مشکلات و نابسامانی اقتصادی تنها حربه‌ای است که به دستاویز تبلیغات انتخاباتی برخی نامزدها و مخالفان دولت تبدیل شده است. اینک فصل تبیین و تنویر افکار است تا مردم در انتخاب خود به اشتباه نیفتند، فصل تشخیص خادم از خائن.

به موجب اصل ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اراده ملت در امور کشور با انتخاب رئیس جمهور یا نمایندگانی برای تصمیم‌گیری در مجلسین خبرگان رهبری و شورای اسلامی و سایر شوراها تجلی پیدا می‌کند. این یک حق عمومی است که منتخبان مردم، افرادی صالح، شایسته و کارآمد برای تصدی مسئولیت‌ها باشند (ان الارض یرثها عبادی الصالحون). لازمه اعاده چنین حقی آن است که مردم بتوانند از طریق رسانه‌های ارتباط جمعی شناخت صحیحی از افراد، سوابق، مواضع و دیدگاه‌هایشان به دست آورند تا در بزنگاه انتخابات، بهترین‌ها را در مناصب قدرت و تصمیم‌گیری بگمارند. برای این منظور ملت ایران در اصل بیست و چهارم قانون اساسی آزادی را برای نشریات و مطبوعات تضمین کرده است تا فرایند اطلاع‌رسانی صحیح به مردم در سایه برخورداری اصحاب قلم از آزادی عینیت یابد.
«آزادی»، رکن رکین انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران است تا آنجا که در اصل نهم قانون اساسی تصریح شده است: «هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادی‌های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.»
اینک هنگامه انتخاباتی دیگر فرا رسیده است و روشنگری، آگاهی بخشی، اطلاع‌رسانی شفاف و صادقانه به مردم که در اصل سوم قانون اساسی نیز مورد تاکید قرار گرفته، باید بیش از هر زمان دیگری خودنمایی کند. آن‌هایی که نان از قلم خویش می‌خورند، باید پاس دار نان‌آوری باشند که چشم و گوش یک ملت معطوف به آن است. پاک اندیشی و نیک سیرتی در بیان حقایق و تنویر افکار عمومی، وظیفه‌ای ملی و دینی برای رسانه‌های خبری و بهترین کمک به مردمی است که می‌خواهند با اتخاذ یک تصمیم مهم و حساس، سرنوشت خود را در چهار سال آینده رقم بزنند.
در چارچوب همین هدف باید گفت که در دنیای امروز، نخبگان سیاسی برای شعور انتخاباتی یک ملت، احترام ویژه‌ای قائل‌اند تا آنجا که شکست خوردگان در یک همه پرسی، برای همیشه از صحنه انتخاب مردم کنار می‌روند. این امر علاوه بر آن‌که مبین بلوغ سیاسی آنان در احترام به خواست و اراده یک ملت است، از یک توافق جمعی برای نچرخیدن در بر یک پاشنه نیز حکایت می‌کند. چنین رویکردی موجب چرخش نخبگان سیاسی در اداره امور کشور می‌شود و حاکمیت نیز هیچگاه متکی و وابسته به وجود شماری خاص نمی‌گردد. باقی ماندن افراد در قدرت، فی نفسه یک تهدید بالقوه برای حاکمیت واقعی اراده ملت محسوب می‌شود و تبعات منفی بسیاری را بر کشور تحمیل می‌کند که شکل‌گیری برخی انحصارات، رانت‌خواری‌ها و طبقات ویژه و ممتاز در جامعه از نشانه‌های بارز آن است.
چرخش نخبگان سیاسی یک تجربه مثبت و تعیین کننده جامعه بشری است و ملت مسلمان و انقلابی ایران نیز نباید از آن محروم شود، زیرا لازمه رشد، بالندگی و شکوفایی یک ملت و اداره بهینه کشور وابسته به آن این است که نخبگان سیاسی به صورت یک جریان مستمر و توقف‌ناپذیر بتوانند سهم خویش را در پیشرفت کشور و تحقق خواسته‌ها، آرمان‌ها و آرزوهای ملت ایفا کنند.
این در حالی است که شماری خاص، به صورتی آشکار و بی‌پروا، خود را میراث بر همیشگی انتخابات ریاست جمهوری می‌دانند و با وجود عدم اقبال عمومی، در هر دوره‌ای از انتخابات به صحنه می‌آیند و با بهره‌مندی از رسانه‌های در اختیار و برخی سمپاشی‌ها و رفتارهای غیر اخلاقی، اجازه بروز و ظهور استعدادهای جدید را از سایر رجال سیاسی و مذهبی سلب می‌کنند.
برخورداری از بلوغ سیاسی، لازمه برعهده گرفتن مسئولیت‌های مهم در اداره امور کشور و به‌طور اولی لازمه تایید صلاحیت برای تصدی مسئولیت مهمی مانند ریاست جمهوری است. احترام به شعور سیاسی و انتخاباتی یک ملت از نشانه‌های بارز بلوغ سیاسی رجالی است که پس از یک بار شکست در انتخابات، برای همیشه از قرار دادن خود در معرض انتخاب مردم پرهیز می‌کنند. این از نشانه‌های خبرویت و هوشمندی احزاب، گروه‌‌ها و جریان‌های سیاسی است که هیچگاه بر سر یک نامزد شکست خورده انتخابات شرط‌بندی نمی‌کنند زیرا در غیر این صورت بر باخت زودهنگام خود مهر تایید خواهند زد.
این امر دلیل واضحی دارد. تجربه انتخاب‌های ملت ایران در ادوار گذشته موید آن است که مردم همیشه با نگاه به آینده برای سرنوشت خود تصمیم می‌گیرند و برای این منظور، به عقب باز نمی‌گردند و با نگاه به جلو، چهره‌های جدیدی را جست‌وجو می‌کنند که برای اداره کشور دارای برنامه‌ای مدون و برخوردار از ایده‌های نو، جذاب و سازنده باشند و بتوانند چشم‌انداز امیدبخشی را فراروی ملت خویش بگشایند.
انتخابات ریاست جمهوری، به‌طور معنی‌داری با فصل بهار همزمان شده است و ای کاش هیچگاه از این فصل که بیانگر نشاط، شادابی، شادمانی، طراوت زندگی و رویش‌های تازه است، خارج نشود.
رسانه‌های ارتباط جمعی باید شرایطی را فراهم آورند تا مردم در تشخیص خادم از خائن به اشتباه نیفتند و برای این منظور، تنویر افکارعمومی از رهگذر تبیین حقایق و واقعیت‌ها یک ضرورت قطعی است. درهم آمیختگی خطوط، غبارآلود بودن فضا و هیاهوهای بی‌حاصل، منافع کسانی را تضمین می‌کند که نمی‌خواهند مردم به حقایق پی ببرند و بر اساس شناخت و آگاهی دست به یک انتخاب صحیح و مناسب بزنند.

آنها رویش‌های تازه را که به‌طور اجتناب ناپذیری ریزش‌هایی را در پی دارد، برنمی تابند. از جمله حقایق این روزگار ما آن است که در سایه اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های موثر و عالمانه دولت نهم و دهم و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر رئیس جمهور احمدی‌نژاد، گام‌های بلندی در مسیر پیشرفت و شکوفایی به پیش برداشته شد و طرح‌های جدید اقتصادی که متضمن منافع ملت ایران است باوجود کارشکنی‌ها، سنگ‌اندازی‌ها و سمپاشی‌های برخی افراد و جریان‌های تمامیت خواه با موفقیت به اجرا درآمد و دولت توانست با ایجاد ثبات اقتصادی در کشور، زمینه سرمایه‌گذاری‌های گسترده داخلی و خارجی را فراهم آورد تا آنجا که جذابیت الگوی اقتصاد ایران اسلامی، ابعادی بین‌المللی پیدا کرد و برخی از کشورها در صدد برآمدند تا برنامه اقتصادی ایران را سرلوحه سیاست‌های مدیریتی خویش قرار دهند.

درخشش و حضور موثر و هوشمندانه رویش‌های تازه در عرصه سیاست، تجربه جدید و موفقی بود که از سال 1384 و در نتیجه اعمال حاکمیت و اراده ملت ایران بر سرنوشت خویش رقم خورد، تجربه‌ای که از یک سو کام مردم ایران را بیش از پیش شیرین و اقتدار و اعتزاز آنان در پیش چشم جهانیان را روز افزون کرد و از سوی دیگر بارها طعم تلخ شکست را به کام دشمنان ملت ایران ریخت. ایران به یک کشور هسته‌ای تبدیل شد، جوانان ایرانی در نانوتکنولوژی، سلول‌های بنیادین و تولید داروهای جدید به موفقیت‌های بزرگی دست یافتند و در صنعت هوا و فضا تا آنجا پیشرفت کردیم که به‌زودی شاهد حضور دانشمندان ایران در فضا خواهیم بود.
افراد، گروه‌ها و طیف‌های طالب قدرت دریافتند که با ادامه این روند، هیچ حرف تازه‌ای برای جلب توجه افکار عمومی به سوی خود نخواهند داشت و در یک فرایند بدیهی و طبیعی، مردم آن‌ها را از صحنه انتخاب خود کنار خواهند گذاشت. از این پس ایجاد بی‌ثباتی در اقتصاد کشور هدف‌گذاری شد تا از رهگذر آن بستر اعمال تحریم‌های اقتصادی برای دشمنان قسم خورده ملت ایران نیز فراهم شود، اتفاقی که آشکارا از نوعی هماهنگی داخلی و خارجی حکایت می‌کند.
اوایل سال گذشته شاهد انتشار خبرهای کذب و بی‌اساس از زبان کسانی بودیم که در مصادر مهم امور قرار داشتند، خبرهایی که تاثیر غیرقابل انکار خود را در ایجاد بی‌ثباتی اقتصادی برجای گذاشت و اندکی بعد همان‌ها بودند که دولت را به ناتوانی در مدیریت اقتصاد کشور متهم کردند. تصمیم دولت برای افزایش بهای هر لیتر بنزین به دو هزار تومان خبر دروغی بود که انتشار آن در روز برگزاری انتخابات مجلس نهم، فعالان اقتصادی را به تکاپو انداخت. پنج برابر شدن قیمت بنزین حامل این پیام بود که قیمت طلا و ارز نیز باید به همان میزان افزایش یابد و این یعنی بی‌ارزش کردن پول ملی و ضایع کردن دارایی و ثروت مردم.
تحولات اقتصادی ایران طی یک سال و نیم گذشته و در سال منتهی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری فاقد هرگونه منطق اقتصادی و برآمده از خیانتی آشکار و یک جنگ سیاسی، روانی و تبلیغاتی علیه دولت و ملت بوده است.
در نتیجه بیشترین سرمایه‌گذاری‌های صورت گرفته در زیرساخت‌ها و بنیان‌های اقتصادی کشور طی هشت سال گذشته، تولیدات ملی در بسیاری از کالاهای مورد نیاز جامعه به صورت چشمگیری افزایش یافته است تا آنجا که کشور را از واردات بی‌نیاز و به مرحله صادرات ارتقا داده است. اینک این سوال پیش می‌آید که به موجب کدام منطق اقتصادی، ارزش پول ملی در کشوری که ذخایر کم نظیر ارز و طلا دارد و ذخایر عظیم نفت و گاز پشتوانه آن است، باید از ارزش پول کشورهای بی‌ثبات، ناامن و اشغال شده‌ای مانند افغانستان و عراق کمتر باشد؟! مشکلات و نابسامانی اقتصادی تنها حربه‌ای است که به دستاویز تبلیغات انتخاباتی برخی نامزدها و مخالفان دولت تبدیل شده است. اینک فصل تبیین و تنویر افکار است تا مردم در انتخاب خود به اشتباه نیفتند، فصل تشخیص خادم از خائن.


علی اکبر جوانفکر