محمود سریع‌القلم، اخیراً در یادداشتی با عنوان «مسوول مهم یک کشور چگونه کم‌هزینه می‌شود؟» در یکی از جراید اصلاح‌طلب، خیرگی خود از سفر به اجلاس داووس را عرضه داشته است، به‌گونه‌ای که یاد «حیرت‌نامه» میرزا ابوالحسن خان ایلچی پس از سفرش به فرنگ(سفر به انگلستان به‌عنوان سفیر فتحعلی‌شاه) را تداعی می‌کند.

وی که پیش از این به بهانه بیان این نظر که تصمیم گیری درباره انرژی هسته ای نباید توسط اقشار مختلف مردم انجام شود، به نوعی به رانندگان تاکسی نیز توهین کرده بود، در این یادداشت مسؤولین سوئدی را به دلایل ذیل مورد تمجید قرار می‌دهد: مانند مردمی زیستن، بدون خدم و حشم‌بودن، استفاده از وسایل نقلیه عمومی و کم‌هزینه‌بودن. علاوه بر این، اقتصاد و فرهنگ دموکراتیک سوئد را نیز مورد ستایش قرار داده است. وی در بخشی از این یادداشت می نویسد:

«در فرودگاه زوریخ در صف تحویل چمدان ایستاده بودم که ناگهان کسی مرا صدا کرد. هنگامی که برگشتم، پشت سر خود، وزیر خارجه سوئد را دیدم... ضمن اینکه با هم صحبت می کردیم ۱۰ درصد از توجه من به این مساله بود که ببینم کسی او را همراهی می کند یا خیر. او هم مانند دیگران در صف ایستاده بود تا چمدان خود را تحویل داده و کارت سوار شدن به هواپیما ر ا بگیرد. باورم نمی شد.

سال ها در رسانه‌ها خوانده بودم که مسوولان دولتی کشورهای اسکاندیناوی، مانند شهروندان دیگر رفتار می کنند و هیچ مزیتی نسبت به دیگران ندارند و حال، به چشم خودم این واقعیت را تجربه می کردم. من و او، چمدان خود را تحویل دادیم و مانند افراد عادی، کارت پرواز گرفتیم و چون به مقصدهای مختلفی می رفتیم از هم خداحافظی کردیم. از آن لحظه مرتب به این موضوع فکر می کردم که کدام ساختار، قواعد و قوانینی باعث می شود تا به این حد، مسؤول مهم یک کشور کم هزینه باشد.»

ایشان اگر انصاف داشته باشند، اذعان می‌کنند که در ایران نیز بسیاری از مقامات و دیپلمات های هم رده و حتی بالاتر از وزیر خارجه سوئد،‌ بارها به همین شیوه سفر کرده‌ و می کنند که وزیر خارجه سوئد. شاهد مثال آن دکتر سعید جلیلی است. ضمنا مگر برخی دولتمردان اعتدال‌گرایی که وی حامی و تئوریسین آنان است، بدون خدم و حشم تاکنون جایی رفته‌اند؟ آیا منش اقتدارگرایانه‌ای که منتقدان انبوه خود را کم‌سواد می‌خواند، می‌تواند تناسبی با آرای سریع‌القلم داشته باشد؟ پس چرا وی در برابر اقتدارگرایی و سخنان غیرسوئدی و «سعودی» برخی از ایشان دم برنمی‌آورد و زبان در کام کشیده‌ است؟ مگر رسالت روشنفکر، بی‌تعلقی به کانون های قدرت و صدای رسای ستمدیدگان بودن نیست؟ منش سعودی آنانی که نیمی از رأی دهندگان را ضد قانون خوانده و تنها هوادارن خود را قانونگرا می دانند و مخاطب را یاد عین‌الدوله و امین‌السلطان می‌اندازند، چه نسبتی با سوئدی‌بودن یا آرمان آن دارد؟ (با فرض اینکه سوئدی عمل کردن، مطلوب آقای مشاور است) اگر سریع‌القلم در انتقاد از منتقدین، راحت‌القلم است، چرا در بیان آسیب‌های دولت کنونی ساکت است؟

از سویی چرا چشم بر روی نصایح متعدد امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب مبنی بر دوری از اشرافی گری می بندند؟ مگر قواعد و قوانین الزام آوری که برخی مسؤولین شیفته تجملات فرنگی آن را زیر پا می گذارند چه عیب و ایرادی دارند جز اینکه عمل نمی شوند؟

ایشان جایی دیگر در یادداشت خود اضافه می‌کند که مسؤولین سوئدی با وسایل نقلیه عمومی مسافرت می‌کنند. نگاهی کورکورانه هم کافی است تا عکس این را در دولت جدید به وضوح ببینیم! آیا دولتمردان ساکن برجهایی مانند پلتنیوم و بنزسواران پر خدم و حشم می‌توانند کمترین نسبتی با سوئدی‌بودن اندیشه سریع‌القلم داشته باشند؟

سریع‌القلم در کنار این تمجیدات اما هرگز اشاره‌ای به بی تفاوتی سوئدی‌ها نسبت به سرنوشت دیگران و نیز نسبت به امور سیاسی نمی‌کند. ایشان حتما می‌دانند که بیشتر مردم سوئد کمترین اطلاعی از اوضاع سیاسی کشورشان ندارند و حتی نام مسئولان تراز اول خویش را نمی‌دانند. بی تفاوتی سیاسی و اجتماعی، حاصل رفاه زدگی، در عین حال تنهایی، یاس و انزوای عاطفی و معنوی چنین مردمی است. خانواده‌های یکنفره! و روند بحرانی کاهش جمعیت و فرزندان نامشروع حکایت از «آنامومی» و آشفتگی هویتی در سوئد دارد. چرا سریع القلم هرگز اشاره‌ای ندارند به اینکه بیش از پنجاه درصد ازدواج ها در سوئد بدون هیچ قید رسمی و مذهبی که مبتنی بر قانون یا مسیحیت باشد شکل می‌گیرد و نیمی از موالید در آن کشور، فرزندانی نامشروع هستند.

مسأله دیگر، تحصیلات در سوئد است. آیا ایشان مطلع نیستند که کمتر از یک سوم تحصیلکردگان مقطع دبیرستان به دانشگاه می‌روند و ادامه تحصیل می‌دهند؟ در سوئد، ۹ سال تحصیلات الزامی است، اما اکثریت تنها تا ۳ سال دبیرستان را ادامه می دهند.

وقوع وقایعی از قبیل خشونت‌هايی که اخیراً در حومه استكهلم سوئد اتفاق افتاد، الگوبودن سوئد را به چالش می‌کشد و حکایت از شکاف فرهنگی، اجتماعی و طبقاتی در این کشور دارد. جناب سریع‌القلم به خاطر دارند که گروهي از جوانان ساكن محله‌هاي محروم در حومه استكهلم با نيروهاي پليس درگير شدند، خودروها را آتش زدند و اقدام به تخريب فروشگاه‌ها کردند. پليس سوئد به مردي ۶۹ ساله كه گفته مي‌شد مهاجري از كشور پرتغال بوده و خودش را در آپارتماني در غرب پايتخت اين كشور حبس كرده بود، شليك كرده و وي را به قتل رساند. معترضان به پليس به خیابان ریختند. اعتراض‌هاي استكهلم به شهرهاي ديگر اين كشور سرايت كرد و به اغتشاش تبديل شد. بيش از ۱۰۰ خودرو در آتش سوختند و فروشگاه‌هاي زيادي هم تخريب شدند.

برخورد غیرقانونی سوئد با مهاجران، صدای اتحادیه اروپا را هم درآورده است. این کشور بدون هیچ توجیهی با نگهداشتن مهاجران در شرایط غیرانسانی، پس از اندکی آنها را از کشور اخراج می‌کند. تحقیر مهاجران به عنوان پانزده درصد جمعیت این کشور نیز نقل رسانه‌های غربی گشته است و کشوری که با نوبل معروف است، خود چندان حقوق بشر را رعایت نمی‌کند. این حقوق بشر، حقوق بشر سوئدی یا انسان سوئدی است نه حقوق بشر راستین. حقوقیست نه برای حتی آنانکه شهروند سوئد هستند، بلکه تنها برای بومیان سوئد.

اما مشکل بیکاری نیز در این کشور قابل توجه است و نشان از آن دارد که سوئد که سریع‌القلم این‌چنین با شیفتگی از آن سخن می‌گوید، مدینه فاضله نیست که هیچ، بلکه از مشکلات عدیده ای نیز رنج می‌برد. «بو مالبرگ» از اساتيد دانشگاه استكهلم سوئد در گفت وگو با خبرگزاري «صداي روسيه» مي‌گويد: «در سوئد بيكاري معضلي اساسي است. اين ميزان در ميان مهاجران سوئدي نيز بيشتر است. ميزان شكاف اجتماعي در ميان سوئدي‌ها و غيرسوئدي‌ها بسيار زياد است. ما در حال حاضر شاهديم كه بسياري از گروه‌هاي كم‌درآمد جامعه سوئد در حال از دست‌دادن ته‌مانده پولشان هستند و شكاف طبقاتي ميان طبقات متوسط و طبقات فرودست به شدت در حال افزايش است. اين عامل، خطري بالقوه براي سوئد است.»

برخي آمارها هم نشان مي دهد ميزان بيكاري افرادي كه در خارج از سوئد متولد شده‌اند به نوزده درصد مي‌رسد درحالي كه اين رقم براي شهروندان متولد سوئد شش درصد است. يك سوم از جوانان شانزده تا بيست و نه ساله در برخي از محله‌هاي محروم شهرهاي بزرگ بيكارند و تحصيلات عالي دنبال نمي‌كنند. نيمي از دانش آموزان مقطع راهنمايي در هاسبي، امکان كافي براي ادامه تحصيل در مقطع دبيرستان را ندارند.

در بين سي و چهار كشور عضو سازمان همكاري و توسعه اقتصادي، در سوئد شكاف طبقاتي بين ثروتمندان و فقرا از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۳ بيش از ساير كشورها افزايش يافته است. اين شكاف حاصل افزايش شكاف درآمدي در سوئد به طور خاص و كاهش درآمد طبقات فقير در اين كشور است. در اين رابطه مي توان به سخنان يوناس شوستت، اشاره كرد كه در تظاهرات سنديكاهاي كارگري گفت: «شكاف طبقاتي در اين كشور هم به بيشترين ميزان خود رسيده است.» وی در سخنراني خود در روز جهاني كارگر تاكيد كرد كه شكاف حقوق بين زنان و مردان در سوئد هرگز تا اين حد زياد نبوده است.

با این اوصاف، خوب است که جناب سریع القلم، که بخش عمده ای از عمرشان را در خارج از کشور سپری کرده‌اند، زمان بیشتری را در کشور زندگی کرده و عینک بدبینی و تحقیرنگرانه را از چشم بردارند، شاید «مرغ همسایه» را «غاز» نبینند و یادداشتی منتشر کنند که ویژگی های مثبت و گاه کم نظیر مردم مهربان ایران و بسیاری از مسؤولان خدوم، انقلابی، ساده زیست و مردمی را بستایند.

منبع : جهان - حسین صادقی