ای کاش دیشب بودید و سیل جمعیت را می‌دیدید! دیشب فهمیدم احمدی‌نژاد خودش یک رسانه است. خودش حزب است خودش ملت است. نه نیازی به رسانه دارد، نه نیازی به حزب و گروه و دسته‌جات سیاسی. او یک تنه یک ملت است. چون مردی است از جنس ملت. مردم او را چون آینه‌ای پاک دریافته‌اند که وقتی در چهره‌ی او می‌نگرند، گویا خودشان را می‌بینند!

 

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ به محله دولت‌آباد شهرری که رسیدم، از فردی که در کنار خیابان ایستاده بود پرسیدم مسجد المهدی عج کجاست، طوری جواب داد که گویی قبل از این به خیلی‌ها پاسخ داده:برای احمدی‌نژاد اومدی؟ اونطرف میدان، آنجاست! با آنکه شنیده بودم چند بنری از تصاویر دکتر را به صورت خودجوش جمع‌آوری کرده‌اند، ولی گویا خداوند خودش قلوب را خبر کرده بود. ای‌کاش اینها می‌فهمیدند جنس توجه و گردش مردم به سمت احمدی‌نژاد با جنس تبلیغات دنیایی اربابانشان تفاوت دارد. خب انتظار فهم و درک این نکته برای برخی انتظاری بی‌جاست. آنها این را که بشنوند کاری جز تمسخر و استهزاء بلد نیستند ولی همیشه این آمدن‌های مردم را دیده‌اند. این نتیجه ختم الله علی قلوبهم است شاید!
به زحمت جای پارکی پیدا کردم و وارد محوطه حیاط مسجد شدم، وضو گرفتم که وارد مسجد شوم، دیدم ورودی مسجد انتظامات در حال گشتن مردم برای حفظ امنیت هستند. از یکی از مسئولین دفتر دکتر پرسیدم اجازه ورود گوشی و دوربین را می‌دهند؟ گفت بله مشکلی ندارد فقط روی سایلنت حالت سکوت باشد. بعد به خودم گفتم، مرد حسابی تو چندبار دفتر ولنجک گوشی و لب تاب و هزار وسیله‌ای که جای دیگر اجازه ورود نمی‌دهند، داخل بردی، این دیگه چه سوالی بود؟
وارد مسجد شدم، شبستان مسجد خیلی بزرگ نبود و از همان موقع حدس زدم که جوابگوی خیل جمعیت نخواهد بود. به زحمت خودم را به صف اول رسانده و در کنار یک ستون وسایلم را جا دادم. نماز که شروع شد سکوت بر مسجد حاکم شد.
پس از نماز فرصت کردم نگاهی به مردم کنم. حقیقتاً نود و نه درصد جمعیت ظاهرشان نشان می‌داد که از قشر زحمت‌کش و پایین جامعه هستند ولی در عمق نگاهشان عشق به احمدی‌نژاد موج می‌زند. اگر می‌خواستی بفهمی مردی از جنس مردم که می‌گویند یعنی چه باید دیشب در مسجد المهدی شهرری بودی و می‌دیدی!
فرد میانسالی در کنار ستون مسجد ایستاده و پسرش که روی دوشش نشسته بود، بلند فریاد می زند، احمدی احمدی حمایتت می‌کنیم. چند نفر اطراف او شعار را تکرار می‌کنند. جمعیت که صدای آنها را می‌شنود ناگهان سکوت را شکسته و یکپارچه فریاد او را تکرار می‌کنند. جنس فریاد جمعیت، کاملاً متفاوت است. نگاهشان که می‌کنی معلوم است این فریاد، فریادی پس از یک سکوت دوساله است. گویا جمعیت هم دیشب همچون احمدی‌نژادشان، دوسال است که سکوت کرده‌ و اکنون می‌خواهند فریاد بزنند.
چنان با شور و عشق فریاد می‌زنند که حلقه‌های اشک را می‌توانی در چهره تک‌تکشان ببینی! دیشب فهمیدم که تابه حال خیال می‌کردم خیلی احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون مدام پیگیر خبرها و سخنان دکتر هستم. دیشب فهمیدم من نفر آخر صف ملت در عشق به احمدی‌نژادم. من شاید صبر و حوصله و آرامش آنها را ندارم ولی عمق عشق به احمدی‌نژاد در ملت، واقعاً تماشایی و متفاوت است.
پسر شعار می‌داد و جمعیت تکرار کردند. پدر که تا آنموقع فقط شعارها را تکرار می‌کرد، رودربایستی را کنار گذاشت و خودش با صدای بلند گفت: شعار هرچی مَرده، احمدی بر‌میگرده. نمی‌دانید مردم با چه شوری شعار می‌دادند. از شعار دادن مردم فیلم گرفتم که ان‌شاء الله با همکاری دوستان دولت بهار، روی سایت قرار می‌گیرد. حتماً نگاه کنید. نوبت می‌رسد به شعار انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست. جمعیت چنان فریاد او را تکرار می‌کند که گویی جان‌کری و دوست‌عزیز‌تر از جانش در جلسه حضور دارد. تعجب کردم با خود گفتم خدایا این همان جمعیتی است که برخی آنها را در صف توزیع کالا، معطل یک بسته برنج و روغن کردند تا پیام دلخواه خود را به آنطرفی ها بدهند؟ واقعاً می‌توانستی فقر را در چهره تک تکشان ببینی ولی چنان با عزت از هسته‌ای خود دفاع می‌کردند گویی کسی به ناموسشان بد نگاه کرده! آفرین به غیرت این مردمان! به خدا آدم کم می‌آورد در مقابل بزرگواریشان.
مسیر شعارها نشان می‌داد که دارد سمت و سوی خاصی می‌گیرد، مجری پشت تریبون قرار می‌گیرد و می‌گوید در این جلسه قرار نیست بر علیه هیچکس شعاری داده شود. بنای ما وحدت است و البته واقعاً بر علیه کسی شعاری داده نشد این فقط جنبه پیشگیری داشت.
مجری جلسه مردم را مدام به آمدن دکتر بشارت می‌داد، ولی از آمدن دکتر خبری نمی‌شد. مجری توضیح داد که گویا خبرنگاران اجازه ورود دکتر به مسجد را نمی‌دهند و باید قبل از جلسه تمام سوالات دوساله را از دکتر بپرسند. گویا یک یا چند خبرگزاری خارجی هم آمده‌اند. مجری جلسه می‌گوید از یک خبرگزاری امریکایی هم آمده‌اند. با خود فکر کردم شاید این جلسه به برخی که هنوز به نقاط خیالی اتکا بسته‌اند، کمک کند با خبرهایی که این خبرنگار امریکایی برای کدخدا ارسال می‌کند، شاهدی بر بازگشت آن مرد بیاورند تا شاید در مقابل این همه امتیازی که می‌دهیم آنها را قانع به برداشتن بخشی از تحریمها کند، این حداقل کارایی احمدی‌نژاد برای آنهاست. ولی به چهره مردم که نگاه می‌کردی نقاط واقعی را می‌دیدی! نقاطی که دولت تدبیر هیچگاه نمی‌خواهد آنهارا دریابد. به خدا با اتکا به این ملت می‌توان جلوی کدخدا و کدخداهای شیطانی عالم ایستاد.
بالاخره دکتر آمد! جمعیت که گویا دیگر توان تحمل دلتنگی دو ساله را نداشتند به سمت او هجوم می‌آورند. احمدی دلاور پیرو خط رهبر! صل علی محمد یاور رهبر آمد! به جرأت می‌توان گفت صحنه‌هایی که از هجوم جمعیت به سمت دکتر، دیشب ثبت شد، واقعاً قبل از این کمتر مشاهده شده بود. سراز پا نمی‌شناختند. نمی‌دانم چرا با دیدن این صحنه به یاد تصاویر ورود امام در بهمن 57 افتادم. تشابه تصاویر آنقدر زیاد بود که هرکس دیگری هم می‌دید همین را می‌گفت. عشق احمدی‌نژاد با مردم کاری کرده بود که نمی‌توانستند قدری فکر کنند که این هجوم ممکن است جان دکتر را به خطر بیاندازد. محافظان انصافاً یکی از سخت‌ترین شبهایشان را سپری کردند.
در این وضعیت حرکات دکتر دیدنی‌تر بود! همه دغدغه‌اش جمع‌آوری نامه مردم بود. با وسواس نگاه می‌کرد که تک تک آنها را اینبار خودش بگیرد. مردی که نامه‌اش را می‌خواست به دکتر بدهد، نامه از دستش افتاد، دکتر خم شد که نامه را بردارد. با خود گفتم آخه این چه کاری است. در هجوم جمعیت، اگر دکتر زیر دست و پا بماند چه می‌شود! این همه وسواسی که دکتر برای دریافت نامه مردم دارد واقعاً‌ بی نظیر است.
بالاخره احمدی نژاد پشت جایگاه قرار می‌گیرد. ابتدا روحانی مسجد که او نیز همچون سایرین قیافه آخوندهای اتوکشیده را ندارد بلندگو را به دست گرفته به دکتر خیر مقدم می‌گوید، خیر مقدم ساده و کوتاه یک روحانی مردمی! لحظه‌ای او را مقایسه کردم با روحانی دیگری که برای خیر مقدم نوه آن آقا به کره زمین، آگهی در ابعاد نه میلیون تومانی سفارش داده بود! این کجا و آن کجا! اثری از این روحانی مردمی در رسانه ملی نمی‌توان یافت! خب انتظاری بیهوده است، رسانه ملی باکلاس است! جای با کلاس‌هاست! فرد دیگری شعری حماسی می‌خواند. دکتر سخنان خود را شروع می‌کند، مثل همیشه! بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم عجل لولیک الفرج...
شروعی طوفانی! واقعاً‌ دلم برای سخنرانی‌های آتشینت تنگ شده بود. دکتر از انقلاب گفت، از اینکه برای چه انقلاب کردیم! از اینکه انقلاب نکردیم برای اینکه ظاهرها عوض شد. قیافه ها عوض شود. با خود فکر کردم که بله قیافه‌ها عوض شده ولی برخی هنوز خوی شاهانه دارند. ملت تا آخر صحبت‌های دکتر چنان با دقت به سخنانش گوش می‌دهند که این شاید انرژی بیشتر به او می‌دهد تا بیشتر بگوید! به چشمانشان که نگاه می‌کنی مشخص است تمام حواسشان به زبان دکتر است. یک سوم جمعیت به علت کمبود جا ایستاده گوش می‌دهند ولی ندیدم هیچکدامشان در یک ساعت و نیم مراسم خسته شوند. همه با انرژی همچون خود دکتر!
دکتر از امام زمان گفت! از اینکه برخی خیال می‌کنند ظهور وظیفه خدا و امام زمان است و بس! ما چه کاره‌ایم که بخواهیم به خود زحمت دهیم! از اینکه عده‌ای هم فکر می‌کنند باید ظلم بیشتر شود تا امام ظهور کند! احمدی‌نژاد گفت مگر می شود بر خلاف مسیر حرکت کنی و انتظار داشته باشی یک دفعه به هدف برسی! دکتر از منتظران واقعی گفت. جمعیت دیشب که منتظر دکتر بودند، دکتر آنها را به انتظار واقعی برای ظهور منجی فرخواند و معنی انتظار واقعی را برایشان تشریح کرد.
آهنگ سخنان دکتر که به آهنگ پایان سخنرانی تغییر کرد، جمعیت دیگر منتظر اتمام سخنانش نشد، همه به سمت تریبون حمله ور شدند. اجازه ندادند احمدی‌نژاد دعاهای پایان سخنرانی خود را بگوید، احمدی‌نژاد اما دعا برای سلامت رهبری را خیلی سریع خواند و جمعیت یکصدا الهی آمین گفتند و البته از سر و کول هم بالا می‌رفتند تا به او برسند.
هاشمی ثمره، الهام و تمدن که پشت احمدی‌نژاد نشسته بودند بلند شدند تا از هجوم جمعیت در امان بمانند. محافظان، احمدی‌نژاد را که پس از هر مراسمی می‌ماند تا دردل مردم را بشنود و با آنها عکس بگیرد بدون تعلل از جلسه خارج کردند! واقعاً مردم سراز پا نمی‌شناختند.
ای کاش دیشب بودید و سیل جمعیت را می‌دیدید! دیشب فهمیدم احمدی‌نژاد خودش یک رسانه است. خودش حزب است خودش ملت است. نه نیازی به رسانه دارد، نه نیازی به حزب و گروه و دسته‌جات سیاسی. او یک تنه یک ملت است. چون مردی است از جنس ملت. مردم او را چون آینه‌ای پاک دریافته‌اند که وقتی در چهره‌ی او می‌نگرند، گویا خودشان را می‌بینند!

منبع

"Our President, analytical news site"