خطی که از سال های آغازین جنگ به دنبال آن بود که از راه کسب یک پیروزی ، در پی دستیابی به آتش بس از طریق مذاکرات سیاسی باشد،همان خطی بود که برای حصول به این هدف،برای مذاکره با غرب و به خصوص با آمریکا،روز شماری می کرد.اینان گر چه می دانستند که این سیاست در تضاد کامل با خط امام و مبانی تفکرات انقلابی حاکم بر جمهوری اسلامی است اما برای دستیابی به هدف خود از هیچ تلاشی فروگذار نکرده،حتی حاضر شدند تا جام زهر قبول قطعنامه را به امام خمینی (ره) تحمیل کنند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما» ؛ حجت السلام میر باقری در این باره می گوید: باید به دنبال جریان های فکری باشیم که در آن زمان به دنبال کنار آمدن با غرب بودند و ادامه تعارض انقلاب اسلامی و جبهه مقابل را لازم نمی دانستند…به نظر من علت اصلی {تحمیل} جام زهر،شکاف ایدئولوژیکی بوده است که در بدنه طرفداران و برخی از یاران امام وجود داشته اما در آن زمان شفاف نبوده است.(روزنامه ایران،ویژه نامه سالروز پذیرش قطعنامه598-27تیر89ص11)

در مردادماه 1363 ،سفر آقای گنشر(وزیر خارجه آلمان) به ایران،به عنوان سفر اولین وزیر خارجه یک کشور اروپایی به ایران،حائز اهمیت تلقی می شد.وی در ایران با مسئولان و مقامات سیاسی و اقتصادی مذاکراتی انجام داد و پس از بازگشت به آلمان اعلام کرد آنچه که در اروپا در مورد ایران تصور می شود،با واقعیات موجود در ایران تفاوت زیادی دارد.
متعاقب سفر گنشر و بحث و بررسی هایی که پیرامون آن انجام گرفت،برای نخستین بار بحث های جدیدی در رسانه های غربی درباره جناح بندی های سیاسی داخل کشور و نظریات مختلفی که در میان جناح ها در مورد مسائل سیاسی و اقتصادی و به ویژه جنگ و ادامه آن وجود دارد،در گرفت.در همین روند،وزیر خارجه ژاپن در دیدار با طارق عزیز ( وزیر خارجه عراق ) با اشاره به اندیشه های متفاوتی که در ایران در مورد جنگ وجود دارد ، به وی گفت: در ایران دو گروه سرسخت و میانه رو با دو دیدگاه مختلف وجود دارد.دسته دوم که امیدوار است جنگ از راه های مسالمت آمیز پایان یابد،برای برقراری صلح،به ژاپن و کشور های غربی نزدیک شده است و ژاپن فکر می کند تشویق گروه میانه رو در ایران می تواند به پایان یافتن جنگ منتهی شود.(آرامش و چالش،پیشین،ص263)

برای زمینه سازی جهت برقراری رابطه با آمریکا و آماده کردن افکار عمومی مردم برای پذیرش این مسئله ،آقای هاشمی در فروردین 1362 ، به امام خمینی پیشنهاد می دهد که شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی از رسانه های دولتی پخش نشود ! آقای هاشمی سپس در یادداشت مورخ 16 فروردین 62 خود مدعی می شود که امام با این پیشنهاد موافقت کرده است.(همان،ص24)

اما یادداشت مورخ 16 شهریور 1362 آقای هاشمی ( یعنی 5 ماه بعد ) حکایت از آن می کند که ادعای قبلی ایشان صحت نداشته است . وی می نویسد: سفیر روسیه آمد. سلام رهبران اتحاد جماهیر شوروی را آورد.خواستار تحسین ( بهبود ) روابط و از شعار مرگ بر شوروی گله داشت(همان،ص 263)

از سوی دیگر،می دانیم که هر هفته در مراسم نماز جمعه تهران که به طور مستقیم از صدای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش می شود،شعارهای کوبنده مرگ بر آمریکا مردم – به ویژه در طی دوران جنگ تحمیلی – هیچگاه قطع نشده که این نیز دلیل دیگری بر عدم صحت ادعای جناب آقای رفسنجانی می باشد.اما آقای هاشمی که می خواهد به هر نحوی شده،شعار مرگ بر آمریکا حذف شود تا راه برای برقراری رابطه با شیطان بزرگ هموار گردد،در تاریخ 11 اسفند 1363 در جلسه ای با حضور دکتر ولایتی ، اظهار می دارد : نظر من این است که در صورت پیروزی در عملیات ( علیه عراق ) ، امام دستور بدهند که شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی ، از موضع قدرت حذف شود.( هفته نامه شهروند امروز-4شهریور 1386،ص 48)

و البته ایشان فراموش کرده که سال قبل از آن ادعا کرده بود که امام خمینی با این پیشنهاد موافقت کرده است!
حجت السلام سید حمید روحانی در تحلیل این موضع آقای هاشمی می گوید:آقای هاشمی طبق قرائن و دلایلی ، مخالف شعار مرگ بر آمریکا و مقابله با آمریکا،بودند.ایشان همواره به دنبال این بودند که جمهوری اسلامی را به سوی سازش با آمریکا بکشاند.(هفته نامه پنجزه-26 فروردین1391،ص18)

هاشمی در یادداشت 18 اسفند 64 خود می نویسد: آقای سعید رجایی خراسانی،نماینده ایران در سازمان ملل،آمد.گفت که آمریکایی ها برای اصلاح روابط زیاد مراجعه می کنند.گفتم امیدوارشان کند! سفیر آمریکا در واتیکان،با ایشان دو بار در این خصوص تماس گرفته است.( امید و دلواپسی،پیشین،ص 442)

عباس سلیمی نمین(مدیر دفتر مطالعات تاریخ ایران ) نیز در سخنانی می گوید: هاشمی اصلا جرئت نمی کرد که در زمان امام (ره) حرف از رابطه با آمریکا بزند و این را به صورت مخفیانه پیگیری می کرد.مثلا آنچه که در رابطه مسئله مک فارلین پیش آمد و وی با مخفی کردن واقعیات از امام ، در صدد مذاکره بود که البته موضوع لو رفت(هفته نامه 9 دی،26فروردین،1391،ص13)…ایشان در قضیه گروگانگیری حزب الله در لبنان،از حزب الله استفاده ابرازی کرد و بعد هم خود را به عنوان میانجی وارد کرد تا بتواند مستقیم با آمریکایی ها ارتباط بگیرد که البته این قضیه یعنی ماجرای مک فارلین،لو رفت.(همان.ص13)

محسن رضایی نیز در پاسخ به این سوال کهعلت سفر مک فارلین به ایران چه بود؟ ” می گوید: ایران در حقیقت علائمی را از آمریکا دریافت کرده بود که آنها می خواهند راهی را برای مذاکره با ایران باز کنند.این مسئله را محسن کنگرلو که در دفتر آقای میر حسین موسوی کار می کرد،به آقای هاشمی رفسنجانی گزارش داد و ایشان نیز وی را تشویق به ادامه کار کردند.(جنگ به روایت فرمانده.پیشین.ص170)

دکتر حسین کچوییان (استاد دانشگاه) نیز درباره این ماجرا اظهار می دارد: آقای هاشمی تنها با کمک دولت { میر حسین موسوی } و بدون آگاهی یا مشاوره با دیگر مسئولان بالای کشور یا حتی اطلاع رهبری کبیر انقلاب،به شکلی باور نکردنی و بر خلاف سیاست های اصولی نظام ،به اقدام مخاطره آمیز و مسئله دار ارتباط گیری با آمریکا و دعوت مقام بالای امنیتی آمریکا { مک فارلین } به عنوان نماینده ریگان { رئیس جمهور آمریکا } به کشور ،دست زد…(هفته نامه پنجره،26 فرودین1391،ص 16 ) از زمان ماجرای مک فارلین که آقای رفسنجانی بدون آگاهی دیگر مسئولان بالای کشور اقدام به ارتباط گیری با آمریکا یی ها نمود – و نهایتا با مداخله حضرت امام این ماجرای خطرناک ناکام ماندآمریکایی ها سیاست های خود را بر یافتن سیاستمداران به اصطلاح معتدل و میانه رویی از نوع وی متمرکز کردند.( هفته نامه پنجره،26 فرودین1391،ص 16)

آقای هاشمی در یادداشت 2 خرداد 1365 می نویسد: آقای کنگرلو آمد و اطلاع داد که پس فردا هیئت آمریکایی وارد می شوند.درباره کیفیت کنترل آنها و مسائل گروگان ها و چیزهایی که در مقابل آن باید بدهند،مذاکره شد.(اوج دفاع.پیشین،ص 106)

در روز 4 خرداد 1365 ، هیئت آمریکایی شامل رابرت مک فارلینRobert McFarlane ،اولیور نورثOliver North ،جورج کیوGeorge ،هوارد تیچرHoward Tychr ،امیرام نیرNir Amyram و رابط سیا،وارد تهران شدند.(آغاز تا پایان،پیشین،ص163)
مقام ایرانی در مذاکره با مک فارلین می گوید: قبلا موافقت شده بود که نورث به ایران بیاید و ترتیب کارها را بدهد و دستور کار جلسه را تنظیم نماید.(همان،ص 165)
پس معلوم می شود که جناب هاشمی از قبل در جریان آمدن هیئت آمریکایی ( به ریاست مک فارلین ) بوده و بر خلاف آنچه ایشان در سخنرانی 13 آبان 65 اظهار داشته و وانمود کرده است که از ورود آنها بی اطلاع بوده و اصلا قرار نبوده که هیئتی همراه با سلاح ها به ایران بیاید.برعکس ،ایشان در جریان کل ماجرا قرار داشته اند اما هنگامی که امام خمینی همه موسئولان کشوری را از ملاقات با آنها منع می کند،تظاهر می کند که از ماجرا بی خبر است!
محسن رضایی نیز در این رابطه اظهار می دارد که در این ماجرا،آن جزییاتی را که آقای هاشمی در جریان بودند،حضرت امام مطلع نبودند.(مرتضی صفار هرندی.رازهای دهه شصت.ص287)

رادیو بی بی سی در تاریخ 15 آبان 1365 ،اظهارات فرد هالیدی ( استاد مدرسه عالی اقتصاد لندن ) را چنین نقل می کند: به نظر می رسد که یک جناح میانه رو در ایران وجود دارد که مایل به بهبود روابط با غرب است.از جمله افراد این جناح،آقای هاشمی رفسنجانی است.خود او ماجرای سفر هیئت آمریکایی به ایران را در تاریخ 13 آبان اعلام کرد،اما نحوه اعلام این خبر با ضوابط حاکم در ایران ، بسیار ملایم بود.(ماجرای مک فارلین،پیشین،ص635)

روزنامه گاردین نیز در همین تاریخ 15 آبان می نویسد: اعزام مک فارلین نه تنها به قصد تسهیل آزادی گروگان ها صورت گرفته،بلکه بخشی از طرح بلند پروازانه امریکا برای تجدید روابط با کشوری بود که نفوذش در منطقه رو به افزایش است.
روزنامه ایندیپندت نیز نوشت،این ماجرا سبب شده است که تفرقه عمیقی که در رژیم آیت الله خمینی وجود دارد،علنی شود.رفسنجانی به عنوان رهبر جناحی شناخته شده که آماده است با آمریکا به معامله بپردازد.(همان،ص635)

برخی از صاحب نظران و و تحلیلگران معتقدند که آمریکا برای پایان دادن به جنگ،به دنبال تماس با (با صطلاح) میانه رو در داخل ایران بود(روند پایان جنگ،پیشین،ص37)ارزیابی آمریکایی ها این بود که مجموعه این رفت و امد ها به حذف جناح مخالف برقراری رابطه با آمریکابه محوریت رئیس جمهور وقت { حضرت آیت الله خامنه ای } – از صحنه سیاسی ایران خواهد انجامید.(رازهای دهه شصت،ص290)

آقای هاشمی در تاریخ 31 فرودین 1361 در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی با خبرنگاران داخلی و خارجی اظهار می دارد: در مورد آمریکا،ما فکر نمی کنیم تا قیامت باید روابطمان با این کشور قطع باشد ما اگر مطمئن شویم که آمریکا قصد شیطنت ندارد حاضریم روابط برقرار کنیم.آزادی اموال ایران در آمریکا یک اقدام حسن نیت تلقی خواهد شد.(دفاع و سیاست،پیشین،ص73)

ایشان در یادداشت 12 مهر 66 خود می نویسند: در جلسه سران قوا بحث دیگری مطرح شد که مذاکره را به جز با اسرائیل ممنوع نکنیم و آماده مذاکره حتی با آمریکا باشیم . قرار شد این بحث را با امام مطرح کنیم( همان،ص 301)

معلوم نیست که جناب رفسنجانی در فاصله 31 فروردین تا 12 مهر 66 چه مطلب مثبتی از سوی آمریکایی ها مشاهده کرده بود که مجددا بحث مذاکره با آمریکا را در جلسه سران قوا مطرح کرد؟ آیا در این فاصله آمریکا اقدام به آزاد سازی اموال ایران کرده بود ؟ ! آیا جناب هاشمی پیام 6 مرداد 66 امام خمینی را نشنید که فرمودند : امروز فریاد برائت ما از مشرکان و کافران فریاد از ستم ستمگران و فریاد امتی است که جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در راس آنان آمریکا و اذناب آن به لب رسیده است و خانه و وطن و سرمایه اش به غارت رفته است…. مسلمانان جهان با همراهی نظام جمهوری اسلامی ایران عزم خود را جزم کنند تا دندان های آمریکا را در دهانش خرد کنند و نظاره گر شکوفایی گل آزادی و توحید و امامت جهان نبی اکرم باشند.(صحیفه امام،جلد 20،ص 317 و 330)

آیا ایشان ندیدند که دست نشاندگان آمریکا در عربستان سعودی 400 نفر از حجاج ایرانی را به خون کشیدند ؟ آیا پیام 12 مرداد 66 امام خمینی به مناسب کشتار زائران ایرانی را نشنیدند که فرمودند : ما همه این جنایت ها را به حساب آمریکا گذاشته ایم و به یاری خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهیم رسید.مگر هلی کوپتر های آمریکایی در تاریخ 30 شهریور 66 با شلیک موشک یک کشتی تجاری ایران را در خلیج فارس غرق نکردند ؟ به راستی جناب هاشمی رفسنجانی چطور توانستند با دیدن این همه جنایت و خباثت از سوی آمریکا باز هم بحث مذاکره با آمریکا را با در جلسه سران قوا مطرح کنند؟! می توان حدس زد که تنها کسی که از چنین فکری حمایت می کرده فقط خود ایشان بوده است چرا که حضرت آیت الله خامنه ای ( رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع ) در اجتماع بزرگ سپاهیان حضرت محمد (ص) در اصفهان در تاریخ اول آذر 66 می فرمایند : ما هیچ وقت انتظار نداشتیم که آمریکا با ما آشتی کند این بسیار ساده لوحانه است که کسانی خیال کنند اگر ما به آمریکا لبخند زدیم او از دشمنی با ما چشم می پوشد.آمریکا وقتی دست از دشمنی با ملت ایران بر می دارد که ما از ایمان،شرف،حیثیت اسلامی و قرآن دست بکشیم.(تکاپوی جهانی برای توقف جنگ،پیشین،ص84)

به نظر می رسد که علی رغم مخالفت های مستمر امام خمینی با موضوع تماس و ارتباط گیری با آمریکا،آقای هاشمی در خفا همچنان به تلاش های خود برای ارتباط گیری با شیطان بزرگ ادامه می داد و اعتنایی نیز به فرمایشات امام نداشت.در این راستا،جورج شولتز ( وزیر خارجه آمریکا ) در تاریخ 15 تیر 1367 ، اظهار داشت: ایران در سال گذشته چند بار به طور غیر مستقیم با آمریکا تماس گرفته و مقام های بلند پایه ایران این تماس ها را در زمان های گوناگون و از طریق کانال های مختلف برقرار کرده اند.(محمد درودیان،پایان جنگ،ص104)
آقای رفسنجانی در فرودین ماه 1391 در دیداری که با مسئولان فصلنامه مطالعات بین المللی داشت،با اشاره به نامه ای که در سال 67 ، در اواخر عمر امام خمینی به ایشان نوشته بوده،اظهار می دارد که در آن نامه گفته بود : آمریکا قدرت برتر دنیاست.مگر اروپا با آمریکا،چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم،چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟.( روزنامه ایران،16 فروردین1391)

دکتر کچوییان با اشاره به این موضوع می گوید: افشای ارسال نامه هفت ماده ای به حضرت امام در اواخر عمر شریف ایشان طی مصاحبه اخیر آقای رفسنجانی ،که یک ماده مهم آن مربوط به درخواست از رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای اقدام در جهت رفع موانع مذاکره با آمریکا می باشد،تنها از این جهت اهمیت دارد که نشان می دهد این موضوع از دید آقای رفسنجانی و طرح های وی برای آینده به چه میزان و تا چه حدی جنبه کانونی و راهبردی دارد. در واقع همان طوری که این نامه و پیش از آن رسوایی مک فارلین ،یا بسیاری از تلاش های پنهان وی تا مصاحبه اخیر نشان می دهد،اهمیت این مقوله برای وی به اندازه ای است که به عنوان دغدغه ای دائمی هیچ گاه از پیگیری آن باز نایستاده است.(چرایی تکرار یک دیدگاه قدیمی از سوی هاشمی.پیشین،ص15.)

سردار سرلشکر سید حسن فیروز آبادی نیز در پاسخ به سوالی در خصوص مطرح شدن رابطه با آمریکا از سوی آقای هاشمی می گوید: امام با آن پیشنهاد آقای هاشمی رفسنجانی { در سال 67 } مخالفت کردند و به آن عمل نکردند و بعدا هم هیچ گاه این نظر مورد تایید مقام معظم رهبری قرار نگرفته و هرگز در دستور کار نظام نبوده است.( روزنامه ایران،22 فروردین1391)
اما آقای هاشمی از پاسخ منفی امام به این درخواست نا امید نمی شود و پس از رحلت امام و آغاز ریاست جمهوری خود ،مجددا همان مسیر را دنبال می کند.در این راستا ایشان ترکیبی را در دولت خود به کار می گیرد که مانعی بر سر راه این گونه تلاش های وی ایجاد نکنند. رادیو صدای آمریکا در تاریخ 30 مرداد 1368 می گوید: کابینه جدید ایران شامل 12 عضو تازه و ترکیب آن در برگیرنده افراد متحصص و روشنفکر است. یکی از مسئولیت های این افراد ، کمک به هاشمی رفسنجانی در ایجاد روابط بهتر با غرب است.(گروه 5+1 در ایران،پیشین،ص209)

دکتر جواد منصوری ( معاون سابق وزارت خارجه ) در این رابطه طی مصاحبه ای می گوید: در سال 1368 که آقای هاشمی رئس جمهور شد،بحثی مبنی بر برقراری ارتباط با دولت آمریکا توسط شورای عالی امنیت ملی مطرح شد و خصوصا آقای هاشمی شدیدا طرفدار این رویکرد بود و حتی مصوبه ای نیز در این مورد گذشت و نهایتا برای تایید،این مصوبه به مقام معظم رهبری ارسال شد ولی ایشان با مخالفت،موجب بازگشت این طرح شدند.( رمز عبور،ویژه نامه بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران،شهریور 1389،ص58)

مقام معظم رهبری در تاریخ 23 مرداد 68 در اجتماع گروهی از خانواده های شهدا و اسرا و مفقودین دفاع مقدس فرمودند: دولت آمریکا پس از رژیم اشغالگر قدس،منفورترین دستگاه حکومتی نزد ملت ایران است و تا هنگامی که آمریکا سیاست خود را بر دروغ و فریب و خیانت استوار کرده و حمایت از رژیم پلید صهیونیستی و ظلم به ملل مستضعف جهان را ادامه می دهد،امکان مذاکره و بر قراری روابط میان جمهوری اسلامی ایران و امریکا وجود ندارد و ما آن را شدیدا رد می کنیم.(بازسازی و سازندگی،پیشین،ص268)

کنت پولاک ( مدیر سابق بخش خلیج فارس در شورای امنیت ملی امریکا ) نیز در کتاب خود در این باره می نویسد: در سال 1990 ( 1369 ) عطاءالله مهاجرانی معاون رفسنجانی ، مقاله ای در روزنامه اطلاعات درج کرد{ مقاله مذاکره مستقیم } و پیشنهاد گفتگو با ایلات متحده را مطرح ساخت. تردیدی وجود ندارد که رفسنجانی از مهاجرانی به عنوان وسیله ای برای استتار استفاده کرده باشد تا ببیند که دیگران به چنین پیشنهادی چگونه پاسخ می دهند که البته خوب پیش نرفت… پاسخ این امر چنان منفی و خشمگینانه و متعصبانه بود که دفتر رفسنجانی ناچار شد مدعی شود که مقاله مذکور منعکس کننده نظرات رئیس جمهور نبوده است{!} اگر چه باور عمومی بر خلاف آن بود . حتی در ان موقع هم رفسنجانی کاملا دست بر نداشت و تسلیم نشد.وی در هر زمان که به شدت با مقاومت و تقابل افراطیون {1} و بیش از آنها با {آیت الله) خامنه ای روبرو می شد،عقب نشینی می کرد اما هر زمان که فکر می کرد امکان آن وجود دارد ، باز هم تفکر مذکور را مطرح می ساخت.(کنت پولاک،معمای ایران.روشنگران و مطالعات زنان،1388،ص 329)

جواد کریمی قدوسی ( عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی ) نیز خاطره ای را از سرلشکر فیروز آبادی چنین نقل می کند که : آقای سرلشکر دکتر فیروز آبادی می گفت: زمانی که آقای هاشمی رئیس جمهور بود.سه بار خواست در شورای عالی امنیت ملی همه را قانع کند به لزوم رابطه با آمریکا و به من گفت در شورای عالی امنیت ملی همه معتقدند و نظر دارند که باید رهبری در برابر آمریکا کوتاه بیاید و فقط شما مانده اید.من مخالفت کردم و این موضوع را به مقام معظم رهبری گفتم.اتفاقا آقای هاشمی خدمت حضرت آقا می رود و همین را می خواهد و به مقام معظم رهبری می گوید: شورای عالی امنیت ملی اتفاق نظر دارند که شما در برابر آمریکا کوتاه بیایید.اما حضرت آقا می فرماید : خیر،اجماعی در کار نیست.آقای فیروز آبادی خودشان به من گفته است که من مخالفم.این اواخر هم آقای هاشمی اعتراف کرد که ما می خواستیم با امریکا رابطه برقرار کنیم ولی رهبری نمی گذاشتند.( هفته نامه پرتو سخن،9 آذر 1390،ص4)
ظاهرا در منطق برخی افراد ،برای رسیدن به هدف مقدس!! برقراری رابطه با آمریکا،می توان حتی برای رهبری نیز حقایق را به گونه دیگری جلوه داد و حتما طبق اجتهاد آنان،این مسئله هیچ اشکالی شرعی نیز ندارد!!
اما برای پیاده کردن این نقشه ،باید نیرو های بسیجی و انقلابی از عرصه مدیریت اجرایی حذف شوند تا مانعی در سر راه برقراری رابطه با شیطان بزرگ پیش نیاید.
جواد منصوری ( معاون سابق وزارت خارجه ) در این رابطه می گوید: در سال 68 که آقای هاشمی رئیس جمهور شدند،دیدگاهشان این بود که نیرو های انقلابی را باید به مرور از کارهای اجرایی کنار گذاشت.(هاشمی می خواست نیرو هیا انقلابی حذف کند،پیشین،ص56)
اما هنگامی که آقای هاشمی در راستای سیاست به اصطلاح تنش زدایی،شروع به دادن امتیاز به شیطان بزرگ کرد،آنچنان که پیش بینی می شد،این سیاست نتیجه معکوس داشت.در این راستا ،عباس عبدی طی مقاله ای در سال 78 می نویسد: بیشترین فشار آمریکایی ها علیه ایران زمانی بروز یافت که بیشترین همدلی از جانب دولت قبلی { دولت هاشمی } نشان داده شد و حتی با کمک ایران، گروگان های آمریکایی در لبنان آزاد شدند.فشار های زمانی بود که مسلمانان لبنانی صد ها نفر آمریکایی را در لبنان کشتند و یا گروگان گرفتند.به همین دلیل افراد بسیاری نسبت به سیاست های منفعلانه خارجی در اوایل دهه 70 بشدت انتقاد دارند و معتقدند که آن سیاست ها جز این که از موضع ضعف اتخاذ شد ، هیچ ثمر دیگری برای ایران به یار نیاورد.( عباس عبدی،در مسیر آزادی،تهران.نگاه امروز 1378 ص115)
هاشمی خود طی مصاحبه ای در سال 1378 در این باره چنین اعتراف می کند: پیدا کردن گروگانگیران و یافتن راهی برای مذاکره با آنان طولانی و سخت بود،حزب الله لبنان در این راه به ما کمک کرد.ولی به محض این که قضیه تمام شد،آمریکا به جای این که به آن وعده هایی که داده بود،عمل کند ،طلبکار هم شد.( مسعود سفیری،گفتگو با هاشمی رفسنجانی تهران نشر نی.1378 ص 16)
محمد حسین قدیری ابیانه ( مشاور سابق آقای هاشمی ) نیز به این مسئله چنین اشاه می کند: هر کجا که آمریکا یی ها وعده داده بودند، عکس آن را برخورد کردند.به عنوان نمونه،انها برای پادرمیانی ایران برای آزادی گروگان های خود چقدر قول داده بودند،اما عملا بعد از آزادی گروگان ها،برخلاف قول های خود برخورد کردند.(محمد رحمانی،ویزه نامه میوه ممنوعه،ضمیمه هفته نامه 9 دی.9 مهر 1390،ص52)
متاسفانه آقای هاشمی هیچ گاه از این خلف وعده های شیطان بزرگ ،درس عبرت نگرفته است.به همین خاطر است که آمریکایی ها نیز از سیاست های ایشان حمایت می کنند.در این راستا سلیم نجیم ( خبرنگار نشریه الحوادث چاپ انگلستان ) در این مقاله به تاریخ 26 ژولای 1996 ( 4مرداد 1375) می نویسد: آمریکایی ها برای رویارویی با تندرو ها،از رفسنجانی حمایت کردند….رفسنجانی روابط مطلوبی با غرب برقرار نمود و هیچ گاه با حضور امریکا در خلیچ فارس به طور آشکار دشمنی نورزید.(الحوادث 26 ژولای 1996)
در اردیبهشت ماه 1381 ، روزنامه های دوم خردادی مدعی شدند که هیئتی از سوی هاشمی رفسنجانی با مقامات آمریکایی در قبرس مذاکراتی داشته است.حتی محسن میر دامادی ( نماینده سابق مجلس و از اعضای اصلی حزب مشارکت) گفت که حاضر است مدارک این مذاکرات را در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهد.(ویزه نامه میوه ممنوعه،ضمیمه هفته نامه 9 دی.نهم مهر 1390.ص72)
این خط مشی آقای هاشمی همچنان ادامه می یابد تا این که رادیو فردا( ارگان سازمان سیا ) در سال 1384 در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم می گوید: در صورت پیروزی هاشمی رفسنجانی ،برقراری رابطه با آمریکا از اولویت های سیاست خارجی اوست.در محافل طرفدار او گفته می شود که آمریکا آماده است با او در صورت انتخاب شدن،وارد معامله شود و او مطلوب ترین رئیس جمهور برای معامله با آمریکاست.(فاطمه رجبی.احمدی نژاد معجزه هزاره سوم.تهران.دانش آموز 1385.ص109)
دکتر کچوییان نیز در این باره می گوید: متاسفانه پس از ورود آقای رفسنجانی به رقابت های انتخاباتی سال 84 و شکست در آن،اختلافات ایشان با آقای احمدی نژاد ،موجب زاویه گیری وی نسبت به کلیت نظام گردیده است که از تبعات آن،موضع گیری های انتقادی وی در مواردی مختلف بر علیه سیاست های کلی کشوردر یک راستای هماهنگ و موافق با سیاست های امریکا بر علیه کشور – بوده است.( چرایی تکرار یک دیدگاه قدیمی از سوی هاشمی ،پیشین،ص15)
نمونه ای از این موضع گیری ها را روزنامه لوموند چاپ فرانسه به تاریخ 11 دسامبر 2007 ( 21 آذر 86) این گونه شرح می دهد: رفسنجانی که در اوایل سپتامبر 2007 به ریاست مجلس خبرگان برگزیده شد،اعلام می دارد که : در اینجا فضای حاکم،به مذاکره و گسترش و برقراری روابط تمایل دارد.شعار مرگ بر آمریکا دیگر سر داده نمی شود{!} و رهبران و مسئولان ما از این مسئله باخبرند.(لوموند11 دسامبر 2007 ،سیلگ هاریسون)

موضع گیری های آقای هاشمی به انجا می انجامد که جیمز وولسی ( از روسای سابق سازمان سیا ) طی مصاحبه ای در نیویورک در سال 1390 ،تصریح می کند که امکان تغییر رژیم در ایران وجود ندارد و تنها چیزی را که می توان به آن امیدوار بود،این است که افراد راس حکومت تغییر کنند.وی در ادامه می افزاید: امیدواریم کسی مانند هاشمی رفسنجانی به روی کار بیاید.{!}.(هفته نامه پرتو سخن،17 اسفند 1390،ص5)

و به راستی که این کلام امام خمینی را باید با آب طلا نوشت،آنجا که می فرماید : وقتی آمریکاچهار دفعه از یک کسی تعریف کند،مردم می فهمند این عیبی دارد که اینها از او تعریف می کنند.(صحیفه امام،جلد 17،ص250)
و بالاخره حجت السلام سید حمید روحانی نیز پیرامون ماجرای نامه هاشمی به امام چنین می گوید: اعلام موضع آقای هاشمی پیرامون مذاکره با آمریکا و برداشتن پرده از روی نامه ای که درباره آمریکا به امام نوشته بود، جای تقدیر و تحسین دارد،زیرا ما سالیان درازی بود که به این واقعیت پی برده بودیم که نامبرده به خط و راه و اندیشه امام باورمند نمی باشند،چنان که می دانیم نسبت به مقام معظم رهبری نیز تعبد ندارد و امروز می بینیم که خود او به این واقعیت اذعان کرد و نشان داد که بر خلاف یکی از اصول انقلابی امام که مبارزه آشتی ناپذیر با شیطان بزرگ است،از زمان های دور پایبند نبوده و تلاش داشته است تا امام را به سازش با ان ابر قدرت جنایت پیشه بکشاند.(هفته نامه 9 دی .اردیبهشت 1391ص 3)

منبع : کتاب راز قطعنامه ( پیاده سازی و انتشار : سایت دیدبان لر )

در همین زمینه بخوانید :

ـ درسی از تاریخ: آثار و تبعات تحمیل گری انقلابیون مادی گرا یا خودعمارپندار بر ولیّ حکومت اسلامی