سال گذشته وقتی آمریکایی ها پس از ۱۱ سال دست و پا زدن برای اشغال عراق دمشان را روی کولشان گذاشتند و رفتند، اغلب اندیشکده های راهبردی ایالات متحده بر سر یک تابو متفق القول بودند: «جنگ را ما کردیم اما عراق به ایران رسید!»

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ البته این جمله معترضه یک وجه پنهان داشت که خوی اشغالگری یانکی ها را در مقابل انگیزه آزادیبخش ایران قرار می داد و غرض اصلی آن پایان اشغال عراق توسط آمریکا بود نه اشغال آن توسط یک نیروی جدید. نخستین بار ۵ سال پیش«پیتر فان بارن» کهنه سرباز و قهرمان جنگی یانکی در مقام یک تحلیلگر برجسته مسائل نظامی مقاله ای معروف با این عنوان نوشت که در حقیقت زبان حال اغلب دیپلمات های جمهوریخواه یا دموکرات بود: «چه کسی جنگ عراق را برد؟ ایران!» از آن پس بود که سیلی از تحلیل ها و گزارش ها در رسانه ها و اتاق های فکر غربی روی این تابو متمرکز شده بود البته هنوز مانده بود که در پی تاخت و تاز بربرهای داعشی، آنها اتحاد تاریخی ۲ همسایه را پس از قرن ها در جهاد بزرگ در آمرلی و صلاح الدین علیه مزدوران نیابتی آمریکا، عربستان و اسرائیل مشاهده کنند.
حال، سعودی های آشفته از میراث سلطنتی بیمار، در دوازدهمین سالگرد حمله مارس ۲۰۰۳ آمریکا و ائتلاف آنگلو- ناتویی اش به عراق، راهی را می روند که اربابشان به تازگی نادم و شکست خورده از آن بازگشته است. سوال اینجاست که پس از تجربه های تلخ پنتاگون در عراق و افغانستان، آل سعود با ارتشی سنگین، بی انگیزه و عمدتا مزدور که در این سال ها از پس قبایل و گروهک های شبه نظامی هم بر نیامده است و با اتکا به ائتلافی آبکی موسوم به ناتوی عربی می خواهند چه شاهکاری در یمن بزنند که مجهز ترین ارتش جهان با لشکر ۴۰۰ هزار نفری آمریکایی-آنگلو-ناتویی، شامل قوای بریتانیایی، کانادایی، استرالیایی و لهستانی، ظرف ۱۲ سال و صرف بیش از ۳ تریلیون دلار و تلفات سیاسی و اجتماعی سنگین تر از عهده اش برنیامد.
عربستان چرا خود را به چاهی می اندازد که از چاه بین النهرین هم عمیق تر است؟ حتی اگر جنون بوش و نومحافظه کاران در حمله به عراق را به خاطر بوی نفت خام بدانیم، در انتهای چاه یمن تنها آتش ناآرامی در مرزهای جنوبی انتظار شاه تازه به تاج و تخت رسیده سعودی و پسر پر سودایش محمد بن سلمان را می کشد. ارتش بی اراده عربستان که لایه های بالایی اش را چندین ردیف مستشار آمریکایی و حتی اسرائیلی، درجه دارانش را شکم گنده های سعودی که هیچ گاه در هیچ جنگ واقعی محک نخورده اند و نیروی پیاده نظامش را مزدوران دیگر کشورهای عربی و همین طور آفریقایی ها و پاکی ها و بنگالی ها تشکیل می دهند، طی بیش از یک دهه همه توان خود را برای سرکوب جنبش حوثی که در ابتدا یک نیروی قبیله ای محدود در شمال یمن بود گذاشت و حتی با وجود اشغال بخش هایی از استان های شمالی و همراهی کامل ارتش یمن در دوران دیکتاتوری صالح نتوانست این شیعیان نحیف و آفتاب سوخته اما پرخروش و سینه سوخته را متوقف کند طوری که حالا از پی ۵ دوره جنگ مستقیم با ریاض (۲۰۱۰-۲۰۰۴) و ۲ انقلاب متوالی در صنعا، آنها با جنبش فراگیر انصارالله تقریبا تمام شهرهای اصلی یمن را تحت کنترل خود و ارتشی می بینند که کاملا ملی شده و برای نخستین بار از زمان تشکیلش در ظهور جمهوری عربی (مصر،سوریه و یمن) دیکتاتوری بالای سرش نیست.
طی ۲ هفته ای که از تجاوز ائتلاف سعودی و همپیمانان پیدا و پنهانش به یمن می گذرد، برآورد پادشاه در سایه ریاض- پسر جاه طلب سلمان- مبنی بر اینکه هدف آسانی مثل یمنِ درگیر انقلاب و کشمکش داخلی، بهترین فرصت را برای معرفی ناتوی عربی- اسرائیلی به رهبری عربستان به دست می دهد، یکسره به خیالی خام تبدیل شده است. در پس حملات هوایی کور به غیرنظامیان، مناطق مسکونی، جاده ها، ژنراتورها، بیمارستان ها، پمپ بنزین ها، کارخانه ها و انبارهای مواد غذایی، کابوس جنایت های اسرائیل در غزه و لبنان با طعم خاطرات جنایات و مکافات آمریکایی ها در جنگ ویتنام به طور یکجا به سراغ آل سعود و شرکای بندانگشتی و دست نشانده شان در خلیج فارس آمده است.
دیدار رهبران ائتلاف در شرم الشیخ با شرمساری کامل آنها در جوامع عربی و مسلمان قرین شد وقتی که روزنامه اسرائیلی هاآرتص خبر داد فرمانده نیروی هوایی عربستان ابراز غرور کرده از اینکه اف-۱۸ اسرائیلی از فراز سرش پریده و حوثی ها را بمباران کرده است. دیکتاتورهای ممالک بزرگ تر آلوده به ائتلاف هم که قرار بود ستون اتکای اصلی این ناتوی عربی- اسرائیلی باشند، مثل مصر، پاکستان و ترکیه، قبل از اینکه کاملا آلوده این تجاوز ننگین یک طرفه شوند هر یک به دنبال بهانه ای برای خروج از قائله ای هستند که می دانند در انتهای آن آل سعود با دستان و دشداشه های خونین با بحران مشروعیتی که از مرزهایشان فراتر خواهد رفت تنها می مانند. در حالی که سفرنامه رئیس جمهور ترکیه به تهران حکم ندامتنامه او از همراهی این ائتلاف کودک کش- لقبی که روزی رجب طیب اردوغان به همتای اسرائیلی اش می داد- را دارد، ژنرال السیسی به وضوح از حضور نیروهای زمینی مصری در خاک یمن طفره می رود و مشابه همین داستان را در اسلام آباد هم شاهد هستیم که نواز شریف، غلام خانه زاد دربار سعودی، زیرکانه و تدریجی ارتش پاکی را با آگاهی از ماهیت ناپاک این تجاوز و به بهانه نظر مخالف پارلمان از مرزهای جنوبی فرا می خواند. مصر، پاکستان، سودان و ترکیه به خاطر خوش خدمتی شان به ملک سلمان تا همین جا از کمک های اقتصادی بهره مند شده اند و انگیزه بیشتری ندارند. تکلیف بقیه ائتلاف هم روشن است؛ شیخ نشین ها که به یک موج خلیج فارس هراسان می شوند و مدال ها و سردوشی های پادشاهان اردن و مراکش هم که تزئینی است. پس اگر هم به فرض، های و هوی سعودی ها را برای اشغال زمینی یمن جدی بگیریم و کابوس یک دهه ای آنها از جنگ با چریک های انصارالله (حوثی ها) در کوهستان های صعده را فراموش کنیم، تنها شریک عربستان در این جنگ از پیش باخته همان نیروی نیابتی آل سعود و غرب یعنی تروریست های تکفیری داعش، القاعده و به اصطلاح جیش الاسلام هستند که در ماه های گذشته با کشتی های ناتوی اصلی (آمریکا، ترکیه، انگلیس و اسرائیل) و ناتوی عربی (مصر، عربستان و سودان) به سواحل جنوبی و غربی یمن گسیل شده اند.
در حقیقت تنها بخت عربستان برای اشغال یمن همین جنگ تروریستی نیابتی است که البته رقبای قدری مثل انصارالله و دیگر انقلابیون یمنی دارد. آل سعود در نهایت بی خردی بدترین زمان را برای به راه انداختن جنگ تکفیری در خاک همسایه جنوبی شان انتخاب کرده اند. مردم شهرهای بزرگ یمن که در ۴سال اخیر ۲ انقلاب را از سر گذرانده اند، به سادگی خام انقلاب دروغین داعشی- وهابی نمی شوند. حتی جنوبی ها (بویژه در عدن) که دنبال تجزیه از یمن واحد بودند در نهایت وقتی پای داعش و القاعده به میان آمد وحدت را ترجیح دادند. فقط برخی مناطق قبایلی که از دیرباز چندان تحت نفوذ حکومت های صنعا نبوده اند، مثلا حضرموت، به تروریست های مورد حمایت عربستان و متحدان غربی اش روی خوش نشان داده اند که تکفیری ها در آنجا ها هم به تدریج دچار همان سردرگمی و ریزشی می شوند که داعشی ها در موصل و الرقه تجربه می کنند و نمی توانند دایره حملاتشان را به سراسر یمن بسط دهند که تازه در این صورت غرب از چنین هرج و مرجی در جوار تنگه باب المندب خوشش نمی آید، چون بهانه را به دست قدرت های شرقی می دهد تا یقه اش را در این گلوگاه حساس جهان بگیرند. در نهایت سرنوشت جنگ یمن به پیش بینی سیدحسن نصرالله نزدیک می شود و این انصارالله است که جنگ نکرده پیروز خواهد شد.
آنها وقتی راهبرد جنگی سعودی ها روی هوا بود شکیبایی به خرج دادند و به جای مقابله به مثل با حملات بی هدف متجاوز خارجی، پایشان را در خاک خودشان مستحکم کردند. آنها درایتی کم نظیر از خود نشان دادند و صبر کردند تا عربستان با غرق شدن هر چه بیشتر در گرداب جنایت های بشری اش در یمن در وضعیتی شبه ویتنامی گرفتار شود و تنها بماند. جنگ یمن شاید اولین و آخرین جنگ خاندان سعودی باشد که در شرایط آشفته داخلی، اطراف خود را هم آشفته ساخت. ۱۴۴۷ سال پس از عام الفیل، سپاه ابرهه در مسیری معکوس این بار از حجاز به یمن حرکت کرد و زمینگیر شد. حالا آل سعود باید منتظر عام الفیل محتوم خود بماند.(+)
شروین طاهری

"Our President, analytical news site"