رحیمپور ازغدی دارای تحصیلات خارج فقه است. او از سال ۱۳۸۱ بهعنوان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب شد. وی که سردبیر و مدیرمسئول نشریه کتاب نقد است، کتابها و مقالات متعددی در مورد مباحث دینی و ایدئولوژی انقلاب اسلامی ازقبیل"حسین(ع) عقل سرخ،علی(ع) و شهر بی آرمان، مهدی(ع)، ده انقلاب در یک انقلاب"و "دین در حاشیه و دین درصحنه، پارادوکسیکالیته روشنفکری دینی، مؤلفههای اصلاحات دینی و نقد آراء مخالف، جامعه دینی و نسبت آن با حکومت دینی و … به نگارش درآورده است.
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ حسن رحیمپور ازغدی در سال ۱۳۴۳ در شهر مشهد متولد شد. پدرش حاج حیدر رحیمپور ازغدی است که خود وی در مصاحبهای در اواخر فروردینماه ۱۳۹۳ در سالنامه شهرآرا در شهر مشهد، پدرش را اینگونه توصیف میکند: «ایشان در همه ابعاد زندگی، استاد و الهامبخش بنده و سایر اعضاء خانواده بودهاند. بیآنکه جلسه رسمی موعظه یا تدریس و هدایت تشکیل داده باشند، جریان طبیعی سبک زندگی پدر ما، عملاً بر ذهن و رفتار خانواده تأثیر گذارده است. در معرفت و سیاست و زاویه نگاه به زندگی و بینش دینی و اجتماعی، معلم حقیر که سرخطها را در دست من گذاردند، ایشان بودهاند و همچنان در مسائل مهم زندگی شخصی و اجتماعی از ایشان میپرسم و میآموزم. اگر هدایتهای علمی و فکری ایشان و حمایتهای روحی و مادی ایشان و مادر بزرگوار بنده نبود، بنده قطعاً به مسیر دیگری میرفتم و هیچ تردید ندارم که مسیر زندگی من متفاوت بود.» ازغدی در علاقهمندی خود به پدر گفت: «یک آدم مخصوصی میشناسم که هنوز هم وقتی به ایشان خیره میشوم، گاه تحسین و تعجب، گاه لبخند شوق، گاه عصبانیت و غالباً دلتنگی شدید به من دست میدهد. گمان میکنم ایشان را بیش از ظرفیت خودم دوست دارم.»
ازغدی دارای تحصیلات خارج فقه است. او از سال ۱۳۸۱ بهعنوان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب شد. وی که سردبیر و مدیرمسئول نشریه کتاب نقد است، کتابها و مقالات متعددی در مورد مباحث دینی و ایدئولوژی انقلاب اسلامی نوشته است که میتوان به کتابهای: حسین (ع) عقل سرخ، علی (ع) و شهر بی آرمان، مهدی (ع)، ده انقلاب در یک انقلاب، محمد (ص)، پیامبری برای همیشه و … مقالات: دین در حاشیه و دین درصحنه، پارادوکسیکالیته روشنفکری دینی، مؤلفههای اصلاحات دینی و نقد آراء مخالف، جامعه دینی و نسبت آن با حکومت دینی و … اشاره کرد.
عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی
حسن رحیمپور ازغدی از ۲۵ اسفندماه ۱۳۸۱ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است. درباره تشکیل این شورا باید گفت که با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ و به دنبال آن استقرار نظام جمهوری اسلامی بهجای نظام ستمشاهی پهلوی، تغییر و تحول بنیادینی را در عرصههای گوناگون اجتماعی ایجاب کرد.
در این راستا مقوله فرهنگ از جایگاه و پایگاه ممتازی برخوردار است و تصور تغییر در نظام بدون تغییر در فرهنگ حاکم بر آن، تصوری ناموجه است. پیام نوروزی امام (ره) در ۱ فروردین ۱۳۵۹ نقطه عطفی در تاریخ انقلاب فرهنگی بود، ایشان در بند ۱۱ این پیام بر ضرورت ایجاد انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر کشور، تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب و تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی تأکید کردند.
شورای انقلاب به دنبال ملاقات با امام (ره) در بیانیه ۲۹ فروردینماه ۱۳۵۹ خود مقرر کرد که دانشگاه باید از حالت ستاد عملیاتی گروههای گوناگون خارج شود تا نظام آموزشی کشور بر اساس موازین انقلابی و اسلامی طرحریزی شود که پسازآن امام در ۲۳ خردادماه ۱۳۵۹ فرمانی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر کردند. در شهریورماه ۱۳۶۲ امام (ره) نظر به ترمیم و تقویت ستاد و مخصوصاً حضور مسئولین اجرایی را دادند و در ۱۹ آذرماه ۱۳۶۲ دومین ترمیم این ستاد توسط امام (ره) انجام گرفت و بهاینترتیب شورای عالی انقلاب فرهنگی با ترکیبی جدید تشکیل شد.
سومین ترمیم عمده این شورای عالی انقلاب فرهنگی در آذرماه ۱۳۷۵ توسط مقام معظم رهبری انجام شد. بدین ترتیب شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد مرحله جدیدی از حیات تشکیلاتی خود شد. در این مرحله شورای عالی انقلاب فرهنگی موظف گردید در رأس فعالیتهای خود به مدیریت فرهنگی جامعه در عرصههای مختلف بپردازد و با سیاستگذاریهای اصولی خود زمینه را برای پیدایش جامعهای بهرهمند از حیات طیبه الهی فراهم سازد. حسن رحیمپور ازغدی ضمن عضویت در این شورا، عضو هیئت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز شد.
نگرانی اپوزیسیون از ازغدی
به گزارش کیهان در اواخر دیماه ۱۳۹۰، سایت خودنویس ادعا کرد: «سپاه قدس ایران با ۴۲ هزار نیرو در آمریکای لاتین نفوذ کرده است. حسن رحیمپور ازغدی هم یکی از آنهاست.»
با توجه به تعجببرانگیز بودن این خبر، نکته جالب آن درج نام حسن رحیمپور ازغدی بهعنوان فعال اطلاعاتی است حالآنکه وی در جلسات علنی سخنرانی و پرسش و پاسخ شرکت میکند. از طرف دیگر جای تعجب است که چرا برخی گروههای اپوزیسیون حتی بیشتر از دولت آمریکا نسبت به نفوذ جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آمریکای لاتین ابراز وحشت میکنند.
ترور رحیمپور ازغدی
تیرماه سال ۱۳۹۱ خبری با این مضمون منتشر شد: اعضای یک تیم تروریستی که باهدف ترور استاد حسن رحیمپور ازغدی به کشور واردشده بودند در تور امنیتی سربازان گمنام امام زمان گرفتار و بازداشت شدند. گفته میشود این تیم تروریستی از مرزهای غربی وارد کشور شده بود.
رحیمپور ازغدی ضمن تأیید خبر گفت: «بنده قصد انتشار این خبر را نداشتم، چراکه این به نفع بنده است؛ البته به نظر میرسد که درباره ترور من سوءتفاهم شده چراکه من جزء نخبگان نیستم اما درعینحال خوشحالم سرویسهای اطلاعاتی غرب و خط تولید تروریسم از سوی بنده حقیر احساس خطر کرده است… در یک سال و نیم اخیر این بار سوم است که خبر ترورم را به من دادهاند.»
رحیمپور ازغدی با بیان اینکه کمترین بشارت این خبر این است که دشمن در عرصه فرهنگی بهشدت آسیبپذیر است، گفت: «چند شب پیش هم به بنده اطلاع دادند یک تیم برای بار سوم قصد ترور دارد؛ آنها در کردستان عراق اتاق فرمان تشکیل دادهاند. این اتاق فرمان ترور با مشارکت سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل فعالیت میکند و پیمانکاران آنها برای ترور احتمالاً برخی گروهها همچون منافقین هستند هرچند مشخص نیست که عوامل اجرایی آنها دقیقاً چه کسانی هستند.»
رحیمپور با ابراز اطمینان از اینکه این اتفاق خجسته (شهادت) خواهد افتاد گفت: «بنده از تابستان ۱۳۵۷ و پیش از انقلاب تا سالهای جنگ و پیش از هر عملیات حدود ۱۰ وصیتنامه نوشتهام لذا اگر خون ما درراه انقلاب ریخته شود باعث افتخار است.»
عدهای که میگویند هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم دغدغه ریاست دارند
رحیمپور در تفاوت هنر ارزشی و غیر ارزشی معتقد است: «من معنی این جمله را نمیفهمم که هنر ارزشی و ضد ارزشی وجود ندارد! یعنی سینمایی که مروج شرک و خرافه است با سینمایی که مروج توحید و عبادت مساوی است؟ بعضیها اصلاً به این چیزها فکر نمیکنند، به دنبال چیزی هستند که برایش کف بزنند، اینها دغدغه حقیقت ندارند، دغدغه ریاست دارند اما انبیا دغدغه حق و باطل داشتند. میگویند هنر به ارزشی و ضد ارزشی تقسیم نمیشود و هنرمند ارزشی و غیر ارزشی هم نداریم. یا این حرف بیمعنا است و یا شرک و توحید با هم مساوی هستند. یکی کردن اینها کاسبی است. طبق فرهنگ قرآن شعرا و هنرمندان دودستهاند، یک دسته اهل اغوا هستند و یک دسته هستند که استثنا میشوند و دنبال ترویج حق و عدل و دفاع از مظلوماند. آیا شعر دعبل و شاعران انقلابی با شعر شاعران درباری نوکران حکومت مساوی است؟ یکی کردن اینها درست در مقابل خط امام و خط انقلاب و خط انبیا قرار دارد.»
این سخنان ازغدی در حالی بیانشده بود که دکتر روحانی رئیسجمهور دولت یازدهم، یک روز پیش از آن و در ۱۸ دی ۱۳۹۲ در جمع هنرمندان و اعضای تشکلهای فرهنگی و هنری تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی را بیمعنا دانسته و اذعان داشته بود: «تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی را بیمعناست، زیرا هنر خود ارزش است…هنرمند جهان را بازآفرینی میکند و کار او در مسیر ارزشهای الهی است.»
دیدگاه ازغدی نسبت به بیداری اسلامی
حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در مراسم آئین تجلیل از شخصیت شیخ عیسی قاسم رهبر انقلابی بحرین که پایان فروردینماه ۱۳۹۳ در دانشگاه امیرکبیر برگزار شد، با اشاره به شخصیت رهبر شیعیان بحرین اظهار داشت: «اگر به تاریخ ملتهای عربی نگاه کنیم خواهیم دید هیچ ملتی بهاندازه بحرین یکپارچه به صحنه نیامده است.»
رحیمپور با انتقاد از اینکه برخی مسئله بحرین را به ایران مرتبط میکنند، خاطرنشان کرد: «ملت بحرین پیش از انقلاب اسلامی و از صدر اسلام شیعه بوده و این اتهام که ایران قصد دارد بحرین را بگیرد ریشه علمی و تاریخی ندارد چراکه بر اساس آثار مورخین اهل سنت این امر خلاف واقعیت است.»
ازغدی با بیان اینکه بهار عربی به خزان عربی تبدیل شد، تصریح کرد: «در سال ۱۳۴۲ که امام خمینی (ره) را تبعید کردند گمان میکردند که همهچیزتمام شده است اما بعد از چند سال بزرگترین پایگاه آمریکا در این منطقه سقوط کرد و در ایران انقلاب اسلامی برپا شد.»
او با اشاره به روند بیداری اسلامی در کشورهای عربی خاطرنشان کرد: «من معتقدم پتانسیل عظیمی در ملتهای عربی وجود دارد که میتوانند به پیروزی برسند اما آمریکا و رژیم اسرائیل با اتحاد با گروههای تکفیری در تلاشاند تا بیداری اسلامی را به جنگهای مذهبی تبدیل کرده درحالیکه شاهدیم اکنون بهار عربی به خزان رسید اما بیداری اسلامی ادامه دارد.»
شریعتی مقلد امام بود
دکتر حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای انقلاب فرهنگی و استاد دانشگاه، اردیبهشت ۸۸ در سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی طی سخنانی اظهار کرد: «دکتر شریعتی در ساواک متهم بود که تئوریسین و رهبر شاخه دانشگاهی خط امام خمینی است. آن زمان که در رسالهها حتی جرئت نمیکردند نام امام خمینی را بیاورند و بهاختصار «خ» مینوشتند دکتر شریعتی اعلام کرد که مقلد امام خمینی است.»
رحیمپور با اشاره به اینکه خطاهای شریعتی را هرگز نباید خیانت عمدی تلقی کرد ادامه داد: «شریعتی منتقد روحانیون بود اما بهترین دفاعها را از روحانیت آگاه، فعال و درصحنه نموده است و البته این را هم بگویم انتقادات امام (ره) به روحانیت که در منشور روحانیت آمده است بسیار بیشتر از شریعتی است. شریعتی منتقد روحانیت تشیع صفوی یا به تعبیر امام (ره)، آخوندهای درباری یا اسلام آمریکائی است و بحث امت و امامت دکتر شریعتی، تئوریزه کردن روشنفکرانه نظریه ولایتفقیه امام خمینی (ره) است.»
وی با اشاره به برخی اسناد منتسب به شریعتی که او را ساواکی و علیه روحانیت معرفی میکنند گفت: «رهبری هم در حاشیهای این را میفرمایند که شریعتی هرچه باشد ساواکی نیست و مشخص است که او در زندان دارد بازجویش را فریب میدهد و تقیه میکند. مرحوم شریعتی به پدرم گفته بود که در زندان او را تحتفشار قرار میدادند که وزارت فرهنگ آنوقت را بپذیرد که اگر قبول میکرد به قول خودش میتوانست تا درجات بالاتر برود یا در نظامی آمریکائی رئیسجمهور ایران شود اما دیگر هرچه که بود، علی شریعتی نبود.»
این نظریهپرداز علوم اسلامی با اشاره به کتاب شیعه یک حزب تمام دکتر شریعتی، نگاه وی را به اسلام جهانی توصیف کرد و این نگرش را نزدیک به فرمایشات حضرت امام خمینی (ره) و ایده تشکیل اتحاد جماهیر مستقل اسلامی وصیتنامه بنیانگذار انقلاب اسلامی دانست.
امام فرمود هیچ سوءتفاهمی بین ما و آمریکا وجود ندارد
رحیمپور ازغدی به افرادی اشاره کرد که معتقدند دشمنی دشمن تقصیر ماست و حتی معتقدند که رابطه ما و آمریکا سوءتفاهم است و گفت: «امام صریحاً فرمود که هیچ سوءتفاهمی بین ما و آمریکا وجود ندارد ازاینرو در مسائل هستهای فلسطین و رابطه با دشمن باید به مواضع کاندیداها دقت کرد و اگر کسی گفت که میتواند بر سر این ایدئولوژیهای انقلاب معامله کرد تا دشمن کوتاه بیاید قطعاً برخلاف منش علی (ع) و انقلاب و امام صحبت کرده است.»
دستاوردهای انقلاب امام خمینی
رحیمپور مهمترین بعد انقلاب امام خمینی را تغییر پارادایم حاکم برجهان در سدههای اخیر و همچنین حل بسیاری از معادلات مجهول جهان معاصر ذکر کرده و بر این نکته تأکید ورزید که امام با انقلاب خویش نشان دادند که حکومت دینی نهتنها ممکن است، بلکه جایز نیز است. امام با اتکا به آن منبع اصیلی که منشأ تفکرات ایشان بود، بهنقد آراء و نتایج ایدئولوژیهای بشری در قرن ۱۹ و ۲۰ پرداختند و صادقانه با درک عمیق و درستی که از وضعیت بشریت داشتند، تمام معادلات و پیشبینیهای این نظریهپردازان را شکستخورده اعلام کردند.
رحیمپور ازغدی در پاسخ به این سؤال که دستاوردهای انقلاب امام خمینی که نشأتگرفته از اندیشه و بینش عمیق ایشان بود عمدتاً چه مواردی است میگوید: «من بعضی از ارکان اندیشه امام خمینی را که اصلاً فصلهای جدیدی در مطالعات دین و انقلاب، جداجدا و متصل باهم ایجاد کرد، عرض میکنم: ۱- امام در تعریف جدیدی که از مشروعیت دینی و مردمی ارائه کرد، روشن ساخت که هر دو سؤال افلاطونی «چه کسی باید حکومت کند؟» -که رکن مشروعیت محسوب میشد – و همچنین سؤالی که آقایان معتقدند سؤال جدیدی است ولی ما معتقدیم که این سؤال، قدیمی و ریشهدار است و آن اینکه «چگونه باید حکومت کرد؟»، به یک اندازه مهم بوده، قابلتفکیک از هم نیستند و در تئوری حکومتی او، هر دو سؤال و همینطور بحث رابطه خردورزی و دینداری پاسخ گرفت.
۲- کسانی گمان میکردند و البته هنوز هم میگویند که روشنفکری در یک دورهای، خرافه زدایی از دین را بهعنوان هدف اعلام میکرد، اما در یک دوره دیگری که ما اکنون با آن درگیر و گرفتار هستیم، درواقع روشنفکری میخواهد از دین، عقلانیت زدایی کند، یعنی بگوید که دین اصلاً یک پدیده عقلانی و عقلایی نیست و نباید له و علیه آن استدلال کرد؛ بهعبارتدیگر آمدن دین همان و رفتن عقل، همان. امام نشان داد که چگونه دین برای برانگیختن عقل بشر، عقلها را تحریک کرده، سازمان داده و فعال میکند؛ همچنین جمع عاقل بودن و متشرع بودن و اینکه چگونه شریعت و عقلانیت کاملاً باهم منسجم و در یک راستا هستند، از معادلات بزرگی بود که امام آن را در انقلاب حل کرد و البته پیام جدیدی هم بود و اصلاً عقلانیت در تعریفی که اسلام و تشیع دارد، مقولهای جدا از شریعت و دیانت نیست.
۳- همینطور امام مسئله حق حاکمیت الهی با مفهوم آرای مردم، حقوق آنها، رضایت عامه، جمهوریت و اسلامیت و انتصاب و انتخاب را حل کرد و نشان داد چگونه میتوان جمهوریت را در چارچوب اسلام معنا کرده و انتخاباتی صد در صد دمکراتیک در راستای اهداف شریعت و در چارچوب یک انتصاب عام الهی مطرح نمود.
۴- معادله دیگری که امام خمینی برای عصر جدید حل کرد، مسئله رابطه دین و ملیت بود. امام مفهوم «امت دینی» را مطرح کرد که در برابر آن ممکن است کسانی مفهوم «دولت – ملت» را علم کنند. امام بدون آنکه با افتخارات ملی در هیچ جایی درگیر شود و اهانتی به هیچ نوع ملیتی داشته باشد، نشان داد که چگونه میتوان همه ملیتها و نژادها را در ذیل مفهوم «امت دینی» به رسمیت شناخت. درواقع امام با آن مفهومی از ناسیونالیسم و ملیگرایی مخالفت میکرد که ضد انسانی بود؛ فلذا میتوان گفت که امام با سیمخاردار کشیدن بین انسانها به بهانه نژاد و ملیت مبارزه کرد.
۵- ابتکار دیگر، حل مسئله جمع اصولگرایی و تکثرگرایی بود، یعنی امام یک تکثرگرایی محدود، ضابطهمند و مشروط، کاملاً در چارچوب اصولگرایی دینی اعمال کرد؛ اینکه چگونه بتوان رقابت و مباحثه داشت و درعینحال، در ذیل گفتمان اصلی پیش رفت، بدون اینکه تمامی مسائل را تحت عنوان قرائت بازی زیر سؤال ببریم. درجاهایی که نصوص صریح وجود دارد، امکان بیش از یک قرائت درست وجود ندارد و بحث، بحث محکمات است، ولی در سایر موارد متشابهات و موارد اختلافی که جای اجتهاد در آنها وجود دارد، امام کاملاً باب تکثر و قرائت را در ذیل قرائت اصلی (تکثر قرائت با متد درست) باز کرد؛ البته امام به گرهگشایی و حل مشکلات دیگری هم پرداخت که به خاطر کمی وقت نمیتوان در اینجا به آنها پرداخت.»
امام یکتنه به جنگ پارادایم خدا مرده است رفت
ازغدی با اشاره به جمله هنری کسینجر که گفته بود: امپراتوری انقلاب اسلامی تشکیلشده و همچنین با اشاره به جمله یکی از کاندیداهای یاست جمهوری امریکا در خصوص اینکه قرن حاضر قرن قدرتنمایی مطلق سه کشور روسیه، چین و ایران خواهد بود، گفت: «در دورهای که تمام دنیا از عبارت خدا مرده است» پرشده بود ناگاه امام خمینی یکتنه به مقابله با این نگاه برخاست و اظهار کرد برخلاف آنچه شما میگویید خدا زنده است و این شمایید که مردهاید و اینچنین بود که خدا به ساحت گفتمانهای سیاسی و تمدنی دنیا برگشت؛ و خدایی که تا دیروز انکار میشد، اعتراف شد. ادبیات خمینی، ادبیاتی شبیه به انبیا بود؛ اما امریکا و استکبار با عدم فهم صحیح از ادبیات و گفتمان امام راحل، خیال کرد او رقیبی است برای تصرف قدرت و ثروت. امام میگفت و الله من تابهحال نترسیدهام. میگفت: با اعتماد به خدا از غرب و شرق نترسید. میگفت: عالم محضر خداست، میگفت: ما مأمور به وظیفهایم، نه پیروزی و حتی وقتی همه سرخوش از آزادسازی خرمشهر بودند و آماده برگزاری جشن برای آن بودند گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد. حتی وقتیکه در جریان جنگ روزهایی میرسید که در بعضی مناطق شکست میخوردیم و بعضیها ناامید میشدند میگفت: برای ما که رو بهسوی حقداریم، شکستی نیست؛ و میگفت: عاشق مرگ درراه خدا باشید…
نگاه امام خمینی این بود که امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. ایشان وقتی علم مبارزه با پهلوی را بلند کرد گفت: شاه باید برود. گفت صدام باید برود. گفت کمونیسم به موزههای تاریخ پیوسته؛ و گفت اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود؛ و همین نگاه بود که بعد از واقعه طبس به این جمله منتهی میشد که: شنهای طبس سربازان خدا بودند… رئیسجمهور امریکا نمیتوانست این نگاه را بفهمد. ادبیات خمینی برای آنها قابلدرک نبود؛ و برای همین بود که کارتر گفت: ما زبان خمینی را نمیفهمیم. مذهب در عصر متأخر غرب بدل به اسطوره و خیال و تخیلی رایج شده بود؛ و در این فضا ناگاه ادبیات و گفتمان امام راحل پدید آمد.»
مفهوم جمله امام درباره شنهای طبس
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره مفهوم جمله امام درباره شنهای طبس میگوید: «اساس بنیادگرایی اسلامی را به رهبری امام خمینی کینهتوزی و سیاه بودن جهان معرفی میکردند؛ حالآنکه واقعیت، ماهیتاً متفاوت و متضاد با آن بود. حرف اصلی جنگ هشتساله ما، بیداری اسلامی و امثال آن است که جهان دوقطبی میان خدا و شیطان نیست. بلکه شیطان از طرف خدا اجازه دارد که فعالیت کند؛ و اگر انسان نخواهد شیطان قادر به وسوسه او نیست. اگر این نگاه تمدنی را بفهمیم، به شناخت صحیح و جهانبینی واقعی اسلامی دست مییابیم و آنگاه است که معنای جمله امام را که فرمود: شنهای طبس سربازان خدا بودند را میفهمیم؛ و معنای آیه شریفه ان الله معکم فاینما کنتم را درک میکنیم.»
خاصیت نهضت امام
رحیمپور با اشاره به زندهبودن و زنده ماندن راه امام این نکته را متذکر میشود که حرفها و نهضتی که امام و انقلاب آن را آغاز نمودند، فقط مربوط به برههای از زمان نبوده و همچنان ادامه خواهد داشت میگوید: «خاصیت نهضت امام (ره) این بود که بهتدریج در پوسته مردمی کشور و جهان رسوخ کرد و جهانیان را هم بیدار کرد. پیروزیهای گاه پیدا و گاه نهان این نهضت در دل حکومتها و کشورهای جهان، از سرچشمه نهضت بیداری امام (ره)، حاصل میشود. نکته جالب در برخی نهضتها و عوامل مخالف نهضت امام و انقلاب، این بوده است که با پوسته شبیه به نهضت انقلابی امام وارد عرصه شده ولی در عمل برای بدبین کردن جهانیان با این پوسته انقلابی دست به عملیات تروریستی و خرابکارانه و نفاق میزدند.»
در نگاه امام اولویت پیشبرد اسلام است نه آسایش
رحیمپور ازغدی درباره عدم تطابق پیشبرد اسلام با آسایشطلبی در اندیشه امام میگوید: «مطابق اندیشهٔ امام (ره)، هرچند مسئولان کشور موظف به تلاش حداکثری برای آسایش مردم هستند، اما قرار داشتن مردم در رفاه حداکثری هدف اصلی و نهایی انقلاب ما نیست، بلکه گسترش نفوذ اسلام در جهان است و اگر مسئولان کشور تمام توجهشان را به مسائل داخلی معطوف کنند و از مسائل خارجی بازبمانند، خیانت آشکاری را مرتکب شدهاند. امام خمینی (ره) همواره با اذعان به وجود مشکلات اقتصادی عدیده در کشور آنهم باوجود مشکلات فراوان پس از انقلاب و نیز جنگ، از مردم میخواستند تا قدری تحمل کنند و بگذارند مسئولان، انقلاب را جهانی کنند تا بتوان یک اتحاد جماهیر اسلامی تشکیل داد.»
رحیمپور ازغدی در ادامه با اشاره به شبههٔ برخی افراد مبنی بر انزوای ایران در جامعه بینالملل به دلیل سیاستهایی که تنشزا مینامند، گفت: «این افراد یا واقعاً جاهلاند یا خود را به تجاهل زدهاند، بر اساس اندیشههای امام (ره) برای ما معیار محبوبیت در دنیا، ملتهای جهانند، نه دولتهایشان و سرانجام دولتها هم نفعشان را در این خواهند دید که با ملتها همسو شوند. این حرفها تبلیغاتی است و این روزها مردم کمتر این حرفها را باور میکنند.»
مدیرمسئول و سردبیر سابق نشریه کتاب نقد میگوید: «ایجاد تنش در روابط گاهی به معنای ماجراجویی و قدرتطلبی و تجاوز به حریم دیگران است که خلاف مفاهیم اسلام است و ما هم به دنبال آن نیستیم، اما گاهی صرف گفتن حرف حق، ظالمان را بیقرار کرده و بر میشوراند و از این طریق ایجاد تنش میکند و وقتی هم که امام (ره) فرمودند اسرائیل باید از بین برود، بهزعم برخی افراد این حرف بهمنزله ایجاد تنش بود، این افراد باید بدانند که ما بنا نداریم در روابطمان با ظالم تنشزدایی کنیم، زیرا این امر خودش عین ظلم است.»
ارتباط عرفان امام با کردار سیاسی امام
رحیمپور ازغدی درباره ارتباط عرفان امام با کردار سیاسی ایشان میگوید: «امام خمینی (ره) هم اهل نظر بود و هم اهل عمل و در مورد حرفهایی که میزدند از هیچکس نمیترسید چراکه ایشان سلوک عرفانی را طی کرده بود. شعارهای امام سیاسی و برای به دست آوردن قدرت نبود بلکه کاملاً عرفانی بود و ایشان به معنی واقعی کلمه یک عارف بودند. در مورد عرفان چهار مرحله سیر و سلوک داریم که حضرت امام هر چهار مرحله را طی کرده و به مقام عالی دستیافته بودند.
ازآنجاییکه امام یک عارف بودن حرفهای ایشان کاملاً آرامشبخش بود بهگونهای که در اوایل انقلاب و زمانی که کشور در بحران بود و ترور، رعب و وحشت در کشور وجود داشت، ایشان با گفتن این جمله که ما از خداییم و بهسوی خدا برمیگردیم به همه اعم از مردم و مسئولان آرامش بخشیدند. بعدازآن نیز در زمان جنگ و حتی در زمان پذیرش قطعنامه این رفتار و کردار و گفتار امام بود که به همه ما آرامش میبخشید. در دوران جنگ و دفاع مقدس در عملیاتها چه پیروز میشدیم و چه شکست میخوردیم، باز این کلام امام بود که به همه ما جان تازهای میداد.»
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو