اما سوالی که اینجا به شدت خودنمایی میکند این است که چرا در حکومت ولایی پایه گذاری شده بر روی خون پاک ترین بندگان خدا و مدافع توحید و عدالت و معنویت باید کار به جایی برسد که ولی فقیه به عنوان پرچمدار جبهه حقیقت؛ آنگونه مظلومانه در محاصره «آقایان تکنوکرات» دچار شود که حتی ساده ترین اوامرش – یعنی نفی اقتصاد تک محصولی – به لبخند تمسخر و انکار ایشان مواجه شود؟ زیرا حاکمیت ولایت فقیه به معنای حاکمیت ولایت الهیه تعارض ذاتی و ماهوی با حاکمیت تکنوکراتها به معنای حاکمیت ولایت اولیاء شیطان دارد.

«ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولتهای ما در برنامه‌های اساسیِ خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاه‌های نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان تکنوکرات لبخند انکار زدند که مگر می‌شود؟! بله، می‌شود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامه‌ریزی کرد. وقتی برنامه اقتصادی یک کشور به یک نقطهٔ خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطهٔ خاص تمرکز پیدا می‌کنند.» (امام خامنه ای، سخنرانی ابتدای سال 1392 در حرم مطهر رضوی)

خاطره تلخ فوق – که به احتمال قریب به یقین یکی از هزاران درد دل امام غریب امت است – اشاره ای ظریف به یکی از اصلی ترین موانع جریان ولایت الهیه در حکومت دینی؛ یعنی «تکنوکراسی» (Technocracy) است. جهت تبیین بهتر این مساله به جاست نخست نگاهی اجمالی به این اصطلاح گردد.

اصطلاح تکنوکراسی یا فن سالاری در سال 1919 م توسط مهندس ویلیام هنری اسمیت، نویسنده آمریکایی، در کالیفرنیا ابداع شد و وی با ساخت آن پیشنهاد «حکومت کارشناسان فنی» را نیز ارائه کرد. هواداران فنسالاری پس از جنگ جهانی اول به مطالعه وضع اقتصادی ایالات متحده آمریکا پرداختند و یکی از ایشان به نام هووراد اسکات با نوشتن کتاب «مهندسان و سیستم قیمت» اصطلاح تکنوکراسی را رواج داد. این اططلاح در دهه 1960 در فرانسه گسترش یافت و فرانسویان آنرا ادامه نظریات فیلسوف فرانسوی سن-سیمون می دانستند. (ر.ک: دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری، 2-22)


تكنوكراسي كه از واژه «تكنيك» يا فنّ مي‌آيد به معني حكومت کارشناسان و دانايان فنّ يا «فن سالاري» است و عناصر تشكيل دهندة اين نوع حكومت‌ها را تكنوكرات مي‌گويند. تكنوكراسي پديدة جديدي است كه با پيشرفت علوم و فنون و نقش روزافزون دانش و تخصّص در كار حكومت به وجود آمده و در بسياري از كشورهاي پيشرفته تكنوكرات‌ها يا دانان فنّ؛ بدون توجه به عقائد سياسي و خصوصيات طبقاتي آنها حسّاس‌ترين و مهمترين كارها را به دست خود گرفته‌اند.

در واقع با پيشرفت دانش و فنّ، عقائد سياسي اشخاص تحت الشعاع علم و تخصّص آنها قرار مي‌گيرد و حزب يا احزابي كه با به دست آوردن اكثريت در پارلمان «مجلس» حكومت را به دست مي‌گيرند، در كار حكومت و اموري كه به تخصّص نياز دارد از افراد غيرحزبي و حتّي اعضاي متخصّص حزب مخالف استفاده مي‌كنند. (فرهنگ جديد سياسي، محمود مهرداد، ص 38) یعنی اصلی ترین وصف این نوع حکومت کافی دانستن تخصص و بی اعتنایی کامل به تعهد است. البته این نوع حکومت حتی در دنیای غرب نیز با تردیدهای جدی مواجه بوده و هست. زیرا بيشتر تحليل‌گران اجتماعي هرچند مي‌پذيرند كه در جوامع پيشرفتة صنعتي نقش متخصصان گسترش يافته است ولي ترديد دارند كه حكومت صاحبان فن بتواند جانشين نظم سياسي شود. (فرهنگ انديشة نو، اوليور استلي برس و آلن بولك، ترجمه گروه مترجمان، ص 586)

اما با وجود این مخالفتهای مبنایی باز هم تكنوكراسي روز به روز وسعت يافت تا جائي كه امروزه همگان شاهد ظهور پديده‌اي به نام «تكنوپولي» يا همان انحصارگري جهانی تكنولوژي هستيم. تكنوپولي در حقيقت، تكنوكراسي غلبه يافتة مستبد و بلامنازع است. اين امپراطور، همان تكنوكراتي است كه اينك حاكم تمام عيار است. در حال حاضر اولين امپراطور تكنوكراسي آمريكا است و به همين علت است كه ديدة نگران آمريكا متوجه ژاپن و معدودي از كشورهاي اروپائي است كه در مرحلة انتقال به تكنوپولي و كسب عنوان آن هستند.(ر.ک: تكنوپولي، تسليم فرهنگ به تكنولوژي، نيل پستمن، ترجمه دكتر طباطبايي، صص 39 ـ 71)
***

روشن است که حاکمیت تکنوکراتها در تمدن مادی غرب – بخوانید توحش افسارگسیخته کفّار – بر پایه ثمرة ده ها سال حرکت علمي در جهت مادی – بخوانید جهل متراکم کارآمد- ثمره ای جز نظم نوین جهانی – بخوانید ظلم منظم بین المللی- و از دست رفتن تمامی مقدسات و اعتقادات آنها و پذیرش جامع و مانع ولایت اولیاء طاغوت و نفی مطلق بندگی خدا نداشته است. به تعبیر لطیف "نیل پست من" در همان کتاب جالب تکنوپولی « بر روي تَل اين مفاهيم مقدس ويران شده و بر بالاي اين مخروبه انسانیت، بدون ترديد يك چيز مشاهده مي‌شود و عينيت تام دارد، يعني: "تكنولوژی" » (همان، ص273). امری که میتوان آن را از عظیم ترین مکرهای شیطان در طول تاریخ بشریت دانست.

اما سوالی که اینجا به شدت خودنمایی میکند این است که چرا در حکومت ولایی پایه گذاری شده بر روی خون پاک ترین بندگان خدا و مدافع توحید و عدالت و معنویت باید کار به جایی برسد که ولی فقیه به عنوان پرچمدار جبهه حقیقت؛ آنگونه مظلومانه در محاصره «آقایان تکنوکرات» دچار شود که حتی ساده ترین اوامرش – یعنی نفی اقتصاد تک محصولی – به لبخند تمسخر و انکار ایشان مواجه شود؟

با پیگیری جواب این سوال به این نکته مبنایی تری می رسیم که اسلامی که بر نفی شرک و ولایت غیر خدا بنا گذاشته شده است؛ هرگز اجازه نخواهد داد که تکنولوژی و صنعت مادی محور نظام سیاسی – اقتصادی آن شوند. زیرا این امر ثمره ای جز نابودی فرهنگی اسلام ناب محمدی (ص) نخواهد داشت. اگر هم در برهه ای این اتفاق افتاد باید آن دوره را دوره دور شدن از اسلام و انقلاب دانست. زیرا حاکمیت ولایت فقیه به معنای حاکمیت ولایت الهیه تعارض ذاتی و ماهوی با حاکمیت تکنوکراتها به معنای حاکمیت ولایت اولیاء شیطان دارد. پس همانگونه که توحید با شرک هرگز جمع نخواهد شد، ولایت فقیه و نظام امامت نیز امکان جمع شدن با تکنوکراسی و تکنوپولی و نظام حاکمیت اهواء مقنن ندارد.

علاوه بر اینکه امروز توده های ده ها ملیونی بصیر و صبور در این آب و خاک به خوبی فهمیده اند که راه عزت و سربلندی، نه تعظیم تکنوکرات منش به تمدن غرب، که استقامت و پایداری بر مسیر تولد کارشناسی اسلامی – ایرانی در دهه عدالت و پیشرفت برای تحقق تمدن نوین اسلامی است.

طنز تاریخی است اگر امروز و در دنیای معاصری که «آقایان تکنوکرات» در جای جای تمدن منحوس غرب - به علت مشکلات بنیان افکن اقتصادی موجود - مورد اعتراض روز افزون توده های نود و نه درصدی قرار میگیرند؛ برخی در داخل کلید حل مشکلات ایران عزیز را در گرو اعتماد دوباره به این «بی سوادهای پرادعای ناکارآمد ذلیل وطن فروش» بدانند. همان بی بصیرتانی که باعث نگرانی امام امت و طرح هوشمندانه این خطر برای خواص جبهه انقلاب شده اند.

نکته دیگری نیز از فرمایشات رهبری فرزانه استنباط می شود و آن اینکه علت اصلی موفقیت دشمن غدار در برخی از اهدافش از این تحریم های وحشیانه برای فشار آوردن به مستضعفین حامی انقلاب، نه پایداری دولت کنونی بر شعار های انقلاب که سنگ کج اولی است که «آقایان تکنوکرات» در نظام اقتصادی این کشور بنا گذاشته اند و با عدم توجه – و احتمالا عدم درک – عمق استراتژیک اوامر فرماندهی کل قوا باعث استفاده دشمن از این غفلت جهت ضربه زدن به ایران انقلابی شدند. اشتباهی که اگر از روی جهل بود نمایانگر بی لیاقتی برای تصدی دوباره مقدرات این کشور است؛ و اگر خدای نکرده از روی عمد بوده سزاوار محاکمه انقلابی و مجازات درخور ایشان.


* حجت الاسلام علی میثمی تهرانی، دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه قم و پژوهشگر فلسفه و کلام