اصولگرایان چون همه اصول خود را بنیادین و تغییرناپذیر میدانند، آن را حق و دیگران را باطل میخوانند و بنابراین، از هر رانتی که بتواند در ترویج و تبلیغ حق بودن آنان را پیش ببرد، بهره میگیرند؛ شاید این رانتها، رانتهای حکومتی همچون رسانه، فرصت بیان بیشتر بدون ترس را داشته و یا نشریاتی باشند که سالها بدون دردسر، ادامه حیات میدهند.
هر اندیشه تئوریکی که برای اداره جامعه انسانی بنیان نهاده میشود، ترکیبی است از اصول بنیادین و اصول غیر بنیادین؛ یا بهتر است گفته شود اصول ثابت و اصول متغیر و یا همان ثوابت و متغیرات! تا بتواند هم خود را نگهداری کند و هم در جامعه انسانی با انبوه انبوه متغیرات آن کارآمد جلوه کند.
به گزارش «تابناک»، اصلاحطلبی و اصولگرایی در ایران از این قاعده جدا نیست؛ اما با انبوهی از سوء تفاهمات؛ جایی که اصولگرایان همه اصول خود را بنیادین و تغییرناپذیر میدانند و اصلاحطلبان نیز همه اصول را غیر ثابت و تغییر پذیر میدانند!
بر پایه این گزارش، شکست اصولگرایان در بخشی ناشی از این رویکرد است که آنان همه اصول خود را بنیادین میدانند و هر مخالف آن را «دیگری»، «غیر خودی» و «دشمن» میدانند. این در حالی است که بسیاری از اصول ـ تفکر اصولگرایی اتفاقا ـ در زمره متغیراتی است که برای اداره جامعه، رفاه مردم و همکاری و تعامل با رقیب به صورت موقت و حتی همیشگی تغییریافتنی است.
در چنین رویکردی اصولگرایان چون همه اصول خود را بنیادین و تغییرناپذیر میدانند، آن را حق و دیگران را باطل میخوانند و بنابراین، از هر رانتی که بتواند در ترویج و تبلیغ حق بودن آنان را پیش ببرد، بهره میگیرند؛ شاید این رانتها، رانتهای حکومتی همچون رسانه، فرصت بیان بیشتر بدون ترس را داشته و یا نشریاتی باشند که سالها بدون دردسر، ادامه حیات میدهند.
از آن سو، اصلاحطلبان نیز با نداشتن ثبات و پایمردی بر اصول تغییرناپذیر، به دنبال جو عمومی جامعه میروند و شاید جو عمومی بخشی از جامعه باشد که اندیشه آنان را در طول زمان کم و زیاد و جرح و تعدیل کند!
بنابراین، در چنین شرایطی که دو گروه اصلی سیاسی جامعه، یکی به دنبال القای حق مطلق بودن خود است و دیگری دنبال حق بودن هر آنچه جو عمومی بخشی از جامعه میگوید است، تفکر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اصلاحطلبانه و اصولگرایانه شکل نمیگیرد، چرا که یکی پیروزی خود را در بهرهگیری از رانتها میداند و کمتر به دنبال محک زدن و نظریهپردازی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اصولگرایانه میرود و دیگری بر جو و تبلیغات سوار میشود و برای رضایت و همراهی با جو و تبلیغات، نمیتواند نظریات محکمی در باب سیاست، اقتصاد و فرهنگ اصلاحطلبی موجود در دل گفتمان انقلاب اسلامی بدهد.
این در حالی است که هر نوع فروکاستن اصول بنیادین به اصول فرعی و یا بزرگ کردن اصول فرعی در حد اصول بنیادین، بدون شک آسیبی اساسی به مردم و کشور وارد می کند. مثلا گاهی صحبت و نقد یک سازمان و یک نهاد که اتفاقا از امور فرعی و قابل تغییر و قابل چالش است را آنقدر مقدس می کنیم که گویی اصلی بنیادین و وحی منزل است و نباید صحبتی درباره آن شود و گاهی هم از همه اصول بنیادین چنان تقدس زدایی می کنیم و به سمت عرفی سازی حرکت می کنیم که گویی هیچ اصلی در این دنیا مافیها وجود ندارد. هر دو به مردم و کشور آسیب و زیان می رسانند.
پس باید از چنین اصولگرایان و اصلاحطلبانی ترسید. چرا که در این میان، عموم مردم هستند که خواستههایشان دیده و شنیده نمیشود. درد مردم نه در رانتهای حکومتی است و نه در جوهای تبلیغاتی. درد مردم در کف خیابانها، روستاها و شهرهاست که وجود دارد، ولی نادیده گرفته میشود.
بیان درد مردم برای گروههایی که خود را حق مطلق میدانند و از رانتهای گوناگون رسانهای بهره میگیرند و به جای کمکرسانی، دستگاه توجیه راه انداختهاند، سیاهنمایی تلقی میشود و برای کسانی که به دنبال جوسازی تبلیغاتی هستند، اساسا به دردی نمیخورد، چون پس از کامیابی، همین درد مردم گریبان آنان را خواهد گرفت؛ بنابراین، برای جوسازی هم درد مردم به درد نمیخورد و برنامهای هم برای کاستن از درد مردم نمیآورند. پس بیخیال درد مردم شده به دنبال جوسازی در بخشی از افکار عمومی میروند که هم تأثیرگذاری داشته باشد و هم مطالبات غیر اقتصادی.
از چنین اصولگرایان و اصلاحطلبانی باید برای مردم و به خاطر مردم ترسید!
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو