در اولین روز سال 1394 خورشیدی حضرت امام خامنه‌ای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی به سنت سال‌های گذشته در بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه آلاف التحیه والثنا، به بیان نکاتی راهبردی در رابطه با موضوعات گوناگون کشور پرداختند. مذاکرات هسته‌ای ایران با 1+5 کانون اصلی فرمایشات حضرت معظم‌له را تشکیل داده بود.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ رهبر معظم انقلاب در بیانات‌شان صراحتاً مذاکره با آمریکا را صرفاً محدود به موضوع هسته‌ای دانسته و فرمودند:
«نکته‌ دیگر درباره مسائل هسته‌ای این است که این مذاکراتی که امروز در جریان است که با دولت‌های اروپایی و با آمریکا مذاکره می‌کنند، مذاکره‌ با آمریکا صرفاً در قضیه‌ هسته‌ای است و لاغیر، این را همه بدانند. ما درباره‌‌ مسائل منطقه‌ای با آمریکا مذاکره‌ای نمی‌کنیم؛ هدف‌های آمریکا در مسائل منطقه‌ای، درست نقطه‌ مقابل هدف‌های ماست. ما در منطقه امنیت و آرامش می‌خواهیم، تسلط ملت‌ها را می‌خواهیم؛ سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی است. شما به مصر نگاه کنید، به لیبی نگاه کنید، به سوریه نگاه کنید! دستگاه‌های استکباری و در رأس آنها آمریکا، در مقابل بیداری اسلامی‌ای که به‌وسیله‌ ملت‌ها به‌وجود آمد، یک ضد حمله را شروع کردند که هنوز ادامه دارد و ملت‌ها را در منطقه دارد به‌تدریج بدبخت می‌کند؛ هدف آنها این است؛ این درست نقطه‌ مقابل هدف‌های ما است. ما نه در مسائل منطقه‌ای، نه در مسائل داخلی و نه در مساله‌ تسلیحات، با آمریکا مطلقاً صحبت و مذاکره‌ای نداریم؛ مذاکره، صرفاً در قضیه‌ هسته‌ای است و اینکه ما در موضوع هسته‌ای با روش دیپلماسی چگونه می‌توانیم به نتیجه برسیم».
همانگونه که پیداست رهبر معظم انقلاب ضمن برشمردن اختلاف‌نظرهای اساسی ایران با رژیم ایالات متحده در موضوعات گوناگون منطقه‌ای و تسلیحاتی، بر وجود تضاد ذاتی میان منافع و خواست ایران با منافع و خواست دولت ایالات متحده تاکید فرموده‌اند. در ادامه با تدقیق در این مساله به تبیین این موضوع در 3 سطح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی پرداخته‌ایم. توضیح آنکه با تدقیق در 3 سطح تحلیل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، چرایی تاکیدات حضرت معظم‌له بر این امر را مورد واکاوی قرار داده‌ایم.
نخست- سطح داخلی (ایران)
اگر نگاهی دوباره به اهداف جمهوری اسلامی ایران در سطح داخلی افکنیم درخواهیم یافت اساساً اهداف نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران تناسبی با خواست و تمایلات دولت ایالات متحده ندارد. در بند «ج» اصل دوم قانون اساسی از مواردی چون «نفی هرگونه ستمگری، ستم‌کشی، سلطه‌گری و سلطه‌پذیری» و «استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» به‌عنوان اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران یاد شده است. نیاز به توضیح چندانی ندارد که این موارد تناسبی با راهبردها و نحوه اقدام دولت ایالات متحده ندارد. براین اساس نمی‌توان انتظار همراهی و تعامل ایران را با کشوری چون ایالات متحده داشت که سلطه‌گری و ستمگری ذات و بنیان آن را تشکیل داده است؛ دولتی که تنها با در نظر گرفتن منافع خود در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هیچگونه احترامی برای استقلال دیگر کشورها قائل نبوده و اساساً منافع خود را در وابستگی و زبونی دیگر کشورها جست‌وجو کرده و می‌کند. به عبارت بهتر جمهوری اسلامی ایران اگر هم بخواهد، نمی‌تواند غیر از موضوع هسته‌ای- لااقل در شرایط کنونی- به تعامل و مذاکره با دولت ایالات متحده بپردازد. این امر تنها زمانی میسر خواهد شد که یا ماهیت نظام سیاسی ایران یا ماهیت نظام سیاسی آمریکا دگرگون شود.
دوم- سطح منطقه‌ای (جهان اسلام)
با مروری بر رهنمودهای قانون اساسی درمی‌یابیم نوع سیاست خارجی ترسیم شده برای دولت جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و بویژه جهان اسلام نیز هیچگونه سنخیت و هماهنگی با سیاست ایالات متحده در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا ندارد. در اصل 152 قانون اساسی که قانونگذار در آن اصل به تبیین مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است، با بندی با عنوان «دفاع از حقوق همه مسلمانان» مواجهیم؛ بندی که دولت اسلامی را مکلف کرده است در هر شرایطی به دفاع همه‌جانبه از حقوق ملت‌های مسلمان بپردازد؛ موضوعی که امروز در حمایت‌های معنوی و مادی ایران اسلامی از ملل مظلومی چون فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، بحرین، افغانستان و یمن نمود یافته است. حال با توجه به چنین مبنایی، آیا ایران می‌تواند با آمریکا که عامل اصلی بی‌ثباتی در جهان اسلام و ایجاد آشوب‌ها و فتنه‌های قومی و مذهبی در تمام این کشورهاست وارد مذاکره شود؟!! بی‌شک چنین امری میسر نخواهد شد.
سوم- سطح بین‌الملل(نظام بین‌الملل)
به مانند تعارض منافع ایران با آمریکا در سطوح داخلی و منطقه‌ای، با نگاهی به مفاد مربوط به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌المللی که غالباً در فصل دهم(اصول 152 تا 155) قانون اساسی بدان‌ها اشاره شده است، درخواهیم یافت در این سطح نیز نه‌تنها هیچگونه وجه اشتراکی میان منافع ایران و ایالات متحده به چشم نمی‌خورد بلکه از اساس با تضاد و تعارض میان منافع دو دولتی مواجه هستیم که یکی به دنبال «حمایت از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان» و دیگری خود نماد و تجلی تمام‌عیار استکبار است. هر چند در برخی موضوعات خرد نظیر آنچه در موضوع مبارزه با طالبان یا تقابل با موارد ضدامنیتی در عراق در دهه گذشته اتفاق افتاد، شاهد مذاکره و حتی همکاری میان دو دولت بوده‌ایم لکن موضوع اساسی آن است که تمام این موارد استثنائاتی است که بنا به مصالح دولت ایران و نیز صلح و ثبات منطقه در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار می‌گیرد.
فرجام سخن
رهبر عالیقدر نظام با آگاهی حداکثری از مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر تعارض و تضاد منافع استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با دولت ایالات متحده تاکید فرموده‌اند. بنا به آنچه گفته شد اساساً مذاکره ایران با ایالات متحده در کل- و عموماً- بی‌معناست. به عبارت دیگر مذاکره میان دو دولتی که ذاتاً و ماهیتاً دو مسیر کاملاً جدا از یکدیگر را می‌پیمایند به لحاظ منطقی منتفی و غیرعقلانی است، مگر در موضوعات خاص و استثنایی‌ای چون «پرونده هسته‌ای ایران».
جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان نماد و تجلی «تمدن لاهوتی» نمی‌تواند منافع مشترک بلندمدتی با آمریکا به‌عنوان نماد و تجلی «تمدن ناسوتی» و شیطانی غرب داشته باشد. پرواضح است هدف و مسیر «تمدن لاهوتی» در تقابلی آشکار با «تمدن ناسوتی» قرار گرفته است.
در پایان بیان این نکته ضروری است: فارغ از آنکه چه دولت یا رئیس جمهوری بر سر کار باشد، قانون اساسی مترقی جمهوری اسلامی ایران راه را برای همگان آشکار کرده است. آنچنانکه در این نوشتار به برخی مفاد این قانون اشاره شد، تمام دولت‌ها در صورت پایبندی بر عهد و پیمان خود مبنی بر تبعیت تام و تمام از مفاد قانون اساسی نمی‌توانند به دنبال «مذاکره جامع» با دولتی باشند که قانون اساسی به انحای گوناگون (مستقیم یا غیرمستقیم) به طرد آن پرداخته است.(+)

تقی راستگو

"Our President, analytical news site"