شکی نیست که دولت نهم برآمده از توده ملت است و به حزب و تشکیلات خاصی وابسته نیست و از این جهت حرکت دولت نهم به حرکت حضرت امام (ره) شبیه است که در جریان آن یک نفر توانست قلوب مردم را تسخیر کند. این دولت آرمانگرا واصولی و ارزشی، از ابتدا خود را دولت کار معرفی کرد و با بازگشت به شعارهای انقلاب بر عدالت محوری و مردم محوری تاکید کرد.

اینجا می خواهیم از نگاه نهج البلاغه ببینیم که این دولت چه بایدها و نبایدهایی را در پیش دارد و در سه بخش چالشها و آسیبها و فرصتها با چه مسائلی روبرو است: چالشها : مهمترین چالش دولت نهم چالش با خواص است. واقعیت این است که مجموع خواص با آقای احمدی نژاد مخالف بودند آنها درانتخابات دور اول به حمایت از آقایان معین و کروبی و هاشمی پرداختند و در دور دوم هم همه برای رای آوردن آقای هاشمی یک جبهه تجمع کردند. به هر حال جملگی اینها از رقبای آقای احمدی نژاد حمایت کرده بودند و نتیجه این شد که خواص، رقیب خود را پیروز میدان انتخابات دیدند. به نظر می رسد که عمده بد بینی ها و ضدیتها و دشمنی ها ریشه درهمین مسئله دارد. خواص روحانی نیز با تکیه ای که بر فرهنگ سنتی خودشان دارند زیر بار ریاست جمهوری شخص غیر روحانی نمی رفتند و علما نیز در این باره خرده گیری می کردند، این ضدیتها منجر به این شد که اینها از رئیس جمهور حمایت نکنند و کارهای ارزشی مانند سفرهای استانی و قطع حقوق وزرای گذشته و لغو امتیازات بهانه مخالفت وتمسخر ایشان قرار بدهند همین بدعت شکنی ها در یک مورد وزیر سابق اطلاعات یک میلیارد و دویست میلیون تومان برای سه عدد خودرو برای خودش، رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی ـ هزینه کرده بود و آقای احمدی نژاد این را پس گرفت، خوب طبیعی است که چنین اقداماتی مخالفت درست می کند. مورد دیگر سفرهای استانی رئیس جمهور است . این سفرها بدعتی را که به عنوان «ایران به مثابه تهران» ساخته بود شکست. در طول تاریخ سیاسی ایران هیچ سیاستمداری نبوده است که به تمام نقاط کشور سر زده باشد اما این کار را آقای احمدی نژاد انجام داد . ایشان به همین ترتیب هنجار گذشته را شکست و همین هنجار شکنی که پذیرش اش برای دیگران سخت بود باعث افزایش مخالفت خواص شد. سومین مسئله ، مسئله ای که خواص آن را دستاویز مخالفت با رئیس جمهور قرار دادند چالش دولت نهم با غرب بود پیش از این شعارهای امام در مورد غرب و اسرائیل تقریباً فراموش شد و همه درباره آن سکوت می کردند اما دولت آقای احمدی نژاد در واقع مجدد شعارهای امام بود. ما این را می دانیم که غرب بالاخره در برابر ما کوتاه نخواهد آمد، مواضع خود را تغییر می دهد و هر روز توطئه ونقشه جدید برای غلبه خود طراحی می کند. درهمین راستا غرب موفق شده بود دولت قبلی را وادار به عقب نشینی کند اما حالا دولتی سرکار آمده است که از اول به مسئله نگاه می کند و قصد احیا کردن همه شعارها و آرمانهای فراموش شده را دارد. این برای کسانی که روند پیشین را رضایت بخش می دانستند و به آن عادت کرده بودند دشوار است و باعث بالا گرفتن مخلفت آنها می شود. فرصتها : 1ـ شعار عدالت به این دلیل که پشتوانه اصیل اسلامی دارد یک فرصت مغتنم برای دولت نهم شمرده می شود که باید روی آن دقت بیشتری صورت گیرد تا این که این بحث وارد مرحله نظریه و تئوری پردازی شود. ما معتقدیم که عدالت محوری، اصالتاً و بالذات هدف اصلی حکومت اسلامی است، یعنی هدف استراتژیک جمهوری اسلامی تحقق عدالت است. اصل اول اسلام ، آزادگی و سازندگی نیست و اینها شعارهایی هستند که در رده های بعدی قرار می گیرند. در سیره علوی هم داریم که برای حاکم اسلامی ارزش حکومتی که منتهی به عدالت نشود از کفش پاره ای یا عطسه بزی کمتر است. حتی در جایی دیگری که داستان ابن عباس در جنگ صفین روایت شده یا وقتی که حضرت امیرالمومنین می فرمایند «لولا حضور الحاضر» می توانیم نشانه های اهمیت تحقق عدالت را در اندیشه حاکم اسلامی ببینیم. 2ـ دومین موضوعی که حکم فرصت را برای دولت نهم دارد تکیه ای است که شعارهای آقای احمدی نژاد بر پشتوانه فکری امام راحل رحمت ا... پیدا کرده است این شعارها اولویتهای انقلاب اسلامی را تشکیل می داد ولی در سالیان گذشته ما روی این ارزشها و شعارها کار نکرده بودیم در حالی که نیاز مبرمی به بحث نظری و تئوری پردازی در این مورد احساس می شود و دولت نهم این باب را باز کرده است . 3ـ دولت نهم از حمایت خاص رهبری برخوردار است . مقام معظم رهبری از برنامه های دولت خاتمی حمایت نمی کردند ولی در مورد این دولت دیدیم که ایشان از برنامه های رئیس جمهور به صورت خاص حمایت می کنند . دولت نهم باید از این فرصت استفاده کند و البته به این معنا نیست که این حمایت مورد سوء استفاده دولت قرار بگیرد. به هر حال بسیاری از خواص هم هستند که به خاطر نظر مثبتی که رهبری نسبت به این دولت دارند سکوت می کند یا لااقل کمتر دست به اعتراض و حمله به دولت می زند. 4ـ حمایت توده های مردمی هم از آن مواردی است که دولت نهم باید به چشم یک فرصت به آن نگاه کند. احمدی نژاد رئیس جمهور از جنس مردم است و از طبقه ممتازه نیست . قبلاً مردم را با روزنامه ها و روشنفکران اشتباه می گرفتند وتصور می کردند که شعار جامعه مدنی پر کننده شکاف میان حاکم و محکوم است! اما واقعیت این است که همه مردم از اهالی روزنامه یا جزء روشنفکران نیستند. روش اشتباه گذشته، بین مردم و حاکمیت فاصله انداخته بود و کار را به جایی رسانده بود که مردم حکومت را دزد و فاسد می دانستند و در دور دومی هم که به آقای خاتمی رای دادند می شنیدیم که مردم فقط برای رای دادن به کسانی که سیرتر هستند و اشتهای کمتری برای دزدی دارند! پای صندوق آمدند. اما امروز این تصور تغییر کرده است. حتی اگر مردم به این نتیجه برسند که دولت نمی تواند گره ای از مشکلاتشان را باز کند این را مطمئن هستند که افراد فاسدی را انتخاب نکرده اند. 5ـ حمایت مستضعفین جهان هم از نکات قوت دولت نهم است. می خوانم و می توانم بگویم معلوم نیست که مثلاً خاتمی در ایران در زمان خود خیلی تاثیر جهانی به عنوان رئیس جمهور ایران داشته است. اما این را به وضوح می بینیم که احمدی نژاد حداقل برای توده های مسلمان همواره شخصیتی مطرح و مورد علاقه ای بوده است مسلمین عموماً از انتخاب شدن شخصی مثل احمدی نژاد اعلام رضایت می کنند و متوجه هستند که او آدمی است که بدون خرج کردن و تبلیغات آنچنانی محبوبیت بالایی کسب کرده است . 6ـ احمدی نژاد از حمایت یک نسل اندیشه ورز و اصیل برخوردار است، بنده به نوعی همزاد انقلاب هستم و می دانم که انقلاب ما در ابتدای راه خود با اندیشه های مارکسیستی و چپ آمیخته شده بود . جلوتر که آمدیم دیدیم که خمیر مایه حرکت سیاسی نیروهای انقلاب را لیبرالیسم فرهنگی (و حتی اعتقادی) تشکیل داده است اما در زمان حاضر اندیشه سیاسی بخشی از نیروهای انقلابی بسیار اصیل تر و ناب تر از گذشته است. در مجموع می توان به وجود آمدن این اندیشه های اصیل را از فرصتهای پیش روی دولت نهم دانست . آسیب­ها در بحث آسیبهایی که دولت نهم با آنها مواجه است اولین سوالی که مطرح می شود این است که آیا چالش این دولت با خواص می تواند یک چالش جدی باشد یا خیر ؟ در جواب این سوال باید بگوییم که از دیدگاه امام علی (ع) چالش با خواص جدی نیست، خواص در صورت کلان جامعه نقشی ندارند و نباید خواسته های آنان را خواسته های عمومی مردم به حساب آورد. همانطور که دیدیم در انتخابات نهم همه خواص پشت سر آقای هاشمی بودند از سلطنت­ طلب های خانه نشین گرفته تا اصلاح طلبان همه از یک نفر حمایت کردند و موج تخریب ها همه علیه آقای احمدی نژاد بود. اما مردم راه خودشان را رفتند. اینجا به چند شاهد از نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر درباره اینکه خواص چگونه اند و نوع رفتار با آنها چگونه باید باشد اشاره می کند حضرت در این نامه می فرمایند «ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق، واعمها فی العدل، و اجمعها لرضی الرعیه» یعنی بهترین امور آن است که نزدیک تر به حق باشد و عدالت و رضایت عامه در آن لحاظ شده باشد. «فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه، و ان سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه و لیس احد من رعیه اثقل علی الوالی مؤونه فی الرخاء، و اقل معونه فی البلاء ، و اکره للانصاف ، و اسال بالالحاق و اقل شکرا عند الاعطاء و ابطأ عذرا عند المنع ، و اضعف صبراً عند ملمات الدهر ، من اهل الخاصه» نارضایتی عامه رضایت خواص را از بین می برد و می فرمایند که هیچ کس برای دولت پر خرج و کم تولیدتر از خواص نیست اما درباره عموم مردم می فرمایند «انما عماد الدین و جماع المسلمین والعده للعداء، العامه من الامه ، فلیکن صغوک لهم و میلک معهم» یعنی باید میل و رغبت اصلی و گوش شنوای تو به سمت خواسته های عامه مردم باشد. حالبته باید این نکته را هم در نظر داشت که همه خواص هم بی خاصیت نیستند. یک عده صالح المومنین هم هستند که اهمیت فوق العاده ای دارد و باید مواظب اینها بود و خداوند هم بر اساس آراء صالحین قضاوت می کند . دولت آقای احمدی نژاد آرمان خواه و عملگراست نه عمل زده . چیزی هست اینکه در متد عملگرایی کار عالمانه طبیعتاً کمتر است و بررسی و سنجش کارهای گذشته و آینده درحد نازل تری صورت می گیرد . برای پر کردن این نقیصه باید زمینه سخن گفتن مخالفین فراهم بیاید و باید اتاقهای فکر و حتی سمینارهایی توسط دفتر ریاست جمهوری برگزار شود که مخالفین هم فرصت حرف زدن پیدا کنند و موقعیت هایی پیش بیاید که بتوان از حرف های خوب مخالفین هم استفاده کرد . حضرت امیرالمومنین در همان نامه خطاب به مالک می فرمایند : «و اکثر مدارسه العماء الحکماء فی تثبیت ما صلح علیه امر بلادک و اقامه ما استقام به الناس قبلک» با علماء پیوسته جلسه داشته باش با حکما مناقشه کن تا امور بلاد تو اصلاح و این اصلاح به تثبیت نزدیک شود به همین دلیل باید کنفرانسهای علمی با فضای جدلی و حضور مخالفین برگزار گردد تا نتایج این محیطهای بحث برانگیز و چالشی به پیدا شدن نواقص کشور و اصلاح امور منجر شود. مشکل دیگری که عمل گرایی شخص رئیس جمهور ممکن است پدید بیاورد جدا شدن راس دولت از بدنه آن است. وقتی رئیس جمهور به میزان بالایی از تحرک و فعالیت می رسد اما سایر مدیران اینچنین نیستند این اختلاف ممکن است مشکلاتی را برای دولت پدید بیاورد. ارتباط رئیس دولت با بدنه دولت باید حفظ شود و استاندار و معاونین باید دائماً در ارتباط با رئیس جمهور باشند. پرکاری بیش از حد شخص رئیس جمهوری باعث کمرنگ شدن این رابطه و حتی گله مند شدن دیگران می باشد. حضرت می فرمایند : «ثم امور من امورک لابد لک من مباشرتها، منها اجابه عمالک بما یعیا عنه کتابک . و منها اصدار حاجات الناس یوم ورودها علیک بما تحرج به صدور اعوانک وامض لکل یوم عمله ، فان لکل یوم مافیه» باید وقت گذاشت برای کارگزاران حکومت و این کاری است که دفتر رئیس جمهور نمی تواند انجام دهد واساساً وقتی استانداران و بقیه مدیران برای کارهای اجرایی نظر مثبت شخص رئیس جمهور را می شنوند اراده محکم تری برای پیگیری پیدا می کند شاید برایتان جالب باشد که بنده خودم هم به عنوان مشاور از کمبود وقت رئیس جمهور گله مندم و به همین دلیل دوست نداشتم از سمتم کناره گیری کنم اما چون استعفا ممکن است تبعات منفی دیگری هم داشته باشد این کار را نمی کنم . یک مشکل دیگر هم در رابطه بین رئیس دولت و بدنه دولت وجود دارد و آن ناهماهنگی راس و بدنه است . بدنه ای که دولت نهم با آن سر وکار دارد بدنه ای کند و بعضاً کارشکنی است . حضرت امیر در این موارد توصیه می فرمایند که کل بدنه کارشناسی ات را عوض کن «و انت واجد منهم خیر الخلف ممن له مثل آرائهم و نفاذهم و لیس مثل آصارهم و اوزارهم و آثامهم ممن لهم یعاون ظالمه علی ظلمه ، و لا اثما علی اثمه ، اولئک اخف علیک مؤونه و احسن لک معونه، و احنی علیک عطفا و اقل لغیرک الفا، فاتخذ اولئک خاصه لخوانک و حفلاتک ثم الیکن اثرهم عندک اقولهم بمرالحق لک ...» افراد خوب زیادند و زر و بال حکومتهای گذشته را هم ندارند ، خرج کمتری هم دارند ، به تو نزدیک ترند و سر و سری هم با قبلی ها ندارند وقتی این ناهماهنگی وجود داشته باشد کارها به مشکلات می خورد و پیش نمی رود . مثلاً می بینیم که در وزارت خانه ای مثل آموزش و پرورش همه عوامل تغییر محتوای کتب درسی محیا است اما یک مدیر به ظاهر کم اهمیتی وجود دارد که با یک اشاره می تواند اراده مافوق های خود را خنثی کند، نمی توان نسبت به اینگونه مسئله بی تفاوت بود. واقعیت دیگری وجود دارد این است که حکومت های غیر حزبی انسجام ندارند. فقدان سازماندهی نیروهایی که در پیروزی سوم تیر هم موثر بودند در ادامه جریان یافته است اما دولت باید هوشیار باشد و نباید نسبت به طرفداران نامهربانی و بی تفاوتی نشان بدهد. اینها باید جذب شود و وظایف بین شان پخش شود . اما وقتی که حتی مشاوران هم تماسی با رئیس جمهور ندارندو حساب و کتاب نظم و ترتیبی برای سازماندهی نیروها به چشم نمی آید دلسردی و ناامیدی به بار می آید . حضرت امیرهم به توصیه سازماندهی می فرمودند : «و اجلعل لراس کل امر من امورک راسا منهم ، لا یقهره کبیره و لا یتشتت علیه کثیرها» می گویند وظایف را پخش کن و کارها را تقسیم کن و ازشان بخواه «ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختباراً « تا مسئولیت کارها را به دوش هم نیاندازند. گروه کاری را نباید بسته دید اگر متوجه شوید که کسی نمی تواند از عهده کارش بربیاد یان آسیبی آشکاراست . حضرت فرمود : «... لا یقهره کبیرها و لا یتشست علیه کثیرها...» کارگزار باید توانمند باشد به طوری که کثرت و بزرگی کار او را نترساند. فردی را امتحان کن و اگر خوب نیست عوض اش کن . به هر حال «جمع بسته» باید باز شود تا دولت بتواند توفیق پیدا کند. این که گفته می شود رئیس جمهور فقط می تواند با کسانی که در شهرداری با او بوده اند کار کند این سخن اصلاً خوبی نیست . شهرداری یک جای کوچک و مربوط به یک شهر است اما ریاست جمهوری مربوط به کل کشور است . بنابراین باید دایره مسئولین را باز کرد و صرف سابقه کاری هم کافی نیست . سوال : در مطبوعات و رسانه ها می بینیم که سعی می کنند که جریان اصول گرایی را جریانی بی ریشه معرفی کنند مشکل هم از بعضی شخصیتهای مطرح است . با این فرض از بین بردن تشتتها و اختلافهای که به این وسیله ایجاد می شود چه می توان کرد ؟ اختلاف در عقیده و در مبانی همواره خواهد بود وهمیشه هوای نفس به جنگ قدرت وارث خواهی منتهی می شود و چاره ای هم از آن نیست . منتها باید کارعملی بشود تا ریشه های اصولگرایی آنقدر واضح به نظر بیاید که مخالفت با آن به این شکل دیگر ممکن نباشد. اولاً باید بدانیم که ریشه اصولگرایی درحکومت امیرالمومنین است و میل به این اندیشه ها در تاریخ ما هم سابقه زیادی دارد. در طول نهضت انقلاب اسلامی گروههائی مثل فدائیان اسلام بودند که حرکتی مبتنی بر اصول گرایی داشتند و اصلاً خود حضرت امام (ره) هم صاحب این تفکر اصولگرایی بودند. اما در سالهای نزدیک، به برکت دوم خرداد! نسلی به وجود آمد که داعیه بازگشت به همان اصول فراموش شده را داشت و حتی اصول گراتر از حرکتهای قبلی بود. به هر حال ریشه تاریخی این حرکت هم در اسلام اصیل و هم در جنبشهای تاریخی ای است که عرض شد . پس باید چهارچوب این تفکر به نحو روشن تری معلوم شود، اصول و فروع آن تبیین شود تا شاید با این کارها و خرج دادن سعه صدر بتوان اختلافات را تخفیف داد اما این اختلافات به نظر من هیچ گاه ریشه کن نخواهد شد. سوال : سوم تیر حرکتی بود که از رسانه ها جدا شد و در مخالفت با جوی که در روزنامهخ ها قرار داشت به پیروزی برسد . حالا نیاز این حرکت به رسانه احساس می شود و سوال این است که دولت چه حربه ای می تواند برای خود تعریف کند؟ آیا اصلاً با ژورنالیسم نسبتی دارد یا نه ؟ رسانه دولت برای مقابله با موج مخالفتها چیست ؟ فراموش نکنیم که از ابتدای انقلاب نمی توانستیم برای روزنامه نقش مهمی را تصور کنیم اما روزنامه نگاری در فضای دوم خرداد گسترش و رونق پیدا کرد و به همین خاطر همان جو دوم خرداد هم بر ژورنالیسم ما حاکم است. پس ژورنالیسم در مملکت ما با دوم خرداد نسبت نزدیکی دارد و طبیعتاً خمیرمایه آن به دست سران گروههای دوم خرداری است . حالا سوم تیر در وضعیتی به قدرت رسیده است که در مقابل جو عمومی حاکم بر ژورنالیسم قراردارد و خود این وضعیت مسبب تاثیر بیشتر رسانه ها شده است. حرکت اصولگرائی الان در راس قدرت قرار دارد و همین حاکم بودن ، وضعیت آن را شکننده کرده و در معرض حمله قرار داده است . بعضی از رسانه­ها هم تاثیر بسیار زیادی دارنده و دولت برای مقابله با آنها مشکلات تبلیغاتی دارد . اتفاقا مقام معظم رهبری هم به این ضعف رسانه ای اشاره کردند و اشاره هم فرمودند که شخص رئیس جمهور نباید وارد این مسائل بشود و انرژی اش را در مسائل ژورنالیستی هدر بدهد اما از طرفی هم نمی توان این جو مخالف را به حال خود رها کرد. دولت برای جبران این ضعف احتیاج به طراحی استراتژی و ایجاد هماهنگی بین نیروهای موافق دارد . در این دولت کسی نیست که این رسانه ها را سازماندهی کند و به آنها خط مشخصی بدهد. دکتر فاطمی دردولت مصدق این کار را به شکل بسیار سازماندهی شده ای انجام می داد و با جلسات هفتگی که با مسئولین روزنامه های موفق داشت خط فکری حجاریان تقریباً چنین نقشی را ایفا می کرد . اما دولت نهم چنین ضعفی به وضوح قابل مشاهده است و این کار را هم دفتر ریاست جمهوری انجام بدهد. این سازماندهی اگر اتفاق بیفتد منجر به این می شود که رسانه های تاثیرگذار تقویت شوند، نیروهای تازه ای تربیت و آماده ورود به ژورنالیسم شوند تا جبهه دولت در برابر موج مخالفت ژورنالیستی خالی نباشد. سوال : اولاً بعضی از خواص در جمهوری اسلامی در حالی که خودشان موجد انقلاب و گفتمان اصولگرایی بودند اما خود اینها در حالت مخالفت کردن با دولت جدید هستند. ثانیاً دولت هم شعار کلیدی عدالت را مطرح کرده است وانتظاری که از این دولت وجود دارد مانند دولتهای قبلی نیست که اگر شعارهایشان عملی نمی شد خیلی به جایی برنمی­خورد، آیا شما می پذیرید که اگر این شعار عدالت به تحقق عملی نزدیک نشود احتمالاً آثار منفی زیادی به دنبال خواهد داشت؟ آیا شما معتقد نیستید که اگر دولت نمی توانست عدالت را اجرا کند اصلاًنباید این شعارها را مطرح می کرد. مسئله مهم این است که طرح کردن بعضی از شعارها بی تاثیر نیست و خودش نوعی موفقیت است. بعضی­ها در این تصور بودند که شعارهای آرمان گرایانه ابتدای انقلاب به انتها رسیده است و معتقد بودند که دیگر باید نسبت به آن شعارها با مردم کج دار و مریز رفتار کرد. اما عده ای هم معتقد بودند که مردم هنوز به آن شعارها دلبستگیدارند و اینطور نست که تاریخ مصرفشان تمام شده باشد. اتفاقی که در سوم تیر افتاده این را ثابت کرد که همانطور که مقام معظم رهبری تاکید می کردند ،اگر مسئولین در پایبندی به این شعارها جدی باشند مردم هم همراهی نشان می دهند. این از یک طرف است و یک تاثیر دیگری هم که نفس مطرح کردن شعار به دنبال می آورد این است که دم زدن دائم از بعضی شعارها روی شخصیت و نوع رفتار خود کسی که اینها را مطرح می کند تاثیرگذار است. ما فکر می کنیم مثلاً شعار سازندگی و رسیدن به «ژاپن اسلامی» که آقای هاشمی مطرح کرده بود تبعات روی خود ایشان و اطرافیان شان و در جامعه هم تاثیر می گذاشت. شعار همانطور که مطرح می شود تفکرات تازه ای را همراه خود به دنبال می آورد. در دوم خرداد هم شعار آزادی و جامعه مدنی تاثیرات خودش را داشت. پس همین صرف مطرح شده بعضی شعارها از سوی آقای احمدی نژاد نحله ساز وتاثیرگذار است. اما یک مطلبی را هم راجع به شکست تفکر عدالت طلب در عمل مطرح گردید. خوب این ممکن است، اما این شکست نباید بزرگ شود و نباید شکست آن مساوی با شکست آن مساوی با شکست شیعه یا تفکر اصولگرایی تلقی شود. در تاریخ بارها و بارها این مسئله تکرار شده است و هر بار که یک جنبش اسلامگرائی شکست خورده است چند سال بعد همان تفکر از جای دیگری و به شکل تازه تری سر برآورده است. خود انقلاب هم مشمول این مسئله است. این انقلاب همانطور که توانست خلاف جریان معمول و در موج سکولاریسمی که دنیا به سمت آن حرکت می کرد به پیروزی برسد باعث شد که در ذهن و تفکر دیگران تاثیر بگذارد و افکار تازه ای را ایجاد کند و پرورش بدهد . بنابراین باید به آینده این شعارها و این حرکت انقلابی امیدوار بود.