آنوقتی که عراقیها با انگلیسها میجنگیدند -در [سال] ۱۹۱۸؛ قریب صد سال پیش- یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبهها گرم میگرفت، صحبت میکرد، با همه آشنا بود، با همه رفیق بود؛ بعد که انگلیسها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند و آخرین جا نجف بود که وارد نجف شدند، خبر رسید به طلبهها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است!
اگر بخواهیم پروژه نفوذ فرهنگی را به عنوان یک پدیده استعماری نوین تعریف کنیم در برخی از قسمت ها با یکسان سازی فرهنگی نیز مواجه میشویم که هر روی این مفاهیم یعنی هم نفوذ و هم یکسانسازی فرهنگی در یک نمای کلی برمیگردد به جریان نفوذ غرب در قرن بیستم به بعد در کشورهای جهان سوم و خاورمیانه که تئوریزه شدن همان عملیات و جنگهای جهانی است، که قبل از آن در غالب جنگهای تمدنی و صلیبی مطرح بوده و حتی امروزه هم هست. نفوذ فرهنگی برای هدایت، رهبری و بسترسازی فعالیتهای دشمن در آن کشور صورت میگیرد و درصدد بوده تا بنیانهای فرهنگی یک ملت با دین، ایدئولوژی و مذهب را منحرف نماید و از درون تخریب کند. نمونههای تاریخی فراوانی میتوان برای این موضوع در تاریخ جهان و ایران نام برد و به آن اشاره کرد. شباهتهای تاریخی در جریان نفوذ فرهنگی بسیار درسآموز و پند دهنده است. نکتهای که رهبر معظم انقلاب مکرر به آن اشاره کردهاند -مسأله نفوذ فرهنگی- شاید هیچگاه مانند امروز در جامعه ما به عنوان یک موضوع چالشی و بحثبرانگیز مبدل نشده بود. خصوصاً بعد از مسأله برجام میتوان گفت یکی از عمده ترین مباحث مطرح در جامعه فکری، فرهنگی و نخبه ما که اذهان مختلفی را به خود درگیری ساخته است، همین نفوذ فرهنگی است که خود را در اشکال مختلف نمایان ساخته و میسازد و این مختص یک فرهنگ خاص و یک ایدئولوژی ویژه نیست.
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ متن ذیل گزیده ای از بیانات امام خامنه ای در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج، ۱۳۹۴/۹/۴ است که طی آن ایشان به خاطره ای پیرامون پروژه نفوذ دشمن در بیت یکی از مراجع قم اشاره می نمایند:
«به «نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی است. نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دمودستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهرهی آرایششده، بزکشده، با ماسک در مجموعهی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالیکه او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کماهمّیّتترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را اینجور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را اینجور انجام بدهید؛ یعنی تصمیمسازی. در همهی دستگاهها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاههای سیاسی نیست، دستگاههای روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته. مرحوم آقای آسیّد حسن تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن بیرجند بود، رفته بود در بیرجند مانده بود؛ ملّای خیلی بزرگی بود، اگر در قم یا نجف میماند، حتماً مرجع تقلید میشد؛ مرد بسیار دانایی بود. ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت آنوقتی که عراقیها با انگلیسها میجنگیدند -در [سال] ۱۹۱۸؛ قریب صد سال پیش- یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبهها گرم میگرفت، صحبت میکرد، با همه آشنا بود، با همه رفیق بود؛ اسمش را هم ایشان میگفت؛ من یادم نیست. گفت بعد که انگلیسها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند و آخرین جا نجف بود که وارد نجف شدند، خبر رسید به طلبهها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است! گفت من باور نکردم؛ گفتم مگر میشود چنین چیزی؟ بعد میگفت در بازار حُوِیش -بازار معروفی است در نجف- داشتم میرفتم، دیدم هفت هشت ده نفر افسر انگلیسی و نظامی انگلیسی سوار اسب دارند میآیند -آنوقت با اسب رفتوآمد میکردند- یک افسری هم جلویشان است؛ خب، من کنار واایستادم که اینها بیایند رد شوند؛ وقتی رسیدند به من، دیدم آن افسری که جلو بود، از آن بالا گفت: آقای آسیّد حسن، حالت چطور است! نگاه کردم دیدم بله، همان آقایی است که نوکر فلان مرجع بود؛ سالها ما این را میدیدیم. گاهی نفوذ اینجوری است؛ نفوذ شخصی است؛ وارد خانهی کسی، وارد دستگاه کسی میشوند. در دستگاههای سیاسی هم الیماشاءالله از این قبیل وجود داشته است؛ امروز هم ممکن است باشد؛ البتّه خطرناک است.»
لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/0foJn
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو