آیا وهابی ها، سلفی ها، طالبان، القاعده و دهها نحله ای که امروزه داعیه دار گسترش اسلام واقعی در سراسر جهان هستند، می توانند نگاه جهان را نسبت به حقایق واقعی دین خوش بین و همراه سازند؟ یا این که مکتب ایران مطرح شده از جانب آقای مشایی که متاسفانه تحت تاثیر القائات رسانه ای، اجازه درک صحیح آن به جامعه داده نشد، می تواند مردم

جهان را به آینده زیبا و مملو از عشق و محبت به انسان ها امیدوار سازد؟

چگونه می توان خود را زمینه ساز ظهور منجی عالم دانست لکن نسبت به سرنوشت بیش از هفت میلیارد جمعیت دنیا بی تفاوت بود؟ با طرح چه اندیشه ای می توان مردم دنیا را با آن همه تنوع در دین و مذهب به زبان مشترکی رساند که خداوند آن را نوید داده است؟ آیا وهابی ها، سلفی ها، طالبان، القاعده و دهها نحله ای که امروزه داعیه دار گسترش اسلام واقعی در سراسر جهان هستند، می توانند نگاه جهان را نسبت به حقایق واقعی دین خوش بین و همراه سازند؟ یا این که مکتب ایران مطرح شده از جانب آقای مشایی که متاسفانه تحت تاثیر القائات رسانه ای، اجازه درک صحیح آن به جامعه داده نشد، می تواند مردم جهان را به آینده زیبا و مملو از عشق و محبت به انسان ها امیدوار سازد؟

به گزارش شبکه ایران ، ایرنا در مطلبی با طرح این مطلب ادامه می دهد: تعقل و خردمندی در رفتار و فرهنگ فرد و جامعه بروز و ظهور می یابد و بالطبع این رفتار و فرهنگ می تواند معیار منطقی و دقیقی برای سنجش میزان رشد و خردمندی فرد و جامعه قرار گیرد. تکیه بر خردمندی از آن رو پذیرفتنی است که انسان برای انجام هر کاری به حوزه اندیشه مراجعه می کند اما چه بسا عقل نیز گرفتار فریب و خطا شده و اشتباهات جبران ناپذیری را مرتکب شود. هم از این رو است که انسان در طول تاریخ در کنار استفاده از عقل، به پیروی از پیامبران، امامان، اندیشمندان و خردورزان جامعه سفارش شده است.
صفحات تاریخ، مملو از ثبت اشتباهاتی است که انسان ها در شرایط مختلف و بیشتر به دلیل تبعیت نکردن از رهبران و اندیشمندان جامعه مرتکب شده اند. به عنوان مثال زمانی که حضرت موسی(ع) برای عبادت به کوه طور رفت، سامری، بنی‌اسرائیل را گرد خود آورده و ادعا کرد موسی کشته شده است اما او می تواند خدای موسی را به آنها بنامیاند. سامری، گوساله ای ساخت که بر اثر وزش باد به دهان او صدایی به گوش می‌رسید. چون مردم بانگ گوساله را شنیدند، به یکباره همه سجده کردند و گوساله پرست شدند. هنگامی که موسی از کوه طور بازگشت، به هارون معترض شد که چرا مانع گوساله‌پرست شدن مردم نشده است؟ هارون در پاسخ گفت که کسی حاضر نبوده به حرف او گوش کند و حتی او را تهدید به قتل نیز کرده بودند.
در جنگ احد، پیامبرصلی الله علیه وآله برای حفاظت از سپاه، عده ای را در روی کوه احد مستقر و اعلام کرد که تحت هیچ شرایطی محل خود را ترک نکنند. در آغاز جنگ، مسلمانان غلبه کرده و کفار را به عقب راندند، طولی نکشید که در بین مسئولان حفاظت از کوه، اختلاف شد. عده‏ای به سراغ جمع غنائم رفتند. دشمن شکست خورده، از همان منطقه‏ای که بدون محافظ مانده بود حمله کرد و این بار مسلمان‏ها ضربه‏ سنگینی خوردند تا آنجا که جان پیامبر در معرض خطر قرار گرفت و بسیاری از مسلمانان پا به فرار گذاشتند.
قرآن علت شکست مسلمانان را ضعف ایمان و نافرمانی از دستورات پیامبر عنوان می کند. و قطعاً خداوند وعده خود را محقق گرداند، زیرا که دشمن را با خواست او می‏کشتید، تا آنکه سست شدید و در کار به نزاع پرداختید و از (دستور پیامبر) نافرمانی کردید، با آنکه خداوند آنچه را که محبوب شما بود به شما نشان داده بود. برخی از شما خواهان دنیایند و برخی خواهان آخرت. پس آنگاه خداوند شما را از (تعقیب) آنان منصرف ساخت (و پیروزی شما به شکست انجامید،) تا شما را بیازماید، ولی از (خطای) شما درگذشت و همانا خداوند نسبت به مؤمنان، صاحب فضل و بخشش است. (آل‏عمران - آیه 152)
در جنگ صفین معاویه توانسته بود سپاهی انبوه تحت رهبری اشراف عرب برای رویارویی با امام تدارک ببیند اما طولی نکشید که سپاه او در برابر شجاعت و تدابیر امیرالمومنین به زانو درآمد. معاویه چون راه نجات را بسته دید، فرمان داد تمامی قرآن هایی که در سپاه بود را بر سر نیزه ها کرده و فریاد انِ الْحُکْمُ إِلاّ للهِِ را برآورند. با همین واقعه در میان سپاهیان علی(ع) اختلاف کلمه پدیدار شد. هر چه امام فرمود که این فریب دشمن برای فرار از شکست است، وقعی به آن ننهادند تا آنجا که ایشان را تهدید کردند که چنانچه مالک را از جنگ بازنگرداند، امام را خواهند کشت.
یونانیان که پس از ده سال محاصره تروا نتوانستند آن را به تصاحب آورند، پیکره‌ای عظیم از اسب ساختند تا مردانی منتخب را درونش پنهان کنند. یونانی‌ها این طور وانمود کردند که آنجا را ترک کردند، سربازان تروا اسب را به عنوان نشان پیروزی به داخل شهر بردند. نیمه های شب سربازان یونانی پنهان شده در اسب، خارج شده و دروازه‌های شهر را بر روی یونان گشودند. این در حالی است که کاهن لائوکوئون طرح را حدس زده و به ترویائی ها هشدار داده بود. کاساندرا (دختر شاه)، پیشگوی تروآ هم اصرار کرد که اسب باعث سقوط شهر و خانواده شاهی خواهد شد، اما او نیز نادیده گرفته شد، و در نهایت شکست در جنگ گریبان‌گیرشان شد.
بی توجهی به رهنمودهای خردورزان و اندیشمندان جامعه در طول تاریخ خسارت های جبران ناپذیری را پدید آورده تا آنجا که گاه سرنوشت جامعه را از مسیر صحیح خود خارج کرده و موجبات سرخوردگی و عقب افتادگی آن جامعه را فراهم آورده است. البته در این میان از نقش خواص نابخرد در به وجود آمدن این قبیل حوادث و وقایع، نیز نمی توان غافل بود.
مروری بر وقایع و رویدادهایی که طی سال های پس از انقلاب به وقوع پیوسته، نشان می دهد هر کجا میان روشن اندیشان با مردم فاصله افتاده و یا در پیروی از خردورزی اهمال و سستی صورت گرفته است، مشکلات جامعه و بالطبع مردم افزایش یافته است تا جایی که برای بازگشت به نقطه انکسار و شروع مجدد، مدت ها وقت و سرمایه هزینه شده است. بنابر این پرسش مهم و سرنوشت ساز همواره آن بوده که روشن اندیش و خردورز چه کسی است و چگونه باید آن را شناخت تا از رهنمودهای او تبعیت کرد؟
حقیقت امر آن است که روشن اندیشان و خردورزان در طول تاریخ بشریت کسانی بوده اند که برخلاف غفلت و کوتاه‌بینی حاکم بر محیط، از آگاهی، تیزبینی و دورنگری لازم بهره‌مند بوده و با دست یافتن به آگاهی ناب، خود را از قید و بند خطا و خرافه، رها ساخته اند. آنها ظرایف و دقایقی را درک کرده اند که از نظر دیگران پنهان هستند. در واقع خردورزی و روشن اندیشی نوعی بعثت و بیداری است و لازمه‌اش اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی برخاسته از فریب و خطا است. بنابر این بسیار طبیعی است که نسبت به جهل و گمراهی جامعه حساس بوده، دست به اصلاح زده، از سازش و مساحمه دوری جویند.
شعار عدالت برای همه، حفظ شان و کرامت افراد و عشق ورزیدن به همه انسان ها که دکتر احمدی نژاد در 8 سال دوران ریاست جمهوری، پایبندی خود را به حفظ و گسترش آنها به اثبات رسانده است، شیوه ای خردورزانه در بسط و گسترش فرهنگ دینی و تمرینی در راستای جهانی اندیشیدن است که به نوبه خود یکی از مهمترین نشانه های خردورزی در شرایط کنونی جهان است. در واقع در شرایطی که جهان تلاش می کند، در یک روند و حرکت تدریجی، جهانی با ارزش‌های مشترک ایجاد کند؛ چنانچه ایران از این گردونه باز بماند، شکست و سرخوردگی سرنوشت محتوم او خواهد بود. وقتی امروزه قدرت های برتر جهان تلاش می کنند این روند را در خدمت منافع خود بگیرند و به نوعی خود را به فرایند جهانی شدن تحمیل و سیر طبیعی آن را دچار انحراف کنند، شایسته ایران با آن سوابق درخشان و بی نظیر در عالم علم، اخلاق و فرهنگ نیست که تنها نظاره گر باشد بلکه همانگونه که جناب آقای مشایی نیز بر آن تاکید داشته اند در این بزنگاه تاریخی باید فعالانه وارد عرصه شده و زیبایی ها و توانمندی های مکتب اهل بیت(ع) را به دنیا بنمایاند که اگر چنین شود، بارقه امید در دل مشتاقان مهرورزی و عدالت طلبی در سراسر گیتی پدیدار خواهد شد.
در چنین شرایطی یک جامعه نمی تواند به صورت یک جزیره مستقل، فارغ از تحولات جهانی عمل کرده و توقع تاثیرگذاری در تحولات جهانی هم داشته باشد. چگونه می توان خود را زمینه ساز ظهور منجی عالم دانست لکن نسبت به سرنوشت بیش از هفت میلیارد جمعیت دنیا بی تفاوت بود؟ با طرح چه اندیشه ای می توان مردم دنیا را با آن همه تنوع در دین و مذهب به زبان مشترکی رساند که خداوند آن را نوید داده است؟ آیا وهابی ها، سلفی ها، طالبان، القاعده و دهها نحله ای که امروزه داعیه دار گسترش اسلام واقعی در سراسر جهان هستند، می توانند نگاه جهان را نسبت به حقایق واقعی دین خوش بین و همراه سازند؟ یا این که مکتب ایرانی مطرح شده از جانب آقای مشایی که متاسفانه تحت تاثیر القائات رسانه ای، اجازه درک صحیح آن به جامعه داده نشد، می تواند مردم جهان را به آینده زیبا و مملو از عشق و محبت به انسان ها امیدوار سازد؟

در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

باید اعتراف کرد که به سنت مالوف به خصوص در دو سال گذشته، مقابله با اصل خردورزی توسط دو نحله متحجران و دگراندیشان، بار دیگر فعالیت خود را آغاز کرده و با طرح موضوعاتی چون جریان انحرافی، اندیشه های امانیستی و پلورالیستی، انجمن حجتیه و ... مانع از انتقال دقیق مفاهیم عمیق مطرح شده توسط رئیس جمهور محترم و نزدیکان وی به جامعه شده اند. آنها که خود ناتوان از درک حقیقت هستند تلاش کرده اند تا با پوشاندن انوار اندیشه های ناب، دیگران را در تاریکی خود سهیم کنند.
البته با توجه به این که جهان هستی در مسیری تکاملی قرار دارد، این قبیل تلاش ها قادر به جلوگیری از تحقق بسط و گسترش حقیقت نخواهد شد و تنها می تواند حرکت آن را کند سازد که البته به ضرر جامعه و مردم خواهد بود. به همین خاطر است که اندیشمندان معتقد هستند هر جامعه‌ای که از طبقه روشن اندیش و خردورز خود فاصله گرفت، به یقین دچار آسیب شده و گرفتار مشکلات جهل و عقب ماندگی می شود.
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند

رامین شریف زاده