تبلیغات کلیشه‌ای و مناسبتی معمولا تصویری از شخصیت‌های مهم تاریخ نشان می‌دهند که خیلی ناقص است؛ تنها یک بعد خیلی کوچک از زندگی فرد را مورد توجه قرار می‌دهند که به کسی بر نخورد. و هر ساله تنها همان را تکرار می‌کنند. تا جایی که گویی اصلا آن فرد هیچ کار دیگری در زندگی نکرده است!

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ درباره شهید بزرگوار آیت الله دکتر بهشتی هر چه بگوییم کم گفته‌ایم؛ «یك ملت بود برای این ملت ما»؛ این جمله معروف امام خمینی(ره)، بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در وصف سید شهیدان انقلاب، آیت الله بهشتی است که همه وجود خویش را وقف اسلام کرد و در این راه نیز به شهادت رسید. از این روی در تاريخ‌ هر كشور و ملتی، چهره‌های برجسته‌ای هست كه‌ شناخت‌ آنها برای فهم‌ و درك‌ هويت‌ تاريخی‌ و فرهنگی‌ هر جامعه‌ بدون‌ آنها ممكن‌ نيست‌. شهيد مظلوم دكتر‌ بهشتی از چهره‌های درخشان فكری و سياسی اين مرز و بوم بود كه انقلاب اسلامی ايران به تاريخ اسلام هديه كرده است.

تبلیغات کلیشه‌ای و مناسبتی معمولا تصویری از شخصیت‌های مهم تاریخ نشان می‌دهند که خیلی ناقص است؛ تنها یک بعد خیلی کوچک از زندگی فرد را مورد توجه قرار می‌دهند که به کسی بر نخورد. و هر ساله تنها همان را تکرار می‌کنند. تا جایی که گویی اصلا آن فرد هیچ کار دیگری در زندگی نکرده است!

قطعا این قسمت از زندگی بزرگان نیز مهم است، اما نکته انحرافی،  توقف و درجازدن بر آن است. مثلاً از امام علی(علیه السلام) فقط به کیسه خرما و نیمه شب و یتیمان اشاره می‌شود. از امام خمینی(رحمة الله علیه) تنها گذاشتن کاغذ روی لیوان آب نیمه برای استفاده‌ی بعدی، را اشاره می‌کنند.
یا درباره شهید بهشتی هم چند خاطره اخلاقی صرف. و درباره باقی افراد نیز. گویی اصلا تمام دشمنی غرب با امام خمینی و تمام توهین‌ها، ناسزاها، جسارت‌های BBC و CNN و سران غرب و ضد انقلاب‌های وطنی، بابت همین یک کاغذ بوده است!

همین ماجرا برای من درباره شهید بهشتی مطرح بود. چرا ایشان اینقدر مورد تخریب واقع می‌شده است؟ آنچه مشهور شده است در تبلیغات کلیشه‌ای، یک سری خاطره‌ی اخلاقی است که برای همه خوشایند است! حتی یک کافر ملحد! پس چرا ایشان آن هنگام اینقدر مورد آزار و اتهام و ناسزا قرار می‌گرفت؟

می‌خواهم با اشاره به چند صحبت منتشره از ایشان، محورهای اصلی این تهاجمات به ایشان را بگویم. 

نکته‌ی اول اعتقاد به «مکتب» و ایستادگی بر سر آن است.  به عنوان نمونه این سخنرانی در بهمن ۵۸ را ببینید. از خط امام و تقابلش با خط سازش می‌گوید. انواع خط سازش را برمی‌شمارد و تضادش با خط را شرح می‌دهد. نکات بدیع زیادی دارد.

در جایی می‌گوید:

«خط امام از نظر ایدئولوژیک ، معنی خطی که اسلام اصیل را با اندیشه‌ی باز می‌شناسد و می‌پذیرد و عمل می‌کند و نمی‌ترسد به او بگویند مرتجع امل یا مرتجع و نمی‌ترسد که به او بگویند آدمی است که خیلی روشن‌فکر شده.

نه از برچسب روشن‌فکر منحرف می‌ترسد، نه از برچسب ارتجاع، مسلمان است و نه اندیشه‌ی التقاطی را می‌پذیرد و به نام اسلام به این و آن تفهیم می‌کند و نه تصورات و اوهام و خرافاتی را که به نام اسلام در زندگی مسلمان‌ها رخنه کرده و اصولا در اسلام ریشه نداشته می‌پذیرد.

نه خرافی و ظاهربین است، نه دچار انحراف اندیشه‌های التقاطی می‌شود. نه با این می‌سازد، نه با آن؛ سازشکار نیست. مسلمان خط امام از نظر ایدئولوژیک نه با خرافیون سازشکاری نشان می‌دهد و نه با التقاطیون سازشکاری نشان می‌دهد.»
یا این نامه خصوصی شهید بهشتی به حضرت امام را ببینید. متن کامل این نامه که اسفند ۵۹ نوشته شده، تازه منتشر شده است. یک نامه‌ی استراتژیک برای انقلاب است. از تقابل دو جریان سخن می‌گوید.

جریاناتی که امروز هم هستند و فردا هم خواهند بود. یکی از دعواها و مشکلات اصلی انقلاب اسلامی را در این نامه به خوبی شرح می‌دهد. کلش را بارها و بارها باید خواند. اما بخش‌هایی از آن:

«دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه‏ ی شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏شود . یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت‏ باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏ ها و برداشت‏های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند و گفته‏ ها و نوشته‏ ها و کرده‏ ها براین موضوع بینابین گواه …

بینش اول به نظام و شیوه‏ ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد.

بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می‏کشاند که خود به خود درها را به روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می‏گشاید…

هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در راس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسؤولیت‏ها را برعهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنه‏ ها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفته‏ اند، این اقلیت مؤمن که اگر حمایتش کنند می‏رود که اکثریت ‏شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس می‏کنند که با چماق ارتجاع می‏کوبندشان و با کارشکنی‏های رنگارنگ سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آن‏ها می‏شوند، با استظهار به ستون پنجم دشمن که در همه‏ ی این سازمان‏ها جا خوش کرده‏ اند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسؤولان امروز و دیروز…

اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد…

این اختلاف به خصوص در مورد رعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کارها و در برخورد قاطع با جریان های انحرافی است…»

اینها به خوبی نشان می‌دهد که چرا ایشان مورد هجمه و تهمت و ناسزا بوده‌اند!
و مشخص می‌کند امروز هم، اتفاقا چه کسانی از طرف لیبرال‌ها و غرب گراها و منافقین و فتنه‌گران و غربی‌ها مورد هجمه قرار می‌گیرند!

نکته‌ی دوم تکیه بر بدنه‌ی مردمی و مستضعفین و حمله به عده‌ای از اشراف و مدعیان پر سر و صدا است.

حمایت واقعی و قاطع از مردم و حمله بر کسانی که فقط رسانه دارند!

این سخنان شهید بهشتی که به حق تناسب بسیار شدیدی با فتنه ۸۸ دارد، را بخوانید.
ایشان می‌گوید:
«ما هم موضع خودمان را مکرر گفته ایم. گفته ایم قلدرها و مستکبرهای دنیا و چپاولگرهای دنیا هر چه دلشان می خواهد به ما فحش بدهند. ما می دانیم که دل محرومان جهان مالامال از عشق به این انقلاب است و قلب شان در عشق به این انقلاب می تپد. و اما از نظر داخلی؛ برادرها و خواهرها! ما یک ۳۰ میلیون داریم، یک ۵ میلیون داریم و یک ۱ میلیون. آن ۱ میلیون هیچ وقت نمی تواند از ما راضی شود. متأسفانه آن ۱ میلیون هم زبانش خیلی دراز است، امکانات تبلیغاتی اش هم خیلی زیاد است، همه جا می خواهد خودش را به عنوان وکیل این ۳۶ میلیون معرفی کند!»

دكتر بهشتی استراتژيست انقلاب بود و سيره و انديشه اين شهيد مظلوم ناشی از ايدئولوژی اسلام بود، او از تبار ابوذر و عمار بود كه در راه اسلام شهيد شد كه امروز همه ملت ايران و ياران از وی به‌ سيدالشهدای انقلاب اسلامی ياد می‌كنند.

در حقيقت ملت ایران و همه مردم آزاده و دل آگاه جهان، اين شهيد را با عناوينی همچون‌ شهيد مظلوم، يك ملت، پاره تن امام، سيدالشهدای انقلاب اسلامی، داشتن انديشه پويای اسلامی، مجتهد متفكر، شخصيت كم‎نظير، يك سرمايه، مبتكر، شخصيت جهانی و انقلابی، مظهر ابتكار، شجاع، فرد مجتهد، متدين، علاقه مند به ملت، اسلام و بدرد بخور برای جامعه، سياستمداری لايق و... می شناسند.

** سیمای سید شهیدان انقلاب از منظر یاران

* بهشتی خاری بود در چشم دشمنان اسلام

از اين روی، بعد از حادثه هفتم تيرماه ۱۳۶۰و شهادت آيت‌الله بهشتی و همراهان او، امام خمينی(ره) در صبح روز هشتم تيرماه در ديدار قشرهای مختلف مردم در‌خصوص شخصيت آيت‌الله بهشتی و ارزش وجودی همه شهدای فاجعه هفتم تيرماه مطالبی بيان فرمودند كه در صحيفه امام‌، جلد ۱۴ صفحات ۵۱۸ و ۵۱۹‌ بر اهميت اين مسأله تأكيد شده است.

امام راحل در اين سخنرانی تصريح كردند: «البته اين پيشامد برای همه ملت ما ناگوار بود و يك اشخاصی كه برای خدمت‌، خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند، اشخاصی بودند كه آن‌ قدری‌ كه من از آنها می‌شناسم از ابرار بوده‌اند، از اشخاص متعهد بوده‌اند كه در رأس آنها مرحوم شهيد بهشتی است. ايشان را من بيست سال بيشتر می‌شناختم، مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه من راجع به ايشان متأثر هستم‌، مظلوميت ايشان در اين كشور بود. من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متدين، علاقه‌مند به ملت، علاقه‌مند به اسلام و به دردبخور برای جامعه خودمان می‌دانستم».

همچنين امام راحل در پيامی‌ ديگر كه در ۹ تيرماه 60 يعنی دو روز بعد از فاجعه صادر كردند، آيت‌الله بهشتی را شهيد مظلومی ناميدند كه خاری بود در چشم دشمنان اسلام كه امام راحل در اين پيام تأكيد نمودند؛ «ملتي که براي اقامه عدل اسلامي و اجراي احکام قرآن مجيد و کوتاه کردن دست جنايتکاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادي قيام نموده است، خود را براي شهادت و شهيد دادن آماده نموده است و به خود باکي راه نمي‌دهد که دست جنايت ابرقدرت ها از آستين مشتي جنايتکار حرفه‌اي بيرون آيد و بهترين فرزندان راستين او را به شهادت رساند... بگذار اين ددمنشان که جز به من و ماهاي خود نمي‌انديشند، عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاي آزاد جوار معشوق برسانند... عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه از اسلام و قدرت معنوي آن و نه از ملت مسلمان و انگيزه فداکاري اطلاعي نداريد. شما ملتي را که براي سقوط رژيم پليد پهلوي و رها شدن از اسارت شيطان بزرگ ده ها جوان عزيز خود را فدا کرد و با شجاعت بي مانند ايستاد و خم به ابرو نياورد، نشناخته‌ايد...شما تا توانستيد به فرزندان اسلام چون شهيد بهشتي و شهداي عزيز مجلس و کابينه با حربه ناسزا و تهمت‌هاي ناجوانمردانه حمله کرديد که آن ها را از ملت جدا کنيد و اکنون که آن حربه از کار افتاده و کوس رسوايي همه‌تان بر سر بازارها زده شده در سوراخ ها خزيده و دست به جناياتي ابلهانه زده‌ايد که به خيال خام خود ملت شهيد پرور و فداکار را با اين اعمال وحشيانه بترسانيد و نمي‌دانيد در قاموس شهادت واژه وحشت نيست... ملت ايران در اين فاجعه بزرگ 72 تن بيگناه به عدد شهداي کربلا از دست داد... ملت عزيز، اين کوردلان مدعي مجاهدت براي خلق، گروهي را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صديق خلق بودند، گيرم که شما با شهيد بهشتي که مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و به خصوص شما بود، دشمني سرسختانه داشتيد، با بيش از 70 نفر بيگناه که بسياري‌شان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد؟ جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف کنان چپاولگران شرق و غرب مي‌باشيد. ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم که هر يک براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند. ما گرچه برادران بسيار متعهدي را از دست داديم که بودند و براي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجره‌اي ثمر بخش به شمار مي‌رفتند، ليکن سيل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال به خداي بزرگ هر کمبودي را جبران خواهد کرد... رحمت خدا و درود بي‌پايان ملت بر شهداي انقلاب از پانزده خرداد 42 تا 7 تير ماه 60 و سلام و تحيت بر مظلومان جهان و مظلومان ايران در طول تاريخ».

* بهشتی، شخصيتی كم ‎نظير و يك سرمايه بود

بر اين اساس، همچنين حضرت آيت‎الله خامنه‎ای، رهبر معظم انقلاب درخصوص شخصيت آيت‌الله بهشتی و ارزش وجودی اين شهيد فرمودند،«شهيد بهشتی مجموعه‌ای از خصلت‌های پسنديده و نيك بودند و من شخصاً تا به ‌حال فردی مثل آقای بهشتی در گذشته و در حال نديده‌ام. شهادت آقای بهشتی واقعاً مكمل شخصيت ايشان بود و مرگ طبيعی مسلماً برای ايشان ناچيز بود. وقتی آقای بهشتی زنده بودند، از همه توان و ظرفيت خودشان برای اعتلای اسلام استفاده كردند و شهادتشان هم همين‌گونه و برای اعتلای اسلام مؤثر بود.

در حقيقت لطافتی در وجود ايشان بود كه همه را جذب می‌كرد. خشونت، بدی و بدخواهی در وجودشان نبود. كسی را نمی‌رنجاندند و بسيار مهربان بودند. واقعاً آقای بهشتی يك شخصيت كم‎نظير و يك سرمايه بودند.

به‌ طور كلی آقای بهشتی فردی اعجاب‌انگيز بودند و توانايی‌های وافری داشتند. ‌مرحوم بهشتی همچنين بسيار محاسبه‎گر بودند، يعنی جريانات را به تصادفات و اتفاقات واگذار نمی‌كردند. يكی ديگر از خصوصيات ايشان اتكا به نفس بود و يكی ديگر از خصوصيات مديريت جمعی ابتكار است و شهيد‌بهشتی به اعتراف دوستان و دشمنان آدمی بسيار مبتكر بودند.

در حقيقت ايشان مظهر ابتكار بودند و هميشه حرف و پيشنهاد نو داشتند و خيلی اوقات حرف و پيشنهاد ايشان محور بحث و فعاليت جمع می‌شد. از خصوصيات بارز آقای بهشتی كه می‌توان جزو خصوصيات ذاتی ايشان به ‌حساب آورد، شجاعت ايشان بود. ايشان از برخورد واهمه نداشت و با عوامل نادرستی كه در روحانيت آن ‌زمان وجود داشت و جزو سنت نيز شده بود، برخورد می‌كرد. من بعد از شهادت آقای شهيد‌‌بهشتی بارها اين را به دوستان نزديكمان گفته‌ام كه ايشان از جمله شخصيت‌های جهانی و انقلابی بودند».
 
بدینسان از گزيده بيانات و سخنرانی‌های امام خمينی‌(ره) و مقام معظم رهبری می‌توان چنين برداشت نمود كه شهيد‌ مظلوم يكی از معماران بزرگ تجديد بنای تفكر انقلابی و تشكيلاتی انقلاب اسلامی ايران بود كه در زير لوای رهبری امام امت به هدايت انقلاب در جهت اسلام پرداخت و در همين راه سرانجام خون پاكش در راه تداوم بخشيدن به انقلاب و رسوا كردن چهره اهريمنان و منافقان بر خاك ريخته شد.

در پایان ذکر خاطراتی از آن شهید بزرگوار که برگرفته از کتاب«صد دقیقه تا بهشت» می باشد را به رسم گرامیداشت یاد آن پرچمدار حقیقت و علمدار ولایت مغتنم می شماریم:

طلبه جوان هر روز می‌رفت دبیرستانها درس انگلیسی می‌داد. پولش هم می‌شد مایه امرار معاش. می‌گفت اینطوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه رو بهتر می‌فهمم و با شجاعت بیشتری می‌تونم نقد کنم. بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی می‌کرد.
از بهشتی پرسید؛ روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می‌تونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیه‌اش به علوم حوزوی باشه. گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمی‌ده.
***
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتی‌شناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید.
***
بنی‌صدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنی‌صدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. بهشتی می‌گفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه.
***
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست‌وزیری می‌خوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم، انگشت می‌گذاشت روی نکات مثبت.
***
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا می‌گیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می‌چسبه!
بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کنه نه دروغ!
***
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.
***
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
***
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...
***
مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.
***
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.
***
رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آورده‌بودند. جا نبود. بیرون شعار می‌دادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه آمده‌اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت...
***
با بی‌ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان اینطور حرف بزنی.
هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بی‌ادبی مورد انتقاد قرار بدیم.
***
اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی می‌خواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعه‌ام متعلق به خانواده است.
نرفته بود. «بابا آب داد». بنویس پسر بابا!
راهش پررهرو باد