آنچه مسلم است، اینکه بِشْرِ بْنِ‏ غَالِب‏ در روز عاشورا در جمع یاران امام(ع) حضور ندارد اگر چه در سپاه عمرسعد نیز حضور نداشت. نکته ای که برای ما در این مبحث مهم است اینکه سندی و یا گزارشی در دست نیست که چرا بِشْرِ بْنِ‏ غَالِب‏، نواده پیامبر(ص) را يارى نكرد. نکته قابل تامل درباره چرایی عدم همراهی بشر بن غالب با امام حسین(ع) است. آیا بشر می دانست که این مسیری که حسین بن علی(ع) در پیش گرفته منتهی به شهادت می شود، از اینرو کنار کشید؟ به فرض اینکه این احتمال را بشر داده باشد، چگونه می توان خود را جز اصحاب امیرالمومنین و ائمه معصومین قرار داد و راه دیگری جز راه آنها پیمود.آیا دچار غبار فتنه شده بود؟ آیا مادیات دنیوی او را وسوسه کرده بود؟ و دهها سوال دیگر...

در مجموعه یادداشت های مستند با عنوان: «عاشورا؛ آزمون پایمردی بر اصول و آرمان ها» تلاش خواهیم کرد با معرفی شخصیت های که به هر نوعی در واقعه عاشورا موثر بوده یا حضور داشته اند، زوایای کمتر توجه شده از زندگی آنها درباره عاشورا را مورد بررسی قرار دهیم. شناخت این اشخاص و تصمیم گرفتن آنها در بزنگاه های سخت زندگی، می تواند چراغ راهی برای زندگی امروز ما بخصوص برای خواص در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه باشد. جامعه ای که امروزه با فتنه ها و هجمه های بسیاری مواجه گشته است که در بسیاری از آنها بار دیگر خواص دچار بی بصیرتی می شوند و از مسیر حق انحراف پیدا می کنند.

«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ بِشْرِ بْنِ‏ غَالِب‏ که از او با پسوند اسدی کوفی یاد شده[1] را فرزند غالب بن بشر اسدی کوفی[2] از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله دانسته‌اند.[3] برای او کنیه ابو صادق[4] و یا ابو مالک[5] نیز گفته شده اما در منابع تاریخی درباره شرح حال او مطالب زیادی دیده نمی‌شود.

در منابع رجالی نیز تنها از او نام برده شده ولی شرحی از او نیامده است، چنانکه برقى او را از اصحاب اميرالمؤمنين علی عليه السلام و حسنين و سجاد عليهم السلام دانسته[6] و مرحوم شیخ طوسی نیز او را از اصحاب امام حسین علیه السلام[7] و امام سجّاد عليه السلام بر شمرده است.[8] مامقانی بعد از ذکر سخنان برقی و شیخ طوسی می‌نویسد به حسب ظاهر بشر بن غالب اسدی کوفی و امامی است، اما شرح حال او برای ما مجهول است.‌[9]

مرحوم خویی نیز درباره او به این اطلاعات بسنده می‌کند که بشر بن غالب از اصحاب امام حسین علیه السلام است و شيخ طوسی او را با وصف اسدی کوفی از اصحاب امام سجّاد عليه السلام دانسته و برقى او را از اصحاب امير المؤمنين و حسنين و امام سجاد عليهم السلام برشمرده است.[10]شریف قرشی از محققان معاصر وقتی او را در زمره اصحاب امام سجاد علیه السلام بر می‌شمارد، اطلاعاتی بیش از این برای او ذکر نمی‌کند.[11]

بشر بن غالب در زمره راویان حدیث نیز شمرده شده است[15] به گونه ای که روایات زیادی از او در مجامع روایی شیعه به چشم می‌خورد.[16] همچنین بشر بن غالب و برادرش بشیر بن غالب دعای عرفه را از امام حسین علیه السلام روایت کرده‌اند.[17]با توجه به پذیریش این دعای مشهور میان علماء[18] باید گفت؛ گرچه در مورد شخصیت وی کتاب‌های رجالی شیعی به ‌طور صریح مطلبی ندارند، و در مورد وثاقت یا عدم وثاقت او سکوت کرده‌اند، اما باید او را راوی موثقی دانست.

درباره جریان کربلا نیز نام بشر بن غالب اسدی کوفی دیده می‌شود، چنانکه منابع گزارشی از دیدار بشر بن غالب با امام حسین علیه السلام هنگام خروج امام از مکه به سوی عراق نقل می‌کنند که در آن آمده: کاروان امام حسین علیه السلام به ذات عرق (عرق كوهى است در راه مكّه و ذات عرق بخشى از آن است) رسيد و در آنجا با بشر بن غالب كه از عراق مى‏ آمد ديدار كرد و درباره مردم آنجا پرسش كرد و بشر بن غالب گفت: من در حالى آنجا را ترك گفتم كه دل‌های آنها با شما بود و شمشيرهایشان با بنى‏ اميّه. و امام فرمود: راست گفت برادر بنى اسد، خداوند آنچه بخواهد انجام مى‏دهد، و آنچه اراده كند، فرمان مى‏دهد.[22]

باید توجه داشت که شبیه این گزارش در دیدار حضرت سیدالشهداء علیه السلام با فرزدق شاعر توسط برخی منابع گزارش شده[23] که هر دو گزارش صحت دارد.[24]

البته شيخ صدوق ديدار بشر بن غالب با امام حسین علیه السلام را در منزل ثعلبيه (از منزلگاه‏هاى مكه به سوى كوفه است) و به این صورت نقل می‌کند که امام و يارانش در ثعلبيه فرود آمدند و مردى به نام بشر بن غالب خدمت امام رسید و از تفسیر آیه 71 سوره اسراء «روزى كه هر مردمى را با امامشان دعوت كنيم» پرسید و امام با استناد به آیه 7 سوره شوری فرمود: مقصود امامى است كه به حق دعوت كرده و او را اجابت كردند و امامى كه به گمراهى دعوت كرده و او را اجابت كردند و آنان در بهشت هستند و اينان در دوزخ جای دارند.[25]

محققان معتقدند که شايد مقصود امام از این گونه پاسخ دادن به پرسش توجه دادن بشر بن غالب به وجوب پيروى از قيام آن حضرت و پيوستن به وى بود و شايد اين ديدار، دومین ديدار بشر بن غالب با امام (پس از ديدار ذات عرق) باشد، زيرا بشر بار ديگر و با سرعت به سوى كوفه بازگشت.[26]

آنچه مسلم است، اینکه بِشْرِ بْنِ‏ غَالِب‏ در روز عاشورا در جمع یاران امام(ع) حضور ندارد اگر چه در سپاه عمرسعد نیز حضور نداشت. نکته ای که برای ما در این مبحث مهم است اینکه سندی و یا گزارشی در دست نیست که چرا بِشْرِ بْنِ‏ غَالِب‏، نواده پیامبر(ص) را يارى نكرد.

نکته قابل تامل درباره چرایی عدم همراهی بشر بن غالب با امام حسین(ع) است. آیا بشر می دانست که این مسیری که حسین بن علی(ع) در پیش گرفته منتهی به شهادت می شود، از اینرو کنار کشید؟ به فرض اینکه این احتمال را بشر داده باشد، چگونه می توان خود را جز اصحاب امیرالمومنین و ائمه معصومین قرار داد و راه دیگری جز راه آنها پیمود.آیا دچار غبار فتنه شده بود؟ آیا مادیات دنیوی او را وسوسه کرده بود؟ و دهها سوال دیگر...

اما آنچه که مهم است بدانیم این است که معرفت و بصیرت انسان در سختی ها و شدائد سنجیده می شود وگرنه در شرایط عادی همه می توانند در مسیر راست گام بردارند. اگر چه در رحمت الهی هرگز به گناهکاران بسته نیست و حال که مومنان جای خود دارند.

یکی از محققان در پاسخ به این پرسش که بشر بن غالب پس از ديدار با امام كجا رفته و چرا به كاروان امام نپيوسته، می‌نویسد: رواياتى که از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده، حاكى از اعتقاد وى به محبت اهل‏بيت مى‏باشد، اما مشخص نیست او در يارى نكردن امام عذرى داشته یا خیر و مورّخان و رجاليّون در اين باره سکوت کرده‌اند.[28] اما با توجه به گزارشی که ابن سعد آن را نقل کرده که عبدالله بن شريك مى‏گوید: خودم بشر بن غالب را ديدم كه از شدت پشيمانى يارى ندادن حسين علیه السلام خود را بر مرقد حسين افكنده و بر آن مى‏ غلتيد،[29] می‌توان گفت بشر بن غالب بدون عذر موجهه از یاری امام حسین علیه السلام دست کشیده و به همین خاطر چنین می‌کرده است.

با این همه او همچنان با ائمه اطهار علیهم السلام در ارتباط بوده، چنانکه در روایت منهال بن عمرو از سرنوشت حرملة بن كاهل نام بشر بن غالب به چشم می‌خورد که همراه منهال بوده و خدمت امام سجاد علیه السلام می‌رسند و امام از منهال درباره حرمله سوال می‌کند و سپس او را نفرین می‌نماید و منهال پس از بازگشت به کوفه شاهد اجابت دعای امام می‌شود.[30]

پی نوشت ها:

[1]. برقی، ص8؛ طوسی، ص 110؛ بخاری، ج2، ص81؛ ابن حبان، ج4، ص69.

[2]. ابن اثیر، ج4، ص 36؛ ابن حجر، ج5، ص 260.

[3]. امينى‏، ج1، ص 80.

[4]. کشی، ج1، ص 171.

[5]. امينى‏، ج1، ص 80.

[6]. برقی، 1342ش، ص8 و9.

[7]. طوسی، 1373ش، ص 99.

[8]. همان،ص 110.

[9]. مامقانی، ج ۱، ص ۱۷۴.

[10]. خویی، ج3، ص 320.‏

[11]. شریف قرشی، ج2، ص 273.

[12]. ابن حبان، ج4، ص 69.

[13]. ذهبی، ج1، ص 322.

[14]. ابن سعد، ج‏6 ، ص 302.

[15]. نمازی، ج2، ص33

[16]. ر.ک: برقی، ج1، ص61؛ کلینی، ج2، ص 611

[17]. مجلسی، ج95، ص 214

[18]. جعفری، ص ۲۹

[19]. ر.ک: نعمانی، ص 235؛ حر عاملى، ج5، ص 163.

[20]. ابن عقده كوفى، ص172؛ طوسی، 1414ق، ص 253.

[21]. خطیب بغدادی، ج13، ص 38.

[22]. این اعثم کوفی، ج5، ص 69

[23] طبری، ج5، ص 386

[24]. مع الركب الحسيني، ج‏3، ص190.

[25]. شیخ صدوق، ص 153.

[26]. مع الركب الحسيني، ج‏3، ص 224.

[27]. این اعثم کوفی، ج5، ص 69.

[28]. مع الركب الحسيني، ج‏3، ص 190.

[29]. ابن سعد، ص 501.

[30]. ابن نما حلی، ص121

منابع و مآخذ:

ابن اثیر، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت، دار الفكر، 1409ق؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چ اول، 1411ق؛ ابن حبان، الثقات، حيدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانية، چ اول، 1393ق؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، چ اول، 1410ق؛ ابن عقده كوفى، فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، قم، دليل ما، چ اول، 1424 ق؛ باقر شريف قرشى‏، حياة الإمام زين العابدين عليه السلام‏، بیروت، دار الأضواء، ج اول، 1409ق؛ برقى، المحاسن‏، قم، دار الكتب الإسلامية، چ دوم، 1371ق؛ برقى، رجال، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ اول، 1342ش؛ جمعى از نويسندگان، ‏مع الركب الحسيني‏، قم، تحسين، چ دوم، 1386ش؛خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ اول، 1417ق؛ سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه، 1410ق؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف، 1403ق؛ شیخ صدوق، الأمالي، تهران، كتابچى، چ ششم، 1376ش؛ شیخ طوسى، الأمالي، قم، دار الثقافة، چ اول، 1414ق؛ شیخ طوسى، رجال الطوسي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين، چ سوم، 1373ش؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، چ دوم، 1387ق؛ کلینی، كافي، تهران، اسلاميه، چ دوم، 1362ش؛ كشى، رجال الكشي - اختيار معرفة الرجال (مع تعليقات مير داماد الأسترآبادي)، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چ اول، 1363 ؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، بی‌جا، بی‌تا؛ مجلسی، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق؛ محمدتقی جعفری، نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات، تهران، مؤسسه نشر آثار علامه، چ چهارم، ۱۳۸۲ش؛ نعماني، الغيبة، تهران، نشر صدوق، چ اول، 1397ق.

 

لينک کوتاه مطلب: https://goo.gl/FMy1cU