انحاء ممنوعیت اعلام استقلال تثبیت نشده است. این، بقول معروف، سخنی است واضح و روشن .
من علاقه ای به نقل قول ندارم اما نمی توانم از ذکر بخشی از یک سند رسمی چشم بپوشم. این بار از یک تذکاریه ایالات متحده آمریکا بتاریخ 17. آوریل 2009 که به همین دیوان داوری بین المللی در مورد کوزوو ارائه شده است. باز نقل قول می کنم: بیانیه های اعلام استقلال می توانند، هر قدر هم که تکرار شوند، ناقض قوانین داخلی باشند. اما این به آن معنا نیست که قوانین بین المللی نقض شده است.
حال چرا آنچه که برای آلبانی ها که ما برای آنها احترام قائل هستیم در کوزوو ممکن است برای روس ها، اوکراینی ها و تاتارهای کریمه ممنوع است؟ بار دیگر پرسشم را تکرار می کنم: چرا؟
در این مورد آنچه از ایالات متحده و اروپا می شنویم این است که کوزوو یک مورد خاص بود. بنظر همتایان ما استثائی بودن یک مورد از کجا ناشی می شود؟ گویا به این دلیل که در طول آن چالش عده زیادی تلف شدند. آیا این یک استدلال حقوقی است؟ در تصمیم دیوان داوری بین المللی کوچکترین اشاره ای به این نکته نیست. افزون بر این، شما می دانید که معیار استاندارد دوگانه وجود ندارد. این یک کلبی مسلکی پیش پا افتاده و آشکار است. نمی توان تا این حد بی پروا بر علائق خود تکیه کرد که امروز بگوئیم این سفید است و فردا بگوئیم سیاه است. آیا این به آن معنی است که هرچالشی باید آنقدر ادامه پیدا کند تا تلفات جانی ببار آورد؟
تداوم فریبکاری
من با صراحت می گویم: اگر نیروهای دفاع از خود در کریمه بر اوضاع تحت کنترل نداشتند، آنوقت می توانست تلفات جانی هم بوجود آید. خوشحالم که اینطور نشد. در کریمه نه یک برخورد مسلحانه صورت گرفت و نه کسی کشته شد. می دانید چرا؟ پاسخ ساده این است: چون در افتادن با خواست مردم عملا دشوار یا غیر ممکن است. در این ارتباط میل دارم از نظامیان اوکراین تشکر کنم، 22 هزار نیروی کاملا مسلح، نیروی کمی نیست.
در این ارتباط نکته دیگری به خاطر هرکس می رسد. برای ما از دخالت مسلحانه روسیه در کریمه می گویند، سخن از تجاوز می گویند. من بخاطر نمی آورم که در طول تاریخ تجاوزی صورت گرفته باشد که در آن نه یک تیر خالی شده باشد نه یک نفر کشته شده باشد.
همکاران گرامی !
آنچه گردا گرد اوکراین می گذرد تاباننده آنچیزی است که امروز و در طوال دهه گذشته در جهان گذشت. پس از پایان نظام دو قطبی در جهان ، ثبات بزرگتری پدید نیامد. سازمانهای تعیین کننده بین المللی قدرتمند تر نگشتند، بلکه متاسفانه اغلب تضعیف هم شدند. همکاران غربی ما ، ایالات متحده آمریکا در راس آن، نه حکمفرمائی حقوق بین المللی بلکه حکمرانی هر که زورش بیشتر را دنبال می کنند. آنها مدعی هستند که چون مستثنی و ممتاز هستند مجازند سرنوشت جهان را تعیین کنند، و فقط آنها هستند که صاحب حق هستند. آنجا که علیه کشورهای مستقل به زور متوسل می شوند، ائتلاف تشکیل می دهند، به پیروی از این اصل که هرکه با ما نیست برماست . برای آن که به تجاوزات خود ظاهر قانونی بخشند قطعنامه هائی به تصویب سازمانهای بین المللی می رسانند، و اگر به دلیلی موفق به این کار نشوند شورای امنیت سازمان ملل را از بیخ و بن، بکلی ، نادیده می گیرند.
هنوز خوب بیاد داریم که در 1999 در یوگسلاوی همین کار را کردند. باورکردنی نبود، آنچه با چشم خود میدیدی نمی توانستی باور کنی که در پایان قرن بیستم، هفته ها، پایتخت یک کشور اروپائی – بلگراد - را بمباران و موشک باران کنند و پس از آن اشغال واقعی صورت گرفت. کجا بود قطعنامه شورای امنیت که اجازه این عملیات را داد ؟ قطعنامه ای در کار نبود. پس از آن افغانستان آمد و عراق و نقض صریح قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در مورد لیبی ، که بجای ایجاد باصطلاح فضای ممنوع پرواز آنجا را نیز بمباران کردند.
یک سلسله انقلاب های رنگین ساخته شد. قابل درک بود که مردم آن کشور از استبداد، فقر و نداشتن آینده سیر شده بودند اما از این احساسات با کلبی مسلکی سوء استفاده شد. به این کشورها معیار هائی تحمیل شد که به هیچ وجه نه با نوع زندگی آنها هماهنگ بود، نه با سنت های آنان نه با فرهنگ مردمان آن. حاصل آن نه دموکراسی بود نه آزادی ، حاصل هرج و مرج بود، گسترش خشونت، یک سلسله سرنگونی ها. بهار عربی تبدیل شد به زمستان عربی .
یک چنین سناریوئی هم در اوکراین به اجرا در آمد. در آنجا یک لشگر آموزش دیده، و مسلح را به میدان آوردند.
این ها در زمانی رخ داد که روسیه تلاش می کرد با همسایگان غربی خود گفتگو کند. ما پیوسته می خواهیم اعتماد سازی را تقویت کنیم، ما میل داریم مناسباتمان چند جانبه، شفاف و صادقانه باشد. ولی گامی بسوی ما برداشته نشد. بر عکس ، ما را بارها و بارها فریب دادند، پشت سرما تصمیم گرفتند، ما را در برابراعمال انجام شده قرار دادند. چنین بود گسترش ناتو بسوی شرق، با ایجاد زیرساخت نظامی در مرزهای ما در همان حال به ما تاکید می کردند این ها به شما مربوط نمی شود گفتنش ساده است، مربوط به شما نمی شود .
در مورد نظام دفاعی راکتی هم همین طور بود. بی اعتنا به هشدارهای ما، ماشین کار خودش را می کرد، جلو می رفت. همین طور بود در مورد تعلل در مذاکرات مربوط به ویزا، در مورد تحقق راه یافتن ما به بازار آزاد بین المللی برای یک رقابت صادقانه .
امروز در معرض تهدید تحریم ها قرار گرفته ایم، ولی ما همین امروز هم با محودیت های فراوانی روبرو هستیم. مثلا در دوران جنگ سرد نخست ایالات متحده آمریکا و بعد هم دیگر کشورها، فروش بسیاری از تکنولوژی ها و ابزارها را به اتحاد جماهیر شوروی ممنوع ساختند. فهرستی از این اقلام در باصطلاح فهرست کومه کن شورای کمک های متقابل اقتصادی هست. امروز آن را ظاهرا عوض کرده اند، اما فقط ظاهرا، در واقع هنوز بسیاری از ممنوعیت های گذشته برجای خود باقی مانده اند.
دائما می کوشند ما را در گوشه ای در تنگنا قرار دهند، چون ما موضعی مستقل داریم. اما این هم مرزی دارد. در مورد اوکراین کشورهای غربی با شیطان هم پیمان شدند، رفتاری خشن در پیش گرفتند، دور از مسئولیت و غیر حرفه ای .
متحد بمانیم و در برابر فشارها بایستیم.
زنده باد ملت بزرگ روسیه. مرده باد تجاوزگری و مداخله غربی