یکی از دلایل مهم متوهم شدن انسان و تصور باطل پیدا کردن از واقعیتهای عالم علاقه های انسان است. انسان آرزوها و دوست داشتنیهایی دارد که این علایق میتوانند واقعیت را در ذهن او تغییر دهند تا جاییکه دیگر واقعیت را درست نبیند.

مثلا همه دوست دارند آدم خوبی باشند ولی یکی از نتایجِ وجود این علاقه در انسان این است که فکر میکند آدم خوبی است. درحالیکه فقط دوست دارد آدم خوبی باشد، ولی در این راه موفق نبوده است. و یا مانند فردِ تشنهای که در بیابان دنبال آب میگردد و سراب را آب میبیند. از طرف دیگر، گاهی تنفر هم موجب میشود واقعیتها دیده نشود. مانند کسی که نسبت به دیگری تنفّر دارد و عیبهایش را بزرگ میبیند و محسناتش را نمیبیند. چون از او متنفّر است، دیگر نمیتواند او را درست ببیند. این تأثیری است که گرایشهای آدمی روی درک و آگاهیهایِ او ایجاد میکند. شخصیت خیالپرداز سیاسی فتنه، که گویا دوست دارد در عالَم یک کسی باشد، اخیراً در بیانیهای نوشته است آنچه مردم مصر انجام دادند، از شورشهای خیابانی جنبش سبز الهام گرفته اند!.
در حالیکه واضح است، حرکت و قیامِ مردم مصر علیه یک حکومت آمریکایی است و همۀ عالم میدانند فتنهگران ایرانی در جهت خواست امریکا عمل کردند. یکی از دلایلِ شورشِ آنان و فورانِ این آتشفشان، همان ظلمهایی بود که حکومتِ مصر نسبت به مردم غزّه انجام داد. شما که روز قدس میگفتید: «نه غزّه نه لبنان» شما که همدست اسرائیل هستید، مردم مصر چه ربطی دارند به شما؟ اگر آنها شما را بشناسند با همان دست که سیلی به مبارک زدند به صورت مبارک شما هم خواهند نواخت.
یک زمانی مجاهدینِ خلق (منافقین) هم دوست داشتند که مردم با آنها باشند، پس فکر میکردند مردم با آنها هستند؛ و دچار توهّم و خیالات شده بودند. این طبیعتِ بشر است که وقتی یک چیزی را دوست دارد، واقعیتهای عالم را مطابق خیالات خود تصور میکند. تنها راه نجات از توهمات صفای باطن و بکارگیری عقل است، که بعضیها از آن محرومند.
نظیر این توهمات آن است که امروزه بعضیها هستند که دوست دارند ظهور عقب بیفتد و هر علامتی از علائم نزدیک بودن ظهور را میبینند، میگویند نه! اصلاً معلوم نیست این همان علامت باشد، ممکن است ظهور دویست هزار سال دیگر اتفاق بیفتد. چون دوست ندارند ظهور به این زودیها رخ بدهد براساس تخیلات خود آنرا به تأخیر میاندازند. هر تحولی که در عالم و منطقه رخ میدهد و کاملا به حوادث قبل از ظهور شباهت دارد، نگاه غیر آخرالزمانی میکنند. معلوم نیست چرا از نزدیک بودن ظهور احساس خطر میکنند؟ در تطبیق حوادث با پیشگویی های مربوط به آخرالزمان باید دقت و احتیاط کرد ولی نه اینکه به طور کلی ذهنها را منصرف کنیم و تأمل نکنیم.
اما نکتۀ مهمی که در این تحولات منطقه دیده میشود و میتواند از علائمِ نزدیک بودن ظهور باشد این است که استکبار جهانی مجبور شده است تا حدّی خود را همراه با این قیامها نشان بدهد. نظام سلطه از یک زمانی متوجّه شد که دیگر با این دولتهای فاسدِ منطقه نمیتواند به مطامعِ خود برسد؛ لذا شروع کرد به زدنِ ساز مخالف با این دولتها و این حرکت را با مخالفت با صدام که مزدورِ خودشان بود، آغاز کرد. در ارتباط با تونس و مصر نیز، همراهیِ استکبار جهانی کمکم خود را نشان میدهد. آنها وقتی میبینند قدرتِ مقابله با این موجِ اسلام خواهی را ندارند به ناچار با آن همراهی میکنند تا در فرصت مناسب بر این موج سوار شوند و این حرکت را به سوی اهدافِ خود منحرف نمایند. وقتی میبینند دیگر نمی توانند عناصر وابسته به خودشان را در قدرت نگه دارند، با قیام مردم همراهی میکنند تا قیام مردم را منحرف کنند. این مرحله اول ترفند آنهاست. حالا شما فکر کنید مراحل بعدی چگونه عمل خواهند کرد؟ طبیعی است تا جایی پیش بروند که یک قیام اسلام خواهانه به ظاهر ضد استکبار را در منطقه شکل دهند و با تظاهر به اسلام گرایی و مبارزه با صهیونیسم، ابتدا شکل ظاهری جغرافیای سیاسی خاورمیانه را بهم بریزند و سپس به قتل عام مسلمانان اقدام نمایند؛ حتی شاید به ظاهر به اسرائیل هم حمله کنند!
تغییر نقشه خاورمیانه آرزوی آنهاست تا بتوانند در شرایط جدید بهتر به مطامع خود برسند و این کار را باید با نیرویی از میان خود مسلمانان انجام دهند. نیروهای غربی با حضور در منطقه نتوانستند کاری انجام دهند. و این وضعیت کاملا شبیه است به آنچه درباره سفیانی در روایات میخوانیم. ظهور سفیانی هم که از علائم قطعی ظهور است، چنین پدیده ای است. حالا چرا باید اینهمه شباهت را بی دلیل انکار کنیم؟
استکبار جهانی با طیِ چند مرحله این هدفِ شوم ِ خود را تعقیب میکند: مرحله اول: با قیامهای اسلامی و اسلام خواهیِ مردم منطقه، همراهی میکند تا بتواند آنها را منحرف و به سمت منافع خود هدایت کند. مرحله دوم: اینکه خودش هم در منطقه یک قیام راه بیاندازد. یک قیام اسلام خواهانه که باطناً به نفع اسرائیل است ولی ظاهراً علیه اسرائیل. مرحله سوم: با همین قیامِ به ظاهر اسلام خواهانه توسط عناصر دست نشانده خود، مسلمانها را قتل عام کند. البته در اجرای این نقشۀ شوم تا حدودی موفق خواهند شد و زحماتی برای مسلمانان ایجاد خواهند کرد، ولی به هیچ وجه جلوی نابودی استکبار و صهیونیسم و به عبارتی دیگر تمدن غرب گرفته نخواهد شد. در این میان، ایران اسلامی به عنوان امید و الگوی مسلمانان منطقه همواره پایگاهی ثابت و استوار در استکبار ستیزی و اسلام خواهی باقی خواهد ماند تا همانطور که امام راحل می فرمودند پرچم را به دست صاحب اصلی آن برسانیم. حالا متوهمین داخلی که همپیمان متقلّبین خارجی هستند حساب کار خودشان را بکنند.