16 سال گذشت. نور امیدی در دلهای خسته درخشیدن گرفت. 27 خرداد 84 عده ی قلیلی دل به این نور دادند و در سوم تیر 84، این نور منتشر و در 22 خرداد 88، انفجاری دیگر در ساحت ایران عزیز حادث گردید. اینبار دلدادگان نور انسان کامل غربال شدند. و این شروعی بود بر غربال های پی در پی. و ما خدا را شاکریم که با وجود هجمه های سنگین و تهمتها و شدت غبارآلودگی موقعیت فتنه، در این راه نلغزیده و بر آن استوار ماندیم.

 

سالهاست در مسیر طعنه ها و دشنام نزدیکان و دوستان مان هستیم. هرکس به طریقی ما را می نوازد. می گویند: تو چه دیدی از احمدی نژاد که اینقدر سنگش را به سینه میزنی؟ بچسب به زندگی ات! هرکسی دوره ای دارد. دوره ی اینها هم تمام شد. چرا بت پرست شده ای؟ اصلا تو را به مشایی چه کار؟ نکند از او حقوق میگیری برایش تبلیغ کنی! راستی از فراموشخانه ماسون ها چه خبر؟ از اومانیسم! از جن کرمانی! از آن مرتاض چهارصدساله هندی ... بشقاب خالی که یادت هست؟ تو هم به آن جنگل پر از دار و درخت رفته ای؟ تو هم معتقدی دوره اسلام گرایی به پایان رسیده است؟ تو هم به قرائت ایرانی شیعی خالص از اسلام معتقدی؟ تو انسان ها را دوست داری؟ مگر می شود همه ی انسانها را دوست داشت؟ مگر می شود مانند انسان کامل مظهر رحمت خداوند بود؟ اصلا برای چه هی می گویید بهار ... بهار ... زنده باد بهار ...! برگردید به دامن علامه. اصلا می دانید چیست؟ شما منافقید. اصلا کافرید. مرتد هستید. چرا وارده حوزه ی ممنوعه می شوید؟ مسأله اصلی ما حجاب است، ظواهر است. چه کسی گفته اقتصاد ما آلوده به رباست؟ اصلا به شما چه که در کار دین دخالت می کنید؟ شما چه از دین خدا می فهمید؟ این ما هستیم که می توانیم در تمام شئون زندگی انسان دخالت و قضاوت کنیم. ما هستیم، پس هستیم. و این قصه ی پرغصه ادامه دارد.
ایشان در دام ظاهرند و من درگیر باطنم. آنان اسیر معنای کلمات اند و من در جستجوی حکمت نازل شده بر قلب کلمات. آنان صرفاً معتقدند، متعصبند، در داشته هایشان جازم اند و بعضاً دانسته هایشان قائم بر موهومات است؛ و من امیدوارم به آن که به سبب رحمت الهی، به وادی حیرت و مقام تحیر نائل آیم.
آنان در بند تاریخ و شبیه سازی وقایع گذشته با حال اند؛ غافل از آن که حکایات تاریخ متعلق است به ظرف مکان و زمان خود؛ و همیشه قابل قیاس و تماثل با امروز نیست؛ و نمی توان حکم هر واقعه را بدلیل شباهت بر هر اتفاقی در حال جاری ساخت. و من طالب فهم حکمت وقایع تاریخ و اعتبار از آنم نه شبیه سازی آن. ما اکثر العبر و ما اقل الاعتبار؛ چه بسیارند عبرتها و چه کم است به کاربستن آنها.
ایشان مرا را به تبعیت و تقلید برآمده از تعطیل عقل و می خوانند و من به دنبال علم به حقایق امورم. چه این که خداوند جل و عَلی در کتاب حکیم خود می فرماید: وَ لاتَقفُ ما لیس لک به علم. از پی آنچه بدان علم نیافته ای، مرو! آنها حتی در عبادات و مقدسات، به دنبال تفرعن و تکبر خویش اند و من در آرزوی رسیدن به فهم این ام که «هیچ» ام. و آنکه هیچ چیز نیست جز ذات خداوند؛ و همگان عدم اند.
چه این که، هر آن کس به نسبت عدمی خویش آگاه شد، خوشی و ناخوشی، لذت و رنج، ثروت و فقر، زیبایی و زشتی، بر جانش سایه نمی افکند. و بقول عزیزمان دکتر احمدی نژاد، آن کس، از ملامتها و ستمها و دشواری ها و نامهربانی ها رنج می کشد که خود را چیزی بداند؛ و آن کس که هیچ است، رنجی هم در نسبت خود حس نخواهد کرد. اگر ملالی هم هست از بابت گمراهی و نادانی بندگان خداست؛ که انبیاء و اولیاء خداوند همیشه نسبت به هدایت انسان ها حریص و از گمراهی آنها مغموم بودند و هستند.
این ایام یادآور دورانی است که در کلام امام خمینی از آن به انفجار نور یاد شد. ما این نور را نه صرف ظواهر و تشکیلات حکومتی و تجسمات دنیوی، بل تجلی پرتوی از تلؤلؤات نور انسان کامل می دانیم؛ همو که متجلی همه اسماء و صفات الهی و رحمت واسعه ی حق بر عالمیان است. او که آینه ی تمام نمای اسم اعظم خداست. همان نوری که از سال 255 هجری در تمام عالم منتشر است و بیداردلان، دست مدیریت او را در تمام وقایع، بخصوص پس از انقلاب دیده اند. هرچند خناسان و شیاطین جن و انس و غافلان و دنیاطلبان، به دنبال کم سو شدن و خاموش کردن آن نور عظیم بودند و هستند. غافل از آن که؛ یُریدون لیطفئوا نورالله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون. می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند؛ درحالی که خداوند نور خود را به تمامی بر عالمیان خواهد پاشید؛ هرچند کافران را خوش نیاید.
انقلاب 57 و هشت سال دفاع مقدس، هرچند پر است از زیبایی ها و مجاهدتها و افتخارات، ولی نازیبایی هایی نیز به ناحق بر آن تحمیل شده است. چه بسیار کسانی که در آن سالها به آلاف و الوف رسیدند و کاه شان را به کوه مبدل ساختند. فرزندان و دوستان شان را به دیار فرنگ رهسپار ساختند، تاج منفعت بر سر نهادند و بر تخت عافیت تکیه زدند. در دوران هشت سال دفاع مقدس کاشتند و پس از رجعت آن پیر فرزانه به سوی پروردگار، به فکر درو افتادند. هرچند جانشین شایسته اش، بارقه های امید را در دلشان می خشکاند؛ ولی آن ها کار خود می کردند. از نظر آنان مردم، تا زمانی ارزشمند بودند که گوشت دم توپخانه باشند؛ و اکنون این مردم عوام! نمی بایست در تدبیر امورشان دخالت می کردند. 16 سال گذشت. نور امیدی در دلهای خسته درخشیدن گرفت. 27 خرداد 84 عده ی قلیلی دل به این نور دادند و در سوم تیر 84، این نور منتشر و در 22 خرداد 88، انفجاری دیگر در ساحت ایران عزیز حادث گردید. اینبار دلدادگان نور انسان کامل غربال شدند. و این شروعی بود بر غربال های پی در پی. و ما خدا را شاکریم که با وجود هجمه های سنگین و تهمت ها و شدت غبارآلودگی موقعیت فتنه، در این راه نلغزیده و بر آن استوار ماندیم.
این روزها اما شیطان با تمام قوایش در جهت اطاله ی دوران ظهور امام، در تلاش است؛ هرچند او نیز در زمین خدا بازی میکند. و خداوند مکر او را به مکری عظیم پاسخ خواهد داد. نور آگاهی و عدالت خواهی دوباره دل انسانها را روشن خواهد کرد. هرچند سال های اخیر پر بود از حملات و بی رحمی ها نسبت به مردان بهاری؛ ولی آنچه از همه بیشتر طنین انداز است، سکوت بلندتر از فریاد احمدی نژاد است. سکوتی که برای زمستانی ها آزار دهنده است. سکوتی که هر لحظه و روز به روز بر وجدان و نهاد پاک مردمان این سرزمین صلا می دهد و چشم حقیقت بین آنها را بیناتر می سازد. الحمدلله رب العالمین! همه چیز خوب است. هیچ ملالی نیست. جز دوری ولی عصر (عج). مأموریت همه ی ما شناساندن موعود امم و مصلح کل به تمام ابناء بشر است. گرچه برخی این را برنمی تابند. ولی ما به نصرت الهی ایمان داریم. ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

lمنبع : دولت بهار - کاظم.ش