برخلاف عده ای که تلاش می کنند عملکرد احمدی نژاد را بدون دو سال آخر ارزیابی کنند، باید گفت اگر احمدی نژاد در این دو سال آخر مثل همیشه نمی ایستاد و سینه اش را در برابر فشارهای خارجی و تهمت های داخلی سپر نمی کرد، اوضاع ناگواری رقم می خورد. البته دشمن با همراه کردن عده ای در داخل تمام تلاش خود را برای بیرون کردن احمدی نژاد از صحنه بکار بست و آنها نیز در کمک به دشمنان کم نگذاشتند.

 درست در همین سالها که افت ارزش دلار در بازارهای جهانی رقم می خورد و بهای جهانی طلا نیز افزایش می یافت، در داخل کشور شاهد رشد قیمت دلار در برابر ریال بودیم. اینکه نرخ دلار در برابر اکثر ارزهای جهانی در حال افت بود اما در برابر ریال ایران افزایش می یافت، نکته ای است که بیانگر رشد سیاسی نرخ ارز در داخل کشور است و نه تنها مبنای اقتصادی ندارد بلکه برخلاف اصول اقتصادی رقم خورده است.

نوسانات نرخ ارز در بازار از اواسط سال 90 تاکنون با اظهارنظرهای مختلفی همراه بوده است. عده ای که همیشه و بدون هیچ فکر و منطقی انگشت اتهامشان برای هر مشکل و ماجرایی به سمت دولت است، در این زمینه نیز با همان رویه قبلی خود، دولت را مقصر خواندند. عده ای دیگر هم چشم بر دشمنی کشورهای غربی با کشورمان بستند و با ناچیز خواندن تحریمها سوء مدیریت را دلیل نوسانات نرخ ارز عنوان کردند.
در این میان گروه سومی هم هستند که از علم اقتصاد سخن می گویند. این دسته افراد در کنار القابی چون کارشناس اقتصادی، اقتصاد دان، تحلیلگر و . . . که برای خود دست و پا کرده اند فرمولها و مواردی را مطرح می کنند و پیش بینی هایی برای خود ارائه می کنند. این گروه نیز با درست از آب در نیامدن پیش بینی هایشان بلافاصله دولت را متهم می کنند که با تزریق نکردن عمدی ارز به بازار، قیمتها را افزایش داد یا دستکاری کرد. البته هیچ یک از این گروهها تا به حال سندی برای اثبات ادعای خود نشان نداده اند و تنها فرضیات ذهنی خود را در فضای رسانه ای منتشر و به خورد مخاطب می دهند.
تا چند هفته پیش دولت را عامل افزایش نرخ ارز در بازار می خواندند، اما پس از اینکه هفته گذشته با موج سواری رسانه ای نرخ دلار نوسانی چند صد تومانی کرد و بازهم دلالان سود خوبی از بازار ارز به جیب زدند، همین گروهها وارد عمل شدند و اعلام کردند دلیل ارزان شدن دلار در بازار دولت بوده است. بانک مرکزی به دستور دولت ارز در بازار تزریق کرد و درنتیجه قیمتها پایین آمد تا زمانیکه دولت جدید بر سر کار می آید دوباره نرخ ارز افزایش یابد! متاسفانه این عده که چند سالی است با شعار اخلاق بیشترین بداخلاقی ها را در حق دولت روا داشته اند، همه استدلالهایشان به یک نتیجه ثابت ختم می شود. ارز گران بشود یا ارزان، به زعم این گروه ها دولت در هر دو حالت مقصر است.
در این میان برخی اظهارنظرها هم جای تامل فراوان دارد. روز گذشته نایب رییس کمیسیون اقتصادی مجلس در مصاحبه ای گفته است : اولین عامل اثرگذار در کاهش ارزش پول ملی عدم تعدیل ضرایب سنواتی در بودجه کشور بود که از سال 80 تا 90 تقریبا این اعداد و ارقام هیچ‌گونه تغییری نکرده بود و طی این 10 سال عدد محاسباتی دلار در بودجه سنواتی تقریبا یکسان و حدود 1000 تومان تکرار می‌شده است.
وی در ادامه می گوید : برای جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی باید متناسب با نرخ‌ها و یا ضرایب تعدیلی هر سال عدد محاسبه آن معین و بر اساس آن محاسبه می‌شد. با محاسبه این اعداد متوجه می‌شویم که تفاوت بین نرخ تورم داخلی و خارجی حدود 6 درصد تا 8 درصد و بطور میانگین 7 درصد است که باید هر سال این تعدیل اتفاق می‌افتاد. بنابراین اگر در سال 80 دلار را در بودجه با 1000 تومان بسته بودیم باید در سال 81 حدود 1070 تومان و در سال 82 با 1140 تومان بودجه بسته می‌شد.
نایب رییس کمیسیون اقتصادی مجلس در همین مصاحبه عامل دیگر در ایجاد نوسان در قیمت نرخ ارز و بروز شوک ارزی را تحریم دانسته و می گوید : از خرداد ماه سال گذشته اقتصاد کشور سه تحریم‌ جدید را تجربه کرد که تحریم فروش نفت خام، تحریم بانک مرکزی و تحریم کشتی‌رانی‌ها را شامل می‌شد که به دنبال این تحریم‌ها کشور بزرگترین شوک ارزی را تجربه کرد.
جالب است که همین گروهها زمانیکه در سال گذشته رییس جمهور از فشار تحریم ها و همراهی عده ای در داخل با دشمنان خارجی گفت با لحنی تمسخر آمیز گفتند که تحریم فقط 20 درصد تاثیر دارد و الباقی سوء مدیریت دولت است. جالبتر آنکه حال که مشخص شده بالا رفتن نرخ ارز در بازار صرفا سیاسی است و ربطی به مسایل اقتصادی ندارد، نایب رییس کمیسیون اقتصادی می گوید از 10 سال پیش باید هر سال خودمان نرخ ارز را بالا می بردیم ! اما 10 سال پیش که خبری از تحریم بانک مرکزی نبود. نکته دیگر آنکه بالاخره باید نرخ ارز بالا بیاید یا نیاید. اگر با افزایش نرخ ارز موافقید و می گویید تازه دیر هم شده و از 10 سال پیش باید انجام می شد پس چرا افزایش آن در دو سال اخیر را بعنوان ضعف دولت قلمداد کرده و آنرا سوء مدیریت می نامید. اگر معتقد به افزایش نرخ ارز نیستید و آنرا برای اقتصاد کشور مضر می دانید پس چرا برنامه می دهید که از 10 سال پیش باید هر سال خودمان نرخ ارز را بالاتر می بردیم یا به عبارت رایج امروز باید بصورت قانونی ارزش ریال را با دست خودمان کاهش می دادیم.
چگونه است که اگر هر سال نرخ ارز را افزایش می دادیم و پس از 10 سال به همین اعداد و ارقام فعلی می رسیدیم، اسمش نمی شد سوء مدیریت یا سوء تدبیر، اما اکنون که نرخ ارز به همان قیمتها رسیده، می شود سوء مدیریت؟ در این مدت 10 سال مگر بودجه را مجلس تصویب نمی کرد؟ مگر نرخ ارز هر سال مصوبه مجلس نداشته است؟ با فرض اینکه دولت در این 10 سال ضریب نرخ ارز را تعدیل نکرده، آیا مجلس نقشی در تصویب نرخ ارز بودجه نداشته است؟ چرا مجلس در این 10 سال به فکر تعدیل ضریب نرخ ارز نبوده است؟ متاسفانه همانطورکه رییس جمهور در کنفرانس مطبوعاتی سال گذشته فرمودند، برخی ها فقط در زمان خوشی هستند. موفقیتی باشد خود را عامل آن موفقیت می دانند و اعلام می کنند ولی اگر مشکلی بروز کند . . .
به نظر می رسد این تحلیل ها و موضع گیریها صرفا با هدف زیر سوال بردن عملکرد و تلاشهای دولت صورت می گیرد. در ماههای اخیر هر بار که نوسان در بازار ارز صورت گرفته چه در افزایش و چه در کاهش، برخی رسانه ها یک پای اصلی این اتفاق بوده اند و بلافاصله افزایش نرخ ارز را چون چماقی بر سر دولت و بانک مرکزی می کوبند. اما در شرایطی که نرخ ارز کمی کاهش می یابد آنرا به عواملی بیرون از دولت و بی ارتباط با تلاشهای مسئولین منتسب می کنند. سیاستهای اقتصادی دولت را عامل افزایش نرخ ارز و سوء تدبیر قلمداد می کنند اما کاهش نرخ ارز را به مسایل سیاسی و انتخابات ربط می دهند.
در آخرین نوسان در بازار ارز که هفته گذشته روی داد این رسانه ها ابتدا خوش بینی سیاسی و تغییر دولت را عامل کاهش نرخ ارز عنوان کردند. اما بلافاصله پس از یکی دو روز که نرخ ارز مجددا به قیمتهای سابق خود بازگشت و افزایش یافت، با حمله به دولت و بانک مرکزی مدعی شدند که بانک مرکزی با هماهنگی با دولت، ارز به بازار تزریق کرده تا قیمت مقطعی کاهش یابد و پس از روی کار آمدن دولت جدید قیمت ارز دوباره افزایش یابد!


وضعیت دلار در برابر سایر ارزهای معتبر جهان


اما در کنار این اظهارات و تهمت ها و فشارهای داخلی و خارجی، حقیقت ماجرا چیز دیگری است. نگاهی به روند تغییرات نرخ دلار در برابر ارزهای دیگر جهان همچون یورو، ین ژاپن، روپیه هند، لیر ترکیه، کرون سوئد، وان کره جنوبی، یوان چین و دیگر ارزهای معتبر جهان حکایت از آن دارد که از سال 2009 تا 2012 تقریبا دلار شاهد روندی کاهشی در برابر اغلب این ارزها بوده است. البته به دلیل مشکلات اتحادیه اروپا نوسانات دلار در برابر یورو در برخی مقاطع صعودی و در برخی مقاطع نیز نزولی بوده است.
درست در همین سالها که افت ارزش دلار در بازارهای جهانی رقم می خورد و بهای جهانی طلا نیز افزایش می یافت، در داخل کشور شاهد رشد قیمت دلار در برابر ریال بودیم. اینکه نرخ دلار در برابر اکثر ارزهای جهانی در حال افت بود اما در برابر ریال ایران افزایش می یافت، نکته ای است که بیانگر رشد سیاسی نرخ ارز در داخل کشور است و نه تنها مبنای اقتصادی ندارد بلکه برخلاف اصول اقتصادی رقم خورده است.

البته از اواسط سال 2012 تا کنون روند افزایش نرخ دلار در برابر سایر ارزهای معتبر جهانی صعودی شده است و در بازارهای جهانی نیز قیمت طلا روبه کاهش گذاشته است. به تعبیر معاون اول رییس جمهور، انگار آمریکایی ها با رفتن احمدی نژاد کم کم نفسی تازه می کنند. حالا که دلار در برابر سایر ارزها در جهان در حال تقویت است، در داخل ایران عده ای صحبت از کاهش ارزش دلار در برابر ریال را مطرح کرده اند. به راستی این روند وارونه برابری نرخ دلار در برابر ریال در داخل کشور که هماهنگ با سیاستهای پولی آمریکا و برخلاف علم اقتصاد رقم می خورد نشانه چیست؟
 

احمدی نژاد با دلار نفتی چه کرد؟


راشا تودی در اواسط سال 90 که قیمت دلار در بازار تهران بالا می رفت در تحلیلی نوشت: احمدی نژاد با معامله نفت ایران با سایر ارزها و استفاده نکردن از دلار، کمر دلار نفتی آمریکا را شکسته است. فشاری که احمدی نژاد به اقتصاد و نرخ ارز آمریکا وارد کرد در طول این سالها بی سابقه بوده است. کاهش ارزش دلار از یک طرف و تشدید بحران کسری تراز تجاری آمریکا به سبب تقویت ارزهای دیگر سبب شد تا اعتراضات اجتماعی در این کشور تا حدی گسترده شود. آنها نیز در اقدامی متقابل با ایران سعی کردند تا با کاهش ارزش ریال در برابر دلار و اعمال تحریمهای بیشتر مقابله به مثل کنند. البته مردم در این تقابل در کنار دولت خود ایستادند و مقاومت کردند. برخلاف آمریکا که با اعتراضات مردمی مواجه شد، ما در داخل با همراهی و حضور مردم و ایستادگی بر اهداف و آرمانها مواجه شدیم. پس از آنکه مردم فریب این نقشه دشمن را نخوردند و پشت دولت را خالی نکردند، برخی گروهها و جریانها این نقش را به خوبی ایفا کردند. معتقدیم اگر عده ای در داخل، دانسته و ندانسته با طرح های دشمن همراه نمی شدند اکنون وضعیت دیگری را شاهد می بودیم. اما مدیریت دولت در این کارزار و ایستادگی اش به تنهایی در برابر فشارها و هجمه ها بدون شک از نقاط درخشان و قابل تحسین احمدی نژاد و دولت وی به شمار می رود.
برخلاف عده ای که تلاش می کنند عملکرد احمدی نژاد را بدون دو سال آخر ارزیابی کنند، باید گفت اگر احمدی نژاد نبود و در این دو سال آخر مثل همیشه نمی ایستاد و سینه اش را در برابر فشارهای خارجی و تهمت های داخلی سپر نمی کرد، اوضاع ناگواری رقم می خورد. البته دشمن با همراه کردن عده ای در داخل تمام تلاش خود را برای بیرون کردن احمدی نژاد از صحنه بکار بست و انصافا آنها نیز در کمک به دشمنان کم نگذاشتند. تلاش این افراد برای اعلام عدم کفایت احمدی نژاد به هر بهانه و به هر طریقی در سالهای اخیر یکی از درخشان ترین برگهای کارنامه این گروه در همراهی با دشمنان به شمار می رود. شاید آمریکاییها هم فکر نمی کردند که احمدی نژاد اینگونه بایستد و شدیدترین فشارها و تهمت ها را تحمل کند، هرچند که احمدی نژاد بارها گفته بود که تا آخر ایستاده است.


نرخ واقعی دلار در برابر ریال


در سالهای اخیر بحث های زیادی در باره ارزش واقعی دلار صورت گرفته است. در ماههای گذشته رسانه های مختلف با انتشار گزارشها و محاسبات مختلف به ذکر اعدا و ارقامی برای نرخ واقعی دلار پرداخته اند. نگاهی به این مباحث نشان می دهد بازه این اعداد از 500 تومان تا بیش از 3 هزار تومان است. هریک از محاسبات بر یک مبنا انجام شده، برخی براساس مقایسه نرخ تورم و محاسبه تفاوت تورم داخلی و خارجی، برخی دیگر با محاسبه تراز بازرگانی کشور، برخی با انتخاب سال مبنا از 1340 تا 1380 و برخی نیز با در نظر گرفتن ذخایر بانک مرکزی محاسبات خود را انجام داده اند.
متاسفانه مبنای درستی برای برابری ارزها در جهان وجود ندارد. برخی از طلا بعنوان پشتوانه نرخ برابری ارزهایی چون دلار نام می برند در حالی که طلا خود با دلار آمریکا محاسبه می شود و تغییر می کند. آنچه در جهان توسط آمریکاییها دنبال می شود این نیست که مبنای برابری ارزها اصلاح شود. بلکه آنها از این اهرم برای وارد کردن فشار به کشورها استفاده می کنند. بعنوان مثال در جریان حمله آمریکا به عراق ارزش پول این کشور به شدت در برابر دلار کاهش یافت. این کاهش علاوه بر تحمیل زیانهای اقتصادی فشارهای سیاسی لازم را نیز برای آمریکاییها ایجاد می کرد. پس از اشغال عراق توسط آمریکاییها فضای اقتصادی عراق در اختیار آمریکاییها قرار گرفت. از این به بعد دیگر پایین بودن ارزش پول عراق در برابر دلار آمریکا از منظر داد و ستد اقتصادی مطلوب نیست. چرا که آمریکاییها می خواهند کالای با ارزش این کشور یعنی نفت را تصاحب کنند. از طرفی مبادله نفت در جهان که با زور و فشار آمریکاییها باید برحسب دلار انجام شود (رابطه پترو-دلار) باعث نفی رابطه ضعیف پول عراق با دلار آمریکا می شود. در واقع آمریکاییها برای اینکه پس از جنگ نیز سود خود را ببرند، اقدام به کاهش نرخ دلار در برابر پول عراق می کنند.
در مورد چین نیز آمریکاییها همین مشکل را دارند. لکن نمی توانند به چین حمله کنند، آنرا تسخیر کنند و بعد ارزش یوان را در برابر دلار بالا بیاورند. به همین دلیل سالهاست که با ابزارهای دیگر از جمله فشارهای سیاسی و حتی نامه نگاری های متعدد تحت عنوان اقتصاد دانان آمریکایی از چین می خواهند به افزایش ارزش یوان در برابر دلار تن دهند که البته چینی ها با هوشمندی زیر بار آن نرفته اند. شاید دلیل اصلی این رفتار چین همه جانبه نگری آنها در این زمینه باشد. نرخ برابری ارزها شاخصی نیست که با یک یا دو پارامتر نظیر تراز بازرگانی یا شاخص قدرت برابری خرید و حتی نرخ تورم داخلی و خارجی بتوان آنرا تعیین کرد. متاسفانه این ساده انگاری در داخل کشور در میان برخی گروههای سیاسی و جریانها دیده می شود. حتی برخی مطالعات حکایت از اثرپذیری نرخ واقعی ارز از بهره وری نیروی کار نیز دارند
در راستای همین جریان بود که دکتر احمدی نژاد نیز در سال 89 بحث واقعی شدن نرخ ارز را مطرح کرد. البته مبنای رییس جمهور در این زمینه شاخصهای برابری خرید و یا نرخ تورم نبود. ایشان با تکیه بر ذخایر بانک مرکزی، ترکیب سبد ارزی کشور، میزان بدهی های خارجی کشور و افزایش تولید ناخالص داخلی این مباحث را مطرح کردند. در آن زمان آمریکاییها نیز با چالشهای اقتصادی و تبعات اجتماعی آن در داخل کشور خود مواجه شده بودند.
در مقابل ایران در شرایط دیگری قرار داشت، تثبیت قیمت نفت در مرز 100 دلار، تغییر ترکیب سبد ارزی، افزایش داراییهای خارجی بانک مرکزی و تقویت پشتوانه طلای بانک مرکزی از یک طرف و کاهش بدهی های خارجی کشور از طرف دیگر شرایط را برای کاهش قیمت دلار در برابر ریال بیش از گذشته محیا کرده بود.
امروز سوال اصلی این است که ارزش ریال در زمانی که کشور بیشترین بدهی خارجی را داشت و از طرفی تورم داخلی نیز در مرز 50 درصد قرار گرفته بود بیشتر بوده است یا اکنون؟ در حال حاضر درصد تورم از آن زمان کمتر است و بدهی خارجی کشور نیز در پایین ترین حد خود در سی سال گذشته قرار دارد. حجم ذخایر بانک مرکزی نیز در بالاترین سطح خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی قرار دارد. از لحاظ رتبه اعتباری و ریسک نیز وضعیت ایران نسبت به آن سالها قطعا بدتر نشده است. شاخص های تولید و فناوری نیز در دهه اخیر همگی با رشد نسبی مواجه بوده است.
اکنون باید پرسید در زمانی که دولتهای وقت با استقراض خارجی، کشور را هر روز بدهکار تر از روز گذشته می کردند ریال بی اعتبار شد یا اکنون که کشور علیرغم همه فشارها و کارشکنی ها همچنان در مسیر رشد و توسعه به جلو می رود و وابستگی اش را به فروش نفت به کمترین میزان در سالهای پس از انقلاب رسانده است؟ البته نگاهی به آمار و ارقام وامهای خارجی اعطا شده به کشور در دهه 70 که بازپرداخت آنها در دولتهای هفتم تا دهم ادامه داشته حکایت از آن دارد که بخشی از آنها نه برای ایجاد زیرساختهای کشور و تجهیزات و امکانات مورد نیاز بوده است بلکه در مواردی چون کاهش جمعیت و در جهت اهداف نظام سلطه بوده است. ورود انواع و اقسام ابزارهای جلوگیری از زاد و ولد که مجوز واردات آنها در اختیار برخی افراد و گروههای خاص بوده است، علاوه بر بدهکار کردن مملکت از یک طرف سود سرشاری را نصیب آنها کرد و از طرف دیگر وضعیت زاد و ولد و جمعیت کشور را به جایی رساند که حتی کشورهای غربی نیز از این کاهش جمعیت انگشت به دهان ماندند.
البته پس از هشدارهای رییس جمهور محترم و رهبر فرزانه انقلاب درباره خطر کاهش جمعیت برخی دلسوزان از اصل این ماجرا آگاه شدند. حتی رهبر انقلاب در این زمینه ضمن مقصر شمردن همه مسئولین در این زمینه به نوبه خود از مردم عذرخواهی کرد، اما در مقابل مدعیانی که مدال های افتخار کاهش جمعیت را از نهادهای بین المللی دریافت کرده بودند نه تنها عذر خواهی نکردند بلکه گستاخانه مدعی شدند چرا احمدی نژاد از مردم عذرخواهی نمی کند!؟ حالا هم همین افراد مدعی اند احمدی نژاد پول مملکت را بی اعتبار کرده است.
باید از این افراد پرسید چگونه زمانیکه کشور با وامهای چند ده میلیون دلاری و چند صد میلیون دلاری بدهکار شد و همین پولها برای وارد شدن مواد مصرفی چون وسایل جلوگیری توسط برخی افراد و گروهها به جیب کمپانیهای چند ملیتی رفت، و ذخایر ارزی و داراییهای خارجی بانک مرکزی در سطح پایینی بود، پول کشور اعتبار داشت اما اکنون که رشد صادرات، رشد تولید علم و فناوری، میزان ذخایر ارزی کشور، حجم و ارزش داراییهای خارجی بانک مرکزی و . . . نسبت به آن زمان چندین برابر شده و رشدهای چند صد درصدی را تجربه کرده است، پول کشور بی اعتبار شده است؟
درست است که افکار عمومی با نرخ ارز بازار یا همان ارز غیر رسمی سر و کار دارد و اتفاقا برای همین است که دشمن نیز این نرخ را به اهرمی سیاسی صرفا برای تحریک و تغییر افکار عمومی تبدیل کرده است. اما انتظار آن است که آنهایی که می خواهند حکم بزرگی چون خیانت به پول ملی را علیه احمدی نژاد یا هر شخص دیگری صادر کنند، حداقل نگاهی به نرخ واقعی ارز داشته باشند. بررسی نرخ واقعی ارز به این افراد نشان خواهد داد که اعتبار پول کشور در چه سالهایی روندی کاهش داشته و در چه سالهایی با افزایش روبرو شده است.

 کاهش ارزش واقعی ریال در سالهای 1378-1370

 محاسبه واقعی نرخ ارز نشان می دهد که ارزش ریال در برابر دلار در سالهای 1370 تا 1378 کاهشی بوده است که این روند با تغییر جهت در سال 79 به افزایشی تبدیل شده است. نرخ واقعی هر دلار در برابر ریال در سال 1370 بیش از 932 تومان بوده است که در سال 1378 به بیش از 1460 تومان رسیده است. به بیان دیگر ارزش واقعی ریال در برابر دلار در این دوره بیش از 57 درصد کاهش یافته است. در این دوره به موازات این کاهش فاحش در ارزش واقعی ریال، در بازار غیر رسمی نیز شاهد کاهش ارزش ریال بودیم، بطوریکه این نرخ از 142 تومان در سال 1370 به بیش از 850 تومان در سال 1378 رسید. بنابراین در این دوره، ریال در بازار غیر رسمی بیش از 80 درصد ارزش خود را از دست داده است. این در حالی است که نرخ ارز مرجع در این مدت در اکثر سالها روی 175 تومان ثابت مانده بود.

با آغاز روند کاهشی دلار در برابر ریال در دولت اصلاحات، نرخ ارز در بازار غیر رسمی نیز در سالهای 1379 و 1380 اندکی روبه کاهش می گذارد. اما در سال 1380 با تغییر نرخ ارز مرجع از 1755 ریال به 7925 ریال و اجرای نظام تک نرخی از روند کاهشی نرخ ارز در بازار غیر رسمی جلوگیری می شود و از سال 1380 به بعد نرخ ارز مرجع و نرخ ارز در بازار با تغییری حدودا 5 درصدی در هر سال افزایش می یابند. این در حالی بود که نرخ واقعی دلار در برابر ریال همچنان در حال کاهش بود.

در سال 1383 برای اولین بار نرخ ارز واقعی با نرخ ارز مرجع و نرخ ارز غیر رسمی (بازار) برابر می شود، اما دولت اصلاحات با ادامه همان رویه پیشین نرخ ارز مرجع را برای سال بعد افزایش می دهد در حالی که نرخ واقعی دلار در برابر ریال همچنان روبه کاهش است و به محدوده قیمتی 800 تومان نزدیک شده است. شاید مسئولان در این سال نه تنها نباید نرخ ارز مرجع را افزایش می دادند بلکه باید با کاهش آن به موازات نرخ واقعی ارز حرکت می کردند. هنوز هم معلوم نیست چرا در نظام تک نرخی هر سال باید قیمت ارز بالاتر رود؟ البته برخی ها تفاوت نرخ تورم در داخل و خارج را تنها مولفه برای تعیین نرخ ارز مرجع می دانند که محدود کردن تاثیرات نرخ ارز به یک پارامتر چندان صحیح به نظر نمی رسد. نکته دیگر آنکه در طول این سالها تورم بارها فراز و فرودهایی داشته است، هم در داخل هم در سطوح بین المللی، اما روند تغییر نرخ ارز در نظام تک نرخی همیشه افزایشی بوده است.

روند افزایش نرخ ارز مرجع در دولتهای نهم و دهم نیز ادامه یافته است در حالیکه نرخ واقعی ارز از 1000 تومان در سال 1381 به مرز 500 تومان در سال 90 رسیده و بیش از 50% بهبود را نشان می دهد. نگاهی به تحولات اقتصادی ایالات متحده نیز نشان می دهد که در دهه اخیر این کشور به مراتب اوضاع اقتصادی بدتری نسبت به دو دهه قبل داشته است و در مقابل وضعیت کشورمان نیز در ده سال اخیر چه در سطح منطقه و چه در سطح بین المللی به مراتب بهتر از دو دهه گذشته ارزیابی می شود. به عبارت دیگر اقتصاد ایران در دهه اخیر در جایگاه خود قدرتمند تر شده و در مقابل اقتصاد آمریکا (بویژه در سالهای اخیر) در جایگاه خودش ضعیفتر شده است. این روند در نمودار تغییرات نرخ واقعی ارز به وضوح دیده می شود، در حالیکه بازار غیر رسمی ارز این حقیقت را بصورتی واژگون نشان می دهد. به گونه ای که مطلوب نظام سلطه است و البته دستاویزی برای مخالفان و منتقدان تا با توسل به این نرخ مجازی در برابر نرخ واقعی بتوانند مخالفت خود را موجه جلوه دهند و با این اهرم فشار فضایی را در کشور ایجاد کنند که در نتیجه آن امکان نفس کشیدن راحت تر برای آمریکا و حامیان نظام سلطه بیش از پیش فراهم شود.