در این بین باید گفت که او در سکوت مطلق هم نیست و زمانی که احساس کند کاری را باید صورت دهد حتما در پی انجام آن می کوشد هر چند که در این بین نه سر و صدای زیادی خواهد کرد و نه برای رضایت دوستداران به دل خطر خواهد زد، پس باید به هواداران او گفت نباید منتظر معجزه از جانب او باشند.

اکبر هاشمی بهرمانی (زادهٔ 3 شهریور 1313 -رفسنجان٬کرمان) مشهور به اکبر هاشمی رفسنجانی روحانی و سیاستمدار ایرانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس اسبق مجلس خبرگان رهبری ، وی نخستین رئیس مجلس ایران و چهارمین رئیس جمهور بوده و به عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیت‌های سیاسی جمهوری اسلامی ایران شناخته می‌شود.
همچنین وی یکی از 28 عضو اولیه و موسس جامعه روحانیت مبارز و یکی از اعضای موسس حزب جمهوری اسلامی در سال اول پس از انقلاب بود. سال‌ها بعد، باز او بود که درخواست انحلال این حزب را به امام (ره )داد.
در دور دوم ریاست جمهوری و در طول دهه هفتاد، او بارها نشانه‌هایی از تمایل دولت خود به ایجاد نوعی از رابطه با ایالات متحده را نشان داد. ولی همواره با شکست مواجه شد.
همزمان کارگزاران حکومتی هاشمی، (راست مدرن) نگرش جدیدی از اسلام را به مردم معرفی کردند. این دوران، دوره تقابل دو چهره کاملاً متفاوت از اسلامگرایان بود.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1388 هاشمی و خانواده او به وضوح از میرحسین موسوی، کاندیدای اصلاح‌طلبان حمایت کردند.
کسانی که هاشمی را از نزدیک می‌شناسند از خوش‌بینی و امیدواری او زیاد سخن می‌گویند، مانند این که در بدترین شرایط زندان و شکنجه هم دست از شوخ طبعی و در عین حال پی‌گیری جدی اهدافش برنمی‌داشته است ، هاشمی رفسنجانی یکی از سیاستمداران هوشمند و هوشیار ایران است که دقیقا بر اساس شرایط موجود و توانمندیها و نقاط قوت خود سعی کرده است جایگاه خاصی در جریان اختلافات و بحران های کشور پیدا کند و شرایط فعلی او در کشور وی را به عنوان یک رهبر معتدل اصلاح طلب و مخالف وضعیت موجود، نمایانده است و همین موقعیت به هاشمی رفسنجانی امکان مانور زیادی در جریان سازیهای اجتماعی فعلی داده است.
در حوزه های علمیه ، مابین مراجع، در میان مردان قدرتمند کشور،‌در بین جامعه روحانیت مبارز، احزاب راست و همچنین احزاب اصلاح طلب و بدنه مدیریت دستگاههای لشکری و کشوری این نفوذ قابل توجه و ملاحظه است و به او این امکان را می دهد که بتواند به صورت نهانی ، معادلاتی را در رقابت های پنهان درون کشور رقم بزند، هاشمی رفسنجانی در سطوح بین‌المللی نیز شخصیتی شناخته شده است که هم کشورهای منطقه و هم کشورهای فرامنطقه‌ای بر روی مواضع او حساب باز می‌کنند، از همین منظرشخصیت سیاسی او از نظر آنها بدون تحلیل باقی نمی ماند و آنها مترتب بر تحلیل‌ها ممکن است برنامه‌ریزی هایی کنند و اقداماتی انجام دهند و شخصی مثل آقای رفسنجانی باید آثار یک چنین تصمیمی را پیش‌بینی کند و بر اساس همین پیش‌بینی تصمیم بگیرد و در نوع رفتار و کردار خود برای بهره برداری آنان مراقبت کند .
اما از این سو او در بین طرفدارانش هم از حمایت صد در صدی برخوردار نبوده و همواره از جانب آنان به او خورده گرفته شده که رفتارهای سیاسی او به شفافیت و قاطعیت رفتارهای سیاسی دیگر سیاستمداران نیست.
در پاسخ به تمام این سیر و صعود سیاسی باید گفت دو دلیل عمده در فراز و فرود شخصیت سیاسی هاشمی وجود دارد اول این که او به همان میزان که دارای جاذبه‌ای بالا است به همان میزان نیز دافعه‌ای بالا دارد! یعنی مخالف نیز زیاد دارد، دلیل دوم این که مخالفان هاشمی، از موافقانش بسیار باهوش تر و دست پر تر هستند. مخالفان هاشمی عمدتا کسانی هستند که انگیزه‌های قوی ای برای به نقد کشیدن دوران تصدی و ریاست او بر شریان های قدرت و ثروت کشور داشته و معتقدند که کشور در حال حاضر تبعات تصمیمات سیاسی و اقتصادی دوره او را چه خوب و چه بد پس می دهد بنابراین فریاد آنها در مقابل موافقان بلندتر است، البته باید گفت که موافقان او در پروسه زمانی حاضر کشور شاید به نسبت سال های پیش پرتعدادتر شده باشند اما آنان بر یک موج احساسی منبعث از جریانات سیاسی قرار داشته و نه دانش طرف مقابل را دارند و نه چندان انگیزه‌ای برای سروصدا کردن. حمایت آنها یک حمایت ملایم و آرام است، این ملایمت، هم به خاطر فقدان انگیزه‌ ای قوی برای یک حمایت همه جانبه است و هم به خاطر منش و ماهیت این نوع طرفداران، چراکه اصولا آدم‌های احساسی و تندمزاج که زود می خواهند به نتیجه برسند، نمی‌توانند موافق یک هاشمی تکنوکرات و به دور از هیجان باشند.
طرفداران و موافقان هاشمی، از نوعی که به خاطر او به خیابان بیایند و شعار بدهند و سینه سپر کنند نیستند. اما شاید او را در یک نظر سنجی آرام و به دور از دردسر انتخاب کنند و منتظر تصمیمات او باشند اما همین طرفداران هیچ گاه نمی توانند پیش بینی کنند که او در مواقع خاص و حساس چه تدبیری می اندیشد، علت همه‌ی این گیج شدن‌ها و تعجب‌ها و غافلگیر شدن‌های مردم در برابر هاشمی، این است که پیش‌فرض اکثر مردم درباره‌ی شخصیت و طرز فکر او کمی تا حدودی اشتباه است، طرفداران او از خود می پرسند با تمام جریانات و اتفاقات افتاده که دامان او و خانوالده اش را نیز گرفت مگر می شود که او حرکتی نکند ؟ حتما برنامه ای برای خود دارد و زمانی که می‌بینند او کاری صورت نداد متحیر تر می گردند، در این بین عده ای به این نتیجه می‌رسند که اوقدرتی ندارد و عده ای دیگر هم معتقدند که او به خاطر از دست ندادن قدرت فعلی خود حرکتی را صورت نمی دهد و در خوش بینانه ترین حالت دوستداران پر و پا قرص او معتقد به داشتن برنامه از جانب او هستند و استدلال شان نیز این است که اگر کمی صبر کنید خواهید دید که او چه می کند.
بعد از بحث های مخالفان و موافقان او زمانی که از نوع طرز تفکر هاشمی خبر داشته باشیم، از عملکردها و موضع گیری‌های او کم‌تر تعجب می‌کنیم و پیش‌بینی برنامه‌ی آینده‌اش نیز آسان‌تر می‌شود، براساس این طرز فکر که به نوعی شاید بتوان گفت که نخوت را نیز به همراه دارد ، چیزی که در مشی سیاسی هاشمی اهمیت دارد این است که آن کاری را که باید انجام داد انجام پذیرد و در این بین نتیجه در الویت دوم قرارخواهد داشت.
این نوع نگاه به مسائل، دارای یک سری خواص خوب و یک سری خواص بد است، قسمت خوب جریان این است که هیاهو و اضطراب و غصه را در انسان دارای این تفکر کاهش می دهد و قسمت بد آن این است که شور و هیجانی را که هواخواهان و طرفداران از یک لیدر سیاسی می طلبند در او نمی بینند . شاید نمونه بارز این کم شوری را طرفداران هاشمی در انتخابات 84 ریاست جمهوری در برابر او از خود نشان دادند و هاشمی در این بین مانند کسی بود که در مسابقه‌ شرکت کرده بود اما حاضر نبود حتی راه برود چه برسد به دویدن و این امر به نوعی منبعث از همان نخوت تعریف شده نیز هست زیرا هاشمی با خود فکر می‌کرده که تکلیف او این بوده که برای جلوگیری از خطری که احساس می کرد در پیش است وارد میدون شود اما اگر اراده‌ی مردم و خدا بر پیروزی او قرار نگرفته، تکلیف از دوش او ساقط گردیده، او فکر می کرد همین که برای کاندیدا شدن خود را به زحمت انداخته کافی است و بقیه قضایا خود باید درست شود، و بعد از شکست های پیاپی مشی سکوت و عدم اتخاذ موضعی جدی از امور ذاتی او است، هر چند که در جائی از در برابر پاسخ به این سوال که چرا سکوت اختیار کرده است پاسخ داده که" نیازی نیست به هر حال این گرد و خاک ها می خوابد و تاریخ حقیقت خود را بر ملا می کند."
در این بین باید گفت که او در سکوت مطلق هم نیست و زمانی که احساس کند کاری را باید صورت دهد حتما در پی انجام آن می کوشد هر چند که در این بین نه سر و صدای زیادی خواهد کرد و نه برای رضایت دوستداران به دل خطر خواهد زد، پس باید به هواداران او گفت نباید منتظر معجزه از جانب او باشند.
نکته دیگری که در مورد منش و رفتار هاشمی می توان بیان داشت این است که حمایت و خواست مردم در این که او در خود احساس تکلیف بکند یا نه بسیار موثر است البته در اینجا منظور از خواست مردم این نیست که او هر کاری را که مردم بخواهند انجام می دهد اتفاقا باید گفت که او به تشخیص مردم زیاد اعتقاد ی ندارد و منظور از خواست مردم این است که وقتی تصمیم می‌گیرد کاری را انجام دهد مردم از او حمایت بکنند یا نکنند و البته تکلیفی بر خود نمی بیند که برای مردم توضیح بدهد چرا کاری را که می خواهد باید انجام شود، اگر مردم خود فهمیدند که هیچ و اگر نه ...!
شاید با این توضیحات واژه ( پدر مظلوم) که یکی از فرزندان او برای توضیح در خصوص شخصیتش به کار برد محلی از اعراب نداشته باشد و از آنجا که آقای هاشمی در شطرنج سیاسی با حرکاتی خاص بازی کرده و به پیش می رود و به قول دوستانش" او مرد حماسه های پشت صحنه است " برنامه دوباره به صحنه آمدن را داشته باشد و احساس تکلیف زیادی برای حضور بکند و صرف آمدن و تحمیل هزینه برایش مهم باشد و نیازی نیز به پاسخ گوئی نبیند، و کسی هم نمی داند که این مردی برای تمام فصول این بار چه اقبالی را در بین هوادارانش به همراه خواهد داشت؟
منبع: شهروند