در حوزهی فرهنگی و اجتماعی، فساد اخلاقی آمریكا در سطح فاجعهباری است. البته این موضوع به معنی آن نیست كه همهی شهروندان آمریكایی فاسد هستند، اما آمارهایی مثل میزان تولید فیلمهای مستهجن و هزینهی آن میتواند برای این سنجش مناسب باشد.
«در قضاياى داخلى هم - كه آمريكائىها سعى ميكنند اين را پنهان كنند - آمريكا دچار ضعف است. نميخواهند اقرار كنند كه دچار ضعفند. اوباما در سخنرانى چند روز پيش در كنگره، كمترين اشارهاى به اين نكرد كه ملت آمريكا بيش از چهار ماه است كه توى خيابانهايند! توى اين هواى سرد، در سرتاسر آمريكا، در ايالتهاى مختلف، اين همه مردم بيايند توى خيابانها بايستند، در مقابل فشار پليس و ضربههاى سخت پليس ايستادگى كنند، اين قابل اشاره كردن نبود؟!» دكتر فؤاد ایزدی، استادیار دانشكدهی مطالعات جهان دانشگاه تهران و دكتری ارتباطات سیاسی، در گفتوگو با khamenei.ir به بررسی وضعیت داخلی ایالات متحدهی آمریكا در حوزههای مختلف و عوامل داخلی ضعف این كشور پرداخته است.
ـ اكثر كسانی كه تحولات منطقهای و جهانی را پی میگیرند، بر این باورند كه آمریكای فعلی با آمریكای دو دههی پیش یكی نیست. آیا در خود آمریكا هم این موضوع را بررسی كردهاند؟ شما وضعیت كنونی آمریكا را چگونه ارزیابی میكنید؟
سالها است كه محققان بسیاری بحث افول قدرت و نفوذ آمریكا را مطرح میكنند. مثلاً چارلز كوپكن -استاد دانشگاه جرجتاون- در كتابش به بررسی این افول آمریكا پرداخته است. بسیاری دیگر از چهرههای مشهور دانشگاهی و سیاستمداران سابق آمریكا نیز این مسئله را اذعان كردهاند. رابت رایس -وزیر سابق تجارت استراتژیك آمریكا- اخیراً در مقالهای بحث افول قدرت اقتصادی آمریكا را بررسی و تحلیل كرده است. یكی از دلایل اصلی تضعیف موقعیت سیاسی آمریكا در دنیا به سبب مشكلات اقتصادی اخیر آمریكا است. دولت آمریكا حتی در تصویب بودجههای نظامی نیز مانند سابق نمیتواند هر چه را كه بخواهد، اختصاص دهد. آمریكای امروز، در چهار حوزه دچار ضعف است.
پس از فراخوان اولی كه در ماه سپتامبر دادند كه مردم چادر بیاورند و برپا كنند، خود معترضین گفتند این الگویی است كه ما از میدان التحریر گرفتیم. پس از وقوع بیداری اسلامی معترضین جنبش والاستریت علناً گفتند كه ما از حركتهای خاورمیانه الگو گرفتهایم.
در حوزهی فرهنگی و اجتماعی، فساد اخلاقی آمریكا در سطح فاجعهباری است. البته این موضوع به معنی آن نیست كه همهی شهروندان آمریكایی فاسد هستند، اما آمارهایی مثل میزان تولید فیلمهای مستهجن و هزینهی آن میتواند برای این سنجش مناسب باشد. نتیجهی پژوهش یك استاد آمریكایی كه چند وقت پیش منتشر شد، این بود كه هزینهی تهیه و توزیع فیلمهای مستهجن در آمریكا از هزینهی تمام محصولات دیگر مثل كتاب و مجله یا فیلمهای معمولی و سیدیهای موزیك بیشتر است. آمارهای بالای كودكآزاری یا تجاوز و مانند آن، نشانهی آشكار اوضاع فاجعهبار اجتماعی و فرهنگی آمریكا است.
دوم، حوزهی سیاست داخلی است. جنبش والاستریت در واقع یك واكنش اعتراضی به سیستم بستهی دو حزبی یا دیكتاتوری دو حزبی است. بسیاری بر این باورند كه این دو حزب در واقع دو جناح از یك حزب هستند كه اجازهی ورود كسی جز خود را به سیاست و اقتصاد و عرصهی حكومت نمیدهند. سیستم حكومتی آمریكا به این دلیل كه در خدمت آن یك درصد حاكم است، كاملاً فاسد شده است. خود كلینتون هم در سخنرانی اخیرش در كنگره به این موضوع اشاره كرد. او گفت كه وان واست -از ثروتمندان بزرگ آمریكایی- به او گفته مالیاتی كه میدهد، كمتر از مالیاتی است كه منشیاش میپردازد. حتی اوباما به این موضوع اشاره كرد كه میلیاردرها و یكدرصدیها قوانین را طوری نوشتهاند كه به نفع خودشان باشد. بنابراین سیستم سیاسی آمریكا هم فاسد است و نهایتاً آن كارهایی را كه باید، برای مردم انجام نمیدهد.
ـ اما برخی معتقدند كه این جنبش تنها مقاصد اقتصادی دارد و نظام لیبرالدموكراسی میتواند آن را مانند بحرانهای قبلی كنترل و مدیریت كند. با این وصف، جنبش والاستریت چه ارتباطی به عمیق شدن فساد و فشار نظام سرمایهداری دارد؟ نكتهی دوم اینكه آیا ممكن است جنبشی كه رنگ و بوی اقتصادی دارد، بهتدریج تبدیل به یك خودآگاهی اجتماعی و سیاسی در مردم شود؟
در سال 2010 دادگاه عالی آمریكا محدودیتهای مختصر و كمرنگ ثروتمندان و سیاسیون را كمرنگتر كرد. این دادگاه اعلام كرد كه شركتها هم مثل افراد میتوانند بهراحتی به كاندیداهای مورد نظرشان كمك مالی كنند. نتیجه این شد كه یكدرصدیها با استفاده از منابع شركتهای خود، بهراحتی توانستند بر سیاسیون نفوذ داشته باشند. در اعتراض به این مصوبه، یكی از معترضین والاستریت در پلاكاردش نوشته بود: «زمانی من باور میكنم كه یك شركت، یك انسان است كه ایالت تگزاس یكی از آنها را اعدام كند.» این وضعیت همینطور بدتر هم میشود. در حقیقت تحمل مردم آمریكا تمام شده است. یعنی میبینند سیستم حكومتی فاسد است و مشكلات اقتصادی هم بر آنها فشار میآورد. بنابراین سومین حوزه، حوزهی اقتصاد است.
در حوزهی فرهنگی و اجتماعی، فساد اخلاقی آمریكا در سطح فاجعهباری است. البته این موضوع به معنی آن نیست كه همهی شهروندان آمریكایی فاسد هستند، اما آمارهایی مثل میزان تولید فیلمهای مستهجن و هزینهی آن میتواند برای این سنجش مناسب باشد.
اما جنبش والاستریت تنها جنبهی اقتصادی ندارد. اگر این جنبش فقط به وضعیت بد اقتصادی اعتراض داشت، باید دو سه سال قبل این شكل میگرفت. میدانید كه یك شوك و ركود جدی اقتصادی در سالهای 2007 و 2008 پیش آمد و اگر این حركت فقط جنبهی اقتصادی داشت، همانوقت باید این جنبش اتفاق میافتاد، اما از 2008 تا 2010 خبری نشد و 2011 این جنبش راه افتاد و این پس از خیزشهای بیداری اسلامی بود. پس از فراخوان اولی كه در ماه سپتامبر دادند كه مردم چادر بیاورند و برپا كنند، خود معترضین گفتند این الگویی است كه ما از میدان التحریر گرفتیم. پس از وقوع بیداری اسلامی معترضین جنبش والاستریت علناً گفتند كه ما از حركتهای خاورمیانه الگو گرفتهایم.
الان الگوی بیداری كه در دنیا به وجود آمده، به آمریكا و اروپا رسیده است. این جنبش را دیگر نمیتوان جنبش نان نامید. در آغاز جنبشهای تونس و مصر هم عدهای گفتند این جنبش نان است و مردم مشكلات اقتصادی دارند. البته بعدها معلوم شد كه دلایل اقتصادی هم وجود داشته، اما وقتی احزاب اسلامگرا روی كار آمدند، همگان دریافتند كه اینها دغدغهی اسلامی داشتهاند و در حقیقت خواهان تغییر حكومتهای سكولار خود بودند و در حوزهی سیاسی میخواهند عزت خود را برگردانند. پس این جنبش والاستریت هم فقط یك جنبش اقتصادی نیست. در تمام طول آموزش در آمریكا به دانشآموزان و دانشجویان خود تلقی میكنند كه آمریكا بهترین كشور دنیا است و همهی كشورها باید از شما الگو بگیرند و كشور شما رهبری دنیا را در دست دارد. حالا اما عدهای از همینها میگویند ما از مسلمانان الگو گرفتهایم و این پدیده برای تحلیلگرانشان بسیار عجیب است؛ هم به سبب آموختههای مردم آمریكا و هم به دلیل دهها سال تبلیغ اسلامهراسی هالیوود و رسانههای آمریكایی.
دولت آمریكا میخواهد مسیر جنبش والاستریت را منحرف كند، اما این جنبش در حال رشد و پیشروی است. اینكه بخشی از مردم آمریكا به این حقایق رسیدهاند، خودش بهنوعی معجزه است، اما اینكه مردم بیشتری به این جنبش بپیوندند، كار آسانی نیست و باید تلاش بیشتری بشود كه البته بخشی از كار را باید در خارج از آن محیط انجام داد.
حضرت آقا چندین بار و در همین نماز جمعه نیز فرمودند كه اگر مردم اروپا و آمریكا متوجه شوند كه شبكهی صهیونیستی دنیا بانی این مشكلات است، حركتهای بسیار بزرگتر و جدیتری را شروع خواهند كرد. البته رسانههای قوی و اصلی دنیا دست خود صهیونیستها است و آنها بر خلاف خودشان تبلیغ نمیكنند. یك سری رسانههای كوچكتر هم در آمریكا هستند كه فعالیتشان محدود است و برایشان مشكل هم ایجاد میكنند. در حقیقت افرادی كه خارج از اروپا و آمریكا هستند و دستشان بازتر است، باید آگاهیبخشی به مردم اروپا و آمریكا و مردم دنیا را سرلوحهی خود قرار دهند.
ـ بخشی از سخنان رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه خطاب به افكار عمومی آمریكا بود. با توجه به بایكوت و سانسور حداكثری خبرها و سخنان رهبر انقلاب در رسانههای نظام سلطه، چگونه باید این پیامها را به مخاطبینش رساند؟
اگر بخواهیم سخنان رهبر انقلاب را به گوش مردم آمریكا برسانیم، باید برنامهریزی كنیم. متأسفانه ما در حوزهی رسانه -چه داخلی و چه خارجی- ضعیف هستیم. الان بهویژه با استفاده از فضای مجازی، بسیاری از اطلاعاتی را كه باید در اختیار مردم آمریكا قرار گیرد، میتوانیم با هزینهای اندك منتقل كنیم. پایگاه دیپلماسی عمومی ما در آمریكا نزدیك به صفر است. ما در حوزهی دیپلماسی عمومی نباید رودربایستی داشته باشیم. ما باید پیام خود را با صراحت لهجه بیان كنیم و امید داشته باشیم كه پس از مدتی اثر خود را بگذارد. بحث افكار عمومی خیلی مهم است.
پادكست:
والاستریت
دولت آمریكا مردمش را با فضای رسانهای مدیریت میكند. اگر افكار عمومی با هیأت حاكمهی آمریكا همراه نباشد، آن وقت دولتشان نمیتواند بسیاری از كارها را انجام دهد یا بسیاری از سیاستها را عملی كند. مثلاً در جنگ ویتنام یا در درگیریهای نظامی، غیر از یكی دو مورد بقیه را آمریكا برد، چون ابرقدرت بود و طرف مقابل را بمباران كرد. پس چرا میگویند دولت آمریكا بازندهی این جنگها بود؟ چون در داخل كشورش مشكل پیدا كرد. یعنی دانشجویان و مردم علیه سیاستهای دولت تظاهرات كردند. بنابراین دولت جانسون و نیكسون مجبور شدند جنگ را متوقف كنند.
بالاخره الان مفهوم این گفته كه «تمام احتمالات روی میز است»، یعنی ممكن است آنها دست به حملهی نظامی هم بزنند. پس ما باید برای مقابله با حملهی آنها در حوزهی افكار عمومی آمریكا كار كنیم تا آن درصد موافقت داخلی كه دولت آمریكا برای حمله نیاز دارد، ایجاد نشود. آمریكا وقتی به عراق و افغانستان حمله كرد كه افكار عمومیاش برای حمله به این كشورها آماده بود. الان اما طبق آخرین نظرسنجی شركت گالوپ، 32 درصد از مردم آمریكا معتقدند كه همین الان باید به ایران حمله كرد، زیرا شبكههای صهیونیستی دهها سال است كه روی این قضیه كار كردهاند. بنابراین ما باید در مقابل این حركت آنها برنامهریزی دقیق و منسجمی برای اثرگذاری بر افكار عمومی آمریكا تهیه و اجرا كنیم و از همهی فرصتهای موجود در این زمینه بهره ببریم.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو