در اسلام، هر حقی، همزمان یک تکلیف را به دنبال دارد و بالعکس. پذیرش نصیحت و تحمل انتقاد دیگری، یک تکلیف است که همزمان حق نصیحت و انتقاد از دیگری را برای فرد موجد می شود. انتقاد، همزمان یک حق و یک تکلیف است.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ سکولاریسم میان حق و تکلیف دوگانگی قایل می شود و دین را نسبت به انسان، تکلیف‌کننده صرف معرفی می کند، در حالی که تصویر دین از انسان، تصویری دوبعدی است. انسان رستگار از نظر دین، انسانی است که هم محق باشد و هم مکلف، که اگر تنها محق باشد، آن گاه با حیوانات تفاوتی نخواهد داشت، زیرا حیوانات هم صاحب حق هستند، اما فاقد تکلیف اند. بنابراین، تفاوت عمده انسان و حیوان در "حق" نیست، بلکه در "تکلیف" است.

حیوانات، سراسر حق اند و "تکلیفی" بر آنها نمی توان متصور و مترتب شد، اما با این که تماماً حق هستند، کمتر از انسان مظهر حق می توانند باشند، چون انسان به واسطه تکلیفی که بر مبنای عقل و آزادی او قرار دارد، یک "حق" منحصر به فرد به دست می آورد : "امکان یا حق تعالی و جاودانگی" یا تعالی جاودان و سرمدی.
در اسلام، هر حقی، همزمان یک تکلیف را به دنبال دارد و بالعکس. پذیرش نصیحت و تحمل انتقاد دیگری، یک تکلیف است که همزمان حق نصیحت و انتقاد از دیگری را برای فرد موجد می شود. انتقاد، همزمان یک حق و یک تکلیف است.
با وجود همزمانی حق و تکلیف در باب موردی مانند امر به معروف، اما شرف و سروری با تکلیف بودن امر به معروف و نهی از منکر است. این اصل متین و رکین، بیش از آن که حق ما باشد، تکلیف ماست.
حق در اصطلاح عبارت است از نوعی توانایی که شخص بر چیزی یا بر کسی داشته باشد. از این رو، حق انتقاد تنها برای کسانی حق است و صدق دارد که خود در آن مورد خاص، مورد انتقاد نباشند. اگر شهروندی که خود منافی قانون رفتارهایی دارد، از بی قانونی زبان به انتقاد بگشاید، این انتقاد حق او نیست، بلکه به معنایی دیگر، انتقاد وی باطل خواهد بود.
اغلب، انتقادکردن را حق خود می دانیم، در حالی که اگر انتقاد کردن را بیشتر یک تکلیف بدانیم، خود به خود به حق (در برابر باطل نه در برابر عدم مالکیت) نزدیکتر خواهیم بود. اگر شخص امر به معروف را تکلیف خویش بیانگارد، آن گاه انتقاد او توأم با بی غرضی، احتیاط و عقلانیت خواهد شد.
در مقابل، انتقاد کردن را برای طرف مقابل هم باید عمدتاً یک تکلیف دانست. با این نگاه، از انتقاد طرف مقابل احیاناً خوشحال هم می شویم، چون نفس عمل را معطوف به خداوند ارزیابی کرده ایم. اما گر انتقاد را برای دیگری، عمدتا یک حق دانستیم، آنگاه ممکن است صرفاً انتقادات را تحمل کنیم و از توان تحسین آنها و تغییر اساسی در خودمان عاجز بمانیم.
مقصود از توأمان‌دیدن حق انتقاد و تکلیف انتقاد، یک خروجی خاص است؛ یک خروجی که می تواند با داشتن تعهد و تخصص، سازنده و مصلح باشد. انتقاد راستین، انتقادی است که واجد وجوه سازنده و نقد منصفانه؛ نقدی که باید سره را از ناسره جدا کند و الزاماً بدیلانه و آلترناتیوساز باشد؛ یعنی بعد از گفتن آنچه که مورد انتقاد قرار می گیرد، بایستی بدیل و جایگزین آن نیز بیان و عیان شود. بنابراین، تحسین توانایی ها و محسنات و از سویی، گفتن انحرافات تکلیف هر منتقدی است.
محسن سلگی

منبع

"Our President, analytical news site"