مطمئن باشید بسیاری از افرادی که در اقصی نقاط کشور به آقای روحانی رأی دادند، به این دلیل که آقای روحانی را در تقابل با آقای احمدی نژاد می دیدند؛ رأی ندادند. اتفاقا اگر شما گفتمان کاندیداهای اصولگرا مثل آقای قالیباف و حتی آقای جلیلی را بررسی کنید، خواهید دید بیشترین حملات در ایام انتخابات از طرف آنها به دولت آقای احمدی نژاد شد. من گفتمان آقای روحانی را رصد کردم؛ ایشان حتی یک بار واژه «جریان انحرافی» را علیه دولت قبل و جریان حامی آقای احمدی نژاد به کار نبرد.
متن کامل گفت و گوی دکتر عبدالرضا داوری با هفته نامه صدا در ادامه آمده است:
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ محمد جواد روح: عبدالرضا داوری گرچه در دولت احمدینژاد پستهای مختلفی را عهدهدار شد، اما بیش از هرچیز بعنوان یک تحلیلگر سیاسی همسو با رییس دولتهای نهم و دهم شناخته شده است. داوری سال 93 را بحث انگیز آغاز کرده است. او که دارای دکتری در گرایش توسعه صنعتی از دانشگاه کارلینس نیویورک است، از ابتدای سال جدید و با تشدید فعالیت های رسانه ای حامیان احمدینژاد در مقام ریاست مجتمع رسانه ای هما (هواداران محمود احمدی نژاد) قرار گرفته و مجله بررسی های اقتصادی را منتشر کرده است. وی در این گفت و گو، گرچه اخباری از دلایل فعالتر شدن حامیان احمدی نژاد میدهد؛ اما می کوشد همچنان از موضع یک تحلیلگر سیاسی سخن بگوید، گرچه تحلیل های او همواره دفاعی تمام قد از محمود احمدی نژاد را بازمی تاباند...
***
*آقای دکتر! اخباری که درباره فعالیت آقای احمدی نژاد و نیروهای حامی ایشان در هفته های اخیر منتشر شده، تا چه حد جدی است؟
داوری:من فکر میکنم دو موضوع را باید از هم تفکیک کنیم. بخشی از فعالیتها که در حوزه شخص آقای احمدی نژاد است، تغییر خاصی نداشته است. مثلا حضور ایشان در ایام نوروز در اردوی راهیان نور در سالهای گذشته هم انجام میشد. چنان که در ماههای گذشته هم شرکت در مجالس ختم، دیدار با خانوادههای شهدا و حضور در نماز جمعه را داشتند. اما در بخشی از فعالیتها که مربوط به حامیان و هواداران ایشان است، در ماه های پایانی سال 92 و ابتدای سال 93 میتوانیم فعالیتهای بیشتری را ارزیابی کنیم. به اعتقاد من، نوع برخوردهای غیرمنصفانهای که از سوی دولت یازدهم با دولت قبل صورت گرفت؛ واکنشهایی را در بدنه اجتماعی هواداران آقای احمدی نژاد ایجاد کرد و بخش مهمی از فعالیت های اخیر ناشی از این واکنشها بود و برای تبیین عملکرد دولت گذشته و نقد عملکرد دولت فعلی فعالتر شدند.
*مصادیق این برخورد غیرمنصفانه ای که میگویید با دولت احمدی نژاد شد، چیست؟
داوری:از گزارش 100 روزه آقای روحانی که سیاه نمایانه بود تا گزارشهای غلطی که دولت ایشان درباره نقدینگی ناشی از طرح هدفمندی یارانه ها و کسری بودجه ناشی از این طرح میدهد. اینکه تمامی مسایل و مشکلات کشور از صدر تاریخ تا امروز و از سوراخ بودن لایه ازن تا مشکل آبهای زیرزمینی را به دولت قبل منتسب میکنند؛ شیوه غیرمنصفانه ای است که این دولت در پیش گرفته است. آنها میخواهند نشان دهند در هشت ساله آقای احمدی نژاد خسارتها و خرابی هایی در کشور اتفاق افتاده که در هشت ساله جنگ تحمیلی هم نظیر آن نبوده است. آقای رییس جمهور و کل مدیران دولت این روش را در پیش گرفتهاند. به اعتقاد من، بخشی از واکنشهایی که در سطح بدنه اجتماعی هوادار آقای احمدینژاد میبینیم؛ ناشی از برخوردهای غیرمنصفانه دولت است.
*این بدنه اجتماعی را که میفرمایید، مشخصا چه تیپ هایی تشکیل میدهند؟ چه نیروهایی هستند؟
داوری:ببینید! در دوره هشت ساله آقای احمدی نژاد به جهت ارتباط نزدیک ایشان با توده های مردم در اقصی نقاط کشور و حضور ایشان حتی در مناطق روستایی، یک بدنه بسیار بزرگ اجتماعی را شکل داد که در این سالها به صورت چهره به چهره با رییس جمهور و رودررو صحبت کردند و ارتباط گرفتند و از نزدیک نسبت به آقای احمدی نژاد شناخت پیدا کردند. این بدنه اجتماعی محدود به قشر و طبقه خاصی هم نیست. یعنی، شما از نیروهای کارگری تا دانشجویان، بازاریان و اقشار مختلف را در این شبکه اجتماعی ملاحظه میکنید. البته، این شبکه اجتماعی در طول این سالها چندان ظهور و بروز و بازتاب رسانهای نداشته است. بخشهای دانشجویی حامی آقای احمدینژاد عمدتا در شبکه های اجتماعی و یا وبلاگ نویسی فعال بودند و یا فعالانی که در مساجد، پایگاه های بسیج و هیأت های مذهبی حضور داشتند. به اعتقاد من، بخشی از این نیروها در واکنش نسبت به رفتارهایی که در ماههای اخیر در نقد غیرمنصفانه دولت آقای احمدینژاد اتفاق افتاده؛ فعال شدهاند و نسبت به کنش دولت فعلی و مخالفان دولت قبل واکنش نشان میدهند.
*صحبت شما درباره این بدنه اجتماعی که گفتید در سفرها و دیدارهای آقای احمدی نژاد در این هشت ساله شکل گرفته؛ از دو زاویه قابل نقض است. یکی، سفرهای استانی اواخر دولت دهم که عکسهای آن که عدماستقبال مردم را نشان میداد، معروف است و در سایتها و مطبوعات منتشر شد. دوم، رأی آقای روحانی که در شهرستانهای کوچک و روستاها نسبت به تهران و شهرهای بزرگ بالاتر بود و نشان میداد رأیدهندگان و حامیان قبلی آقای احمدینژاد به جریان و گفتمان مقابل پیوستهاند. آیا فکر نمیکنید جایگاه و پایگاه اجتماعی احمدینژاد دچار ریزش شده و چیزی از آن نمانده است؟
داوری:اصلا اینطور نیست. اولا آنچه در سفرهای استانی پایانی دولت آقای احمدینژاد بازنمایی میشد، رفتاری بود که رسانههای خاص و صداوسیما در برخورد با دولت آقای احمدینژاد پیش گرفته بودند.
*به هر حال، جمعیت را که نمیشود کم و زیاد کرد!
داوری:در سفرهای استانی در مقاطعی که رییسجمهور وارد یک منطقه میشود – یعنی از فرودگاه تا زمانی که به نقاط جمعیتی برسد- فاصلهای وجود دارد. در آن فواصل، اصولا جمعیت وجود ندارد. این فاصله در بعضی شهرها شاید تا 30 و یا 40 کیلومتر هم باشد. متأسفانه، صداوسیما و رسانههای وابسته به نهادهای خاص چون برای حذف جریان آقای احمدینژاد و ردصلاحیت آقای مشایی برنامه داشتند؛ این سیاست را در ماههای پایانی دولت دهم داشتند که بگویند آقای احمدینژاد پایگاه اجتماعی ندارد و بنابراین، حذف و ردصلاحیت کاندیدای نزدیک به ایشان هزینهای در بر نخواهد داشت. بر این اساس، تصاویری را از برنامههای آقای احمدینژاد منتشر کردند که کم بودن جمعیت را برجسته کند. البته، همین کار را در چند سفر اخیر آقای روحانی هم انجام دادند. یعنی، میگشتند در جاهایی که جمعیت کمتر بود و یا احیانا زمین چمن خالی میماند و یا مردم نمیتوانستند در آنجا بنشینند، دقیقا تصاویر همان نقطه را منعکس میکردند. بنابراین، آن تصاویر اصلا ملاک مناسبی برای ارزیابی محبوبیت اجتماعی آقای احمدینژاد نیست. به اعتقاد من، الآن یکی از محبوبترین چهرهها آقای احمدینژاد است. نظرسنجیها هم همین را نشان میدهد...
*کدام نظرسنجیها؟
داوری:نظرسنجیهایی که انجام میشود. شما میدانید که دستگاههای خاص نسبت به گروههای مرجع جامعه نظرسنجی میکنند. من خبر دارم که در حوزه گروههای مرجع سیاسی، آقای احمدینژاد جزو چند نفر اول است. آقایان احمدینژاد و خاتمی دو چهرهای هستند که در سطح جامعه محبوبیت خاصی دارند.
*در مورد آرای آقای روحانی در مناطق دور از مرکز چه استدلالی دارید؟
داوری:در مورد انتخابات هم - اتفاقا برخلاف نظر شما- مطمئن باشید بسیاری از افرادی که در اقصی نقاط کشور به آقای روحانی رأی دادند، به این دلیل که آقای روحانی را در تقابل با آقای احمدینژاد میدیدند؛ رأی ندادند. اتفاقا اگر شما گفتمان کاندیداهای اصولگرا مثل آقای قالیباف و حتی آقای جلیلی را بررسی کنید، خواهید دید بیشترین حملات در ایام انتخابات از طرف آنها به دولت آقای احمدینژاد شد. من گفتمان آقای روحانی را رصد کردم؛ ایشان حتی یک بار واژه «جریان انحرافی» را علیه دولت قبل و جریان حامی آقای احمدینژاد به کار نبرد.
*اما گفتمان ایشان از حیث محتوایی کاملا مخالف آقای احمدینژاد بود...
داوری:ما همان مقطع در وزارت کشور اظهارات کاندیداها را تحلیل محتوا کردیم. نتایج نشان میداد مجموعه نقدها و حملات آقای قالیباف به دولتهای نهم و دهم و شخص آقای احمدینژاد شده بود، 2.7 برابر آقای روحانی بود. اتفاقا یکی از دلایل پیروزی آقای روحانی این بود که در بازنمایی رسانهای و تصویری که از خود ارائه کرد، تصویری متضاد با دولت قبل نبود. اتفاقا این آقای قالیباف بود که تلاش داشت خود را متضاد با دولت سابق معرفی کند.
*البته، یک دلیل هم آن بود که آقای روحانی احتیاجی نداشت که زیاد تقابل خود با احمدینژاد را اثبات کند. ایشان به این معنا شناختهشده بود. وقتی آقایان هاشمی و خاتمی و اصلاحطلبان از روحانی حمایت کردند، جایگاه ایشان برای مردم مشخص شد. اما آقای قالیباف چون یک چهره اصولگرا بود، ناچار باید مرزبندی خود با احمدینژاد را شفاف و پررنگ میکرد...
داوری:شما اگر گفتمان جریان اصلاحطلب را در سالهای 90، 91 و 92 (تا انتخابات ریاستجمهوری) بررسی کنید، خواهید دید اصلاحطلبان انتقادهای بسیار کمتری از اصولگرایان در قبال آقای احمدینژاد داشتند. جریان اصولگرا توپخانه آتشینی را از همان اوایل سال 90 به سمت آقای احمدینژاد و دولت گرفت و خودشان را جریان مقابل و مهاجم به آقای احمدینژاد نشان دادند. من اعتقاد دارم اتفاقات سال 90 به بعد این تلقی را در جامعه شکل داد که جریان مقابل اقای احمدینژاد، اصولگرایان هستند و هزینه این رفتار را هم در انتخابات 92 پرداختند. به نظر من، دو عامل مهم در پیروزی آقای روحانی مؤثر بود. اول اینکه آقای جلیلی انتخابات را به صحنه رقابت «مقاومت/ سازش» تبدیل کرد و دوم مدیریت صحنه انتخابات توسط آقایان هاشمی و خاتمی که آقای روحانی را بعنوان یگانه کاندیدای جریان اصلاحات معرفی کردند و با انصراف آقای عارف، آرا در سبد آقای روحانی تجمیع شد. بنابراین، اینکه بگوییم آقای روحانی در تقابل با آقای احمدینژاد رأی آورد؛ تحلیل درستی نیست. اتفاقا تلهای که به اعتقاد من دولت آقای روحانی بعد از پیروزی در آن افتاد، این بود که کوشید هوی�'تی «علیه احمدینژاد» از خود نمایش دهد. به اعتقاد من، این شیوه هویتسازی در دولت یازدهم در انتخابات 96 برای آقای روحانی دردسرساز خواهد شد.
*برگردیم به همان بحث فعال شدن جریانهای حامی آقای احمدینژاد. اگر شما بخواهید توصیفی از اقدامات آقای احمدینژاد بعد از واگذاری دولت ارائه دهید؛ چه خواهید گفت؟ آیا ایشان مدتی دچار انفعال بود و سپس فعال شد؟
داوری:به اعتقاد من، آقای احمدینژاد نه دچار انفعال شد و نه الآن فعالیت خاصی را آغاز کرده است. آقای احمدینژاد از دولت آقای روحانی استقبال کرد. او از تکتک آرای آقای روحانی در انتخابات صیانت کرد. آنطور که من شنیدم، وقتی برخی از نزدیکان آقای روحانی نگران بودند و شب انتخابات با دفتر اقای احمدینژاد تماس گرفتند؛ دفتر آقای احمدینژاد از قول ایشان به آقای روحانی قول صریح دادند که ذرهای دغدغه نداشته باشید و ما اجازه جابجایی یک رأی را هم نخواهیم داد. بعد هم که در انتخابات کاملا امانتدارانه برخورد کردند و در شرایطی که با 200 تا 300 هزار رأی انتخابات به دور دوم میرفت، آقای روحانی به پیروزی رسیدند. بعد از انتخابات، تنها رییسجمهوری که در تاریخ ایران به استقبال منتخب بعدی رفت و در دفتر او حاضر شد، آقای احمدینژاد بود. این احترام ویژه پیامهای خاصی داشت؛ اما برخی سایتهای حامی آقای روحانی با طعنه و کنایه با این اقدام برخورد کردند. در دوره انتقال دولت هم، آقای احمدینژاد از همه وزرا و مدیران ارشد دولت قبل خواست تا به دفتر آقای روحانی مراجعه کنند و گزارش عملکرد بدهند. بنابراین، در این مرحله هم آقای احمدینژاد حسن نی�'ت خود را نشان داد. بعد از تشکیل دولت آقای روحانی هم، بخشی از سکوت آقای احمدینژاد با این هدف بوده که دولت بتواند در آرامش کار خود را پیش ببرد. و ال�'ا، آقای احمدینژاد هم میتوانست از همان ابتدا موضع بگیرد و با حاشیهسازی و تحرکات رسانهای دغدغههایی را برای دولت آقای روحانی ایجاد کند؛ مشابه برخوردی که آقای هاشمی بعد از تشکیل دولت نهم در سال 84 از خود نشان داد. اما در برابر این اقدامات، دولت آقای روحانی چگونه با آقای احمدینژاد برخورد کرد؟ دولت یازدهم حتی از صدور مجوز یک دانشگاه خصوصی به فردی که جدا از هشت سال ریاست قوه اجرایی کشور شخصا دانشیار دانشگاه است، دریغ کرد. طبیعی است که وقتی این مجموعه برخوردها اتفاق میافتد، بهتدریج آن حسن نی�'ت اولیه دچار فرسایش میشود.
*اشاره کردید به دانشگاه ایرانیان. اصولا هدف آقای احمدینژاد از ایجاد یک دانشگاه چیست؟ آیا واقعا به دنبال کار علمی است و یا میخواهد یک کار فکری و یا جریانسازی را صورت دهد؟
داوری:آقای احمدینژاد در هشت سال مدیریت اجرایی کشور متوجه شد ما در حوزه منابع انسانی و تربیت نیروی انسانی، دچار ضعفهای جدی هستیم. یعنی، دانشگاهها آن کارکرد مناسب را برای تأمین منابع انسانی کشور ندارند. نی�'ت اصلی ایشان این بود که بتواند فضایی ایجاد کند که در یک محیط علمی مناسب، رویکردهای کلان عدالتخواهانه خود را هم اعمال کنند. ایجاد این دانشگاه یک خواست حداقلی بود. شما میبینید که بسیاری از وزرای دولت آقای خاتمی – مثل آقای حاجی- مؤسسات علمی و دانشگاهی دارند. اما این مجوز از یک رییسجمهور دریغ شد. یه اعتقاد من، این از مواردی است که قطعا افکار عمومی در سالهای آینده از دولت آقای روحانی سؤال خواهد کرد.
*با توجه به اینکه وزارت علوم مجوز دانشگاه را ابطال کرده، واکنش احمدینژاد چه خواهد بود؟
داوری:آقای احمدینژاد علیالقاعده کاری خارج از ضوابط قانونی نخواهد کرد. هر چند که این برخورد بهظاهر قانونی کاملا ظالمانه است. من اعتقاد دارم آقای احمدینژاد به قانون تمکین میکند.
*البته این برخورد ظالمانهای که میگویید، شاید شبیه برخوردی باشد که آقای احمدینژاد در ابتدای ریاستجمهوری خود با آقای خاتمی و مرکز گفتوگوی تمدنها داشت...
داوری:نه. مرکز گفتوگوی تمدنها یک مرکز دولتی و در چارچوب دولت بود که بعد هم به مرکز جهانیشدن تبدیل شد. آقای احمدینژاد بالاخره در مقطعی تصمیم گرفت مرکز گفتوگوی تمدنها را در مرکز جهانی شدن ادغام کند. به اعتقاد من، این یک تصمیم اداری بود و با اینکه ما حتی در بخش غیردولتی برای رییسجمهور سابق فضای فعالیت قائل نشویم، فرق دارد. آن هم در شرایطی که فرد میخواهد با امکانات خودش دانشگاهی را راهاندازی کند. البته، همانطور که میدانید در مقطعی از سوی دولت مبلغی به این دانشگاه کمک شده بود؛ که آن مبلغ هم برگشت. اما امروز حتی اجازه نمیدهند که آقای احمدینژاد از محل منابع غیردولتی این کار را انجام دهد. شما ممکن است منتقد جدی آقای احمدینژاد باشید؛ اشکالی هم ندارد. اما بپذیرید که این برخوردها کینهتوزانه است و هیچ سنخی�'تی با تدبیر و اعتدال ندارد.
*شما اشاره داشتید که فعال شدن نیروهای حامی احمدینژاد واکنشی است به برخوردها و نقدهای غیرمنصفانه علیه دوران ریاستجمهوری ایشان. در سطحی کل�'یتر، آیا حامیان احمدینژاد در سطح سیاسی صرفا به دنبال نوعی ابراز هوی�'ت هستند و یا اینکه پروژه مشخصی برای بازگشت به قدرت دارند؟ اگر اینطور است، موانع بازگشت این جریان به قدرت را چه میدانید؟
داوری:هر جریان سیاسی تلاش میکند پایگاه اجتماعی خود را وسعت ببخشد، ارتباط خود با بدنه اجتماعی را گسترش دهد، مبانی هوی�'تی خود را مشخصتر و مرزبندی خود را با غیری�'تها پررنگتر کند. در یک فرآیند سیاسی-اجتماعی بهطور طبیعی این اتفاق میافتد. بخشی از این فرآیند هم میتواند معطوف به قدرت باشد؛ اما الزاما همیشه معطوف به قدرت نیست. تلقی من در این مقطع این است که چون ما هنوز از دوران حضور جریان حامی آقای احمدینژاد در قدرت خیلی فاصله نگرفتهایم؛ امروز پروژه مشخصی برای رویکرد معطوف به قدرت وجود ندارد. تلقی من این است که آنچه امروز در حوزه فعالان نزدیک به آقای احمدینژاد اتفاق میافتد؛ نوعی «تول�'د هوی�'تی» است. به عبارت دیگر، تا پیش از پایان دوره ریاستجمهوری اقای احمدینژاد این هوی�'ت در قالب سازمانی بزرگ به نام «دولت» تعریف و دیده میشد. امروز، این بدنه از آن ساختار خارج شده و طبعا سعی میکند که آن هوی�'ت خود را بر پایه شرایط جدید تعریف کند. برخورد دولت فعلی هم به این فرآیند کمک کرده است. یعنی، مرزبندیها و غیری�'تسازیهایی که دولت یازدهم در مسیر حرکت خود در قبال آقای احمدینژاد نشان میدهد؛ کمک میکند تا هوی�'ت جریان حامی آقای احمدینژاد زودتر در شرایط اجتماعی جدید متول�'د شود.
*اشاره کردید که قبلا جریان احمدینژاد در قالب ساختار دولت مشخ�'ص بود. الآن که دیگر دولت را در اختیار ندارید، آیا آقای احمدینژاد قصد ندارد یک ساختار مشخصی ایجاد کند و به عبارت دقیقتر، در قالب یک حزب سیاسی شناسنامهدار فعالیت کند؟ به بیان دیگر، آیا احمدینژاد قصد ندارد در قبال مواضع نفیگرایانهیِ دوران ریاستجمهوریاش علیه تحز�'ب موضع انتقادی بگیرد و در چارچوب حزب فعالیت کند؟
داوری:با شناختی که از آقای احمدینژاد دارم، بعید میدانم ایشان به سمت ایجاد یک ساختار تشکیلاتیِ حزبی حرکت کند. اما اتفاقی که در بدنه حامیان آقای احمدینژاد در حال وقوع است؛ یک شبکهسازی اجتماعی است. ما این شبکهسازی را در ماههای آینده خواهیم داشت. شبکه افرادی که به این گفتمان و به این نگاه اعتقاد دارند و درعینحال، انگیزه فعالیت هم دارند.
*یعنی آقای احمدینژاد به عملکردِ شفافِ سیاسی اعتقاد ندارد؟
داوری:بستگی دارد «عملکرد شفاف سیاسی» را چگونه تعریف کنید. آقای احمدینژاد در دوران ریاستجمهوریِ خود (و حت�'ی قبل و بعد از آن) نشان داده که خودش یک رسانه است. ایشان حت�'ی نوع لبخندی که به خبرنگار میزند، برای رسانهها حاوی پیام است. حت�'ی سکوت او در برابر یک سؤال، تفسیر میشود. بنابراین، «احمدینژاد بماهو احمدینژاد» یک رسانه است که با تعریف مکلوهانی، خود منبع پیام است. به همین جهت است که من میگویم ما باید دو ساحت خودِ آقای احمدینژاد را از هواداران ایشان باید تفکیک کنیم. خودِ ایشان الآن به نقطهای در میان سیاسیون کشور رسیده که شاید کمتر کسی در این جایگاه قرار داشته باشد و کوچکترین رفتارها، کنشها و گفتارهای ایشان در جامعه تفسیر و تأویل میشود. بنابراین، خودِ ایشان شفافتر از این نمیتواند باشد. اما در حوزه هواداران، فکر میکنم فعالیت روشنی هست. اما حتما نباید این فعالیت در قالبِ یک سازمانِ ثبتشدهیِ حزبی باشد. این فعالیت میتواند در قالب شبکههای اجتماعی باشد. امروز، این شبکههای اجتماعی و پیوندهایی که در قالب آنها شکل میگیرد؛ سازمانها را از شکل سنت�'یِ خود خارج میکند و ما در فضای فعالیت سیاسی-اجتماعی در حال نزدیکشدن بهنوعی سی�'الی�'ت هستیم.
*شما بعنوان یکی از مشاوران آقای احمدینژاد، همین حالتِ سی�'ال را پیشنهاد میکنید و یا اینکه از فعالیت این جریان در قالب حزب دفاع میکنید؟
داوری:به هر حال، رویکردهای آقای احمدینژاد و جریان حامی ایشان بهشدت با خاصگرایی در تضاد است. من فکر میکنم یکی از دلایلی که آقای احمدینژاد خیلی به کارِ حزبی علاقه و اقبال ندارد، همین نگاه منفیِ ایشان به موضوع خاصگرایی است. چرا که وقتی یک ساختار حزبی شکل میگیرد، یک سطحبندی از نیروها درون آن بوجود میآید که میتواند موجب بروز خاصگراییهایی در آن شود. تصو�'ر من این است که مدل شبکهسازیِ اجتماعی – مشابه آنچه مانوئل کاستلز در کتاب سهجلدی خود تبیین میکند- به نگاه و سلیقه و ذائقه آقای احمدینژاد و هواداران ایشان نزدیکتر است. یعنی، شبکههایی که سطحی فراگیر را در جامعه دربر میگیرد و سطحبندیهای خاصی هم نداشته باشد. شما میبینید که امروز آقای احمدینژاد برای یک وبلاگنویس وقت میگذارد و با او ملاقات میکند. چنین رویکردی در شخصیتهای دیگر سابقه ندارد. اگر هم یک ساختار حزبی باشد، آن حزب مسؤول رسانهای دارد که به این موارد میپردازد. اما آقای احمدینژاد در این سطح وارد میشود. یعنی، اقای احمدینژاد از معدود افرادی است که دسترسی نیروها به ایشان بسیار راحت است. الآن یک وبلاگنویس در شهرستان میتواند با یک تماس تلفنی و نهایتا یک هفته تا ده روز وقت گذاشتن، آقای احمدینژاد را ملاقات کند. مخصوصا الآن که ایشان فرصت بیشتری دارد و هم شبها در منطقه نارمک (میدان 72) شبها میزبان بسیاری افراد هستند و هم در دفتر کار خود در دانشگاه ایرانیان. ایشان در تعاملات خود قائل به هیچ سطحبندی نیست و لزومی ندارد که افراد برای ارتباط با ایشان، ویژگیهای خاصی داشته باشند. در اینجا نکتهای را هم تشریح کنم که به مبانی نظری آقای احمدینژاد برمیگردد. ما عموما «اشرافی�'ت» را در ایران صرفا در چارچوب ثروت تعریف کردهایم؛ در حالیکه مهمترین ویژگیِ اشرافی�'ت در حوزه منزلتی است. یعنی، افرادی در حوزه منزلت خود را برتر از دیگران میدانند و برای منزلت اجتماعی، لایهبندیهایی را قئل هستند. یکی از مهمترین ویژگیهای آقای احمدینژاد این است که در حوزه منزلت اجتماعی برای انسانها هیچنوع لایهبندی و طبقهبندی را قائل نیست. یعنی، ایشان ممکن است با یک رفتگر صمیمانهتر از یک استاد دانشگاه برخورد میکند؛ با این هدف که در آن فرد هوی�'ت شکل بگیرد و احساس منزلت اجتماعی کند. این، یکی از مهمترین ویژگیهای آقای احمدینژاد است که من اصلا در سیاسیون کشورمان ندیدهام. این ویژگی باعث شده تا ایشان حوزه گستردهای از ارتباطات اجتماعی را داشته باشد و با توجه به شرایط امروز دنیا و توسعه شبکههای اجتماعی، فرصت ویژهای را در اختیار ایشان قرار داده است.
*برگردیم به سطح سیاسی تحلیل. با توجه به مباحثی که در دو سه سال آخر دولت آقای احمدینژاد وجود داشت، از جمله خانهنشینی و در ادامه ماجرای مجلس (معروف به «یکشنبه سیاه») و نهایتا ردصلاحیت آقای مشایی، فکر میکنید موقعیت جریان حامی آقای احمدینژاد نسبت به ساختار سیاسی بهنوعی اپوزیسیونی نیست؟ و آیا اصولا درون نظام، نشانه و ظرفیتی برای پذیرش بازگشت احمدینژاد و حلقه اصلیِ یاران او به قدرت دیده میشود؟
داوری:آقای احمدینژاد هیچگاه در موضعِ اپوزیسیون نه قرار گرفت و نه رفتار کرد؛ گرچه با برخی جریانها یا چهرههای سیاسی دچار اصطکاکهایی شد. شما حت�'ی اگر موضوع خانهنشینی را تحلیل کنید، خواهید دید که در آنجا ایشان با رهبری قهر نکرد. او در آنجا نخواست چهره اپوزیسیون به خودش بگیرد. همانطور که میدانید آقای مصلحی در رأس مهمترین وزارتخانه دولت (وزارت اطلاعات) قرار داشت؛ ایشان در یک موضوع از آقای احمدینژاد تمر�'د کرد و بعد برای باقی ماندن بر آن تمر�'د و تصمیم خود، آقای مصلحی به مقام بالاتر از آقای احمدینژاد متوسل شد. در نتیجه، آقای احمدینژاد در این موقعیت قرار گرفت که با شرایطی که وزیر اطلاعاتم مرا دور میزند و برای تأمین نظر خودش به مقام بالادستی مراجعه میکند، آیا من میتوانم کشور و دولت را مدیریت کنم یا نه؟ چون، موضوع مربوط به وزارت اطلاعات بود و نه مثلا وزارت تعاون. بالاخره، وزارت اطلاعات قلب دولت است و تمام انتصابات، تصمیمسازیها و نظارتها باید از فیلتر آن عبور کند. آقای احمدینژاد چند روز در منزل نشست، فکر کرد، با افراد مختلف مشورت کرد که آیا با این شرایط میتوانم ادامه دهم یا نه؟ ایشان نهایتا به این جمعبندی رسید که دولت خود را ادامه دهد. به نظر من، در آن مقطع آقای احمدینژاد خیلی صادقانه برخورد کرد. اما جریان مد�'عیِ اصولگرایی که میخواست به هر قیمتی چهره آقای احمدینژاد را مخدوش کند؛ کوشید از آن اقدام یک چهره «ضد ولایتفقیه» برای احمدینژاد بسازد که در واقع، یک بازنمایی رسانهای غلط از رفتار آقای احمدینژاد بود. در موضوع یکشنبه 15 بهمن 91 که به «یکشنبه سیاه» معروف شد و تقابلی که بین آقایان احمدینژاد و لاریجانی شکل گرفت؛ هم نهایتا یک بحث درونساختاری و یک اختلافنظر بود. من الآن نمیخواهم وارد تفسیر آن ماجرا شوم، اما اگر یک رییسجمهور با یک رییسمجلس به تقابل و اختلاف دچار شود؛ نمیتوانیم آن را یک رفتار اپوزیسیونی ببینیم. حتی در مورد ردصلاحیت مهندس مشایی هم شما دیدید که برخلاف تبلیغات عظیمی که علیه آقای احمدینژاد به راه انداخته بودند که ایشان انتخابات را برگزار نخواهد کرد؛ دیدید که ایشان در نهایت آرامش انتخابات را برگزار کرد و هیچ اعتراض ساختارشکنانهای صورت نداد. نهایتا در چند مصاحبه نسبت به این قضیه گله کردند. بنابراین، آقای احمدینژاد همچنان در ساختار حقوقی نظام جمهوری اسلامی تعریف میشود؛ اما قطعا ایشان نسبت به ساختار حقیقی و آنچه در واقعی�'ت مناسبات قدرت در نظام جمهوری اسلامی اتفاق میافتد، در بسیاری موارد معترض است. ایشان به ساختارهای شبکه اشرافیت بوروکراتیک – با همان تعریفی که توضیح دادم- که بویژه پس از سال 60 در نظام جمهوری اسلامی شکل گرفته، قطعا اعتراض دارد و اگر فرصت دوبارهای پیدا کند، قطعا نسبت به اصلاح این ساختارها اقدام خواهد کرد. ایشان به بسیاری از مناسبات و رفتارهای نهادینهشده در نظام را عادلانه نمیداند. ایشان قطعا نسبت به این مناسبات منتقد است و به اصلاح این روند اعتقاد دارد. اما اینکه خارج از ساختار قانون اساسی و ساختار حقوقی کشور و خارج از مناسبات قانونی عمل کند، چنین نیست. من بارها از ایشان شنیدهام که قانون اساسی جمهوری اسلامی ظرفیتهای بسیار بالایی برای تحقق مطالبات تاریخی مردم ایران را دارد که ما به این ظرفیتها توجه نکردهایم. ایشان درعینحال معتقد است ساختار حقیقی شکلگرفته از سال 60 بدینسو، قطعا دچار آفتها و آسیبهای جدی است که باید مورد توجه قرار گیرد تا حقوق مردم در عالیترین سطح تأمین شود. از این منظر، مهمترین تفاوت آقای احمدینژاد با جریان مد�'عیِ اصولگرایی این است که آقای احمدینژاد اعتقاد دارد ما بدون مردم هیچچیز را نمیتوانیم تعریف کنیم. در حالیکه اصولگرایان میگویند ما چهار اصل داریم: اسلام، انقلاب، امام و رهبری. در این گفتمان اصلا «مردم» حضور ندارند. مهمترین نقطه ضعف و آسیب جریان اصولگرایی این است که در مبانی نظری خود هیچ جایگاهی برای مردم و جمهوری�'ت نظام قائل نیستند. در حالیکه آقای احمدینژاد اعتقاد دارد اگر ما اسلام را میخواهیم، اسلام باید در بدنه و دل و جان مردم نشسته باشد. اگر رهبری را میخواهیم، در چارچوب نظام «امت و امام» میخواهیم. ما نمیخواهیم از رهبری یک پیشوای جداافتاده از مردم تعریف کنیم. یا مگر انقلاب ایران بدون حضور میلیونی مردم قابل تحقق بود؟ امام 15 سال به این خاطر که مردم در کنارشان نبودند، ناچار در تبعید بودند. مرزبندی اصولگرایان با آقای احمدینژاد در این نقطه شکل میگیرد.
*بعد از دوران ریاستجمهوری، آیا بین آقای احمدینژاد و اصولگرایان تماس و مذاکرهای بوده تا شکاف و اختلاف بوجود آمده در اواخر دولت دهم کاهش یابد؟ البته، شما اشاره دارید که شکاف میان دو طرف مبنایی است؛ اما به هر حال، در تقسیمبندیهای کلان سیاسی همچنان احمدینژاد در چارچوب جریان اصولگرا تعریف میشود...
داوری:آقای احمدینژاد همچنان روی همان ریل سابق حرکت میکند. منتهی بخش زیادی از چهرههای اصولگرا بعد از انتخابات خرداد 92 متوجه شدند هرآنچه علیه آقای احمدینژاد کار کردند و سعی کردند ایشان را از خودشان جدا کنندو به ایشان حمله و تهاجم داشته باشند، نه تنها چیزی به سبد رأی آنها نیافزود؛ بلکه مابهازای حملات به آقای احمدینژاد وارد سبد رقیب (اصلاحطلبان) شد. امروز موج بازگشتی از طرف چهرههای سیاسی اصولگرا نسبت به آقای احمدینژاد دیده میشود.
*مثل اخباری که از دیدارها و جلسات ایشان با آقایان قالیباف و جلیلی منتشر شد...
داوری:در سطوح مختلف بوده است. حت�'ی آقای مصلحی که مبنای بسیاری از حملات به آقای احمدینژاد بعد از استعفای آقای مصلحی و برکناری و بازگشت مجدد وی به وزارت اطلاعات بود، در دیداری که در انتهای سال 92 با آقای احمدینژاد داشتند؛ تلاش کردند که بهنوعی فاصله گرفتن خود از رفتارهای سالهای 90 و 91 را نشان دهند و تلاش کنند بهنوعی نظر آقای احمدینژاد را جلب و از ایشان دلجویی کنند. البته، آقای احمدینژاد آن ریل اصلی خود را دارد و اگر دوستان اصولگرا گفتمان «مردممبنا»ی احمدینژاد را بپذیرند؛ ما هم خوشحال میشویم.
*شما به آقای مصلحی اشاره کردید. در مدت حدود 9 ماهی که از پایان دولت احمدینژاد میگذرد؛ از تیم پایانی کابینه دهم تا چه حد افراد و وزرا حول ایشان باقی ماندهاند و در ساختمان دانشگاه ایرانیان و یا جلسات حاضر میشوند؟
داوری:ساختمان دانشگاه ایرانیان که خیلی کوچک است و فقط آقای دکتر احمدینژاد، آقای بقایی، آقای سیدحسن موسوی، آقای مشایی و چند کارمند دفتری حضور دارند. منتهی وزرا و مدیران دولت قبل به آقای احمدینژاد مراجعه دارند و ملاقات میکنند. بعضی جلسات هم بوده است. مثلا جلسهای که ایشان در بهمن ماه با استانداران دولت خود داشتند و یا جلسهای که با وزرا داشتند. منتهی این جلسات طبیعی است. طبعا وقتی یک جمع انسانی هشت سال با هم کار میکنند، علقه و عاطفه شکل میگیرد. بالاخره این افراد میآیند، با هم ملاقات و دیدارها را تازه میکنند. کمااینکه بسیاری از مدیران ارشد کشور در گذشته هم این دیدارها را داشتند. مثلا آقای ناطقنوری هنوز جلسات استانداران خود در دوران وزارت کشور ایشان در دهه 60 را منظم برگزار میکند. بنابراین، برگزاری این جلسات عادی و طبیعی است و نمیتوان از آن تلقی سیاسی داشت.
*من پاسخ سؤالم را نگرفتم. اگر واقعا آقای احمدینژاد الآن قصد فعالیت سیاسی داشته باشد، وزرا و تیم پایانی کابینه دهم تا چه حد پای کار خواهند بود؟
داوری:ببینید! ظرفیت آقای احمدینژاد خیلی بالاتر از تیم پایانی کابینه دهم است. من اعتقاد دارم اگر آقای احمدینژاد روزی برای حضور جدی در عرصه سیاسی تصمیم بگیرد، نه تنها آن تیم پایانی دولت دهم به ایشان خواهند پیوست؛ بلکه یقین بدانید که بسیاری افراد از طیفهای مختلف – حت�'ی از میان اصلاحطلبان- به سمت آقای احمدینژاد خواهند آمد. چون نگاه آقای احمدینژاد به افراد و چهرهها، اصلا نگاه سیاسی نیست. شما تیم کاری ایشان را ببینید. بسیاری از کسانی که با ایشان کار میکردند، عقبههای سیاسی متضاد داشتند. افرادی در میان همکاران دولت آقای احمدینژاد بودند که حت�'ی سابقه نزدیکی به احزاب مشارکت و کارگزاران را داشتند. آقای احمدینژاد بیش از آنکه قائل به خط کشیهای حزبی باشد، به صداقت و کفایت فرد نگاه میکند. مثلا آقای فرزین که محور اصلی برنامههای اقتصادی آقای احمدینژاد بود، اصلا عقبه اصولگرایی نداشت. اگر آقای احمدینژاد میخواست یک اقتصاددان اصولگرا را بر سر کار بگذارد، امثال آقایان خوشچهره و نادران عقبه اصولگرایی داشتند.
*مهمترین موردی که در چند هفته اخیر محور تحلیلها قرار گرفت، حضور آقای احمدینژاد در اردوی راهیان نور بود و نکتهای که رسانههای اصولگرا خیلی به آن پرداختند، غیبت آقای مشایی در این سفر و چند مراسم دیگر بود. بطوری که تصاویر این برنامهها در سایتها منعکس شد و از این موضوع بعنوان «تغییر ویترین احمدینژاد» و با هدف جلب بدنه اجتماعی حزباللهی و اصولگرا یاد کردند. آیا چنین اتفاقی رخ داده؟
داوری:آقای احمدینژاد چه نیازی دارد تا بدنه جریان حزباللهی و اصولگرا را جذب کند؟ کسانی که در چارچوب منبع قدرت حزبالله تعریف میشوند (مثل نیروهای بسیج، طلاب جوان، کسانی که به هیئات و نمازجمعه میروند و...)، وقتی آقای احمدینژاد بین آنها حضور پیدا میکند، کاملا اقبال نشان میدهند. من پیشنهاد میکنم بعضی از این فیلمها را نشان دهیم تا روشن شود چه رویکرد مثبتی به آقای احمدینژاد در این طیف وجود دارد. آنها مثل یک چهره مقدس با آقای احمدینژاد برخورد میکنند. چفیه او را میگیرند و دست و صورتش را میبوسند. آنچه که رسانههای اصولگرا دنبال میکنند، مربوط به یک گروه بسیار محدود با مخاطبان بسیار خاص است. اینها اصلا نتوانستهاند در بدنه اجتماعی نیروهای حزباللهی نفوذ کنند. نیروهای حزباللهی واقعا آقای احمدینژاد را از خودشان میدانند. البته، احمدینژاد محدود به یک گروه و جریان (از جمله حزبالله) نیست. ایشان به خاطر نوع تعامل با مردم، مورد توجه همه هست. منتهی به لحاظ گفتمان آقای احمدینژاد در حوزه اعتقادی و مهدوی�'ت، نیروهای حزباللهی نسبت به ایشان یک نگاه اعتقادی هم داشتند. از این لحاظ، آقای احمدینژاد مشکلی ندارد. عدم حضور آقای مشایی در اردوی راهیان نور و برنامههای اخیر آقای احمدینژاد هم جزء همان برجستهسازیهای رسانهای است. در بسیاری از این موارد، آقای مشایی و دوستان دیگری که قرار بود همراه آقای احمدینژاد باشند برنامههای دیگری داشتند و نتوانستند ایشان را همراهی کنند. اصلا موضوع خاص یا قراری نبوده که آقای مشایی نباشد. به هر حال، آقای مشایی یکی از افراد نزدیک به آقای احمدینژاد است...
*مسألهای که تحلیلبرانگیز شده، این است که غیبت آقای مشایی بهنوعی با حضور پررنگ و دائمی آقای غلامحسین الهام در کنار احمدینژاد همراه شده و تصوراتی را شکل داده است.
داوری:آقای دکتر الهام بعد از خانهنشینی آقای احمدینژاد مدتی با ایشان فاصله داشتند. اما از اواسط سال 91 با بازگشت مجدد ایشان به دولت و حضور در جایگاه معاونت رییسجمهور و سخنگوی دولت، بار دیگر در بسیاری موارد کنار آقای احمدینژاد بودند. ضمن آنکه حضور یا عدمحضور را خیلی نمیشود بعنوان یک نکته نمادین دید. البته، این بهجز آن چند ماه آخر منتهی به انتخابات ریاستجمهوری بود که آقای احمدینژاد با هدف انتقال پیام خود، آقای مشایی را به شکل پررنگی در همه سفرها و برنامهها در کنار خود قرار میداد. به هرحال، آقای احمدینژاد میخواست پیام اینهمانی خود با مهندس مشایی را به جامعه بدهد که «مشایی یعنی احمدینژاد و احمدینژاد یعنی مشایی». اما قبل از آن مقطع (اواخر سال 91 و اوایل 92) هم شما میبینید که آقای مشایی حضور خیلی پررنگی نداشت. الآن هم چون برنامهای برای کاندیداتوری آقای مشایی وجود ندارد، طبیعتا ایشان فعالیتهای معمول خود را دارد.
*نظر شما درباره صحبتهای اخیر آقای الهام چیست؟ آیا ایشان بعنوان نماینده و سخنگوی احمدینژاد فراخوان فعال شدن را به حامیان دولت قبل دادند؟
داوری:به هر حال، وقتی آقای الهام نکتهای را گفته؛ با توجه به ارتباط خاص ایشان با آقای احمدینژاد، قطعا بدون هماهنگی آقای احمدینژاد نبوده است. صحبتهای آقای الهام پیامی بود که برای انتقال آن به بدنه هواداران، نظر آقای احمدینژاد هم تأمین شده است.
*بحث دیگر اینکه، شما اخیرا در تحلیلی از فعالسازی شکاف «استقلالخواهی/ وابستهگرایی» سخن گفتهاید و بحث جذب بدنه حزبالله را از سوی آقای احمدینژاد طرح کردهاید. آیا میتوان گفت که آقای احمدینژاد برای از سرگیری فعالیتهای سیاسی خود به نتایج مذاکرات و توافق ژنو چشم دارد؟
داوری:آن نکتهای که من گفتم، پیشبینی کلانی بود در مورد انتخابات ریاستجمهوری سال 96. مبنای تحلیل من این بود که دولت آقای هاشمی در دوران هشت ساله خود با شکاف «عدالتخواهی/ خاصگرایی» روبهرو بود. بطوری که اقای هاشمی در انتخابات دوره دوم ریاستجمهوری خود در سال 72 در مقابل رقیب ناشناختهای به اسم احمد توکل�'ی که سابقه خاصی در حوزه اجرایی نداشت، دچار مشکل شد. بطوری که آقای هاشمی در چند استان نتوانست حائز اکثریت آرا شود و نسبت به سال 68 هم حدود 50 درصد ریزش رأی داشت. دلیل این امر، فعال شدن شکاف «عدالتخواهی/ خاصگرایی» در دولت ایشان بود. در دولت آقای خاتمی، شکاف «استقلالخواهی/ وابستهگرایی» فعال شد که اوج آن در مسایل هستهای سال 82 به بعد بود و همین هم باعث شد که دولت آقای خاتمی در آلترناتیوسازی برای بعد از خود در سال 84 دچار مشکل شد و نتوانست رأی بدنه اجتماعی را به سمت آقای دکتر معین و آقای هاشمی سوق دهد و در نهایت، پیروزی آقای احمدینژاد رقم خورد. به اعتقاد من، مشکل دولت آقای روحانی از این جهت نسبت به دولتهای هاشمی و خاتمی مضاعف است. چرا که در دولت ایشان هر دو شکاف «استقلالخواهی/ وابستهگرایی» و «عدالتخواهی/ خاصگرایی» فعال شده که آن هم به جهت خصلت حمایت همزمان آقایان هاشمی و خاتمی از آقای روحانی است. به نظر من، حمایت این دو شخصیت باعث شده تا شکافهای دوران ریاستجمهوری هردوی آنها به دولت آقای روحانی منتقل شود. در این میان، شکاف «عدالتخواهی/ خاصگرایی» با نوع سیاستی که دولت آقای روحانی در حوزه یارانهها در پیش گرفته؛ شتاب بیشتری پیدا کرده و توافقات ژنو هم میتواند شکاف «استقلالخواهی/ وابستهگرایی» را فعال سازد. من اعتقاد دارم هرکس در تقاطع این دو شکاف بایستد و بتواند هر دو شکاف را همزمان پوشش دهد، میتواند در انتخابات 96 برای اولین بار پدیده «رییسجمهور تکدورهای» را در ایران رقم بزند. اما اینکه آقای احمدینژاد برای این پروژه چه برنامهای دارد، من برنامهای از ایشان ندیدهام. اما اعتقاد دارم تحولاتی که بعد از تحولات سیاسی اوکراین در منطقه اتفاق افتاد و شکاف شدیدی که بین آمریکا و روسیه شکل گرفت و با مواضع روسیه حربه «جنگهراسی» و «تحریمهراسی» تا حد زیادی از دست موافقان مذاکرات ژنو خارج شد؛ به نظرم، کار دولت آقای روحانی سخت شده است و توافقات ژنو هم از آن مسیر طراحیشدهای که در ذهن دیپلماتهای دولت آقای روحانی بود، خارج شد.
*بعنوان سؤال آخر؛ در مدت حدود 9 ماهی که از پایان دولت احمدینژاد میگذرد و شما هم کموبیش با ایشان ارتباط داشتهاید و با توجه به انتقادهایی که هم از سوی دولت یازدهم و هم کارشناسان و افکار عمومی و رسانهها و فعالان سیاسی متوجه عملکرد دولت قبل شده، آیا در این مدت آقای احمدینژاد و نزدیکان ایشان به نقد عملکرد خود در دوران ریاستجمهوری پرداختهاند؟ آیا اگر بخواهند به صحنه بازگردند، این بازگشت با یک بازنگری همراه خواهد بود؟
داوری:قطعا همینطور است. یکی از فرصتهایی که در این دوره جدید ایجاد شده، بازخوانی رویکردها و عملکردهای دولتهای نهم و دهم است. بسیاری از مدیران و چهرههای دانشگاهی نزدیک به اقای احمدینژاد و خودِ ایشان دارند این کار را انجام میدهند و آن دوره را ارزیابی و تجربیات آن دوره را جمعبندی میکنندتا هم از نقاط قوت آن دوره آموزههایی داشته باشند و هم اینکه نقاط منفی را در تجربیات بعدی کنار بگذارند. این اتفاقی است که دارد میافتد و هر چه هم جلوتر برویم، این روند شتاب بیشتری خواهد گرفت.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو