چون اسلام صراحت دارد که «تخلف از قانون جمهوری اسلامی جایز نیست»، رئیس جمهوری که حقیقتاً بخواهد تدبیر به خرج بدهد و «پایبندی به قانون» را به شکل تضمینی در پلیس ایجاد کند اتفاقاً خواهد گفت «پلیس موظف به اجرای اسلام است!»

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ بعد از شنیدن این سخن آقای دکتر روحانی که «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست»[1] برای مدتی پرسش‌هایی ازاین‌دست ذهن ها را مشغول کرد: چه کسی موظف به اجرای اسلام است؟ آیا مثلاً دولت جمهوری اسلامی را می‌توان موظف به اجرای اسلام دانست؟[2] اصلاً از ایران بگذریم، آیا اساساً یک حاکمیت از نوع «جمهوری اسلامی» موظف به اجرای اسلام هست یا نیست؟...
امروز روزى است كه اسلام بايد تحقق پيدا كند. اين حرف‌ها كه گفته مى‏شود نظير همان حرف‌ها بود كه گفته شد كه «حالا زود است صبر كنيد.» ما اگر اسلام را در اين انقلاب، در اين نهضت احكام اسلام را پياده نكنيم، كى پياده خواهيم كرد؟ چه وقت همچو نهضتى تحقق پيدا می‏كند؟ اگر اين نهضت خدای‌نخواسته بخوابد و به خاموشى بگرايد، كى میتواند ديگر اسم اسلام را بياورد؟ اگر ما امروز قوانين اسلام را اجرا نكنيم، كى اجرا بكنيم؟ آقايانى كه میگوييد نمی‏شود، پس كى می‏شود؟ پس بگوييد هیچ‌وقت اسلام نه! بگوييد نهضت منهاى اسلام. همان‌طوری كه گفتيد اسلام منهاى روحانيت، حالا هم بگوييد نهضت منهاى اسلام. اگر با اين نهضت اسلام را متحقق نكنيد و احكام اسلام را موبه‌مو جارى نكنيد، مأيوس باشيد ديگر نخواهد شد. آن‌هایی كه به اسلام عقيده دارند، آن‌هایی كه دلشان براى قرآن می تپد، امروز بايد فعاليت كنند. 15 خرداد براى همين بود. قبل از 15 خرداد براى اسلام بود قيام روحانيون؛ قيام 15 خرداد براى همين بود؛ بعدازآن هم دنباله همين بود. اسلام بود لَيْسَ الّا. ما غير اسلام نمی‏خواهيم. و اسلام در همه‌وقت و خصوصاً حالا قابل‌اجراست.[3]
پایبندی به قانون، تنها راه اجرای اسلام
ضمن مطالعه برداشت‌های برخی موافقانِ سخن آقای رئیس‌جمهور مشخص می شود که آن‌ها برای «اجرای قانون» طریقیّت قائل‌اند نه موضوعیت. یعنی سخن آقای رئیس‌جمهور را این‌طور توجیه می‌کنند که ما البته موظف به اجرای اسلام هستیم اما صرفاً از طریق اجرای قوانین می‌توانیم اسلام را اجرا کنیم و هیچ‌کس حق ندارد اسلام را خارج از چارچوب‌هایی که قانون برای او معین کرده اجرا کند.
در حقیقت دو فرض در ذهن موافقان وجود داشت: 1. ما صرفاً مجری قانونیم 2. قانون‌های جمهوری اسلامی هیچ تعارضی با اسلام ندارند بلکه در موارد فراوانی عیناً خواست اسلام هستند. و نتیجه‌ای که از این دو فرض می‌گرفتند عبارت بود از اینکه ما – صرفاً - از طریق اجرای قانون، به اجرای اسلام می‌پردازیم.[4]
این برداشت شایسته‌ی توجه و احتمالاً تأیید است. یعنی مجموعه ایست سازوار که ظاهراً تعارضی با برداشت‌های هیچ‌یک از گروه‌ها و جریان‌های جامعه دینی ندارد. اما به سخن آقای رئیس‌جمهور که بازمی‌گردیم و تلاش می‌کنیم آن سخن را با «تفسیر موافقان» بفهمیم با مشکلی مواجه می‌شویم: اگر به‌راستی آقای دکتر روحانی قصد داشتند بگویند که «خدمتِ پلیس به اسلام، همان عملِ پلیس در چارچوب قانون است» هیچ ضرورتی نداشت تصریح کنند که «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست!» بر اساس تفسیرِ موافقان، پلیس که هیچ، همه‌ی آحاد جامعه موظف به پیاده‌سازی اسلام هستند اما «روش» پیاده‌سازی اسلام برای هر گروه و جمعیت محدود است به قانون. در حقیقت موافقانِ سخن آقای رئیس‌جمهور نه‌تنها غیرمستقیم پلیس را موظف به اجرای اسلام دانسته‌اند بلکه همگان را موظف به این مهم فرض کرده‌اند و صرفاً روی «روشِ انجام این وظیفه» شرطِ قانونیت را نهاده‌اند.
از همین‌جا روشن است که تئوری موافقانِ سخن آقای رئیس‌جمهور نمی‌تواند فرم و محتوای جمله ایشان را به‌تمامی توضیح دهد و برای این منظور کافی نیست.
رگه‌های سکولاریسم[5]
در برخی اظهارنظرها با فرض دیگری مواجه می‌شویم و آن اینکه در سخن آقای رئیس‌جمهور رگه‌های سکولاریسم مشاهده می‌شود. عده‌ای گمان می‌کنند که اگر در ذهن و ضمیر آقای رئیس‌جمهور مرز مشخصی میان اسلام و قانون وجود نداشت این تفکیک در بیان ایشان انعکاس پیدا نمی‌کرد.
این گروه معتقدند تنها زمانی می‌توان مسلمان بود و همزمان گفت «فلان دسته موظف به اجرای اسلام نیستند»، که به اندازه‌ای از سکولاریسم باور داشته باشیم و دست‌کم در ذهنمان بتوانیم حوزه‌های زندگی حرفه‌ای، زندگی شخصی، زندگی شهروندی و زندگی مؤمنانه را از یکدیگر مجزا تصور کنیم.
فرض‌های موردنظر این گروه این‌هاست: 1. رئیس‌جمهور در گفته‌هایش محدوده‌های قانون و اسلام را محدوده‌هایی کاملاً مجزا یا دست‌کم دارای همپوشانی فرض کرده‌اند و به همین دلیل است که می‌توانند بگویند اجرای محتوای این محدوده آری و اجرای محتوای آن‌یکی محدوده نه! 2. اعتقاد به اینکه ساحاتی از زندگی انسانِ مؤمنِ مسلمان می‌توانند از ساحت «دین‌داری» او مستقل باشند اعتقاد به سکولاریسم را لازم می‌آورد. و نتیجه‌ای که از این دو فرض می‌گرفتند عبارت بود از اینکه آقای دکتر روحانی عمداً یا سهواً بیانی مبتنی بر سکولاریسم ایراد کرده‌اند.


شاید تذکرات جدی دو تن از مراجع عظام تقلید[6] و برخی نمایندگان مجلس[7] ناظر به همین برداشت بود. خصوصاً در بیانات مراجع تقليد روشن است که از «به‌کلی متمایز» فرض شدنِ حیطه‌ی اسلام و حیطه‌ی قانون احساس نگرانی وجود دارد.
البته حیف است اشاره نکنیم که گرچه برخی دلسوزان تذکراتی دادند و برخی منفعت‌طلبان نیز از سخن رئیس‌جمهور تیتر ساختند و تلاش کردند سودجوییِ سیاسی خود را داشته باشند، اما هفت‌خط‌هایِ بزرگ‌پایِ حسابی[8] و مخالفانِ ریشه‌ای جامعه دینی ایران استقبال کاملاً محتاطانه‌ای از این سخن آقای روحانی به عمل آوردند. به‌عنوان نمونه مهدی خلجی – طلبه سابق و روحانی زاده‌ی 41 ساله‌ای که بیش از 15 سال در بی‌بی‌سی، رادیو فردا، رادیو زمانه و موسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن خدمت کرده - در واکنش به سخنان رئیس‌جمهور در صفحه فیس‌بوک خود نوشت «حسن روحاني می‌گوید پليس موظف به اجراي قانون است نه اجراي اسلام. ظاهر اين سخن، موجه، پيشرو و در تقابل با خواست تندروان حكومت است؛ ولي در باطن، سخني كمابيش خطرناك است. تبديل اسلام (شريعت/فقه) به قانون تنها مدتي كوتاه طول می‌کشد. مشكل اصلي، قانوني است كه برخاسته از اسلام و اراده الهي به شمار می‌آید. حكومتِ قانون ارزشي دموكراتيك است ولي نه حكومت هر قانوني! اين اشتباه را محمد خاتمي هشت سال مرتكب شد و در كام اين دام، ناكام گرديد. پيش از او هم شماري مشروطه خواهان.»
کجای قانون آمده؟!
در کنار برداشت‌های گوناگون از سخنان آقای رئیس‌جمهور به نظر می‌رسد که آنچه در خصوص پلیس و اسلام گفته شد الزاماً به «پلیس و اسلام» منحصر نخواهد ماند و منطقِ این بیان در موارد دیگر نیز قابل‌استفاده است. مثلاً آقای رئیس‌جمهور چه واکنشی نشان خواهند داد اگر عده‌ای بگویند «دولت موظف به ایجاد امید نیست!» در کدام قانون دولت موظف به ایجاد امید شده است؟! یا مثلاً در خصوص اعتدال. اگر گفته شود که «دولت موظف به اعتدال نیست!»، آیا قانون مشخصی وجود دارد که دولتی‌ها بتوانند با تمسک به آن نشان دهند که موظف‌اند مشی معتدل داشته باشند؟!
از سوی دیگر، آیا مثلاً یک رئیس‌جمهور حق دارد قرآن را، یا توضیح المسائل را، یا اجتهاد و فهم شخصی خود را، یا حتی نتیجه مشورت با دیگران را ملاک قرار دهد و برای خود «وظیفه» استخراج کند؟ یا وظایف رئیس‌جمهور صرفاً همان است که از طریق قانون برایش مشخص شده است؟
بیانی که نه مفید است، نه ضروری!
به نظر نگارنده بیان عبارتِ «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست» نه مفید بود نه ضروری. اگر تمام سوءتفاهم‌های مترتب بر این گفته را کنار بگذاریم[9]، نه منفعتی عاید گوینده و شنونده می‌کند، نه این شکل از گفتار حتی ضرورتی دارد.
اگر منظور آقای رئیس‌جمهور به‌سادگی این بوده است که «پلیس حق ندارد خارج از چارچوب قانون عمل کند» می‌توانستند همین جمله را بگویند! این جمله در «مفهوم» خود شامل این مسئله نیز هست که هیچ فهمی از اسلام - نه فهم‌های شخصی پلیس نه آن دسته از فهم‌های علما که هنوز وارد قانون نشده است – نمی‌تواند توسط نیروی انتظامی ملاک عمل قرار گیرد و «تنها ملاک عمل برای پلیس، قوانینِ ابلاغی است.»
اما وقتی این جمله بدین‌صورت بیان می‌شود که «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست» به‌طور کاملاً طبیعی در ذهن مخاطب این تلقی شکل می‌گیرد که آنچه در قوانین فعلی هست یا اصلاً نسبتی با اسلام ندارد یا گاهی نسبت دارد. که در سخنان خود آقای رئیس‌جمهور هر دو تلقی رد شده و ایشان تصریح کرده‌اند که همه قوانین منطبق بر اسلام‌اند.[10] پس پلیسی که به «قوانین اسلامی» عمل می‌کند در حال اجرای اسلام خواهد بود و انجام‌وظیفه‌اش همان «اجرای اسلام» است.
از همین‌جاست که یا باید بر این باور بود که آقای رئیس‌جمهور منظور درستی داشته‌اند ولی جمله‌ای نامناسب برای القاء آن منظور انتخاب کرده‌اند – که در این صورت، مسئله چنانچه مراجع تقلید گفته‌اند یک اشتباه تلقی می‌شود که امید است تکرار نشود – یا شوربختانه باید به این نتیجه رسید که ایشان از انتخابِ این جمله برای بیان منظورشان قصدی فراتر از تأکید بر «لزوم قانونی رفتار کردن پلیس» داشته‌اند.
چه کسی موظف به «رفتن به سمت منافع خود» نیست؟!
آقای روحانی به‌طور مداوم از تدبیر، امید و اعتدال به‌عنوان خط‌مشی‌های دولت خود یاد می‌کنند و این در حالی صورت می‌گیرد که هیچ قانونی دولت را به داشتن چنین خط‌مشی‌ای موظف نکرده است!
اما چرا اگر کسی بگوید «من موظف به تدبیر نیستم» گفته‌اش خنده‌آور به نظر می‌رسد؟ علت اینجاست که «تدبیر» به سود فردِ گوینده است و کسی که می‌گوید من وظیفه‌ای ندارم که تدبیر داشته باشم، یا موظف نیستم که معتدل رفتار کنم، یا امیدوار و به دنبال ایجاد امید باشم، در حقیقت خود را از «منافع خود» محروم می‌کند.
پلیسی که بگوید - یا به او گفته شود - که موظف به اجرای اسلام نیست پیش و بیش از هرکسی خودش را محروم کرده است! مگر در اسلام‌گرایی و «خود را موظف به اسلام دانستن» چه ضرری هست - یا چه منفعتی نیست - که کسی بخواهد خود را در این مورد غیرموظف بداند؟ بنا بر فهم اسلام ناب، تنها راه نیکبختی در دنیا و آخرت اجرای اسلام است. لذا جمله‌ی «فلان گروه موظف به اجرای اسلام نیست» شبیه این است که بگوییم فلان فرد یا فلان گروه موظف به جلب منافع خویش نیست! این بیان خنده‌آور نخواهد بود؟!
موظف بودن به اجرای اسلام، تضمین قانون‌گرایی پلیس
در تلقی شیعیانِ انقلابی ایران که شاگردان مکتب حضرت روح‌الله (ره) هستند تخطی از «قوانین نظام جمهوری اسلامی» شرعاً جایز نیست.[11] اگر آقای دکتر روحانی از طرف غربی انتظار دارند که فتوای مقام معظم رهبری در خصوص حرام بودن تولید و به‌کارگیری سلاح هسته‌ای را به‌عنوان «شرط تضمین‌کننده» بپذیرند، باید یادآوری کنیم که «جایز نبودن تخلف از قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران» نیز فتوای شرعی است و هیچ گروهی - ازجمله پلیس– شرعاً نمی‌تواند از هیچ محدوده قانونی تجاوز کند. پس اتفاقاً مهم‌ترین و تضمین‌کننده‌ترین عاملی که سبب می‌شود پلیسِ نظام جمهوری اسلامی پایش را از قانون فراتر نگذارد دقیقاً پایبندی او به اجرای اسلام است!
پلیس ما اتفاقاً «چون موظف به اجرای اسلام است» در هیچ‌کدام از دو نوع وظیفه‌اش - مسئولیت‌های مستقیمِ قانونی و مسئولیت «ضابط بودن» برای دستگاه قضایی - هرگز از قوانین جمهوری اسلامی تخطی نمی‌کند. بماند که اساساً بزرگ‌ترین وظیفه نیروی انتظامی نیز پاسداری از ارزش‌های اسلامی است[12] و انجام این وظیفه به‌هیچ‌وجه با تخلف از قوانین نظام جمهوری اسلامی قابل‌جمع نیست.
چون اسلام صراحت دارد که «تخلف از قانون جمهوری اسلامی جایز نیست»، رئیس‌جمهوری که حقیقتاً بخواهد تدبیر به خرج بدهد و «پایبندی به قانون» را به شکل تضمینی در پلیس ایجاد کند اتفاقاً خواهد گفت «پلیس موظف به اجرای اسلام است!»... اسلامی که به هیچ‌کس اجازه‌ی اقدام فراقانونی و غیرقانونی نداده است.(+)

محمدحسین امینی
پا نوشت:
[1] - از سخنان دکتر حسن روحانی در بیستمین همایش فرماندهان، روسا و مدیران ناجا، شنبه 5 اردیبهشت 94، اینجا
[2] - «وظیفه اصلی حکومت اسلامی این است که مردم را به بهشت و سعادت و کمال رهنمون سازد.» از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، 23 اردیبهشت 1393
[3] - صحیفه امام ره، جلد 8، صفحات 57 و 58
[4] - «منظور دکتر روحاني اين است كه پليس موظف به اجراي اسلام در قالب اجرای قانون است. همچنين پليس موظف اســت قانون اسلامي مدون و مصوب در قوه مقننه را اجرايي كند نه اينكه خود بخواهد اسلام‌شناسی كند. اسلام‌شناسی از وظايف ذاتي علماي جامعه است و از طرفي اسلام‌شناسی از وظايف ولی‌فقیه در جامعه اسلامي است. منظور رياست محترم جمهور از اينكه پليس موظف به اجراي اسلام نيست، موارد فوق است.» حجت‌الاسلام محسن غرویان، روزنامه آرمان روابط عمومی 6 اردیبهشت 94
[5] - «سکولاریسم به معنای بی‌اعتقادی یا بی‌اعتنایی یا به حاشیه راندن دین و امور مبتنی بر مذهب از فعالیت‌های مختلف حیات بشری از قبیل حکومت، سیاست، اخلاق و فرهنگ و غیره است.» اکبر اسد علیزاده، سکولاریسم و اسلام، مجله مبلغان، خرداد 1381 (شماره 29)، صفحه 100، اینجا
[6] - آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی صبح دوشنبه 7 اردیبهشت 94 در آغاز درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برقرار بود گفتند «این سخن از سه نظر دارای اشکال مبنایی است و باید از بیان چنین اظهاراتی پرهیز شود... بیان این سخن صحیح نیست چراکه قوانین ما چیزی جز اسلام نیست و قوانین ما از اسلام برگرفته‌شده است... همه افراد جامعه اعم از پلیس و غیر پلیس موظف هستند که قوانین اسلام را اجرا کنند... در خصوص اجرای امربه‌معروف و نهى از منکر نیز طبق قرآن کریم همه مسلمین وظیفه‌دارند... نباید زحماتى از سوی نیروی انتظامی در خصوص تهذیب اخلاق و مبارزه با منکرات انجام‌شده نادیده گرفته شود... با بیان این سخنان چراغ سبزی برای افراد آلوده به انواع مفاسد اخلاقی و مجالس کثیف نشان داده می‌شود که گویا از این به بعد آزاد هستند و پلیس هم کاری به ایشان ندارد... آن‌ها بدون این سخنان چه‌کارها که نمی‌کنند و وای به حالی که به این افراد چراغ سبز نیز نشان داده شود... امیدواریم نصیحت دوستانه ما پذیرفته‌شده و از تکرار چنین سخنانی پرهیز شود افزود... امیدواریم که به فرمایشات رهبر انقلاب که اخیراً خطاب به نیروی انتظامی فرمودند گوش فرا دهند و آن‌گونه که ایشان تأکید کردند حفظ آرامش روحی و اخلاقی جامعه مهم‌تر از آرامش جسمانی است.» اینجا
آیت‌الله حسین نوری همدانی پیش از ظهر دوشنبه 7 اردیبهشت 94 در آغاز درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برقرار بود گفتند «لازم و ضروری است که مسئولان از هرگونه حاشیه‌سازی در جامعه پرهیز کنند... ‌نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل ویژگی‌هایی که دارد از همه ابعاد به‌عنوان یک نظام ممتاز محسوب می‌شود،... متأسفانه برخی مطالب که به‌تازگی در جامعه مطرح‌شده، موجب برخی حاشیه‌ها در کشور شد.... مسئولان باید با همدلی و هم‌زبانی در خدمت به مردم تلاش کنند... اینکه از سوی برخی از مسئولان گفته می‌شود، پلیس فقط مسئول اجرای قانون است و مسئول اجرای احکام اسلامی نیست، حرف نسنجیده و نادرستی است... معنی سخنان اخیری که یکی از مسئولان در رابطه با وظایف پلیس مطرح کرده ‌این است که در جامعه نباید امربه‌معروف و نهی از منکر انجام شود درحالی‌که این مسئله یک وظیفه همگانی بوده و برای همه افراد جامعه، اجرای آن لازم است... رهبری در سخنانشان تأکید کردند همه ما مسئول اجرای احکام اسلامی هستیم، بنابراین اظهارات آن دسته از مسئولان،مبنی بر اینکه نیروی انتظامی مسئول اجرای احکام اسلامی نیست، سخنی نادرست است... مسئولان نباید با برخی اظهارات خود به‌گونه‌ای در جامعه القا کنند که اسلام از قانون جدا و دو مقوله متفاوت است... تلاش‌های نیروی انتظامی درزمینهٔ برقراری امنیت اخلاقی در جامعه و عمل به احکام اسلامی قابل‌تقدیر است و مسئولان باید در انجام وظایف اسلامی با در نظر گرفت عدالت اجتماعی تلاش کنند... همه مسئولان باید مراقب سخنان خویش باشند و از بیان سخنان حاشیه‌ای در جامعه اجتناب کنند.» اینجا
[7] - « شاید منظور رئیس‌جمهور از این جمله، این بوده که کسی اجتهاد شخصی نکرده و یا ذهنیت شخصی خود را اجرا نکند، چون ‌قوانین موجود در کشور همه اسلامی است... این جمله قابل‌تأمل است و باید از خود آقای روحانی خواست ‌دراین‌باره توضیح دهد و‌ شفاف برای مردم بگوید که منظورش چه بوده... این جمله در جامعه ایجاد ابهام خواهد کرد و باید این ابهامات برطرف شود... این جمله زیبنده رئیس‌جمهور ما نیست‌ و جمله بسیار چندپهلو و گنگی است.» محمد سلیمانی، نماینده مجلس، اینجا
[8] - «البته در بين عناصر جبهه مقابل - همان عناصرى كه گفتم بی‌همت و بی‌عرضه و ترسـويند و جرئت اقدام ندارند و حاضر نيسـتند در ميدان بايسـتند آدم‌های هفت‌خط هم پيدا می‌شوند. از آن هفت‌خط‌های بزرگ پاى حسابى كـه وقتى در محيط امن و امانى می‌نشینند، اگـر بخواهند حرف بزنند، خـوب حرف می‌زنند؛ موقعیت‌ها را خوب می‌سنجند؛ خوب می‌توانند اشـخاص را زير ذره‌بین بگذارند و ضعف‌ها را ببينند و خوب هم استفاده می‌کنند.» از بیانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با عناصر جبهه خودى در حوزه فرهنگ، 22 تیر 1373، دغدغه‌های فرهنگی، صفحه 111
[9] - « منظور روحانی این بود که یک تصوری در اجتماع به وجود آمده ‌که دولت در حال حرکت به‌سوی امنیتی شدن جامعه است و چون نیروی انتظامی و پلیس هستند که معمولاً در انظار عمومی با مردم برخورد می‌کنند و اغلب اوقات با ون‌های خود با زنان بدحجاب برخورد می‌کنند، جامعه امنیتی شده است... به نظر می‌رسد، ‌رئیس‌جمهور به این قضیه اعتقاد ندارد‌ و معنی حرف ایشان این است که پلیس به این کار‌ها کاری نداشته باشد. اگر قانون گفته جلوی آن را بگیرند، اما اگر قانونی دراین‌باره وجود ندارد، پلیس دخالتی دراین‌باره نکند... روحانی به برخورد با بدحجابی اعتقاد ندارد، ولی این را در لفافه می‌گوید و به‌صراحت نمی‌گوید... سال، سال انتخابات است و دولتی‌ها دوست دارند ‌نزدیکان خود در مجلس باشند و معمولاً این گروه‌ها هستند که طرفدار دولت هستند؛ البته من موافق اجرای قانون هستم، ولی قانونی که کامل اجرا شود. » احمد بخشایش اردستانی، نماینده مجلس، اینجا
[10] - «خوشبختانه در نظام اسلامی ما شرع و قانون بر یکدیگر منطبق هستند» از سخنان دکتر حسن روحانی در بیستمین همایش فرماندهان، روسا و مدیران ناجا، شنبه 5 اردیبهشت 94، اینجا
[11] - «تخلف از قوانين مشروعِ نظام جايز نيست» استفتائات حضرت امام خمینی ره، جلد 3 صفحه 543 ، سؤال 175
[12] - «همه باید بدانند که نیروی انتظامی بنا دارد از ارزش‌های اسلامی دفاع کند. پاسداری از ارزش‌های اسلامی و انقلابی بزرگ‌ترین وظیفه نیروی انتظامی است.» از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی، 21 تیر 1374

"Our President, analytical news site"