محمد صادق اسلامی - امام خمینی (ره) در یک سخنرانی پرشور و قاطع در مورد اقدامات بنی صدر و مؤتلفین وی آخرین اتمام حجت ها را اعلام نمود و مقاومت در برابر قانون و مصوبات قانونی مجلس را دیکتاتوری نامید و صریحاً به تشنج آفرینان هشدار داد. اما با دعوت بنی صدر از مردم برای مقاومت و ایستادگی در دفاع از وی، در چند نقطه تهران و برخی شهرستان ها مورخ 18 و 19 خرداد تجمعات غیرقانونی و آشوبگرانه ای ...

 

«الله اکبر؛ در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد می کند که مردم قهرمان بار دیگر فریاد پرخروش الله اکبر را در مخالفت با روش های انحصار طلبانه ضد مردمی و ضد اسلامی و در حمایت از آزادی های اساسی در پشت بام خانه ها طنین افکن سازند.»

 

اشتباه نکنید، عبارات فوق مربوط به این روزها نیست؛ بلکه برگرفته از اعلامیه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در تاریخ 27 خرداد 1360 و در حمایت از بنی صدر است. تردیدی نیست که در وقایع تاریخی بسیاری از شرایط زمانی و مکانی متفاوت به نظر می آیند؛ اما آنچه رخدادهای گوناگون تاریخ را به یکدیگر نزدیک کرده تا بنا به نص صریح کلام الله مجید و یا به فرمایش حضرت امام علی ( ع) موجب عبرت آیندگان شود، همانا ماهیت و درونمایه این اتفاقات است. اکنون اگرچه سال‌ها از ماجرای سال 60 و عزل بنی‌صدر می گذرد اما همچنان گاهی در کشور همان مشی تشنج آفرینی برای فشار بر نظام در دستور کار بهانه‌گیران قرار می گیرد که البته تاریخ گواه بی نتیجه ماندن این قمار مستانه و دور از عقل است. هیاهوها و راهپیمایی‌های خیابانی و بدون مجوز بعد از انتخابات اخیر که با واکنش رهبر انقلاب مواجه شد، در راستای همین خط مشی قابل تحلیل است. همانگونه که امیرالمومنین علي (ع) در وصيت به امام حسن مجتبي (ع) می فرمایند "اي حسن؛ گذشتگان چراغ راه آيندگانند؛ از گذشتگانت بياموز قبل از آنکه آيندگانت از تو بياموزند"؛ مرور خاطرات سال های گذشته برای بازیگران و دنبال کنندگان امروزی عرصه سیاست سرشار از درس آموزی است؛ در این میان ورق زدن کتاب خاطرات خرداد ماه و تیر ماه سال شصت بنا به تشابه زمانی و نیز قرابت موضوعی، بسیاری از ابعاد و زوایای داستان امروز ما را عیان می سازند. بر این اساس با نگاهی به گذشته، ریشه ها و شکل گیری فضایی که منجر به مقابله بنی صدر و منافقین با مردم ایران در آن سال شد و نیز درس ها و عبرت های امروزی از آن حوادث را دنبال می نماییم.

 

در پی اقدامات اغتشاش طلبانه و خشونت بار گروه ها و طرفداران بنی صدر پس از روی کار آمدن او، و تلخ ساختن زندگی به کام مردم کوچه و بازار باعث گردید تا نهایتا در روز دهم اردیبهشت ٬1360 حضرت امام خمینی (ره) طی سخنانی به گروه های مسلح و از جمله سازمان مجاهدین خلق هشدار دهند  تا اسلحه را کنار گذاشته و به آغوش ملت بازگردند. امام در آن تاریخ چنین بیان می دارند: «اینها اشتباه می کنند. اگر اینها به ملت برگردند که برای خودشان صلاح است و اگر به این امر[تشنج آفرینی] ادامه بدهند یک روز [در پیش] است که پشیمانی دیگر سودی ندارد و آن روزی است که به ملت تکلیف شود.»

 

سازمان مجاهدین بلافاصله به این سخنان واکنش نشان داده و در نامه خود بدون پذیرش خلع سلاح از موضع مظلوم و حق به جانب و در عین حال مدعی قدرت٬ خطاب به امام این گونه به تهدید برخاست: «باز هم به عنوان انقلابیون یکتاپرست به عرض می رسانیم تا وقتی راه های مسالمت آمیزِ ابراز عقیده وفعالیت انقلابی مطلقاً مسدود نشده و به اصطلاح حجت تمام نگردیده است [تلاش خواهیم نمود] از عکس العمل های خشونت بار و قهرآمیز بپرهیزیم اما در برابر«تکلیفی» که گوشزد فرمودید چه چاره ای جز نوشتن و تقدیم وصیت نامه ها باقی می ماند؟»

 

بنیانگذار انقلاب در سخنرانی مورخ 21 اردیبهشت 60 در پاسخ به نامه سازمان که در واقع آخرین اتمام حجت ها با سازمان محسوب می شود دیگر بار ایشان را از تحمیل هزینه به کشور بر حذر می دارند و تاکید می کنند: «آنهایی که این طور باقلم هایشان٬ علاوه برتفنگ هایشان با ما معارضه دارند٬ به آنها کراراً گفته ایم و حالا هم می گوییم که در آن نوشته ای که نوشتید٬ در عین حالی که اظهار مظلومیت های زیاد کرده اید٬ لکن باز ناشی گری کردید و تهدید به قیام مسلحانه کردید. ما چه طور با کسانی که می خواهند بر ضد اسلام قیام مسلحانه بکنند می توانیم تفاهم کنیم؟» در ادامه روند این اختلافات و در اوج گیری تنش در فضای سیاسی کشور٬ بنی صدر در مقابله با مجلس شورای اسلامی و دولت رجایی و در شرایط حساس ناشی از جنگ عراق علیه ایران٬ با حمایت تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق، مدعی وقوع «بن بست سیاسی در کشور» شده و تنها راه پیش رو را برگزاری "رفراندوم " عنوان نمود. «نهضت آزادی» نیز با حمله به دولت و مجلس٬ از طرح بنی صدر اعلام حمایت کرد. روزنامه های حامی ایشان نیز با تحلیل ها و مواضعی مشابه و هماهنگ٬ برای اثبات وجود بحران غیرقابل حل و ضرورت رجوع مستقیم به آرای عمومی٬ مقالات بسیاری را منتشر ساختند. مسعود رجوی که همفکری و هماهنگی قبلی و بعدی منافقین با بنی صدر را هدایت می کرد٬ طی نامه ای با تبریک به رییس جمهور به خاطر ارائه طرح رفراندوم او را در پی گیری این طرح تشجیع و تشویق نمود و تأکید کرد: «هیچ یک از حضرات را یارای حذف شما نیست... طرف دیگر به خوبی می داند که شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعی هستید که اگربخواهید و اگر بایستید می توانید فی الواقع جارویش کنید!»

 

حضرت امام خمینی (ره ) در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ 6 خرداد 60 ٬ طی سخنان مشروحی مواضع آشکار و قاطعی در برابر طرح بن بست و رفراندوم ارائه داد و رییس جمهور و متحدانش را نسبت به تخطی از قانون انذار نمود، امام به ایشان خاطر نشان داشت: «اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید٬ این طلبه ای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت می کند...آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی هست. یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم...نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم.غلط می کنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد... همه باید مقید به این باشید که قانون رابپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد... آن چیزی را که قوانین یا قانون اساسی پذیرفته است، بپذیرد. آن چیزی را که مجلس به آن رای می دهد و شورای نگهبان آن را موافق قانون شرع می داند باید بپذیرد اینها را٬  اگر می خواهید از صحنه بیرونتان نکنند٬  بپذیرید قانون را...»

 

با این حال سازمان مجاهدین در سرمقاله اولین شماره نشریه مجاهد پس از سخنان امام بر دیدگاه خود مبنی بر وجود بن بست سیاسی تأکید مجدد کرد و مقابله خود با رهبری انقلاب را آشکارتر ساخت. بنی صدر نیز در مصاحبه مطبوعاتی خود مجدداً بر موضع خود پافشاری نمود و انگیزه اصلی خود از طرح این موضوع را جلوگیری از تضعیف خود برشمرد و موقعیت خود را در« مخاطره » توصیف کرد. وی همچنین در سخنرانی پایگاه هوایی شیراز٬ برخلاف توصیه امام مبنی بر عدم سخنرانی تحریک آمیز٬  سخنان تندی علیه سایر قوا به ویژه قوه قضائیه ایراد نمود و تصریح کرد "من در خطی که هستم با استقامت می ایستم."

 

تظاهرات گسترده و میلیونی مردم در سالگرد قیام 15 خرداد در سراسر کشور و اعلام حمایت سراسری مجدد از روحانیت٬ آشکار ساخت که اکثریت مردم در برابر جبهه ائتلافی بنی صدر قرار دارند. در این میان و به دنبال تحرکّات غیرقانونی و غوغاگری طرفداران بنی صدر در برخی روزنامه ها و نشریات و ضمناً محرز اعلام کردن تخلفات آنها توسط هیئت سه نفره حل اختلاف٬ دادستانی انقلاب در اطلاعیه 18 خرداد ماه 1360 اعلام کرد: «به حکم دادستان انقلاب اسلامی مرکز٬  نشریات آرمان ملّت[ارگان حزب ملّت ایران به رهبری داریوش فروهر]٬ انقلاب اسلامی [ارگان بنی صدر]٬ جبهه ملّی [ارگان جبهه ملی ایران]٬ میزان [ارگان بازرگان و نهضت آزادی]٬ نامه مردم [ارگان حزب توده ایران] و عدالت [ارگان حزب رنجبران]٬ به دلیل نشر مقالات تشنّج آفرین٬ تا اطّلاع ثانوی توقیف شدند.»

 

همان روز٬ مجاهدین خلق به دنبال توقیف نشریات یاد شده٬ با صدور اطلاعیه ای اعلام داشت: «توطئه تعطیلی روزنامه های غیرحزبی٬ به ویژه روزنامه انقلاب اسلامی ایران٬ گام بلندی است در مسیرحذف رییس جمهور دکتر بنی صدر که جزخفقان هرچه بیشتر وخشنودی دشمنان این میهن و سرکوب و کشتار داخلی را در پیش ندارد.» همچنین 9 تن از نمایندگان مجلس از جمله مهدی بازرگان٬ سلامتیان٬ غضنفرپور٬ یدالله سحابی و کاظم سامی طی نامه ای به رییس مجلس٬ توقیف نشریات توسط دادستانی انقلاب را غیرقانونی دانسته و محکوم نمودند. در همین تاریخ نامه سرگشاده بازرگان  و بیانیه شیخ علی تهرانی با مضمون صریح و تحریک آمیز درمقابله با امام به چاپ رسید. در بیانیه نهضت آزادی نیز ضمن حمایت از رییس جمهور٬ اقدام قوه قضائیه و دادستانی محکوم گردیده و تلویحاً تلاطم ها و تشنج ها امری موجه توصیف شده بود.

 

امام خمینی (ره) در یک سخنرانی پرشور و قاطع در مورد اقدامات بنی صدر و مؤتلفین وی آخرین اتمام حجت ها را اعلام نمود و مقاومت در برابر قانون و مصوبات قانونی مجلس را دیکتاتوری نامید و صریحاً به تشنج آفرینان هشدار داد. اما با دعوت بنی صدر از مردم برای مقاومت و ایستادگی در دفاع از وی، در چند نقطه تهران و برخی شهرستان ها مورخ 18 و 19 خرداد تجمعات غیرقانونی و آشوبگرانه ای برگزار گردید. روز بعد این حوادث امام خمینی (ره) در حکمی ابوالحسن بنی صدر را از فرماندهی نیروهای مسلّح عزل نمود تا سازمان چنین اطلاعیه ای  صادر نمایند: «...مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیّت به جان رییس جمهور٬ از تمامی خلق قهرمان ایران٬ روشنگری٬ هوشیاری٬ آمادگی و حضور دایمی درصحنه ها و مقاومت پیگیر را طلب می نماید.» سازمان٬ تحولات سیاسی کشور و اقدامات قانونی رهبری انقلاب و مجلس شورای اسلامی برای جلوگیری از قانون شکنی بنی صدر و دفاع از حریم قانونی ارکان نظام را٬ «کودتای مرتجعین»  نام گذاری کرد و مردم را به مقابله با نظام فراخواند. از صبح پنجشنبه 21 خرداد ماه ٬1360 بعد از برکناری بنی صدر از فرماندهیِ کلّ قوا٬ با پشتیبانی اعضای سازمان٬ درگیری های خشونت بار پراکنده ای در تهران و چند شهر بین گروه های طرفدار بنی صدر با مردم رخ داد که به شهادت و زخمی شدن برخی نیروهای مردمی و پاسدار منجر شد. بنی صدر بار دیگر٬ در بیانیه مورّخ 22 خرداد 60 ٬ مردم را به مبارزه علنی علیه نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی فراخواند. وی در بخشی از این بیانیه بلند با تأکید بر اینکه  آزادی و امنیت از بین رفته٬ خاطر نشان کرد: « ... اگر امروز  که هنوز وقت باقی است نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته٬ دفع شر نکردید همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن را برشماخواهند آورد.»

 

از سوی دیگر٬ نهضت آزادی نیز در تاریخ 24 خرداد 60 با صدور بیانیه ای تحت عنوان «احساس خطر و پیشنهادات به رهبری و دولتمردان و مردم»٬ مضمون و مفاد بیانیه بنی صدر و مواضع مجاهدین خلق درباره شرایط سیاسی کشور را تکرار نمود. در این بیانیه که از ساختار کاملاً مشابه متن اطلاعیه بنی صدر برخوردار بود٬ در حمایت از وی تصریح شد که انقلاب چنان از شعارهای اصلی خود فاصله گرفته که «رییس جمهور منتخب مردم ناچار است روی پنهان کند». سازمان مجاهدین خلق نیز طی اطلاعیه مورخ 24 خرداد خود در واکنش به طرح بررسی کفایت سیاسی رییس جمهور «اخطار »کرد که عزل رییس جمهور  در مجلس٬ عملاً مفهومی جز اعلام جنگ مرتجعین به تمامی خلق ایران ندارد نشریه « مجاهد » همچنین اطلاعیه های گوناگونی از افراد و گروه های مختلف با گرایش های سیاسی گوناگون در مخالفت با اقدامات قانونی رهبری انقلاب و مجلس انتشار می داد و به شدت فضای کشور را در معرض فروپاشی ترسیم می کرد. جبهه ملی٬ طی اعلامیه ای٬ که بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود٬ مردم را به یک راهپیمایی در مسیر خیابان انقلاب به سمت دانشگاه تهران٬ در بعدازظهر روز 25 خرداد 1360فراخواند. اجتماع مورد نظر جبهه ملی و بنی صدر شکست خورد و خیابان ها در اختیار نیروهای طرفدار انقلاب قرار گرفت و آخرین امید بنی صدر به اینکه شاید اجتماع 25 خرداد مفرّی برای او در پی داشته باشد٬ به یأس مبدّل شد. در 27 خرداد پس از سخنان موافقان و مخالفان٬ مورد تصویب قرار گرفت. میلیون ها تن از مردم در تجمع ها و تظاهرات مختلف سراسر کشور و نیز نمازهای جمعه 29 خرداد٬ از اقدام مجلس حمایت کردند و خواستار عزل و محاکمه بنی صدر شدند. در این میان مجاهدین خلق٬ پی آن بود تا به هر تمهیدی چرخه سقوط قانونی بنی صدر را از حرکت بیندازند. از این رو با صدور اعلامیه های پیاپی٬ در روزهای 27 و 28 خرداد٬ به منظور تکمیل فرایند تحریک و تقویت انگیزه خشونت در برابر نظام٬ ادعا شد که هم زمان با «کودتای ارتجاعی  امپریالیستی» احتمال کشتار زندانیان وابسته به گروه ها و از جمله سازمان وجود دارد و تهدید شده بود که پاسخ لازم٬ مشابه آنچه «در حق طاغوت و شکنجه گران و دژخیمانش روا بود»٬ توسط سازمان داده خواهد شد. پنجشنبه 28 خرداد 1360 مصادف بود با صدور پیام مهمی از سوی امام خمینی (ره) به مناسبت نیمه شعبان٬ با محوریّت هشدار در مورد توطئه های جبهه داخلی ضدّانقلاب. در قسمتی از این پیام آمده بود: «... امروز و روزهای آینده٬ روز شکست جریان دشمنان قسم خورده اسلام است.» فردای آن روز٬ آیة الله خامنه ای در مراسم نماز جمعه تهران در حالی که شعار«خمینی بت شکن بت شکن٬ بت جدید را بشکن » لحظه ای قطع نمی شد به شکلی مستوفی و جامع دلایل سقوط بنی صدر را بیان نمود. همچنین میلیون ها تن از مردم در نمازهای جمعه سراسر کشور با شعارهای خود و تأیید مواضع امامان جمعه  خواستار رأی قاطع مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی رییس جمهور شدند. پس از تصویب آیین نامه نحوه رسیدگی به کفایت سیاسی رییس جمهور در جلسه مورخ 27 خرداد مجلس شورای اسلامی و اعلام آغاز بحث و بررسی آن در اولین جلسه بعد از تعطیلات (پنجشنبه 28 خرداد نیمه شعبان و جمعه 29 خرداد)٬ سازمان در روز 28 خرداد ماه 1360 رسماً حرکت مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی را اعلام کرد تا به زعم دیرین رجوی٬ ایران به لبنان تبدیل گردد. عصر روز سی ام خرداد٬ در تهران و چند شهر بزرگ دیگر٬ هواداران و وابستگان سازمان حرکتی را انجام دادند یا شروع کردند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. سازمان بعداً مدّعی شد که 500  هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شرکت کردند؛ لیکن تعداد افراد سازمان دهی شده سازمان و گروه هایی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنی صدر و سازمان به تظاهرات خشونت بار و مسلحانه دست زدند  بیش از چند هزار نفر نبود. خبرگزاری رویترز چنین گزارش داد: «بیش از حدود 3 هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند خیابان ها را بسته و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه  حکومت اسلامی به شعار دادن پرداختند.»مردم در خلال این درگیری ها متحمّل جرح و ضرب شدند. اولین خبر منتشره در مورد تعداد تلفات 30 خرداد تهران٬ حاکی از آن بود که بیش از 16 تن از مردم کشته و ده ها نفر مجروح شده اند. هشت تن از مجروحین نیز فردای آن روز به علت شدت جراحات وارده٬ در بیمارستان فوت کردند. صدای آمریکا در خبر خود٬ وقایع 30 خرداد تهران را از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی بی سابقه توصیف کرد و اعلام نمود که در خلال درگیری های آن روز دست کم 30 تن کشته شدند و 200 تن مجروح گردیدند. در روزهای انتهایی و ابتدایی خرداد و تیر شصت  همچون روزهای دوهفته گذشته( روزهای بعد از تاریخ انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری) خیابان های محل درگیری در تهران وضعیت غریبی پیدا کرده بود، چهره های ملتهب٬ مغازه های تعطیل شده٬ اتوبوس های به آتش کشیده شده و دود لاستیک های سوخته٬ چهره این مناطق را دگرگون کرده بود. اما پایان ماجرا مشخص است. حضور خودجوش و گسترده مردم نقاط مختلف کشور در تظاهرات خیابانی روزهای 30 و 31 خرداد شصت در تجدید پیمان با رهبری انقلاب ( همچون حضور گسترده مردم در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد 88) عملیات ارعابی و شورشگرانه سازمان را با ناکامی مواجه ساخت. نتیجه این حضور در روز 31 خرداد ظهور یافت و اکثریت نمایندگان به عدم کفایت سیاسی بنی صدر رأی قاطع دادند. بنی صدر که عزلش از جانب رهبری و نیز طرد شدن از سوی مردم را در پیش رو می دید، پریشان از تحقق نیافتن کابوس آشفته اش به شکلی مفتضحانه از کشور گریخت و به دامان غرب پناه برد.

 

امروز نیز در بازی مشابهی کاندیدای بازنده انتخابات و یارانش پس از اعلام نتیجه، مسیر درگیری و ایجاد تنش را برای بیان اعتراضات خود به نتیجه انتخابات برگزیدند و حتی پس از گذشت یک هفته و درحالی که انتظار می‌رفت با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب مبنی بر پایان یافتن اردوکشی‌های خیابانی، "قانون گویان ‌قانون ستیز " ماشین اعتراضات خود را به مسیر  قانون بازگردانند اما رفتار رسانه‌ای - انتخاباتی آنان رگه‌های جدیدی مبنی برعدم تمکین آنان به قانون نمایش گذاشت. درعرصه رسانه‌ای، "لجاجت سیاسی " یا شاید "تمرد غیرقانونی " اینان در سایت ها و پایگاه های خبریشان گویای صراط ناصوابشان بود. درج خبری در روز جمعه، تنها چند ساعت پس از بیانات رهبر انقلاب مقارن ساعت 22، شکی باقی نگذاشت که میرحسین موسوی همچنان برسیاق "سیاه نمایی" و " مظلوم نمایی" در پس پرده شانه خاکی را ارجح بر قانون می‌داند. بی تردید اگر جز این بود درخبرمورد اشاره و در بیانیه های بعدی تصریح نمی‌کرد: «مردم پس از اجحاف آشکار! در حقشان به شکل خودجوش تصمیم گرفتند تا هر شب با ذکر مبارک الله اکبر اعتراض خود را به مدنی ترین شکل ممکن اعلام کنند. اگرچه این اعتراض مدنی را هم برنتابیدند...»

 

بنی صدر آن روز نصیحت ها و اندرزهای پیر جماران را نشنیده گرفت؛ آنگاه که خیرخواهانه از او خواست: "کراراً من [به بنی صدر] گفتم که بیا و از این گروهک های فاسد، از این منافقین، تبرّی کن؛ حیثیت خودت را ازدست نده. اینها تو را به تباهی می کشند...". او قمارگونه با همراهی آشوبگران، رای اعتماد و تایید میلیون ها هم وطنش را به ثمن بخس فروخت تا مصداق این آیه از قرآن باشد که "اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی فما ربحت تجارتهم و ما کانو مهتدین "؛ آری حیات سیاسی او و عاقبت ننگینش درس عبرتی است برای سیاستمدارانی که امروز در مقابله با صف مستحکم مردم و نیز کوه استقامت رهبری قرار دارند و سخن پایانی تنها یک جمله؛ جناب آقای موسوی، "سرنوشت بنی صدر را برای شما نمی پسندیم."