هرقدر بر میزان تولید نفت در ونزوئلا افزوده شود، کشورهای امریکایی بیش از آن میزان نیازمندند و ونزوئلا به رقابت نفت شرق احتیاجی نداشت. در هر حال نمایندگان ونزوئلا که به صورت عجیبی برنامه مسافرت خود را در کشورهای شرق انجام داده بودند و تنها در ایران به‌طرز آبرومندی از آنها پذیرایی شد، در سال 1951 (1330 هـ . ش) دعوتی برای دول شرقی که دارای نفت هستند فرستادند تا نماینده خود را برای شرکت در کنفرانس کاراکاس تعیین و اعزام دارند.

 ونزوئلا مانند مکزیک از نخستین کشورهای نفت‌خیز امریکای جنوبی بود که کمی پس از ایران چاه‌های نفت آن مورد بهره‌برداری شرکت‌های امریکایی قرار گرفت. کاشفان اسپانیایی که در قرن شانزدهم میلادی وارد ونزوئلا شدند، دیده بودند سرخپوستان این سرزمین برای عایق‌بندی و تعمیر قایق‌های خود از نفتی که از زیر زمین به بیرون می‌تراوید، استفاده می‌کردند. دیکتاتوری به نام ژنرال گومز (Gomes) از اوایل قرن بیستم 1908 به مدت
27 سال تا 1935 بر این کشور که به تازگی از استعمار اسپانیا رهایی یافته بود، فرمان راند. گومز خودکامه‌ای بیسواد، سرکوبگر، خشن‌،‌ آزمند، پول‌دوست، زنباره، فاسد و رشوه‌خوار از هر نظر بود. گومز که نیاز به پول زیادی داشت، جانشین کاسترو دیکتاتور پیشین شد و سنگ‌پایه‌های یک رژیم دیکتاتوری نیرومند را ایجاد کرد تا سرمایه‌گذاران خارجی را به فعالیت در محیط امن و امان کشورش راغب سازد.

گومز با دیکتاتوری سرکوبگر خود فقط این خاصیت را برای ونزوئلا داشت که صنعت نفت را در آن کشور بالنده و جدی کرد. به‌رغم مشکلات بسیار و مطالعات ناامیدکننده در مسیر اکتشاف نفت در ونزوئلا، ناگهان چاه باروزو (Barroso) در حوزه امتیاز شل در دسامبر 1923 با فوران عظیم روزی صد هزار بشکه‌ای خود چشم‌ها را خیره کرد.

کسی که میدان نفتی باروزو را انتخاب کرد یک مهندس انگلیسی صاحب تجربه سرشار در معادن نفت خوزستان بود. او همان مهندس جرج رینولدز معروف بود که 15 سال قبل از آن تاریخ پروژه شرکت نفت انگلیس و ایران در چاه‌های نفت تفتون یا مسجد سلیمان را با موفقیت به انجام رسانده و نخستین کشفیات نفتی در ایران را به ثمر رسانده بود. به‌زودی خیل سرمایه‌داران امریکایی و انگلیسی به ونزوئلا سرازیر شد.
ژنرال گومز و اعضای پرشمار خانواده او با نهایت دست و دلبازی رفتار می‌کردند. اعضای خانواده امتیازاتی را که ژنرال به خویشاوندان خود می‌بخشید با سود سرشار به شرکت‌های خارجی می‌فروختند. حتی گومز شخصاً یک شرکت نفت در ونزوئلا تاسیس کرده بود. در سال 1921 تولید نفت ونزوئلا فقط 3/1 بشکه بود اما تا سال 1929 این رقم به 137 میلیون بشکه افزایش یافت. اصلاح‌طلبان، لیبرال‌ها و سوسیالیست‌ها پس از مرگ گومز به قدرت رسیدند و چون دیگر کشور ملک شخصی گومز نبود در مورد بهره مالکانه و روابط مستاجر و موجر مسائل جدیدی عنوان کردند. شرکت‌های استاندارد اویل‌آونیوجرسی و شل با توجه به میزان انبوه نفت تولیدی ونزوئلا راه مذاکره را برگزیدند.

بنا به توصیه سامنر ولز، معاون وزارت خارجه امریکا، هربرت هوور، پسر رئیس‌جمهوری پیشین امریکا و زمین‌شناس معروف (که نام او را خوب به یاد داریم و برای کارشناسی در مسائل نفتی ایران در 1323 و بعدها در سال 1333 نیز به ایران آمد) از طرف دولت ونزوئلا استخدام شد تا در برابر کمپانی‌های نفتی امریکا و شل راه چانه‌زنی را به ونزوئلا بیاموزد زیرا دولت ایالات متحده امریکا نظر به نزدیکی فاصله ونزوئلا با امریکای شمالی، همکاری نفتی با آن کشور را از نظر استراتژیک و تامین سوخت امریکا، مرجح‌ترین اصل تجارت نفت در نیمکره غربی می‌دانست.

رویال داچ – شل نیز با فشار دولت امریکا به دولت انگلستان پذیرفت در معامله با ونزوئلایی‌ها که دیگر زمام کشورشان نه در دست یک دیکتاتور فاسد و رشوه‌خوار بلکه در دست حکومتی لیبرال بود کوتاه بیاید و بالاخره اصل پنجاه- پنجاه مورد قبول طرفین واقع شد.
تاریخ ورود نمایندگان دولت جمهوری ونزوئلا به ایران در مهرماه 1328 تقریباً یک سال پس از کودتای نظامی نوامبر 1948 علیه دولت اکسیون دموکراتیکاست.

به نظر می‌رسد رهبران جدید ونزوئلا که اسلاف آنها در مبارزه طولانی علیه شرکت‌های نفتی پیروز شده بودند، همچنان تحت تاثیر راهبردهای اکسیون دموکراتیکا بودند و به رغم اتهامی که مطبوعات امریکا و کارتل‌های نفتی تندرو و مرتجع آن کشور به حکومت بتانکور وارد می‌ساختند که سعی داشته ونزوئلا را به سوی کمونیسم سوق دهد، مشی حکومت او را ادامه داده در عین حال اصل پنجاه – پنجاه را به مثابه راهی برای برون رفت ایران نیز از درگیری‌ با کمپانی نفت انگلیس و ایران می‌انگاشتند و به ایرانی‌ها پیشنهاد می‌کردند. به هر ترتیب ونزوئلا در سال‌های بعد پیشرفت خود در زمینه بهره‌برداری از مخازن نفت را ادامه داد و از پایه‌گذاران سازمان اوپک شد.
منوچهر فرمانفرماییان در این‌باره می‌نویسد: «از رخدادها و پیشامدهای مهمی که در این سال‌ها برای دولت و ملت ایران روی داد و متاسفانه در موقع خود عمداً یا سهواً بی‌اهمیت تلقی شد، ورود نمایندگان دولت ونزوئلا، بزرگ‌ترین کشور صادرکننده نفت دنیا به ایران بود.

دولت ونزوئلا در جریان این تصمیم سه نفر از ماموران خود، معاون وزیر نفت، متخصص قوانین نفت ونزوئلا و سفیر ونزوئلا در رم را با مقام سفارت کبرا، جهت انجام این مقصود تعیین کرد و برای اعزام آنها به ایران، از طریق سفارت کبرای ایران در واشنگتن درصدد تحصیل روادید مسافرت برآمد. در آن موقع حسین علا، سفیرکبیر ایران در واشنگتن، تلگرافی به صورت توصیه به تهران مخابره کرد و صلاح دولت ایران را در این می‌دانست که بی‌درنگ به نمایندگان دولت ونزوئلا اجازه ورود به تهران داده شود.

گلشاییان، وزیر دارایی وقت که ریاست هیات نمایندگی ایران را در مذاکرات نفت داشت و سرگرم تنظیم قرارداد الحاقی بود، در جواب این تلگراف اعلام داشت که چون دولت ایران فوق‌العاده گرفتار است، از این‌رو نمی‌تواند با ورود نمایندگان ونزوئلا به تهران موافقت کند، ولی حسین علا سفیرکبیر ایران در امریکا بدون توجه به این جواب، شخصاً به نمایندگان ونزوئلا روادید داد و این افراد رهسپار ایران شدند و وزارت دارایی که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود، مرا مامور برقراری تماس با نمایندگان دولت ونزوئلا کرد.

در نخستین ملاقات که در فرودگاه مهرآباد روی داد، نگارنده از نظرهای آنان آگاه شد، زیرا نمایندگان ونزوئلا مقدار زیادی ترجمه قوانین و قراردادهای امتیازات نفت کشور خود را به زبان‌های فرانسه و انگلیسی و عربی همراه داشتند و گفتند که حاضرند کلیه اطلاعات خود را درباره حق امتیاز و فروش نفت و چگونگی اجرای قراردادهای کشور خود در اختیار دولت ایران بگذارند.
با نهایت تاسف بر‌خلاف شرایط مهمان‌نوازی و نزاکت بین‌المللی، به دلایل نامعلومی دولت در کمال سردی با آنها رفتار کرد، ولی من بالاخره موفق شدم که نمایندگان ونزوئلا را برای سرکشی و بازدید تاسیسات نفت به خوزستان روانه کنم. این امتیاز زیاد گران تمام شد و از این راه دولت ونزوئلا موفق شد با نفت ایران و عراق در بازارهای اروپا رقابت کند.
گرچه این استدلال برای افراد عادی شاید قابل قبول بود، ولی برای کسانی که وارد کار بودند، بسیار بچگانه تلقی شد، زیرا بازارهای نفت ونزوئلا، کشورهای امریکای شمالی و جنوبی است
نه اروپا، از آن گذشته هرقدر بر میزان تولید نفت در ونزوئلا افزوده شود، کشورهای امریکایی بیش از آن میزان نیازمندند و ونزوئلا به رقابت نفت شرق احتیاجی نداشت. در هر حال نمایندگان ونزوئلا که به صورت عجیبی برنامه مسافرت خود را در کشورهای شرق انجام داده بودند و تنها در ایران به‌طرز آبرومندی از آنها پذیرایی شد، در سال 1951 (1330 هـ . ش) دعوتی برای دول شرقی که دارای نفت هستند فرستادند تا نماینده خود را برای شرکت در کنفرانس کاراکاس تعیین و اعزام دارند.

من در کنفرانس مزبور شرکت کردم و لازم به یادآوری است که اگرچه نمایندگان سایر دول شرق هم در این کنفرانس حضور داشتند، ولی دولت ونزوئلا در همه مراسم و اجتماعات مقام اول را برای من قائل شد و از هیچ‌گونه مهربانی و مساعدت و راهنمایی درباره من که سمت نمایندگی ایران را داشتم، دریغ نکرد.

تاثیر مسافرت نمایندگان دولت ونزوئلا به ایران (در سال 1328) و اطلاعاتی که در امر نفت و امتیازات صادره در آن کشور کسب شد، سبب شد که قبل از تنظیم قرارداد الحاقی و همچنین در دوره حکومت سپهبد رزم‌آرا در مذاکرات نمایندگان ایران با شرکت نفت، موضوع امتیازات نفتی دولت ونزوئلا و منافعی که دولت از نفت می‌برد، تکیه کلام نمایندگان ایران شود و دولت ایران امتیازهای بیشتری از انگلیسیان درخواست کند و پیش از مسافرت نمایندگان دولت ونزوئلا به کشورهای شرقی بود که کلیه دولت‌های شرق که دارای منابع مهم نفت بودند، درصدد برآمدند که حداقل 50 درصد منافع را از منافع نفتی خود به دست آورند و مذاکرات و اطلاعات دیگری که بعدها به دست آمد نشان داد که استدلال‌ها و اظهارات نمایندگان شرکت نفت در‌خصوص علت آمدن نمایندگان دول ونزوئلا به کشورهای شرقی، به کلی بی‌اساس و عاری از حقیقت و منطق بوده است.

آمدن کمیسیون ونزوئلایی به ایران در سال 1949 فقط یک دلیل داشت و آن این‌که نمایندگان دولت ونزوئلا پس از یک توقف 15 روزه در ایران و بازدید از تاسیسات نفتی و بعضی از آثار باستانی با خاطراتی دلپذیر ایران را ترک گفتند.
نمایندگان دولت ونزوئلا مایل بودند که گذشته از ایران، از سایر کشورهای نفت‌خیز خاورمیانه هم دیدن کنند و به همین جهت پس از بازدید از ایران، نخست به کویت رفتند و پس از دیدار کوتاهی که با شیخ کویت دست داد، به فاصله 24 ساعت آن سرزمین را ترک گفتند. دولت عربستان سعودی هم صریحاً از دادن روادید به نمایندگان ونزوئلا خودداری کرد و تنها کشور عراق در برنامه مسافرت آن‌ها باقی مانده بود.

دولت عراق اگرچه به آنان اجازه ورود داد و وزارت خارجه عراق نیز از روز و ساعت ورودشان آگاه بود، با این وجود کسی را به نام مهماندار معرفی نکرد و برنامه‌ای هم برای اقامتشان ترتیب نداد. به همین جهت نمایندگان ونزوئلا چون کسی را در فرودگاه مامور پذیرایی از خود ندیدند، به مهمانخانه‌ای عزیمت کردند و پس از دو روز توقف در بغداد، بدون این‌که موفق شوند با دولت عراق تماس حاصل کنند یا از مناطق و تاسیسات نفتی آن کشور بازدید به عمل آورند، بغداد را ترک کرده و از کشور عراق بیرون رفتند.

شک نیست که مسبب اصلی این بی‌اعتنایی‌ها در کشورهای نفتی شرق که نسبت به نمایندگان ونزوئلا صورت گرفت انگلستان و سازمان گسترده شرکت نفت بود که به هیچ‌وجه میل نداشت که دولت‌های صاحب نفت شرق از قراردادهای 50 درصد نفت ایران و امتیازات پرسود دولت ونزوئلا آگاه شوند و به همین جهت از پذیرایی و گرفتن تماس با آنها جلوگیری می‌کردند.

در مذاکرات حضوری که چندی بعد با نمایندگان شرکت نفت (انگلیس و ایران) روی داد، یکی از نمایندگان شرکت مدعی شد که چون دولت ونزوئلا مایل است به بازارهای اروپا دست یابد و با نفت ایران که در بازار اروپا ارزان‌تر به فروش می‌رسد، رقابت کند، از این جهت کشورهای شرق را به گرفتن حق امتیاز 50 درصد و حتی بیشتر تحریک می‌کند تا به این ترتیب نفت به دست آمده از ایران و عراق که به علت پرداخت حق فکر گردهمایی دولت‌های صادر‌کننده نفت بود را به دور میزی که بتوان دسته‌جمعی در مقابل شرکت‌های بزرگ مقاومت کرد دعوت کند.

در این مسافرت نمایندگان ونزوئلا با پافشاری که شخصاً کردند، موفق شدند که فقط نیم ساعت با گلشاییان، وزیر دارایی ملاقات کنند. در این ملاقات از طریق مترجم فرانسوی که همراه داشتند، گفتند که مقصود آن‌ها همکاری بین کشورهای نفت‌خیز است، ولی گلشاییان که از مکتب قدیم بود و فقط می‌توانست امضای خودش را در زیر قراردادی که انگلیسیان تنظیم کرده‌اند، بگذارد، گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود و نمی‌توانست بفهمد که دنیا در تحول است و دیری نپایید که امضای خود را زیر قرارداد الحاقی گذاشت و آن را نفهمیده و بدون مشورت با نمایندگان وزارت دارایی و هیچ متخصص نفت و دیگری سه روز پیش از انقضای مجلس پانزدهم فرستاد.»

خسرو معتضد