می توانیم در منظومه فکری گفتمان انقلاب اسلامی مسائل امنیتی ای را در حوزه سیاست خارجی استخراج کنیم که تحفظ و امنیت را صرفا به لحاظ فیزیکی و نظامی تعریف نمی کند. در این نوشتار مفهوم امنیت و بعد غیر نظامی آن مطلوب نظر است. در اینجا قصد داریم به برجسته بودن بعد غیر نظامی امنیت در منظومه و دستگاه فکری گفتمان انقلاب اسلامی در سیاست خارجی بپردازیم.

  رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی انتظامی در روز 6 اردیبهشت 1394 در بخشی از فرمایشاتشان به موضوع امنیت روانی و وجوهی دیگر از امنیت که لزوما هم فیزیکی و روانی نیست، اشاره کردند. طبیعتا منظور و مد نظر ایشان از ابعاد دیگر امنیت در حوزه داخلی تصویر میشود. اما می توانیم از همین دستگاه و منظومه فکری، مسائل امنیتی ای در حوزه سیاست خارجی و به طور خاص در فضای گفتمانی سیاست خارجی و در محدوده گفتمان انقلاب اسلامی در این بعد از سیاست (بعد خارجی) استخراج کنیم که تحفظ و امنیت به لحاظ فیزیکی و مهمترین رکن آن یعنی نظامی نیست. این وجوه غیر نظامی و غیر فیزیکی امنیت در آثار و آراء متفکران زیادی در روابط بین الملل نقش بسته و به رشته تحریر درآمده است و معیار سیاست گذاری در این خصوص قرار گرفته است. نگاهی به رویکردهای سازمان های امنیتی نوین از جمله ناتو و سازمان ها و دستگاه های اطلاعاتی که رویکرد خویش نسبت به این موضوع را تغییر داده اند و صرفا به دنبال امنیت در حوزه فیزیکی و نظامی نیستند موید این موضوع است. روی سخن این نوشته، پرداختن به این حوزه ها نیست. این نوشته بنا به زنجیره مطالب گفتمانی در خصوص تعریف مفاهیم گفتمان انقلاب اسلامی در سیاست خارجی صورت بندی شده است. و به طور خاص در این نوشتار مفهوم امنیت و بعد غیر نظامی آن مطلوب نظر است. در اینجا قصد داریم به برجسته بودن بعد غیر نظامی امنیت در منظومه و دستگاه فکری گفتمان انقلاب اسلامی در سیاست خارجی بپردازیم.
همانطور که دولت‌شهر آتن در برابر دولت‌‌‌‌شهر اسپارت امنیت را در درون خود برای مقابله با اسپارت (عامل ایجاد ناامنی و یا حتی ناامنی) تلقی می‌‌‌کرد (توسیدید، 1377: 339) و امپراتوری ایران در برابر امپراتوری روم تمام مردم را تحت یک لوای خاص (امنیتی) و مشترک قرار می‌‌‌داد و حتی در ادیان الهی و آسمانی نیز در برهه‌‌‌های تاریخ، تعریف هویت را برای خود در نظر می‌‌‌گرفتند و علیه خود را غیرهویت به‌‌‌شمار می‌آوردند، امنیت ابعاد متعددی داشته است که تاریخ عملی فضای انسانی و اجتماعی تعریف کننده وجوه آن بوده و هست. در این خصوص و به طور خاص در ادیان الهی وجود مجموعه‌‌‌های ارزشی که ارتباط زیادی با خداوند داشت، در یک مجموعه‌ی امنیتی مشترک قرار می‌‌‌گرفت و وجود غیر از آن، در جهت مخالفت یا کفر قرار می‌‌‌گرفت. دین اسلام نیز از این مقوله جدا نیست. اسلام معرفی‌‌‌شده توسط پیامبر به‌عنوان کامل‌ترین نسخه‌ی راهنمای حیات بشری، مجموعه‌‌‌ای ارزشی تلقی می‌‌‌شد که جامعه‌ی اسلام را تحت پوشش خود قرار می‌‌‌داد و امت اسلام را از غیرامت جدا می‌‌‌کرد. مجموعه‌‌‌ای که تبدیل به مجموعه‌ی امنیتی نیز شد. با وفات حضرت رسول و بعد از دوران حکومت پنج‌ساله‌ی امام علی (ع)، انشقاق میان امت اسلام این مجموعه‌ی امنیتی نیز از بین رفت و طی قرون متمادی، هیچ تلاشی برای احیای آن صورت نگرفت. به جز آثار روشن‌فکرانی چون سید جمال ‌‌‌اسدآبادی، محمد عبده و... که آن هم در فضای اندیشه‌ی سیاسی شکل گرفته است و انقلاب اسلامی در ایران با تفکرات و اندیشه‌های امام خمینی (ره)، تلاشی برای این احیا صورت نگرفت.
امنیت اسلام؛ با ابعادی غیرمادی و غیرنظامی
امنیت از ریشه «امن» به معنای «در امان بودن» و «مصون بودن» از هرگونه تعرض و در «آرامش» و «آسودگی» بودن (قریشی، 1378: 123) از هر گونه «تهدید» و «ترس» (معین، 1363: 354) است. امنیت در یک تعریف عام و مقدماتی نیز عبارت است از: کیفیت تأمین بودن به معنای احساس آسودگی از ترس و عدم اطمینان.
از نظر دین و رویکرد اسلام، امنیت تعریف شق نظامی-دفاعی آن نیست، بلکه سوای از امنیت انسانی که ماهیت روان‌‌‌شناختی دارد، به امنیت حوزه‌ی عقیده، باور، ایمان، جسم، فیزیک، قوم، ملت و... برمی‌‌‌گردد. به‌‌‌ عبارتی امنیت مقوله‌‌‌ای همه‌‌‌جانبه است. گونه‌‌‌ای که علاوه بر ابعاد سیاسی، اقتصادی و به‌علاوه امنیت منابع، امنیت قضایی، امنیت زیست‌‌‌محیطی، روانی و معنوی به امنیت به هنگام مرگ و پس از مرگ و امنیت روز جزا نیز تسری می‌‌‌یابد. (جهان بزرگی، 1388: 24 و 25)
در این نگاه، مرجع امنیت هم حکومت است و هم ملت، هم آحاد جامعه و مردم و هم حقوق آن‌‌‌ها. پس تهدیدها و تعرض‌‌‌ها از منظر این دیدگاه، آن‌هایی هستند که متوجه دولت، آحاد ملت و ایدئولوژی هستند و امنیت شامل طرح همه‌جانبه‌‌‌ای است که سعی در صیانت دولت، ملت، ایدئولوژی و تک‌‌‌تک افراد جامعه از گزندها دارد. بنابراین در اینجا تنها مشروعیت دولت، حفظ این امنیت است و در این میان، مسائل زیست‌‌‌محیطی، حفظ منبع و مسائل اجتماعی نیز مطرح‌اند. (جهان بزرگی، 1388: 28)
از این زاویه، امنیت همان‌‌‌طور که گفته شد، مربوط به عقیده و باور مسلمانان است و چون باور همه‌ی مسلمانان در اسلام خدامحوری یا توحید است، حول این هسته‌ی مرکزی گرد هم می‌‌‌آیند. همان‌‌‌طور که گفته شد، این مسلمانان، امت اسلام هستند. پس امنیت برای این امت تعریف می‌‌‌شود و این امت و عقیده و باورشان را در برابر دیگران حفظ می‌‌‌کند؛ یعنی به عبارت دیگر، امنیت مفهومی امت‌‌‌محور است و این‌‌‌ دو (امنیت و امت) با هم تعریف می-شوند. امنیت مرز سیاسی ندارد، بلکه مبنای عقیدتی برای مردمانی که بهره‌‌‌مند از باورهای اسلامی‌‌‌اند دارد.
مدنیتی تحت لوای حکومت اسلامی
اسلام معرفی‌شده توسط نبی اکرم (ص) مجموعه‌‌‌ای ارزشی تلقی می‌‌‌شد که جامعه‌ی اسلامی را تحت پوشش خود قرار می‌‌‌داد و با عنوان امت اسلام،‌ آن را از غیرامت جدا می‌‌‌کرد. مجموعه‌‌‌ای که تبدیل به مجموعه‌ی امنیتی نیز شد؛ یعنی در چارچوب امنیتی مشترک ارزش‌‌‌های اسلام، دفاع از هر فرد مسلمان توسط حکومت اسلامی صورت می‌‌‌گرفت و حکومت کارگزار ایفای نقش مدیریت در توزیع ارزش‌‌‌ها و قابلیت‌‌‌ها در جامعه بود. این مجموعه یک مجموعه‌ی متحد بود. تمام امت تحت لوای حضرت نبی (ص) یعنی مدیر و حاکم جامعه‌ی امت‌‌‌محور بود. مفهوم امنیت در عصر پیامبر (ص) برای مسلمانان از سطوح مختلف، با هدف‌‌‌های متفاوت و موضوعات گوناگون تشکیل شده بود. این تنوع و گستردگی چنین بوده است: از نظر سطح، به امنیت گروهی و امنیت امت تقسیم می‌‌‌شد. از نظر قلمرو، به دو دسته امنیت داخلی و امنیت خارجی تقسیم می‌شد و از نظر موضوع، حداقل شامل امنیت در حوزه‌‌‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، محیط‌زیستی و منابع می‌‌‌شده است. (جهان‌بزرگی، 1388: 45)
علامه طباطبایی معتقد است آنچه در اسلام اصالت دارد، عقیده و ایمان است و مرز مملکت اسلامی، عقیده و ایمان و نه مرزهای جغرافیایی و سیاسی است. در اسلام تنها مرز حقیقی، عقیده و ایمان است و هیچ عامل دیگری همچون نژاد، زبان و... نمی‌‌‌تواند عامل برتری و امتیاز به حساب آید. مسئله‌ی عقیده آن‌‌‌قدر مورد توجه اسلام قرار گرفته است که حتی در مسائلی چون ارث و بهره‌‌‌برداری جنسی نیز ملاک، عقیده قرار داده شده است و عقیده است که مرز حقیقی انسان‌‌‌ها از یکدیگر را مشخص می‌‌‌کند. (طباطبایی، 1376: 240)
متأثر از کنه تفکر اسلامی، رویه‌ی پیامبر نیز بر همین امر بنا شده بود؛ یعنی حضرت رسول (ص) به ‌‌‌دنبال مفهومی فراتر از سرزمین برای امنیت بودند و آن‌‌‌ را عقیده‌‌‌محورانه قلمداد می‌‌‌کردند و برآن بودند که امنیت را با کل مسلمانان در نظر گیرند. به‌‌‌عبارت بهتر، آنچه برای ایشان از اهمیت والایی برخوردار بود، امنیت مجموع مسلمانان بود. آرمان ایشان مصون نگه داشتن عقاید مسلمانان از هرگونه تعرض بود.
پیامبر توانستند امنیت امت‌‌‌محور خود را عملیاتی کرده و مدینه بعد از هجرت را به مدنیتی تحت لوای حکومت اسلامی خود تبدیل کنند و لباس واقعیت به رهیافت‌‌‌ها و رویکردهای مندرج در قرآن بپوشانند. امت ورای سرزمین، در زمان ایشان محقق شد و ایشان امنیت عقیدتی حول آن ‌‌‌را ترسیم کردند. تمام مسلمانان زیر لوای واحدی قرار گرفتند که خود ایشان پرچم‌‌‌دار آن بودند.
بعد از رحلت حضرت رسول (ص) و ایجاد انشقاق در جامعه اسلامی (بعد از ماجرای سقیفه)، ارزش‌‌‌ها نیز بنا به وجود قرائت‌‌‌های متفاوت از هم تفکیک شد و جامعه دچار چندپارگی شد. به همین ترتیب، امنیت نیز برای هر دسته، متعاقب شکل‌‌‌گیری ارزش‌‌‌های مختلف، متفاوت شد. با انشقاق در مجموعه‌ی امت، دیگر مبنای اتحاد و شکل‌‌‌گیری مجموعه‌ی امنیتی، خودِ امت نبود و به طوایف، اقوام، قبایل و نهایتاً امپراتوری‌‌‌ها مبدل شد.
اندیشه وستفالیایی سرزمینی و فیزیکی بودن امنیت
این امر با افزایش شکاف‌‌‌ها تداوم یافت و منجر به تغییر اساسی مفاهیم شد؛ تا ظهور مفاهیم جدید در قرن 20 با نام دولت، دولت‌ملت، ملت، کشور (با بار حقوقی) و... که در این مجموعه جایگزین مفاهیم قبلی شدند. همین مسئله، مجموعه‌ی امنیتیِ جدیدی به وجود آورد و حتی ممکن است در امت اسلام به دلیل شکل‌‌‌گیری مجموعه‌های جدید امنیتی، گاهی نزاع بین دو دولت‌ملت مسلمان صورت گیرد یا حتی یک دولت‌ملت مسلمان با نوع غیرمسلمان خود علیه یک دولت‌ملت مسلمان دیگر متحد شود.

امام خمینی (ره) برطبق اندیشه‌‌‌های اسلامی مفهوم ملت به معنای مدرن آن، به معنی آب و خاک صرف و مردم و قلمرو خاص ایران، که برتر از دیگر ملت‌‌‌ها اعم از اسلام یا غیراسلام باشد را مردود شمرده و آن ‌‌‌را مغایر با تعالیم اسلام و آموزه‌‌‌های دینی می‌‌‌دانند.

در ایران از اواخر دوران قاجار، دولت کم‌‌‌کم از دین و توده‌ی مردم فاصله می‌‌‌گیرد و نوعی تقابل بین آن‌‌‌ها به وجود می‌‌‌آید. در این فاصله‌ی زمانی، که شکاف بین دولت و ملت بیشتر می‌‌‌شود، شاهد کاربرد کلماتی همچون «مصالح عام»، بازپروری کلمه‌ی «ملت» و «ملت ایران» از سوی علمای بزرگ دینی همچون میرزای شیرازی هستیم. (نجفی، 1388)
با تداوم این وضع در شرایط کشور و شرایط نظام بین‌‌‌الملل، به‌‌‌ وجود آمدن انشقاق بین امت اسلامی، پیدا شدن مفهوم دولت-ملت در تفکر و اندیشه‌ی غرب و ایجاد فضای ملت‌‌‌محوری به‌‌‌جای عقیده‌محوری، کم‌‌‌کم مفهوم امت معنای اصیل خود را از دست داد و بار معنایی جدیدی به خود گرفت. آنچه در اینجا حائز اهمیت فراوانی است مفهوم امنیت مادی و فیزیکی و ایمنی حصارهای سرزمینی است تا امنیت عقیدتی و باورهای مردمی. آنچه اهمیت پیدا می‌‌‌کند توان نظامی-دفاعی کشورها برای حفظ خود است تا توان عقیدتی آن‌‌‌ها. آنچه محور واقع می‌‌‌شود جنگ است و دولتی با ذات شرور و... (برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: ماکیاولی، 1388 و هابز، 1380)
ظهور اندیشه‌های امت‌محور امام خمینی (ره)
انقلاب اسلامی و ظهور اندیشه‌‌‌های امام (ره) در این برهه‌ی زمانی به وقوع می‌‌‌پیوندد. اندیشه‌‌‌هایی که منشأ آن‌‌‌ را همان مفاهیمی که در زمان حضرت رسول (ص) تکوین یافته بودند شکل داده است.
امام خمینی (ره) برطبق اندیشه‌‌‌های اسلامی، مفهوم ملت به معنای مدرن آن که شامل آب و خاک صرف و مردم و قلمرو خاص ایران و برتر از دیگر ملت‌‌‌ها اعم از اسلام یا غیراسلام باشد را مردود شمرده و آن ‌‌‌را مغایر با تعالیم اسلام و آموزه‌‌‌های دینی می‌‌‌دانند. (امام خمینی، 1363: 168)
ایشان قائل به برتری عقیده بر سرزمین هستند. در نگاه ایشان، آنچه اهمیت دارد همان عقیده، ایمان، باورها و... است.
امام دو وطن عقیدتی و سرزمینی را قابل شناسایی و جدایی می‌‌‌دانند. وطن عقیدتی همان دارالسلام یا امت اسلامی است که اصالت دارد، اما وطن سرزمینی به دلایل مقتضیات زمانی و مکانی، تنها در سایه‌ی اسلام مورد قبول است. لذا هنگامی که در برابر اسلام قرار می‌‌‌گیرد، اصالت خود را از دست می‌‌‌دهد. بر همین اساس، ایشان برای وطن عقیدتی (امت) ارزش و اعتبار بالاتری نسبت به وطن سرزمینی (ملت) قائل‌‌‌اند. مشروعیت مطابق با منافع اسلامی اختصاص یافته و اندیشه‌ی ملی با آن تنظیم می‌‌‌گردد. ایشان همواره منافع ملی (ملت) را ذیل منافع اسلامی (امت) تعریف نموده و برای منافع اسلام حساب ویژه‌‌‌ای قائل هستند. به اعتقاد امام (ره)، منافع ملی در طول منافع اسلامی قرار دارد. لذا رابطه‌‌‌ی منافع ملی و اسلامی از نظر ایشان رابطه‌‌‌ی جزء به کل است و منافع ملی در برابر دیگر مسلمانان برخلاف دستور صریح اسلام است. مطابق اندیشه‌ی امام، باید منافع اسلامی (منافع جهان اسلام با همه‌ی کشورهای اسلامی) را بر منافع ملی (منافع یک واحد سیاسی خاص) ترجیح داد و این امر تنها در حکومت اسلامی جهان اسلام قابل تصور است. (بابایی، 1383: 284 تا 286)
امام خمینی برای ملت ایران دو بُعد ایرانیت و اسلامیت قائل بوده و معتقدند که بُعد اسلامیت آن پایدارتر است. لذا ملت ایران مفهومی دینی است. ملت به معنی مدرن آن نیز تا آنجا معتبر است که در مقابل اسلام قرار نگیرد. (بابایی، 1383: 153)
می­توان گفت که رابطه‌ی ملت و امت در اندیشه‌ی ایشان، عموم و خصوص مطلق است. بدین‌گونه که ملت به‌عنوان یک جزء در زیرمجموعه‌ی واحد کلی امت قرار می‌‌‌گیرد و مجموعه‌ واحدهای ملی، تحت واحد جهانی امت، یک جامعه‌ی واحد را به‌‌‌ وجود می‌‌‌آورند. بنابراین در اندیشه‌ی امام، ملت جزئی از امت بوده و هم‌راستا با آن است و هیچ‌‌‌گاه در تقابل با امت قرار نمی‌‌‌گیرد. (بابایی، 1383: 292)
فرجام سخن
امنیت به­عنوان یکی از مفاهیمی که در حال تغییر بوده و معانی جدیدی به‌‌‌ خود گرفته است، در گفتمان اسلامی به‌‌‌عنوان بستری برای تعریف امت و تأمین این مفروض قلمداد می‌‌‌شده است. این موضوع هم در دیدگاه حضرت رسول (ص) و هم در نگرش امام (ره)، واحد بوده ولی تفاوت در محدودیت‌‌‌های محیطی پیش‌‌‌ روی امام برای تحقق این مفهوم است. به‌‌‌ عبارتی دلیل تفاوت بایدها و هست‌‌‌های پیامبر و امام، نه در تفکر ایشان و نه در شرایط ارادی کنشگر و اراده‌ی معطوف به آن (رسیدن به امت به‌عنوان امنیت توسط امام) بوده، بلکه همان‌‌‌طور که گفته شد، شرایط محیطی اعم از ساختار حاکم بر نظم بین‌‌‌الملل، وجود کنشگران دولت‌ملتی و سایر عوامل و عناصر سیاسی-محیطی بوده که مانع از تحقق این هدف شده است.(+)

صدیقه احمدی
منابع:
1. امام خمینی، سید روح­الله (1363)، صحیفه‌ی نور، تهران، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد 13.
2. بابایی­زارچ، علی‌محمد (1383)، امت و ملت در اندیشه‌ی امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
3. توسیدید (1377)، تاریخ جنگ پلوپونزی، ترجمه‌ی محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی.
4. جهان‌بزرگی، احمد (1388)، امنیت در نظام سیاسی اسلام، اصول و مؤلفه­ها، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی
5. طباطبایی، سید محمدحسین (1376)، تفسیر المیزان، ترجمه‌ی جمعی از دانشمندان، اول و دوم و چهارم و پنجم (دوره­ی بیست‌جلدی)، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ ششم، تهران.
6. قریشی، سید علی‌اکبر (1378)، قاموس قرآن، چاپ هشتم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
7. ماکیاولی، نیکولو (1388)، شهریار، ترجمه­ی داریوش آشوری، تهران، نشر آگاه.
8. معین، محمد (1363)، فرهنگ فارسی معین، تهران، انتشارات امیرکبیر.
9. نجفی، موسی (1388)، «فرآیند سکولاریزاسیون، مفهوم ملت در ایران»، کتاب نقد، فصلنامه‌ی شماره‌ی 22 بهار.
10. هابز، توماس (1380)، لویاتان، ترجمه­ی حسین بشیریه، نشر نی.