بررسی زندگانی احنف بن قیس نشان می دهد که انتساب او به تشیع و قرار دادن او در زمره اصحاب ائمه(ع)دچار تردید جدی می‌باشد. محققان به خاطر همین اظهارات و اقدامات بر ضعف اعتقادی او پای فشاری کرده و از قول برخی از رجال نویسان به عدم تایید او حکم کرده‌اند.

«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ احنف بن قیس از رجال معروف صدر اسلام و از بنی تمیم و از تیره بنی مُرّة بن عبید بود[1] که پدرش را بنی مازن در جاهلیت کشته بودند.[2]بنابر گزارش های تاریخی احنف عصر و زمان پیامبر (ص) را درک کرده اما آن حضرت را ندیده و به خدمت ایشان نرسیده است.[3] منابع علت نامیده شدن او به احنف را به خاطر مشکلی که در پایش داشت، ذکر کرده‌اند.[4] چون حَنَف به معنای برگشتن انگشت ابهام پا بر روی انگشتان دیگر و بر پاشنه راه رفتن می‌باشد.[5] از دیگر ویژگی های احنف این است که روای حدیث نیز بوده و از کسانی چون امام علی (ع)، عباس بن عبدالمطلب، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و دیگران حدیث نقل کرده است.[6]
زندگی احنف بن قیس فراز و نشیب های بسیاری دارد. او اگر چه در برخی از مقاطع مسیر خود را درست انتخاب کرده ولی در بسیاری از بزنگاه ها هم دچار انحراف شده است و این بیانگر آن است که از بصیرت لازم برای شناخت تحولات برخوردار نبوده است. برخی از منابع، احنف بن قیس را جزء یاران امیرالمومنین(ع) برشمرده‌اند[7] که پس از قتل خلیفه سوم(ع) با حضرت بیعت کرد، اما در جریان جنگ جمل که یکی از مهم ترین تحولات تاریخ صدر اسلام -فقط افراد با ایمان و دارای بصیرت می تواننددر ظلمات غبار فتنه مسیر حق را از باطل به درستی تشخیص بدهند-کناره‌گیری کرد و حضرت را یاری نکرد[8] البته طرف باطل را نیز یاری نکرد که پس از جنگ وقتی حضرت علی(ع)، احنف را دید با گفتن جمله «خوب بود باز در حال انتظار مى‏ ماندى» او را سرزنش کرد و احنف درخواست بخشش و نیکی کرد.[9]
درخواست عفو و بخشش احنف کافی بود تا امیرالمومنین(ع) بزرگ شده مکتب پیامبر(ص) مهر و محبت و همه خوبی ها او را مورد بخشش قرار دهد. چرا که به تعبیر مقام معظم رهبری، ملاک رفتار فعلی افراد است. از اینرو احنف بن قیس در جنگ صفین در کنار حضرت قرار گرفت و فرماندهی بنی تمیم را بر عهده داشت[10] و در جریان حکمیت، ابوموسی اشعری را شایسته این کار ندانست و خواستار انتخاب خود یا ابن عباس برای این کار شد که مورد پذیرش قرار نگرفت.[11]احنف همچنان با استواری در کنار حضرت قرار گرفته بود و در جنگ خوارج حضور داشت.[12] در زمان جنگ با لشکری از بصره به یاری حضرت علی ع(ع)رفت.[13].
بعد از شهادت امام علی (ع) از احنف در منابع اخبار زیادی در دست نیست و گویا بطور کامل مسیر خود را از خاندان اهل البیت(ع) جدا کرده و به معاویه بن ابوسفیان پیوسته و از مقربان درگاه او گشته و گویا از معاویه درخواست پول زیادی کرده بود و معاویه که در بخشش بیت المال مسلمین به اقوام و آشنایان و نیز جلب یاران طرف مقابل کم نمی گذاشت، در این اقدام نیز سنگ تمام گذاشت.[14]
در جریان قیام سیدالشهداء بار دیگر نام احنف به میان به میان می آید به گونه ای که امام(ع) به شش تن از روسا و اشراف بصره (الأخماس بالبصرة) نامه نوشت و آنان را به يارى خويش براى گرفتن حق، دعوت كرد[15] که احنف بن قیس در زمره کسانی است که امام حسین (ع) برای آنها نامه نوشت و از آنها یاری خواست.[16] اما احنف بن قيس دعوت امام(ع) را اجابت نکرد و در پاسخ نامه ‏اى فرستاد و تنها اين آيه شريفه «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ؛[17] صبر كن كه وعده خدا حق است و آنان كه ايمان ندارند، تو را از جاى حركت ندهند» را برای امام نوشت.[18]
از این رفتار احنف دو برداشت میشود داشت؛ اول اینکه احنف رفتار و حرکت مردم عراق را به خوبی رصد کرده بود و می دانست آنان در دعوت خود صادق نیستند. اگر این قول را بپذیریم، یعنی ایشان بهتر از امام حسین(ع) مردم عراق را می شناخت و امام این مطلب را نمی دانست که این سخن بی پایه و اساس است. چرا که امام حسین(ع) بهتر از هر کسی مردم زمانش بخصوص مردم عراق را می شناخت. دوم آنکه، این نکته را بپذیریم که احنف به امامت حضرت معتقد نبوده و یا اینکه ترس از کشته شدن خود داشته است. چگونه میشود فردی معتقد به امامت امام زمان خود باشد ولی درخواست صریح ایشان را رد کند. در هر صورت احنف هرگز به یاری امام نرفت و از قبیله خود نیز برای یاری امام بهره نبرد. از این رو باید احنف بن قیس را در زمره کسانی قرار داد که به دعوت حضرت سیدالشهدا علیه السلام نپیوست.
بررسی ادامه زندگانی احنف نیز صفحات امیدوار کننده ای نیست. چرا که احنف بن قیس بعدها به عبدالله ابن زبیر پیوست و با او بود.[19] وی در زمان قیام مختار که به خونخواهی امام حسین (ع) قیام کرده بود، از یاری مختار ممانعت کرده و مانع پیوستن قومش به قیام او شد و به نظر می‌آید که مختار را دروغگو می‌پنداشته و مختار نیز او و قومش را اهل دوزخ دانسته است.[20]
در جنگ میان مصعب بن زبیر و مختار نیز احنف بن قیس با قبیله بنی تمیم به کمک مصعب شتافت.[21] پس از پیروزی مصعب بن زبیر بود که احنف بن قیس به همراه مصعب به کوفه رفت و در کنار او بود، تا در سال ۶۷ هجری از دنیا رفت.[22]
پی نوشت ها:
[1]. ابن حزم اندلسى‏، ص 217.
[2]. ابن قتیبه، ص 423.
[3]. ابن عبدالبر، ج1، ص145؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج 1، ص68؛ ابن حجر عسقلانی، ج1، ص 332.
[4]. بلاذری، ج 12، ص 310.
[5]. ابن منظور، ج 9، ص 57.
[6]. ابن سعد، ج7، ص65؛ بخاری، ج1، ص 13؛ 188؛ ج2، ص112.
[7]. محمد هادى امينى، ج1، ص55.
[8]. طبری، ج۴، ص ۴۹۸.
[9]. ابن اثیر، ج3، ص256
[10]. دينوري، ص 171؛ 193.
[11]. ابن قتیبه، ج1، ص151؛ ذهبی، ج 3، ص547.
[12]شیخ صدوق، ج2، ص 382.
[13]. مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص404.
[14]. أبو الفرج اصفهاني، ج 10، ص 444.
[15]. ابو مخنف كوفى، ص104
[16]. دینوری، ص 231.
[17]. سوره روم، آیه 60.
[18]. بلاذری، ج۳، ص۱۶۳
[19]. طبری، ج 5، ص 615
[20]. بلاذری، ج6، ص418؛ طبری، ج۶، ص ۶۸.
[21]. بلاذری، ج6، ص 429؛ طبری، ج6، ص 95
[22]. خلیفه بن خیاط، ص 165؛ ذهبی، ج4، ص 96.