بررسی رد پای عناصر معاند و بهائیت در نشریات داخلی کشور : نشريات روشنفكري كه وابسته به آن سوي مرزها بوده و به صورت برنامه‌ريزي شده با اربابان خارجي خود در ارتباط هستند را مي‌توان به سكه‌اي تشبيه كرد كه يك روي آن در خارج ضرب شده و مخاطب داخلي فقط روي ضرب شده ايراني را ديده و از روي ديگر سكه كه در خارج ضرب شده است اطلاعي ندارد.

طرح مباحث و مقولات مشترك در نشريات چاپ داخل و خارج نمود برجسته چنين واقعيتي است.

شاهد مثال، قضيه همين چند هفته پيش بي‌بي‌سي ارگان بهايي صهيونيست انگليس پرونده ويژه‌اي در خصوص چريك‌هاي فدايي خلق را مورد بررسي قرار داد و جاي تعجب نيست كه در شماره 9 مهرنامه نيز پرونده ويژه‌اي در اين خصوص با عناصر معلوم‌الحال چون حبيب‌الله پيمان بپردازد.

جدا از هماهنگي نشريات روشنفكري در داخل و خارج در زمينه چاپ مقالات مشابه و حتي يكسان آنچه در اين زمينه تأمل بيشتري را مي‌طلبد هماهنگي‌هايي مي‌باشد كه مابين اين نشريات با راديوهاي بيگانه وجود دارد و يك نوع پاسكاري در سوژه و موضوع با هم به وجود آورده‌اند. با كمي كنكاش هر انسان عاقلي مشكوك مي‌گردد كه اين رسانه‌ها خوراك فكري خود را از يك منبع واحد دريافت مي‌كنند.

هنگامي سوژه‌هاي اين نشريات بحث راديوهاي بيگانه انگليسي، امريكايي و اسرائيلي مي‌گردد و زماني بر عكس آن انجام مي‌شود.

به خوبي روشن است محورهايي كه در راديوهاي معاند نظام مد نظر قرار مي‌گيرد پس از مدت اندك سوژه نشريات وابسته داخلي از جنس مهر‌نامه مي‌گردد و اين واقعيت بسيار تلخي است كه انسان پي‌مي‌برد كه چگونه عده‌اي شبه روشنفكر اينگونه مرزهاي انديشه اصيل ميهني را با خط‌گيري از بيگانگان مورد هجوم قرار مي‌دهند. خوش خدمتي روشنفكران وابسته به رسانه‌هاي قطب‌هاي قدرت جهاني به گونه‌اي آشكار است كه يكي از همين‌ها در محفل خود اشاره مي‌كند «خود شاهد بوده كه شبه روشنفكران مطبوعاتي به دنبال شماره تلفن صادق صبا مسئول بي‌بي‌سي فارسي بوده‌اند تا نشاني و شماره تلفن خود را در اختيار او قرار داده تا با آنها مصاحبه شود.

حقيقت اين است كه به رغم همه تلاش‌هاي سردمداران نظام سلطه و كانون‌هاي كنترل فرهنگ و انديشه جهاني براي سازماندهي و يكپارچه كردن جريان روشنفكري وابسته در داخل و خارج از كشور، مشكلات عميق صنعتي به ويژه كيش شخصيت، عقده‌هاي رواني، خودبزرگ‌‌بيني، ناتواني اين طيف سرگردان را به گونه‌‌اي گسترده ساخته كه خود نيز از اين قضيه در تعجب هستند.

روشنفكران وابسته در تمامي مقاطع حيات خود در اين سرزمين از انزوا و عدم اقبال مردم رنج برده‌اند.

در اين خصوص نشريات شبه روشنفكري چاپ داخل به تناسب اوضاع و احوال به بزرگ‌نمايي متقابل افرادي دست مي‌زنند كه نه تنها در ذهن توده‌هاي مردم جايي ندارند بلكه اگر سايه كم‌رنگي از آنها در افكار برخي قشرهاي خاص وجود داشته باشد معمولاً آلوده به ننگ رويارويي با مردم و مباني ارزشي و فرهنگي آنهاست.

مهرنامه در چارچوب هدف ياد شده به اسطوره‌سازي از «داريوش شايگان» پرداخته است و در اين 9 شماره خود يك شماره اختصاصي به اين شبه روشنفكر غرب‌زده و در هر شماره خود حداقل مطلبي از نامبرده درج كرده است.

از ديگر اهدافي كه جريان روشنفكران وابسته با پشتيباني رسانه‌هاي داخلي خود پيگيري كرده و از سوي قطب‌هاي قدرت جهاني مورد عنايت خاص قرار گرفته است تشديد فشارهاي تبليغاتي – سياسي بر جمهوري اسلامي ايران است.

بستر اصلي تحقق اين اهداف ايجاد جاروجنجال در مورد اوضاع داخلي ايران و طرح‌ ادعاهاي تكراري نظير نبودن آزادي و تضييع حقوق بشر و مسائلي از اين دست به شمار مي‌رود.

 

خطوط القایی مهرنامه

براي شاهد مثال به خطوط القايي توسط نشريه مهرنامه كه در همين راستا مي‌باشد اشاره مي‌شود:

«در صفحه 17 آخرین شماره با تيتر تصور زيستن در جامعه تحقير با ميان‌داري سارا شريعتي به القاي اين مطلب پرداخته كه زنان در جامعه از حقوق اوليه خود محروم هستند.»

«در صفحه 20 با تيتر انقلابي كه پست مدرن نبود با بازي با كلمات نويسنده مي‌خواهد بگويد كه انقلاب ايران انقلابي عقب مانده و قديمي بوده است».

اين در حالي است كه فوكو فيلسوف معروف كه قبله خيلي از اين آدم‌هاي شبه روشنفكر نيز مي‌باشد اذعان كرده كه انقلاب ايران انقلاب پست‌مدرن بوده و يكي از شگفتي‌هاي قرن اخير بوده است و نويسنده مطلب دايه بهتر از مادر شده و مي‌گويد فوكو در آن سال‌ها كه در ايران بوده انقلاب ايران را نفهميده است و اين آقاي نويسنده تنها كسي است كه مطالب را فهميده است و در خطوط ديگر سعي مي‌كند كه انقلاب ايران كه ماحصل تلاش‌هاي توده‌هاي معتقد به اسلام و رهبري ديني است را با ملي‌گراها، ماركسيست‌ها و ... شريك كند و جالب اين است كه نويسنده با بي‌شرمي تمام نيروهاي مردمي را از گروه‌هاي مذهبي جدا كرده است.

روی خط بهائیت

نشریه مهرنامه در یکی از شماره های خود ویژه نامه ای در خصوص انتشار یک دانشنامه منتشر نمود.

در خبری که از سوی رسانه‌ها درباره‌ی این دانش‌نامه، منتشر شده، آمده است: «دانش‌نامه‌ی «دانش‌گستر» دایرة‌المعارفی است عمومی و جهانی بالای 15000صفحه که در آن اطلاعات اصلی، مهم و روزآمد در تمامی رشته‌های دانش بشری در سراسر جهان، از گذشته‌های دور تا زمان حاضر، به صورت مقاله‌های کوتاه و فشرده به ترتیب الفبا آمده است. این دانش‌نامه در مجموع شامل 59.000 مقاله است که 40 درصد آن یعنی 23.000 مقاله مربوط به ایران و اسلام و 60 درصد یعنی 36.000 مقاله مربوط به نقاط و فرهنگ‌های دیگر جهان است.

آشنایی با حامی مالی دانش‌نامه‌ی «دانش‌گستر»

نکته‌ی قابل توجه درباره‌ی این دانش‌نامه، حمایت مالی فردی به نام «حسینعلی سودآور» است که در رسانه‌ها نیز به این نام توجه ویژه‌ای می‌شود و تمامی افراد دخیل در این دانش‌نامه حمایت مالی وی را امری بسیار مهم در راه تألیف و نشر این دانش‌نامه، عنوان می‌کنند. اگر بدانیم که حسینعلی سودآور در زمره‌ی خاندان بهاییان سابقه‌دار در ایران است پی می‌بریم که این توجه ویژه رسانه‌ها به این فرد و نیز علاقه‌ای که بهاییان برای تأثیرگزاری در مباحث مهم فرهنگی دارند، از چه جهت می‌باشد.

سودآور کیست ؟

فریدون سودآور «پدر حسینعلی سودآور حامی مالی دانش‌نامه‌ی دانش‌گستر» (متولد 1908 در عشق‌آباد، متوفی 15 فروردین 1376 در 89 سالگی)، کوچک‌ترین پسر آقا حسینعلی کاشانسکی، دختر حاج حسین آقا ملک، ثروتمند نامدار مشهد، را به زنی گرفت. حسین ملک (1250- 1351 ه‌.ش) پسر حاج محمدکاظم ملک‌التجار (متوفی 1305ه‌.ش) است.

پدر حاج کاظم، آقا محمد مهدی ملک‌التجار تبریزی (متوفی 1287ه‌.ق)، ساکن تهران بود و از معتمدین میرزا تقی خان امیرکبیر. به ‌نوشته‌ی مهدی بامداد، حاجی محمد کاظم «پس از درگذشت پدر خود ملقب به ملک‌التجار شد و بر خلاف پدر چندان سابقه و وجهه‌ی خوبی در زمان حیات خود نداشت و به واسطه‌ی ارتباط با میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم مرجعیتی پیدا کرد و از این راه بر ثروت و ارثیه‌ی پدری افزود و با این‌که مردی باهوش، زیرک، خوش‌بیان و به نسبت با سواد بود مردم به واسطه‌ی تقلباتی که در کارها از قبیل کاغذسازی و جعل اسناد و غیره از او دیده بودند او را خیلی متقلب و بی‌اعتبار می‌دانستند و کار مهم‌تر از همه‌ی او از بین بردن سرمایه‌ی شرکت عمومی به نفع خود به مبلغ چهارصد هزار تومان بود و چندین سال مردم (شرکا و سهام‌داران) مطالبه‌ی پول خود را از او می‌کردند و با این‌که چندین بار هم در محاکمات دادگستری محکوم شد معذلک مردم به واسطه‌ی دسایس عدیده‌ی وی به پول خود نرسیدند.» و می‌افزاید: «پس از مرگ مانند اکثر رجال ایران از راه غیر مشروع ثروت بی‌حسابی برای وراث خود به جای گذاشت.»

در سال‌های متأخر حکومت پهلوی، فریدون سودآور «پدر حسنعلی سودآور» با محفلی از اعضای بهایی دولت امیرعباس هویدا، چون سپهبد پرویز خسروانی (معاون نخست‌وزیر و رییس سازمان تربیت بدنی) و ناصر گل‌سرخی (وزیر منابع طبیعی) و منوچهر پرتو (وزیر دادگستری)، ارتباط نزدیک داشت و با ایشان دوست صمیمی بود.

نکته‌ی جالب این که هر رسانه‌ای که می‌خواهد از حسینعلی سودآور مطلبی بنویسد او را پسر ارشد دختر ارشد حاج حسین ملک ـ که موزه‌ای در تهران به نام اوست ـ یاد می‌کند و نامی از فریدون سودآور پدر وی که از عناصر بدنام و هم‌گام با حکومت پهلوی است به میان نمی‌آید.

پوشش رسانه‌ای وسیع برای انتشار دانش‌نامه «دانش‌گستر» که با حمایت مالی عناصر بهایی منتشر شده قابل توجه است به طوری که اکثر خبرگزاری‌ها مانند ایسنا و مهر و روزنامه‌هایی چون شرق و فرهیختگان به انتشار خبر این دانش‌نامه پرداختند و مجلاتی چون مهرنامه و یکی از ضمایم همشهری صفحات متعددی را به آن اختصاص دادند و مصاحبه‌هایی با حسینعلی سودآور، کامران فانی، علی رامین و محسن خلیجی منتشر کردند.

به هر حال همان‌گونه که عنوان شد، به این نوع فعالیت‌هایی که با حمایت مالی عناصر بهایی به سرانجام می‌رسد باید به دیده‌ی شک و تردید نگریست و متعجب بود که نهادهای فرهنگی کشور بدون توجه به سابقه‌ی حسنعلی سودآور وی را در کارهای فرهنگی دخیل می‌کنند و از پول وی که معلوم نیست از چه راهی کسب شده، استفاده می‌کنند. بهاییان که دشمنان شناخته شده‌ی دین مبین اسلام هستند بدون در نظر داشتن منافع مادی و معنوی خود که همانا تحریف تاریخ این سرزمین به نفع بهاییت و نیز وارونه جلوه دادن حقایق تاریخی به همراه معرفی عناصر بدنام ایران زمین که همراه و هم‌گام با بهاییت هستند دست به فعالیت نخواهند زد و باید دید که در این دانش‌نامه تا چه حد علایق بهاییان دخالت داده شده است.

کلام آخر

در خاتمه اين سؤال از دست‌اندركاران معاونت مطبوعاتي ارشاد مطرح است كه چرا اجازه مي‌دهند چنين‌نشرياتي به راحتي به تمام اعتقادات جامعه حمله برده و پاسخگو نيز نباشند؟ چرا بايد شخص مزدوري مانند حسن يوسفي اشكوري كه به صورت مداوم در رسانه‌هاي بيگانه توهين به نظام را در دستور كار خود قرار داده است در اين نشريه پاي ثابت باشد و از فضاي رسانه‌هاي داخلي براي افكار پريشان خود تريبون درست كند؟ چرا عناصر بهایی به یکه تازی در عرصه فرهنگ کشور می پردازند و مسئولین فرهنگی پاسخی جز سکوت ندارند.