دو دهه است که در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، چهره های صاحب نام و شخصیت های شناخته شده نظام جمهوری اسلامی با استفاده از سهل ترین راه و ساده ترین ابزار درصدد کسب آرای مخاطبان خود برآمده اند.

نامزدهای انتخابات و حامیان آنان در دو دهه گذشته تمایل خود را برای ظاهر شدن در نقش منتقد سیاست های مسوولان حاکم بر کشور پنهان نمی کردند و از جایگاه یک اپوزیسیون، عملکردهای مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی را با پرسش های متعدد و مقبول مردم مواجه می کردند تا بتوانند دیدگاه های خود را روشن و شفاف با مردم در میان بگذارند و آرای آنان را در سبد خود بریزند. این شیوه معمول، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 به گونه ای غیرمعمول ماهیتی متفاوت پیدا کرده است. هیچ کدام از داوطلبان یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و یا حامیان و رسانه های وابسته به نامزدها تمایل ندارند تا در نقش و اندازه های اپوزیسیون معرفی و ظاهر شوند. اتفاقا کوشش آنان این است تا هر یک خود را به رهبر معظم انقلاب نزدیک تر و وفادارتر نشان دهند و با همین ابراز وفاداری، سنگین ترین حملات و اتهام ها را متوجه دولت و نظام جمهوری اسلامی کرده اند. این حمله ها و اتهام ها در طول عمر 34 ساله انقلاب اسلامی بی سابقه بوده است. عبارت های زیر را با دقت مطالعه کنید:

وضعیت کشور غیرعادی است

حکومت در دست دزدان یقه سفید افتاده است

اقتصاد کشور بی صاحب است

احمدی نژاد نسبت به متدینین مشکل دارد

دولت احمدی نژاد دارای یک غده سرطانی بدخیم است

بنای دولت احمدی نژاد بر دروغ نهاده شده است

این عبارت ها و ده ها موارد دیگر از این دست از زبان کسانی شنیده می شود که سال ها به عنوان مدیران درجه اول کشور سمت های کلیدی و حساس را در اختیار داشته اند. اظهاراتی که با ژرف اندیشی در آن می توان آشکارا یک صف بندی حساب شده را در مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد. این ادعاها در شرایطی از زبان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و یا رسانه های وابسته به آنان شنیده می شود که رهبر انقلاب دولت محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی ایران را دولتی دانسته است که شعارهای انقلاب را احیا کرده است. اینک دیگر حرف بر سر این نیست که عملکرد دولت تایید شود یا مورد انتقاد قرار گیرد، بلکه حرف بر سر آن است که انتقادها و مخالفت ها با دولت احمدی نژاد جای خود را به مقابله با نظام جمهوری اسلامی داده است و با دستاویز قرار دادن عملکرد دولت های نهم و دهم بی محابا بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در باره دولت و رییس جمهوری را به چالش فراخوانده اند.

بعید به نظر می رسد این روند یک حرکت اتفاقی و یا از سر ناآگاهی صورت گرفته باشد. دست کم باید در انگیزه های این اقدام های ریشه سوز تردید کرد. زیرا اینک شاهد آن دسته از حمله ها و انتقادهایی به وضعیت فعلی کشور هستیم که بارها از ناحیه رهبر معظم انقلاب اسلامی مورد تایید و تجلیل قرار گرفته است. ممکن است وضعیت کشور برای عده ای غیرعادی به نظر برسد، اختلاسی در برهه ای صورت گرفته باشد، مشکلات اقتصادی دامنگیر کشور شده باشد، احمدی نژاد توصیه ای را از کسی نپذیرفته باشد، اما همه این ها دلیلی بر این نخواهد بود که نظام جمهوری اسلامی ایران در هشت سال گذشته بانی هیچ خدمتی نبوده است و انتقاد از وضع موجود، منتقدان و مخالفان را به مقابله با نظام جمهوری اسلامی و چالش با بیانات رهبر انقلاب بکشاند.

برخی از مخالفان دولت در این باره می گویند بیانات رهبر انقلاب در تایید دولت برای همان دوره زمانی کاربرد دارد و با گذشت زمان مشخص نیست که چه تغییر و تحولاتی در افراد روی می دهد، بنابراین نباید به آن بیانات استناد کرد. این استدلال علاوه بر اینکه در ذات خود راه چالش تازه ای را فراروی نظام و رهبری قرار خواهد داد، از آن رو صادقانه نیست که رهبر انقلاب در روزهای اخیر از نقاط قوت دولت دهم سخن گفتند و تاکید کردند که دولت آینده باید نقاط قوت دولت های نهم و دهم را ادامه دهد. پرواضح است که در کنار این نقاط قوت، احتمال نقاط ضعف وجود دارد و باید از آن پرهیز شود، اما به نظر می رسد انگیزه مخالفان و منتقدان دولت احمدی نژاد فراتر از گوشزد کردن نقاط ضعف است و چون نیک بنگریم درمی یابیم که هدف های کلان تری را در چشم انداز مورد نظر خود ترسیم کرده اند. به ویژه آن که بدانیم بخش اعظمی از انتقادها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم متوجه دولت نخواهد بود.