اشتباه فاحشی که گاهی از سوی برخی دولتمردان رخ می‌دهد، تقویت پازل دشمن است. اینکه در شرایط «پسابرجام»، نقشه‌ی راهبردی دشمن در مهار جمهوری اسلامی درک نشده و به اختلاف‌نظر سیاسی تعبیر شود، سبب اشتباهات بعدی می‌گردد. در این شرایط دشمن در حد یک حزب سیاسی در آمریکا که با دولت قبلی ایران مشکل داشته و الآن مشتاق حل مشکلات است، تفسیر می‌شود. این مسئله‌ای است که در بند اول نامه‌ی مقام معظم رهبری به آن اشاره می‌شود. ایشان در ابتدای این نامه، ریشه‌ی دشمنی و خصومت آمریکا را به رئیس‌جمهور و افکار عمومی یادآوری می‌کنند. ریشه‌ای که ناشی از اختلاف ماهوی آمریکا به‌عنوان مصداق استکبار و انقلاب اسلامی است.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ برجام یا همان برنامه‌ی جامع اقدام مشترک، پس از طی زمان و چرخه‌ی قانونی و تأیید مشروط مقام معظم رهبری، امکان اجرای قانونی یافت. اکنون نوبت عمل به وعده‌هاست. مدیریت هوشمندانه‌ی مقام معظم رهبری کار را به‌سویی پیش برد که چشم انتظار افکار عمومی داخلی و خارجی به‌سوی طرف مقابل باشد و در این راستا، کسی مسئولین دولت را طرف اصلی انتظار رفع تحریم نداند. اما متأسفانه از سوی دو گروه این نگاه راهبردی نقض گردید. گروه اول کسانی بودند که متأسفانه به‌دلیل نداشتن عمق راهبردی، در پاسخ به رفتار دوگانه‌ی برخی مسئولین دولتی، دشمن اصلی را دولت و تیم مذاکره‌کننده فرض کردند و لذا انگشت اتهامات خود را در نقض احتمالی برجام از سوی آمریکایی به‌سوی دولتمردان نشانه گرفتند.

گروه دوم که خطایشان بسیار بزرگ‌تر و تأثیرگذارتر بود، کسانی هستند که از روی عمد یا جهل، زمینه‌ی نقض بی‌دردسر برجام را برای طرف مقابل فراهم نمودند. این گروه که یا جزء حامیان جاهل دولت هستند و یا نفوذیان مزدور، از طرق زیر چنین اشتباهی را رقم زدند:

انتظار می‌رفت بحران‌نمایی از شرایط کشور، با کسب قدرت کمتر شود، درحالی‌که این بحران‌نمایی بیشتر شده و برای پوشش ناکارآمدی‌ها، نیاز به توافق در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی محیط‌زیست نیز تقویت شده است.

1. اظهار اشتیاق به هر توافقی: این کار که با انواع اقدامات و اظهارات طی چند سال اخیر رخ داده است، گاهی در اظهارات مقامات عالی دولتی، گاهی در ایجاد کمپین سفارشی «توافق به هر قیمتی» و حتی گاهی در منبر روضه‌خوانی اباعبدالله، به وقوع پیوسته است.

2. بحران‌نمایی در جهت ایجاد نیاز به چنین توافقی: این محور که با چاشنی تبلیغات انتخاباتی حسن روحانی در سال 1392 شروع شد و با مصادیق بسیار از جمله مرتبط کردن آب خوردن مردم به توافق توسط روحانی، ارتباط دادن ازدواج جوانان به توافق توسط یونسی، ارتباط دادن اقتصاد مقاومتی به توافق توسط محمدعلی نجفی و... صورت پذیرفت، اوضاع کشور را بحران‌زده معرفی می‌نماید تا کلید حل این بحران، در تعامل با کدخدا باشد. جالب است که این بحران‌نمایی که انتظار می‌رفت با کسب قدرت و کاهش عطش به بحران‌نمایی شرایط کشور کمتر شود، بیشتر گردیده و برای پوشش ناکارآمدی‌ها نیاز به توافق در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی محیط‌زیست نیز تقویت شده است.

3. تلاش برای مسدود کردن هر راهی به غیر از تعامل با استکبار: تخریب عملکرد مثبت نظام در راستای دور زدن تحریم‌ها با دستاویز کردن متهمانی چون ب. ز، ایجاد عبارت «کاسب تحریم» و... از جمله‌ی این اقدامات است که اگر زمانی هم مسئولین هر دولتی در آینده به این نتیجه رسیدند از تعامل با کدخدا نمی‌توان حقوق ملی را احیا کرد، کلیه‌ی پل‌های پشت سر خراب شده باشد. لذا به نظر می‌رسد این بخش از عملکرد جریان خائن و نفوذی، بیمه کردن مسیر آینده‌ی تعامل با کدخدا باشد.

4. وابسته کردن حیات سیاسی آینده‌ی خود و وسوسه‌ی دشمن: از جمله‌ی این اقدامات می‌توان به درددل‌های گهگاه جریان واداده با کدخدای مهربان اشاره کرد که حیات سیاسی آینده‌ی خود در داخل ایران را ملتمسانه از دشمن می‌خواهد. عدم اقبال عمومی و ضعف عملکرد دولت در حوزه‌ی کارآمدی در کسب همراهی مردمی، کار را به‌جایی رسانده که گاهی برخی مسئولین عالی‌رتبه‌ی دولتی نیز به‌اشتباه این مسیر را در پیش می‌گیرند. از جمله درددل انتخاباتی جواد ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا (CFR) در حاشیه‌ی نشست مجمع عمومی سازمان ملل سال 1393 که گفت: «اگر غربی‌ها قدر فرصت ایجادشده را ندانند و با دولت آقای روحانی توافق نکنند، مردم شانزده ماه بعد در انتخابات مجلس پاسخ آن‌ها را با رأی دادن به جریانات غرب‌ستیز خواهند داد.» وی برای اینکه مخاطبانش دقیقاً متوجه عمق مسئله شوند، یادآوری می‌کند بار گذشته که در سال‌های 83 و 84 غربی‌ها فرصت توافق با ایران را از دست دادند، رئیس جمهوری در ایران بر سر کار آمد و هشت سال دولت را در دست داشت که کسی مانند وی را بازنشسته کرد.


5. ایجاد زمینه برای باز کردن پرونده‌های دیگر: آخرین محوری که به بحث اصلی این نوشتار مربوط می‌شود، ایجاد زمینه برای باز کردن پرونده‌های دیگر در نقشه‌ی تغییر (یا regime change) غربی‌هاست. مسئله‌ای که بارها از سوی دلسوزان مطرح شد و هیچ‌گاه از سوی دولت شنیده نشد. لذا رهبر انقلاب به‌عنوان سدی قانونی در مقابل دشمن و اتمام‌حجت بر مجریان برجام، این مسئله را در دومین شرط نامه‌ی پذیرش برجام به ریاست‌جمهوری چنین یادآوری می‌کنند: «در سراسر دوره‌ی هشت‌ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانه‌ای(از جمله بهانه‌های تکراری و خودساخته‌ی تروریسم و حقوق بشر) توسط هریک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند سه مصوبه‌ی مجلس، اقدام‌های لازم را انجام دهد و فعالیت‌های برجام را متوقف کند.»


تخریب عملکرد مثبت نظام در راستای دور زدن تحریم‌ها با دستاویز کردن متهمانی چون ب. ز، ایجاد عبارت «کاسب تحریم» و... از جمله‌ی این اقدامات است که اگر زمانی هم مسئولین هر دولتی در آینده به این نتیجه رسیدند از تعامل با کدخدا نمی‌توان حقوق ملی را احیا کرد، کلیه‌ی پل‌های پشت سر خراب شده باشد. لذا به نظر می‌رسد این بخش از عملکرد جریان خائن و نفوذی، بیمه کردن مسیر آینده‌ی تعامل با کدخدا باشد.


اشتباه فاحشی که گاهی از سوی برخی دولتمردان رخ می‌دهد، تقویت پازل دشمن است. اینکه در شرایط «پسابرجام»، نقشه‌ی راهبردی دشمن در مهار جمهوری اسلامی درک نشده و به اختلاف‌نظر سیاسی تعبیر شود، سبب اشتباهات بعدی می‌گردد. در این شرایط دشمن در حد یک حزب سیاسی در آمریکا که با دولت قبلی ایران مشکل داشته و الآن مشتاق حل مشکلات است، تفسیر می‌شود. این مسئله‌ای است که در بند اول نامه‌ی مقام معظم رهبری به آن اشاره می‌شود. ایشان در ابتدای این نامه، ریشه‌ی دشمنی و خصومت آمریکا را به رئیس‌جمهور و افکار عمومی یادآوری می‌کنند. ریشه‌ای که ناشی از اختلاف ماهوی آمریکا به‌عنوان مصداق استکبار و انقلاب اسلامی است.

با توجه به این اختلاف مبنایی، اصلاً بعید نیست که بعد از «نرمش قهرمانانه» کشورمان در بحث هسته‌ای، دشمن زیاده‌خواهی را افزایش داده و برای رفع تحریم‌ها، پرونده‌های قدیمی «نقض حقوق بشر» یا «دفاع از تروریسم» را علیه ما باز کند. بهانه‌ی این نقض عهد آشکار هم برای دشمن که به برخی ابزارهای قانونی بین‌المللی مسلط است، چندان دشوار نیست. لذا راه‌حل رفع خصومت‌های دشمن، پذیرش تمامی قواعدی که او ترسیم می‌کند نیست، زیرا این چرخه‌ی دبه درآوردن تمامی نخواهد داشت. باید در برخی موارد مثل او قاعده را به هم زد.

در چنین شرایطی، دادن بهانه به دشمن برای باز کردن گسترده‌ی پرونده‌ی حقوق بشر، تکمیل پازل او خواهد بود. یکی از مهم‌ترین حوزه‌های اتهام‌زنی دشمن به کشورمان در زمینه‌ی نقض حقوق بشر، مسائل مربوط به قانون مطبوعات و مصادیق اجرای آن در محاکمه و بازداشت خبرنگاران نفوذی، هرج‌ومرج‌طلب و نیز هتاک است. در اینجا اگر مسئولین دولتی همچون برخی مقاطع پرونده‌ی هسته‌ای که پیش‌تر ذکر شد، بقای در قدرت را بر منافع ملی ترجیح دهند و پازل دشمن را تکمیل نمایند، دشمن نیز فشار خود را بیشتر می‌‌کند. چراکه احساس دودستگی در بین مسئولین می‌کند. با توجه به وعده‌های مکرر دولت یازدهم به حل مشکلات مردم در صورت توافق، قطعاً چنین اشتباهی در درجه‌ی اول به تخریب وجهه‌ی این دولت در نظر مردم می‌انجامد، زیرا قرار نیست جمهوری اسلامی در پرونده‌های دیگر نظام سلطه نیز نرمش قهرمانانه انجام دهد.

با روی کار آمدن دولت یازدهم، برخی مسئولین رفتاری دوگانه در برابر مسائل کلان کشور از خود بروز دادند. مثلاً در بحث هسته‌ای که با حمایت رهبر معظم انقلاب منجر به قرار گرفتن در مسیر مذاکره و در نهایت برجام شد، دولت برای بستن دهان منتقدان که عموماً از جبهه‌ی معتقد به انقلاب هستند، خود را نماینده‌ی تام‌الاختیار نظام معرفی کرد و در این راستا به سخنان حمایت‌آمیز رهبر انقلاب نیز استناد می‌‌کند. شاید به این دلیل است که دکتر روحانی در افتتاحیه‌ی نمایشگاه مطبوعات، منتقدین را «ضدانقلاب» نامید. اما در برخی مسائل امنیتی، قضایی و یا حتی تقنینی که طبق قانون اساسی، برعهده‌ی نهادها و قوای مربوطه است، برخی مسئولین ژستی مخالف و یا «موافقت همراه با اکراه» به خود می‌گیرند.

اشتباه فاحشی که گاهی از سوی برخی دولتمردان رخ می‌دهد، تقویت پازل دشمن است. اینکه در شرایط «پسابرجام»، نقشه‌ی راهبردی دشمن در مهار جمهوری اسلامی درک نشده و به اختلاف‌نظر سیاسی تعبیر شود، سبب اشتباهات بعدی می‌گردد. در این شرایط دشمن در حد یک حزب سیاسی در آمریکا که با دولت قبلی ایران مشکل داشته و الآن مشتاق حل مشکلات است، تفسیر می‌شود.

بسیار دون شأن دولت کشورمان است که در مسائلی چون حصر سران فتنه، برخورد با متهمان امنیتی و برخورد قضایی با روزنامه‌نگاران نفوذی، موضعی بگیرد که رسانه‌های سابقه‌دار ضدانقلاب بدون کمترین ویرایشی عین سخنان را منتشر کنند. این مهم در سخنان اخیر دکتر روحانی در افتتاحیه‌ی نمایشگاه مطبوعات به وقوع پیوست. سخنانی درباره‌ی آزادی مطبوعات، آن‌هم بدون توجه به اینکه مطبوعات نیز مثل هر پدیده‌ی دیگری می‌تواند شمشیری دولبه باشد؛ هم اثر مثبت و هم اثر منفی داشته باشد. البته ایشان اثر منفی مطبوعات را هم مورد اشاره قرار دادند، اما فقط در جایی که به دولت و برجام انتقاد شود.

سخنان ایشان چنان روزنامه‌ی «اعتماد» را سر شوق آورد که این روزنامه در تیتری معنادار نوشت: «قانون مطبوعات روحانی!» این روزنامه در ادامه به ذکر بندهای این قانون پرداخت. تیتری که مخاطب را به یاد تحرکات ضدامنیتی برخی روزنامه‌های زنجیره‌ای در دوران دوم خرداد برای پیاده کردن اباحه‌گری سیاسی در قالب پروژه‌ی توسعه‌ی سیاسی در عرصه‌ی مطبوعات می‌اندازد. تحرکاتی که منجر به کودتای ناکام 18 تیر 1378 شد. هرچند دکتر روحانی در آن برهه به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، در مقابل این کودتا ایستاد و آن را محکوم کرد، ولی باید به یاد آورد که در آن برهه نیز رئیس دولت تمایل قلبی به کودتای 18 تیر نداشت و این پروژه در اثر تحریکات و عملکرد نامسئولانه‌ی ایشان زمینه‌چینی شد و توسط برخی نفوذی‌ها به اجرا درآمد. امروز نیز ممکن است برخی کانون‌های بحران‌آفرین که ثابت کرده‌اند روی سخنان نسنجیده‌ی مسئولین برنامه‌ریزی و عملیات می‌‌کنند، چنین پروژه‌ای را در آستانه‌ی اجرای برجام پیاده نمایند تا بدین‌وسیله بهترین هدیه‌ی را به آمریکایی‌ها بدهند و اولویت آن‌ها را از اجرای برجام، به مداخله‌ی مجدد در امور ایران تغییر دهند. هرچند این پروژه هم با تکیه بر خدا و استحکام درونی نظام شکست خواهد خورد، ولی ضربه‌ای هولناک به اعتبار دولت یازدهم خواهد زد.(+)

 امیرعلی ناقدی

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/m2bP6