اگر مردم امروز در جهت خواست نخبگان حرکت کنند دارای شعور و تکامل یافته هستند و اگر در خلاف این خواست و اندیشه حرکت کنند افرادی هستند به غایت سطحی، دهن بین و کوته فکر که در جهت خلاف عقل و اندیشه حرکت می ‌کنند.

«مردم یکی از غریب ترین واژه ها میان اهالی سیاست، رسانه و دانشگاه‌ها است.غریب به این دلیل که در اندیشه این گروه ها به صورت سینوسی بین اوج شعور و حضیض بلاهت در نوسان است».

این بخشی از یادداشت «علیرضا ملوندی» تحت عنوان «مردم، در میانه تذبذب روشنفکرها و عمارها» است که در سایت خبری «نکات‌پرس» منتشر شده است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

مردم یکی از غریب ترین واژه ها میان اهالی سیاست، رسانه و دانشگاه‌ها است.
غریب به این دلیل که مردم در اندیشه این گروه ها به صورت سینوسی بین اوج شعور و حضیض بلاهت در نوسان هست.
علت سینوسی بودن این حرکت نیز مشخص است، اگر مردم امروز در جهت خواست نخبگان حرکت کنند دارای شعور و تکامل یافته هستند و اگر در خلاف این خواست و اندیشه حرکت کنند افرادی هستند به غایت سطحی، دهن بین و کوته فکر که در جهت خلاف عقل و اندیشه حرکت می ‌کنند.
نمونه های این دیدگاه نیز در جامعه ما در حدی هست که با جستجویی ساده در بایگانی ذهن بتوان آنها را یافت و نیازی نیست زیاد به خود سختی داد، انتخابات ها فرصت خوبی برای یافتن این نمونه ها است.
طنز تلخ این است که مردم در اندیشه اهالی سیاست، رسانه و دانشگاه در آن واحد هم دارای بلاهت هستند هم بسیار باهوش، هم آرمانگراها هستند هم منفعت طلب! و این دیدگاه، اوج مظلومیت مردماست که بدون آن که از نظریات سیاسی و تحلیل های متکی بر اخبار پشت پرده خبر داشته باشند تنها بر اساس آنچه می فهمند و می دانند عمل میکنند و شاید تنها جرمشان همین است.
مردم در کشور ما یک روز توسط نخبگان این سمت گود سیاست درجه دوم، سطحی نگر و متحجر می شوند اگر روزی محمود احمدی نژاد را بر اساس شعارها، سخنان و وعده هایش برگزینند و سخنان مبتنی بر اندیشه های لاک، مونتسکیو و پوپر برایشان مهم نباشد و اتفاقا همان روز توسط اهالی طرف دیگر گود سیاست عمار، انقلابی، آرمانگرا، استکبارستیز و بابصیرت نامیده می شوند و باید آنها را تا اوج بالا برد.
اما روز دیگری که همان مردم با همان ملاک ها و اندیشه ها حس روحانی را انتخاب می کنند توسط اهالی این سمت سیاست به عنوان آزادی خواه، هوشمند و دموکرات معرفی می شوند و طبیعتا در همان روز توسط اهالی سمت دیگر سیاست به عنوان بی بصیرت، عوام و استکبارپذیر نامیده می شوند!
در این میان باید دل برای مردمی سوزاند که تنها جرمشان این است که همان کاری را انجام می دهند که فکر میکنند صحیح است. دلیلی نمی بینند که به فردی رای دهند که با دخترکان بزک کرده و سخن از آزادی مطبوعات و پلورالیسم می‌خواهد رای آنها را بگیرد از کسی هم مدال عمار و بصیرت طلب نکردند که فردا روز این نشان از آنها پس گرفته شود!
همان مردم دلیلی نمی بینند به کسانی رای بدهد که مدام از ظرفیت ها و مقاومت سخن میگوید و نقد مکتب ایرانی و جریان انحرافی لقلقه زبانشان شده است بدون این که بگویند برای این مردم چه خواهند کرد؟
آن پیرمرد روستایی، کارگر کفاشی، رفتگر شهرداری و مادر خانه دار هیچ گناهی ندارند که فهمشان با آن چه چپ و راست و وسط می خواهند تناسب ندارد. این نخبگان هستند که باید بگویند چه به این مردم داده اند که از آنها طلبکار شده اند؟ غیر از دعواهای سیاسی و چنگ زدن به صورت یکدیگر برای جیفه قدرت چه کاری برای پابرهنگان کرده اند که امروز توقع دارند مردم آنها را حلوا، حلوا کنند و آنها را بر صدر بنشانند؟
به نظر می رسد همه باید دیگاه خود را نسبت به مردم اصلاح کنند، مردم یک توده بی شکل نیستند که در دستان آقایان و خانم های روشنفکر یا عمار شکل بگیرند و هر آنچه که آنها می خواهند انجام دهند، مردم ایران، مردم هستند. کسانی که ولی نعمت همه نخبگان وخود نخبه پنداران هستند واگرهمان‌ها نبودند نخبگان نمی توانستند برای خود طبقه جداگانه ای تشکیل دهند و مردم را شهروندان درجه دومی ببینند که باید دنباله رو آنها باشد.
عجیب است که چپ و راست، علیرغم همه تفاوت هایشان در این نقطه اتفاق نظر دارند که از مردم بهتر و بیشتر می فهمند!مردم یکی از غریب ترین واژه ها میان اهالی سیاست، رسانه و دانشگاه‌ها است.