به طور بسیار خلاصه، هدفگذاری پنهان یا به تعبیری خطوط قرمز واقعی آمریکا در مذاکرات عبارتست از:
1- رسیدن مواد هسته‌ای ایران به زیر جرم موثر
2- متوقف کردن برنامه تحقیق و توسعه واقعی روی سانتریفیوژهای پیشرفته
3- استقرار یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه در ایران

سخنان ۲ روز پیش جان کری در این باره که آمریکا دیگر حل و فصل کامل موضوع PMD را یک پیش‌شرط برای حصول توافق نهایی و تعدیل تحریم‌ها نمی‌داند، سوء‌تفاهم‌های زیادی ایجاد کرده است. برخی خوش‌بینانه این سخن وزیر خارجه آمریکا را به معنای پایان مساله PMD پس از ۱۰ سال دانسته و برخی دیگر خبر از کوتاه آمدن آمریکا در این باره داده‌اند. عجله در تفسیرهای خوش‌بینانه از این اظهارات، بیش از هر چیز نشان‌دهنده آن است که با وجود گذشت بیش از ۲ سال از مذاکرات، هنوز یک درک واقع‌بینانه و استاندارد از استراتژی آمریکا در این مذاکرات حاصل نشده و همچنان هیجانات ژورنالیستی در کنار تلاش برای تبدیل معامله‌ای که وزیر خارجه هم معتقد است «سوت و کف زدن ندارد» به یک جشن سیاسی، با هدف بهره‌برداری‌های سیاست داخلی، بر اتخاذ رویکردهای استراتژیک غلبه دارد. خوش‌بینی به آمریکا و شوق توافق به هر قیمت همراه با عدم درک راهبرد کلان آمریکا در مذاکرات هسته‌ای و پیچیدگی‌های دستورکار اطلاعاتی آمریکایی‌ها علیه برنامه‌های امنیت ملی ایران (از جمله برنامه هسته‌ای)، ترکیب و نتیجه‌‌اش این شده است که چرخش‌های تاکتیکی کاملا قابل پیش‌بینی آمریکایی‌ها برخی را به سرعت هیجان‌زده می‌کند و به نواختن مارش پیروزی وامی‌دارد.
یکی از سوال‌هایی که در این ۲ سال همواره مطرح بوده و هرگز پاسخی راضی‌کننده بدان داده نشده، این است که کدام بخش از مواضع آمریکا در این مذاکرات کاملا واقعی است و باید جدی گرفته شود و کدام بخش، صرفا با هدف چانه‌زنی و افزایش امتیازگیری از ایران مطرح شده است و می‌توان منتظر تعدیل آن در نقاط عطف مذاکرات باقی ماند؟ به دلایلی که این نوشته جای بحث از آن نیست، من دیری است معتقدم اصلی‌ترین مطالبات آمریکا در این مذاکرات که بنابر یک دستور کار اطلاعاتی پیچیده در پی تحقق آنها بوده - و در این کار موفق هم شده – مشتمل بر 3 موضوع بنیادین و فوق‌العاده مهم است و جز اینها، هرچه آمریکایی‌ها در مذاکرات گفته‌اند یا از این پس خواهند گفت، صرفا با هدف چانه‌زنی است و تیم مذاکره‌کننده ایران می‌تواند مطمئن باشد که در دقیقه 90 و پس از اتمام ظرفیت‌های چانه‌زنی، از آن کوتاه خواهند آمد. از قضا، یکی از مهم‌ترین وظایف تیم مذاکره‌کننده شناسایی همین هدف‌های بنیادین در مذاکرات و جلوگیری از تحقق آنها بوده که شوربختانه می‌توان به تفصیل استدلال کرد در آن شکست خورده است.
به طور بسیار خلاصه، هدفگذاری پنهان یا به تعبیری خطوط قرمز واقعی آمریکا در مذاکرات شامل موارد زیر است:
1- رسیدن مواد هسته‌ای ایران به زیر جرم موثر
2- متوقف کردن برنامه تحقیق و توسعه واقعی روی سانتریفیوژهای پیشرفته
3- استقرار یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه در ایران
غیر از این موارد، همه آنچه آمریکایی‌ها درباره نطنز، فردو، اراک، تحریم‌ها و حتی PMD گفته‌اند، با هدف چانه‌زنی و افزودن بر حجم امتیازهای درخواستی از ایران بوده و برای مذاکره‌کنندگان آمریکایی ارزش راهبردی نداشته است. علت هم این است که برای تحقق استراتژی اصلی آمریکا در این مذاکرات که در یک جمله می‌توان آن را به شکل «گرفتن توان پاسخ هسته‌ای به فشارهای آینده از ایران» توصیف کرد، دقیقا همین موارد کفایت می‌کند و با فرض اینکه این امتیازها به غرب داده شود، دیگر حتی وجود هزاران ماشین در فردو یا تداوم کار رآکتور آب سنگین اراک یا هر مساله دیگری از این نوع، برای آمریکایی‌ها مهم نخواهد بود. در واقع تراژدی این مذاکرات در اینجاست که آمریکا هم هدف‌های بنیادین خود را محقق کرده، هم در حوزه‌های غیر بنیادین ایران امتیازهای کلیدی و حداکثری گرفته و هم به واگذاری حداقل مقدار امتیاز ممکن بسنده کرده است و با وجود همه اینها تیم ایرانی اصرار دارد نام این فرآیند را برد- برد بگذارد.
هدف این نوشته، مستند کردن این ارزیابی نیست، این کار را بزودی در جای دیگری انجام خواهم داد و در آنجا روشن خواهد شد که اگر تیم مذاکره‌کننده یک درک درست از اولویت‌های مذاکراتی و هدف‌های پنهان آمریکا در مذاکرات می‌داشت، هم درمی‌یافت که کجا باید مقاومت کند و کجا متصلب باشد و هم اینکه حداقل در مواردی که برای غرب ارزش راهبردی ندارد، می‌توانست امتیازهای کمتری بدهد و مابه‌ازاهای بسیار بزرگ‌تری از آمریکا دریافت کند.
با این وعده که در زمانی کوتاه این بحث را تکمیل خواهیم کرد، اجازه بدهید به مساله PMD و سخنان جان کری در این باره بازگردیم. در ظاهر، این یک پیروزی برای ایران است که آمریکا لیست 23 نفره افراد و فهرست 2 گزینه‌ای مکان‌های مورد درخواست خود برای مصاحبه و دسترسی را تعدیل کرده و از درخواست برای حل و فصل کاملPMD قبل از توافق نهایی کوتاه آمده باشد.
اما اگر دقیق شویم موضوع در واقع برعکس است و آمریکایی‌ها همچون همیشه از یک مطالبه حداکثری –که از روز اول هم می‌دانستند محقق‌شدنی نیست و اساسا مطرح نکرده بودند که محقق شود- کوتاه آمده‌اند تا هدف بزرگ‌تری را محقق کنند. در یک جمله، هدف بزرگ‌تر برای آمریکا «استقرار یک رژیم دسترسی و بازرسی فراپروتکلی در ایران» و پل زدن از موضوع هسته‌ای به حوزه نظامی و امنیتی متعارف ایران به بهانه PMD طی مدت زمانی حداقل به میزان یک دهه است. اصلی‌ترین اتفاقی که در حال رخ دادن است این است که آمریکا پیش شرط دسترسی به مکان‌ها و افراد نظامی ایران را تعدیل کرده تا در عوض ایران را وادار به پذیرش رژیم دسترسی و بازرسی مدنظر خود کند و این رژیم از قضا یکی از مهم‌ترین وظایفی که دارد تمرکز روی PMD به مدت چندین سال - به تعبیر آمانو- است. اجازه بدهید قبل از ادامه این بحث و برای اینکه مساله روشن‌تر شود، عبارات کری را دقیق‌تر مطالعه کنیم. یکی از مهم‌ترین جملاتی که او در بوستون گفته این است که آمریکا به این دلیل اصراری بر دریافت دسترسی‌های فراپروتکلی از ایران قبل از حصول توافق ندارد که اساسا مطمئن است ایران زمانی در گذشته برنامه ساخت سلاح هسته‌ای داشته و در نتیجه بازرسی‌هایی را که هدف از آن اثبات این موضوع باشد ضروری نمی‌داند. این جمله بسیار مهمی است. کسانی که با ادبیات کاری ایران و آژانس آشنا هستند می‌دانند آژانس درباره رسیدگی به PMD یک فرآیند 7 مرحله‌ای را مدنظر دارد که در واقع آن‌طور که دیوید آلبرایت و موسسه علوم و امنیت بین‌المللی زمانی توصیه کرده بودند معنایی جز تکرار تجربه آفریقای‌جنوبی در ایران نخواهد داشت و این جمله کری کمک موثری به تحقق آن فرآیند خواهد کرد:
1- استقرار رژیم بازرسی ویژه فراپروتکلی در ایران به مدت نامحدود
2- جمع‌آوری اطلاعات مرتبط با PMD (که در واقع تمام حوزه‌های نظامی متعارف ایران بویژه برنامه موشکی را در بر می‌گیرد.)
3- رسیدن به یک تصویر کامل از PMD
4- ارزیابی میزان اعتبار این تصویر (آژانس پیشاپیش و قبل از کامل شدن تصویر خود حکم را صادر کرده و گفته است اسناد PMD را روی هم رفته معتبر می‌داند.)
5- اجرای پروتکل به مدت حداقل یک دهه به منظور راستی‌آزمایی توقف PMD در ایران و گروگان نگه داشتن بخشی از تحریم‌ها در این مدت
6- ارائه یک ارزیابی از ماهیت برنامه هسته‌ای ایران پس از حدود 10 سال از اجرای پروتکل و تعیین تکلیف مساله ماهیت
7- ارزیابی پی‌درپی این نتیجه‌گیری هر سال یک بار
تنها کاری که کری کرده این است که می‌گوید اولا PMD همین حالا هم معتبر است – و این چیزی است که آژانس قبلا تایید کرده- و ثانیا فرآیند رسیدگی به آن می‌تواند به مرحله مابعد توافق موکول شود.
بسیار مهم است که توجه کنیم معنای رسیدگی در اینجا چیست.

رسیدگی در اینجا دقیقا منطبق با همان فرآیندی است که آژانس طراحی کرده - و اساسا 1+5، PMD را مساله‌ای میان ایران و آژانس می‌داند- الا اینکه مطابق آنچه کری گفته مراحل 2 و 3 آن می‌تواند سریع‌تر طی شود و آژانس باید بیشتر وقت خود را صرف راستی‌آزمایی توقف PMD در ایران از طریق اجرای سختگیرانه یک رژیم بازرسی فراپروتکلی کند تا اینکه در پی اثبات اصل انجام آن زمانی در گذشته باشد.
نتیجه موضوع ساده است:
1- آمریکا می‌خواهد کوتاه آمدن از دسترسی‌های ما‌قبل توافق را ابزاری برای تحمیل یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه و فراپروتکلی به ایران کند که مبانی آن در لوزان پایه‌گذاری شده اما اخیرا ایران مقاومت‌هایی را در مقابل آن آغاز کرده بود. اگر فرض کنیم - و این فرض براساس اطلاعات موجود کاملا دقیق است- هدف اصلی آمریکا در مذاکرات کنونی حفظ چارچوب لوزان است، این تغییر تاکتیک کاملا موجه است. در واقع آمریکایی‌ها می‌گویند اگر شما نمی‌توانید قبل از توافق با چنین دسترسی‌هایی موافقت کنید، می‌توان این کار را به بعد از توافق موکول کرد به این شرط که استقرار یک رژیم بازرسی ویژه در ایران را بپذیرید.
2- به این ترتیب، آمریکا بدون اینکه هیچ تعهدی در زمینه بستن PMD به ایران داده باشد (توجه کنید که مدالیته‌ای در این باره میان ایران و آژانس توافق نشده است) رسیدگی به این مساله را به یک فرآیند بلندمدت و فرسایشی تبدیل می‌کند و به بهانه آن، خواستار دسترسی به نهانخانه نظامی و امنیتی ایران آن هم نه یک بار و دو بار، بلکه برای سال‌ها خواهد شد. پیش فرض آمریکایی‌ها این است که پس از آنکه توافق امضا شد، ایران برای حفاظت از توافق هم که شده در مقابل درخواست‌های آژانس مقاومت چندانی نخواهد کرد.
3- دستور کار آژانس در 10 سال آینده در واقع شامل 3 مساله بسیار خطرناک خواهد بود که در هم تنیده شده و امنیت ملی ایران را به نحو بی‌سابقه‌ای در مخاطره قرار خواهد داد:
اول- راستی‌آزمایی توافق انجام شده که به دلیل عدم هرگونه رژیم توافق شده در این باره، به سرعت منجر به سرازیر شدن انبوهی از درخواست‌های کاملا سلیقه‌ای و دلبخواهی از سوی آژانس به سمت ایران خواهد شد. در ادبیات آژانس چیزی به نام راستی‌آزمایی تعلیق وجود ندارد. وقتی بناست آژانس تعلیق یک سلسله فعالیت‌ها را در ایران راستی‌آزمایی کند، عملا این دبیرخانه آژانس و بلکه بازرس اعزام شده به ایران است که باید روند این کار را طراحی کند و تجربه سال‌های 82 تا 84 به ما می‌گوید بدعتی به نام راستی‌آزمایی تعلیق سر از ناکجاآباد در خواهد آورد که درخواست‌هایی مانند نصب دوربین در تاسیسات نظامی تنها یکی از ویژگی‌های آن است. یک نکته بسیار مهم در اینجا این است که مطالعه ادبیات خلع سلاحی آمریکا در سطوح رسمی و نیمه رسمی تردیدی باقی نمی‌گذارد که آمریکایی‌ها مکانیسم راستی‌آزمایی توافق از سوی آژانس را به نحوه همکاری ایران درباره PMD گره زده‌اند. اساسا یکی از استدلال‌های پربسامد از سوی کسانی مانند دیوید آلبرایت و اولی هاینونن در این سال‌ها این بوده است که تا زمانی که PMD حل نشود نمی‌توان یک نظام راستی‌آزمایی مطمئن برای توافق طراحی کرد، چرا که هرگز نمی‌توان فهمید ایران در کدام تاسیسات مخفی در حال نقض توافق است! نتیجه این است که اگر ایران در مرحله مابعد توافق درباره PMD با آژانس همکاری نکند، آمریکا می‌تواند پایبندی ایران را به برجام هم انکار کند!
دوم- راستی‌آزمایی توقف PMD در ایران مستلزم دسترسی‌هایی بالاتر از رژیم بازرسی‌های آنسکام و آنموویک در عراق به هر تاسیسات مشکوک در ایران است.
سوم- رسیدگی به مسائلی که احتمالا در آینده پیش خواهد آمد. در این تردیدی نیست که رسیدگی به PMD آنگونه که آژانس در پی آن است به خلق انبوهی از مسائل جدید و رشد درخواست اطلاعات بیشتر از ایران براساس الگوی یک تصاعد هندپسی خواهد انجامید. تجربه پاسخ به مساله EBW از سوی ایران و طرح 20 سوال جدید از سوی آژانس، کاملا این امر را تایید می‌کند. اگر توجه کنیم که دبیرخانه آژانس بیش از آمریکا تحت سیطره اسرائیل است، این نگرانی صدچندان خواهد شد.
4- و مهم‌تر از همه، به این ترتیب، نه فقط آمریکا احتمالا موفق به گنجاندن رژیم دسترسی و بازرسی مدنظر خود در متن توافق می‌شود، بلکه نوعی سپر حفاظتی برای تحریم‌ها هم به وجود می‌آورد. هم بخشی از تحریم‌ها را تا زمان حل PMD حتی تعلیق نخواهد کرد و هم مکانیسم بازگشت‌پذیری تحریم‌های تعلیق شده را بشدت تقویت می‌کند.
5- و در نهایت اینکه با حفظ PMD، آمریکا بهانه‌ای خواهد داشت که فرآیند گذار از تعلیق به لغو را به آینده نامعلوم در آینده ارجاع بدهد. پیش از این اطلاعات معتبری وجود داشت که نشان می‌داد آمریکا لغو تحریم‌ها به معنای برچیدن زیرساخت قانونی آن را به 3 چیز مشروط کرده است:
اول- اجرای بلند‌مدت پروتکل در ایران
دوم- حل و فصل کامل PMD
سوم- اثبات اینکه برنامه موشکی ایران بخشی از یک برنامه پرتاب کلاهک هسته‌ای نیست.
با روند فعلی، آمریکا به این هدف خود هم خواهد رسید.
اجازه بدهید جمع‌بندی کنیم. با شیوه مذاکراتی که تیم ایرانی در پیش گرفته و راهبردی که آمریکایی‌ها موفق به اجرای اجزای کلیدی آن شده‌اند:
1- بهانه‌جویی‌ها، سندسازی‌ها و اتهام‌زنی‌ها علیه برنامه هسته‌ای ایران در مرحله ما بعد توافق، تشدید اگر نشود، قطعا متوقف نخواهد شد.
2- رژیم دسترسی و بازرسی که پس از توافق در ایران مستقر خواهد شد دیگر پرونده‌های امنیت ملی ایران را مین‌گذاری می‌کند و بحران‌های اطلاعاتی و امنیتی بی‌سابقه‌ای برای ایران به وجود خواهد آورد.
3- در صورتی که پروژه آمریکا برای تغییر معادله سیاست داخلی در ایران ظرف سال‌های پس از توافق به نتیجه برسد، این رژیم دسترسی و بازرسی، ایران را در حالی که ضعیف شده و توان بازدارندگی و پاسخ‌دهی خود را هم از دست داده در کام جنگی دیگر فروخواهد برد.
4- آمریکایی‌ها امکان‌های منحصر به فردی در اختیار خواهند داشت تا تحریم‌هایی را که زیرساخت قانونی آنها را هم حفظ کرده‌اند، به سرعت و به بهانه‌های دیگر احیا کنند. روزی که تحریم‌ها به بهانه‌های دیگر احیا خواهد شد، ایران دیگر چیزی به نام برنامه هسته‌ای در اختیار نخواهد داشت که به این فشارهای جدید پاسخی از جنس برنامه هسته‌ای بدهد. تحت آن شرایط است که با یک محیط داخلی دستکاری شده و برنامه هسته‌ای از دست رفته، آمریکا تغییر محاسبات ایران در دیگر حوزه‌های امنیت ملی‌اش، بویژه برنامه ژئوپلیتیک را به انتظار خواهد نشست.
چاره کار ساده است. ایران نباید نه پیش و نه پس از توافق، هیچ رژیم بازرسی را که هدف آن حل و فصل PMD باشد، بپذیرد. یکی از اصلی‌ترین پیش‌شرط‌های یک توافق خوب که در آن ایران خواه‌ناخواه امتیازهایی خواهد داد، این است که آمریکا بپذیرد پرونده جعلی به نام PMD برای همیشه بسته شود. این کار دشواری نیست به شرط اینکه شجاعت و اراده سیاسی لازم برای آن وجود داشته باشد.(+)

"Our President, analytical news site"