با کمال تاسف پنج کلیدواژه ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه هایی که دشمنان می خواستند.

متن ذیل سخنرانی دکتر رامین است که به بررسی 5 کلید واژه در ادبیات سیاسی امام خمینی (ره) که دشمنان تلاش کرده اند از ادبیات سیاسی امروز ما حذف کنند پرداخته است.
نظریه پردازان، تئوری سازان و ایدولوگ ها و استراتژیست های جهان، در دوران انقلاب اسلامی، پنج کلید واژه را تعیین کرده و با استفاده از این پنج واژه که سه عدد از آنها متعلق به تفکر غربی ها و دو عدد از آنها متعلق به تفکر شرقی و مارکسیستی بود، به مدیریت جهان آن روز میپرداختند.
غرب از حدود دویست سال پیش از زمان انقلاب اسلامی و آغاز حرکت امام خمینی(ره)، با سه کلید واژه اصلی «دموکراسی» « آزادی » و «حقوق بشر » و صدها نظریه پردازی و تئوری سازی بر حول محور آنها، تقریبا افکار دو سوم جهان عصر امام خمینی(ره) را مدیریت می کردند.
مارکسیست ها از زمان لنین دو کلید واژه «مبارزه ی پرولتاریا(کارگر) با امپریالیسم » و «برابری» را در برابر این سه کلمه قرار داده بودند و اینچنین توانسته بودند، افکار بیش از یک سوم کره زمین را در اختیار خود بگیرند.
حضرت امام خمینی(ره) در مقابل این پنج کلمه جهان غیرخدایی، پنج کلمه قرآنی قرار دادند. «سیستم امت و امامت » حضرت امام حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه ی سیاست احیا شد. نخستین کلمه «امامت محوری ولی فقیه » بود. اصل حرف امام خمینی همین یک کلمه است.

جالبه که بدانید ده سال دوران امامت امام خمینی است. تعجب خواهید کرد اگر بگویم که ما هر کاری کردیم که یک رسانه غربی لفظ «امام » را در مورد ایشان بکار ببرد، اما موفق نشدیم. همه آنها لفظ «آیت الله »را برای امام بکار می بردند. بنده سال ۵۹ به یکی از اساتید آلمانی که کار رسانه ای نیز می کرد گفتم «استاد! چرا رسانه های شما نمی گویند امام خمینی؟ ». خنده ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم! ». بعد کی فاش را باز کرد و ترجمه ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه » امام خمینی رو از آن درآورد. بنده که قبلا ترجمه آلمانی این کتاب رو ندیده بودم با تعجب نام ناشرش رو پرسیدم که گفتن ناشران آلمان شرقی کمونیست. بعد رو به من کرد و گفت: «شما این کتاب رو خوانده اید؟ » جواب دادم: «بله »، جواب داد: «ما هم همین طور، آقای خمینی شما یک تئوری جهانی دارد که اکنون ما درصددیم تئوری جدید، در برابر تئوری ایشان مطرح کنیم.

ایشان «سیستم امت-امامت » را در برابر سیستم های موجود در جهان تعریف کرده اند. بنابراین اگر ما از لفظ «امام » برای ایشان استفاده کنیم، با توجه به اینکه کلمه «امام » قابل ترجمه نیست و مابه ازایی ندارد، جایگاه رهبری آقای خمینی در بین کشورهای دنیا شاخص می شود. ولی وقتی از لفظ «رهبر » استفاده کنیم، با بار منفی که این کلمه در فرهنگ غرب دارد ایشان را در اذهان عمومی، همردیف استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می دهیم. این چنین هم از بعد ایدولوژیکی و هم رسانه ای کلمه ی «رهبر » به نفع ما و کلمه ی «امام » به نفع آقای خمینی است. اگر ایشان جایگاه دینی دارند، ما به ایشان می گوییم «آیت الله »، اما لفظ «امام » بار معنوی دارد که اگر تقویت شود طوری می شود که ایشان به عنوان «امام « ؛» امت اسلامی » را حول محور رهبری خودش جمع کرده و به وحدت می رساند! و البته ما نمی گذاریم چنین اتفاق بیفتد .»
با این صراحت این مطالب را به من گفت و ادامه داد؛ «استفاده از لفظ «امام » نه از طرف دنیای شرق و نه از طرف دنیای غرب ممکن نیست » یعنی نه بلوک شرقیِ چین و شوروی حاضر بودند نه غربی ها! حالا هم بنده عرض می کنم اگر کسی رسانه ی غربی و شرقی پیدا کنه که لفظ «امام » برای امام خمینی استفاده کرده باشد من بهش جایزه می دهم. همه رسانه ها از لفظ «آیت الله » استفاده می کردند. خوب آنها چیزی فهمیده بودند که برای من هم خیلی جالب بود، یکی از نقاط شروع توجه بنده به این موضوع نیز، سرهمین قضایا بود. جالب است بدانید بعد بنده آمدم در ایران پیگیری کردم ببینم، حداقل به عنوان یک آگهی تبلیغاتی در روزنامه های معتبر غربی آیا می پذیرند ما چیزی بنویسیم که تیترش «امام خمینی » باشد؟ حتی حاضر بودیم ۶۰۰۰۰ مارک بدهیم که چنین آگهی را چاپ کنند، ولی هیچکدام قبول نکردند. جواب می دادند که فقط «آیت الله خمینی »
می توانیم بنویسیم. این مدت گذشت، حالا خدمتتان عرض کنم وقتی امام به آقای بهشتی گفتن این کلمه امام رو توی قانون اساسی بیار، شهریور ۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم! بعد غربی ها آمدند نزدیک دو سال و نیم بعد از مطرح شدن تئوری ولایت فقیه در جایگاه سیستم امت و امامت، یک طرح جایگزین رو مطرح کردند با نام گلوبازیشن؛ جهانی سازی یا جهانی شدن، دو سال و نیم بعد این طرح مطرح شد در برابر این سیستم. خوب بنابراین، «امامت محوری » اولین کلمه محوری در اندیشه های امام خمینی بود، بعد «امت گرایی » و بعد «عدالت گرایی » که رابطه امامت و امت را تعیین می کند و بعد از آن دو قطبی کردن جهان به اکثریت قریب بالاتفاق که «مستضعفین » هستند و اقلیتِ گردن کش که «مستکبرین » هستند. این پنج کلمه قرآنی که حضرت امام خمینی، گفتمان خودش را با آنها شکل داد، اساس وحدت و در واقع اساس انقلاب اسلامی بود.

بعد از رحلت حضرت امام خمینی، آقای هاشمی رفسنجانی، در دومین خطبه ی اولین نمازجمعه ی بعد از ارتحال، یعنی ۱۹ خرداد ۶۸ در دانشگاه تهران، راجع به ولایت فقیه دو جمله مهم گفتند. اولین جمله این بود که: «ما نمی خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان «امام » بگوییم ». عجب! آقا این همه مشکلات داشتیم، این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ شما می فرمائید نمی خواهیم، دشمنان اسلام گفته بودند ما اجازه نمی دهیم بعد از خمینی موضوع امامت ولی فقیه دنبال بشود حالا شما می فرمائید ما نمی خواهیم بر چه اساسی؟ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال ۴۸ مطرح کرده، قانون اساسی بر محوریت امامت ولی فقیه شکل گرفته حال شما به چه
علت می گویی نم یخواهیم؟ به اسم اعزاز و اکرامِ امام خمینی گفتند به جانشیناش نمی گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم!

بعد جمله ی دوم شان این بود: «مجلس خبرگان قانون اساسی، مرجع تقلید تعیین نکرده است ». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام. با همین دو جمله دو بال امامت و مرجعیت ولی فقیه شکسته شد.

وقتی ایشان بجای «امام » گذاشت «رهبر » ،« امّت » هم تبدیل به «ملّت » شد. یعنی عملاً سیستم ملت-دولت یا ملت-رهبر انگلیسی ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت » شد «ملّت »، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی « » ان المومنین اخوه فاصلحو بین اخویکم » « بعضهم اولیا بعض » که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند » و «هموطن .» اما کلمه ی سوم یعنی «عدالت »؛ مقدس ترین کلمه ای که آقای هاشمی در دوران ریاس تجمهوری شان ابداع و به به نظام اسلامی تحمیل کردند، کلم هی «توسعه » بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت » را خدا و پیغمبر(ص)و علی مرتضی(ع) تعریف می کنند، اما «توسعه » را صندوق بی نالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.

پس امام تبدیل شد به رهبر، امت تبدیل شد به ملت، خواهر و برادر تبدیل شدند به شهروند و عدالت نیز تبدیل شد به توسعه، سه کلید واژه اصلی ایدئولوژیک امام خمینی این چنین از دست ما گرفته شد. در عرصه ی بین الملل هم دو کلیدواژه ی قرآنی «مستکبرین » و «مستضعفین » را ایشاناصلاح کردند و گفتند یک کلمه «مستکبرین » فحش و توهین آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت های جهانی »! خب وقتی «مستکبرین » گفته می شود، یعنی باید در برابشان بایستی و با آن ها «مبارزه » کنی، اما وقتی بجای آن «قدر تهای جهانی » بکار برده می شود یعنی باید با آن ها «تعامل » داشته باشی، همکاری بکنی، همفکری بکنی و... .

« مستضعفین » را هم ایشون فرمودند «مستضعف » دیگه نداریم، مستضعف واژه سنتی است .بجای آن «قشر آسیب پذیر » استفاده می کنیم؛ و این یعنی آدم های بی لیاقت و بی عرض های که خودشان پذیرای آسیب هستند! کسانی که وضعیت فعلیشان را خودشون انتخاب کرده اند. شما چرا سعی در اصلاح و نجاتشان دارید! اگر خدا می خواست خوب این جمعیت را خودش کمک می کرد.

و این چنین در نهایت، با کمال تاسف پنج کلیدواژه ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه هایی که دشمنان می خواستند. در این بین برادران، خواهران ما می توانیم تمام فعالیتهای خودمون رو شکل بدیم تمام حرفهای خوب را بزنیم، جانفشانی بکنیم، هرس و جوش بزنیم، اما تا زمانی که کلید واژه های قرآنی امام خمینی که راس اونها، امامت ولی فقیه هست احیا نشود هر کاری که بکنیم، وصله پینه کردن است. ما رو به یک وضعیت انداختن که انگار در یک دور گرفتاریم. هر قدر هم این نائب امام زمان هر زحمتی، هر تلاشی، هر تدبیری، به خرج بدهند تا وضعیت ما را اصلاح بکنند، می بینید که از بزرگترین توفیق ایشان بزرگترین فتنه را شکل بر علیه ایشان می دهند. برادران ما تا این جایگاه را احیا نکنیم حرفی برای گفتن نخواهیم داشت.
شما هر لعنتی که به ایجاد کنندگان انحراف در مسیر انقلاب بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی سوزد که بگویید «امام خامنه ای .»
مشکلی که هست هم این است که همه می گویند «دیگران بگویند ما هم می گوییم!.»

اصولگراها می گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می گوییم! صداوسیما می گوید ما که از روحانیون نمی توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...این چنین مثل ما، همانند مثل آن تماشاگرانی شده است که همه منتظرند اول دیگری وارد استادیوم شد و این چنین در نهایت هیچ کس وارد استادیوم نمی شود. بعضی هم در جواب می گویند، چون قبلاً کسی (حشمت الله طبرزدی) این کار را کرده و باعث شده این کار سابقه خوبی در اذهان عموم نداشته باشد ما فعلا نگوئیم! خیلی خوب ، ما باید پرچمدار این کار شویم تا آن سابقه پاک شود. شما ببینید آی تالله سید محمدباقر حکیم پا می شود می رود نجف. از آن جا نامه می نویسد به «حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای». یک هفته بعد شهیدش می کنند. آن مرد بزرگ می فهمد که باید از آن جا پیغام دهد «امام خامنه ای ». سید حسن نصرالله می فهمد در سخت ترین
شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه ای. ما اینجا نشست هایم و نمی گوییم!

بدانیم اگرنعمت خدا را قدر ندانیم، می فرماید «إنّ عذابی لشدید ». روز قیامت هم آ نجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون ». مدام حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.