از زمان حضرت آدم شیطان بر غافل کردن انسان ها از امام تمرکز کرده است. زمانی که انسان را غافل کرد خیالش راحت می شود. خیلی ها تصور می کنند شیطان در خیابان ها می گردد تا یک ذره روسری یک خانومی عقب برود یا لباس یک پسر یک جوری باشد. بله ممکن است اینجا یک شیطان بچه باشد ولی کار اصلی شیطان این نیست. ببینید شیطان چقدر زرنگ است که وسط انقلاب و جمهوری اسلامی امام را از ذهن ها می برد.

محمود احمدی نژاد شنبه شب مقابل منزل خود در نارمک، پذیرای صدها نفری بود که گروه گروه حضور می یافتند و دور او حلقه می زدند. او بیش از سه ساعت ایستاده بود و به ابراز احساسات مردم پاسخ می داد. کودکان خود را به او می رساندند تا دست نوازشی بر سرشان بکشد. بزرگترها هم جلو می رفتند و احمدی نژاد را می بوسیدند، او را در آغوش می کشیند و با حرف های برآمده از اشتیاقشان و با چشم های خیس خود رییس جمهور را تا مرز بغض پیش می بردند. بسیاری با او عکس یادگاری گرفتند. آقایی بود که با گوشی همراه خود و در میان فشار و ازدحام جمعیت با دست لرزان، عکسی از احمدی نژاد گرفت اما لرزش دوربین و نور کم، باعث شده بود چیزی در عکس پیدا نباشد. به او گفتم "عکست خراب شد جلوتر برو تا بهتر عکس بگیری." گفت: "همین برای من کافی است. حداقل خود من که می دانم این عکس احمدی نژاد است!"
بیش از بیست-سی نفر، با گوشی همراه شان شماره بستگان خود را می گرفتند، گوشی تلفن همراه را دست رئیس جمهور پیشین می دادند و احمدی نژاد با لحن صمیمی با مخاطبی که آن طرف خط بود صحبت می کرد.
البته برای مردمی که آنجا جمع شده بودند، هنوز احمدی نژاد رییس جمهور بود؛ هنوز پاکت نامه به دستش می داند، و می گفتند هیچ رییس جمهوری مثل تو در طول تاریخ ایران ساعت ها مقابل منزلش نایستاده و نمی ایستد تا اینگونه مردم، دور او حلقه بزنند. "عشقه... عشقه... عشقه/ احمدی نژاد رو عشقه" این شعاری بود که بلندتر و بیشتر از شعارهای دیگر در کوچه می پیچید و رییس جمهور پیشین از مردم می خواست که مراعات همسایه ها را بکنند. همان لحظه خانمی گفت: "آقای دکتر! همسایه هایتان هم اینجا هستند، من همسایه ی شما هستم و به خاطر حضور مردم در این محله به عشق شما، به خودم افتخار می کنم."
جمعیت مقابل منزل احمدی نژاد دوربین به دست، اشک ریزان و البته خوشحال، از او خواستند دقایقی برایشان صحبت کند و احمدی نژاد اینچنین آغاز کرد:

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خیلی خوش آمدید. بزرگواری فرمودید. انشاءالله طاعات شما قبول باشد و خداوند بهترین سرنوشت را برای همه شما، همه ملت ایران و همه بشریت رقم زده باشد.
فرمودند که من دو دقیقه صحبت کنم. البته من زیاد صحبت کرده ام و ترجیح می دهم شما صحبت کنید تا من استفاده کنم. حرف های من ممکن است برای شما تکراری باشد اما به نظرم می رسد حرف هایی است که همیشه باید ما به یکدیگر یادآوری کنیم و اگر همه جامعه و همه انسان ها، آنطوری که باید، توجه کنند مشکلی در جامعه بشری باقی نمی ماند و همه آرزوی های تاریخی انسان ها برآورده می شود و آن هم توجه به خود انسان است. به خود انسان. همه این عالم خلق شده است برای انسان و انسان مهمترین موجود این عالم است. شریف ترین موجود این عالم است. جایگاهی که خداوند متعال برای انسان ها در نظر گرفته است بالاترین و رفیع ترین جایگاه است. کنار خدا، جوار خدا، خدایی شدن، جلوه ی خدا شدن، خدایی زندگی کردن. این همان شان انسانهاست.
همه انسان ها می توانند به مرزهای جایگاه پیامبران و صالحان برسند. همه انسان ها (می توانند).
اما شیطان کاری که کرده از اول، آمده خود انسانها را به فراموشی سپرده. خودشان را نسبت به خودشان و از خودشان غافل کرده. بالاترین ارزش و زیبایی و سرمایه ی ما خود انسانی ماست که خدا به ما داده، حقیقت انسانی است که خدا به ما داده. هرکس که خودش را پیدا کند خدا را پیدا کرده. خدا را پیدا کرده یعنی چه؟ یعنی همه زیبایی های عالم را، همه کمالات را؛ هرچه آرزوی خوب هست پیدا کرده. و کسی که خودش را پیدا نکرده، چیزی را پیدا نکرده، مثل کسی است که سرگردان در عالم است. بزگترین فتنه شیطان این است که آدم را از خود آدم غافل می کند و کسی که از خودش غافل شد، دیگر چیزی در اختیارش نیست.

اما چه زمانی انسان به خودش توجه دارد؟ حقیقت ما چیست؟ در ذهنتان اینها را تصور کنید. رنگ ها را بگذارید کنار. نژادها را بگذارید کنار. زبانها را بگذارید کنار. بعضی رفتارها و سنتها را بگذارید کنار. حتی چهره ها و قالب ها و هیکل ها را بگذارید کنار. آن تَهِ تَه، چه چیزی از انسان می ماند؟ و آن همان فطرت انسان است. پاک پاک است، زیبای زیباست، کمالجو و عدالت خواه است، باانصاف است، وفادار و صادق و مهربان است. همه اش عشق است، همه اش زیبایی و آرامش است، نگرانی نیست، یاسی نیست.

آن نقطه نهایی انسان، وقتی همه ی پیرایه ها برداشته می شود، آن وقت می شود انسان کامل. انسان کامل تجلی همه ی فطرت انسان است. تجلی همه ی زیبایی های هستی است، تجلی همه صفات خداست، واسطه ی بین انسان و خداست. اینکه مساله امام اینقدر مهم است که همه ی پیامبران الهی آمده اند که انسانها را دعوت به امام کرده اند، یعنی به حقیقت خود انسان (دعوت کرده اند). امام انسان کامل است، بدون هر نقصی. شما اگر تمام نقص ها را از انسان بردارید می شود انسان کامل. امام انسان کامل است، مظهر خداست، مظهر همه ی خوبی ها و زیبایی هاست. پس خودمان را پیدا کنیم یعنی امام را پیدا کنیم. اگر دنبال خودمان هستیم، باید دنبال امام بگردیم. آن حقیقت خودمان را باید در وجود امام جستجو کنیم، خدا قرار داده. خدا برای کمال ما و برای اینکه برسیم به آن نقطه بالا، یک انسان کامل و حقیقتی را خلق کرده که ما از طریق توسل به او، از طریق پیروی از او، از طریق عشق به او و توجه به او، می توانیم به حقیقت خودمان و به حقیقت، و به خدا برسیم.

از اول تاریخ مهمترین کار شیطان این بوده است که انسان ها را از حقیقت امام غافل کند و کسی که از حقیقت امام غافل شد، دیگر وجود ندارد، مهم نیست که چه کار می کند. مثال روشنش برای ما کربلاست. آن کسی که با امام نیست، به دنبال امام نیست چه اهمیتی دارد که کجا باشد؟
همزمان با حادثه کربلا یک عده دور کعبه می چرخیدند و عبادت می کردند. آنها دعوت امام را شنیده بودند و می دانستند امام حق است اما همراهی نکردند و گفتند ما اینجا ثواب جمع می کنیم. همزمان با آنهایی که طواف می کردند، یک عده هم مشغول گناه بودند. مشغول عیاشی و دزدی و غارت است. سوال این است که وقتی با امام نیست، چه فرقی می کند که دور کعبه بچرخد یا در عیاشخانه باشد؟ تفاوتی نمی کند. اصلا وجود ندارد. چیزی نیست. هر دوی اینها سقوط است. امام را رها کرده است دور کعبه می چرخد کعبه چیست برای چیست. کعبه برای این است که انسان به حقیقت خودش برسد. به خدا برسد. کعبه برای این است که انسان به امام برسد.
اصلا کعبه بدون امام یعنی چی؟ یک مشت سنگ است که روی هم قرار دارد. کعبه هم برای این است که انسان به امام برسد. شما مکه بروید مکه بدون امام بی معناست. اصلا ارزشی ندارد. آدم خیال می کند ثواب جمع کرده است. ثواب یعنی اینکه انسان را بالا ببرد. کمال بدهد انسان را به حقیقت و به خدا نزدیک کند. طرف ششصد بار حج رفته است. یک میلیمتر به لحاظ معنوی رشد نکرده است. معلوم است که اشتباهی رفته است. بحث امام مهم ترین موضوع عالم هستی است. چرا چون انسان مهم ترین موضوع عالم هستی است.
از زمان حضرت آدم شیطان بر غافل کردن انسان ها از امام تمرکز کرده است. زمانی که انسان را غافل کرد خیالش راحت می شود. خیلی ها تصور می کنند شیطان در خیابان ها می گردد تا یک ذره روسری یک خانومی عقب برود یا لباس یک پسر یک جوری باشد. بله ممکن است اینجا یک شیطان بچه باشد ولی کار اصلی شیطان این نیست.
کار اصلی شیطان آنجاست. برای همین است که تمام پیامبران آمدند دعوت کردند، به امام به امام وعده دادند. در عالم مشکلات زیاد است. همه عالم ناامنی و نگرانی است. حزن و اندوه است. احساس شکست است. احساس غم است. همه حس می کنند آنجایی که باید باشند نیستند. آن چیزی که باید بشوند نمی شوند. چرا اینطور است برای اینکه دست ها از امام کوتاه است. کجا آرامش است. کجا اندوهی نیست. کجا غمی نیست. آنجایی که کنار امام باشد با امام باشد.
نمونه بارز و جلوه اش در عاشورا است. نه اینکه همه باید کشته بشوند. هرگز. اما آرامش فقط آنجاست. جای دیگری نیست بشر گم کرده است. به شما بگم یکی از برنامه های صهیونیست ها چه این صهیونیست های امروزی چه صهیونیست های تاریخ، آنهایی که خدا در قرآن می قرماید لتجدن اشد عداوه للذین آمنو الیهود. منظور همین صهیونیست ها است. لتجدن یعنی قطعا خواهی یافت، قطعی قطعی تاکید دارد اشد عداوه سخت ترین دشمنان برای مومنان به خدا صهیونسیت ها هستند.
آنها کارشان چیست. نقطه اصلی برنامه هاشان فراموشاندن یاد امام از جامعه بشری است. من کدها و اطلاعات گسترده ای از برنامه هایی که تنظیم می کنند و عمل می کنند دارم. خدا رحمت کند حاج آقای لطیفی را نامش را شنیده اید. حاج آقا لطیفی کسی بود که روز 22 بهمن رفت با امام ملاقات کرد و پیام امام زمان را برای امام برد و گفت به مردم بگویید خیابان ها را ترک نکنند. حکومت نظامی را نپذیرند. از جانب امام زمان پیام برد و امام هم فرمان داد مردم در خیابان بمانید. حکومت طاغوت هم برچیده شد. حاج آقا لطیفی آمد نهاد ریاست جمهوری خودش برای من تعریف کرد گفت: غربی ها به شدت به دنبال امام زمان هستند برای زدن برای محو کردن اندیشه امام زمان از ذهن مردم. بعد یک خاطره ای تعریف کرد سال 86 این خاطره را برای من تعریف کرد دو و سه روز قبل تر این اتفاق افتاده بود. ایشان آمد برای من نقل کرد.
گفت یک دوستی دارم در قلهک زنگ زد به من گفت بیا با شما کار دارم. یک مقداری که صحبت کردیم گفت دو نفر اینجا هستند که با شما کار دارند. بعد دیدم این دو نفر انگلیسی حرف می زنند و مترجم هم آوردند. نشستند با من یک مقداری سوال کردند. لابد شنیده بودند که ایشان پیام برده است برای امام خمینی و ارتباطاتی با امام دارد. گفت دو ساعت با من صحبت کردند. نوار گذاشتند همه اش راجع به امام زمان که مردم چطور امام زمان را باور دارند. ارتباط دل مردم با امام چیست. بعد هم ریز شده بودند که امام با چه کسانی تماس می گیرد. کجا می رود. کجا می آید.
عین این حرف ها را من رفته بودم عراق علمای آنجا به من زدنند. گفتند امریکایی ها آمدند دنبال این بودند مردم ارتباط دلشان قلبشان و فرهنگشان با امام چیست.

شیطان به دنبال این است. اگر بشریت به امام برسد همه چیز تمام است. تمام مشکلات جامعه بشری بر طرف می شود. چون مشکلات از آنجایی انسان ها با خودشان فاصله گرفتند. اگر ظلم هست تجاوز هست، نامردی است، دروغ است، بی صداقتی و جفاکاری است. همه اینها مال کسی است که از خودش فاصله گرفته است.

اگر همه به خودشان برسند. با حقیقت انسانی شان با دیگران تماس بگیرند. نه با آن پیرایه ها و اضافات غیر انسانی که در وجودشان ایجاد شده است. با حقیقت انسانی شان تماس بگیرند، مشکلی در عالم وجود ندارد. چرا پیامبران یک جا جمع شوند مشکلی نیست، چون با حقیقت انسانی شان با هم در تماس هستند.

مسئله امام مسئله مهم هستی است. همه جهان باید به سمت امام برویم. به لطف خدا عطرش در عالم پیچیده است. اندیشمندان، صاحبنظران، حتی مردم عادی. یک زمانی بود اسم امام زمان را می آوردی، مقابله می کردند برچسب می زدنند. الان هم می زنند، ولی از آن مرحله عبور کردیم.
الان در دنیا نام امام را می برید استقبال می شود. مشکلات زیاد است یکی خانه می خواهد، یکی پول می خواهد، یکی کار می خواهد، یکی قرض دارد، فقر هست، تبیعض هست، فاصله طبقاتی است، محرومیت های گشترده است. در دنیا چقدر فقر است 3 میلیارد گرسنه داریم. یک میلیارد و دویست میلیون گرسنه مطلق داریم یعنی یک وعده غذایی که شکمش را سیر کند ندارند. نه که غذای مناسب نداشته باشند. غذایی که گرسنه نباشد یک میلیارد و دویست میلیون نفر اینگونه هستند. این آمار سازمان ملل است.
3 میلیارد فقیر داریم. فقیر کسی که حداقل های زندگی را در اختیار ندارد. من رفتم این را دیدم حتی در نیویورک. البته من خواستم به منطقه اصلی شان بروبم پلیس نیویورک اجازه نداد. در خود نیویورک صدها هزار نفر کارتون خواب داریم. کارتون خواب در یتویورک. آنجایی که بعضی آدم ها 500 میلیارد دلار 300 میلیارد دلار سرمایه دارند. در همان جا چند صد هزار نفر کارتون خواب است. من گفتم می خواهم بروم با آنها صحبت کنم. گفتند ما نمی توانیم امنیت را برقرار کنیم. اجازه ندادند چون می دانستند ما آنجا برویم خری می شود.
فقر عظیم در دنیا، محرومیت ها، اینکه در دل خودمان حس می کنیم آن چیزی که باید باشیم نیستیم، شکوفا نشده ایم. همه آرزوهای بزرگی داریم. حس می کنیم استعدادمان کور شده است. کی این موانع برداشته می شود. زمانی که حکومت عدل الهی با حضور امام تشکیل بشود. خدا برای ما قرار داده است. خدا امام را برای کراتی که انسان در آن نیست قرار نداده است. آن کرات هم البته بهره می برند. ولی امام را برای ما ها قرار داده است.
وقتی می گویم بهار بعضی ها در بحث سطح پایین سیاسی آوردند. منظور اینها که نیست. چند هزار سال ما در زمستان زندگی کردیم. هنوز بهار انسانی نیامده است. در بهار چطور همه چیز شاد است، همه عالم شاد است، همه چیز زیباست همه چیز رو به جلوست همه چیز امید است. همه چیز رو به شکفتن است. بهار جامعه بشری هنوز اتفاق نیفتاده است ما در زمستان یخ زده هستیم. زمستان غم هستیم. زمستان غربت هستیم. باید بهار بیاید.
اینکه لقب امام را گذاشتند یا ربیع الانام، ای بهار انسان ها. یعنی او بیاید همه انسان ها به خودشان می رسند. بهار چه می شود. درون این درخت یک استعدادی است استعداد شکفتن و میوه دادن. د زمستان این استعداد خوابیده است خفه شده است. بهار که می آید همه استعدادها بیرون می ریزد. حقیقت انسان ها بروز پیدا می کند. انسان ها بزرگ می شود کمال پیدا می کنند. آن فصل مشترک همه ما بهار است. فصل مشترک همه انسان ها بهار است.
این تعصباتی که درست کردند این قبیله آن قبیله. این رنگ آن رنگ. این ن‍ژاد آن نژاد. حتی به بهانه اینکه ما مسلمانیم و شما مسیحی هستید، جلوی همدیگر صف بکشیم. من تو را بزنم تو من را بزنی. اگر واقعا او مسیحی است و پیرو حضرت عیسی است و من هم پیرو حضرت محمد خاتم (ص)هستم. دعوا برای چیست.
یک جلسه ای در نیویورک بود سران روحانیون مسیحی از اروپا امریکا و کانادا آمده بودند، با ما مناظره کنند. آن موقعی که خیلی داغ بودند، که چرا تو گفتی اسرائیل محو شود. هولوکاست و فلان و فلان. یک ساعت فقط سوال کردند. بعد قانع شدند و یک نشان پرنده صلح هم به من دادند.
بعد من شروع کردم از آنها سوال پرسیدم. گفتم شما از وضع دنیا راضی هستید. گفتند نه. گفتم این همه ظلم و کشتار چه کار می خواهید بکنید. گفتند ما منتظر حضرت مسیح هستیم تا بیاید اوضاع را درست کند. گفتم همین. البته سوال زیاد شد در آخر گفتم فقط همین کار را می کنید. شما می روید یک مقدار پول از غارتگران می گیرید راه می افتید می روید در افریقا، افریقا را مسیحی می کنید. این شد مسئولیت شما در مقابل این همه ظلم. بالاخره بعد از یک ساعت بحث به یک تفاهم رسیدیم، که نقطه مشترک ما با هم تلاش برای استقرار عدالت است. نقطه مشترک ما تلاش برای حکومت جهانی انسان کامل است که حضرت مسیح هم با او خواهد آمد. در اینجا که ما با هم دعوایی نداریم.
می خواهیم بگویم اگر حقیقت امام مطرح بشود امام فصل مشترک همه انسان هاست. مسیحی، بودایی، یهودی، هندو حتی آنهایی که دینی ندارند اما پاک هستند فطری هستند. وظیفه ما و وظیفه جمهوری اسلامی است. اصلا جمهوری اسلامی به وجود آمده است که دعوت کند به حکومت امام زمان. انقلاب برای همین شد. انقلاب شد تا به سمت حکومت امام زمان برویم.
حالا ببینید شیطان چقدر زرنگ است وسط انقلاب وسط جمهوری اسلامی امام را از ذهن ها می برد. یک مرتبه چشم باز می کنیم فراموش کردیم سالها یاد امام زمان نیستیم در حالی که امام یاد ما هست.
من از همه شما تشکر می کنم. لطف کردید. ان شاالله همه تان بهاری باشید. همه تان امام زمانی باشید. از یاران ویژه امام زمان باشید و ان شاالله در حکومت امام زمان نقش آفرین باشید.
منبع: نکات پرس و دولت بهار