حسین فدایی، دبیرکل جمعیت ایثارگران خبر از لغو عضویت محمود احمدینژاد در این حزب داد و گفت «عضویت آقای احمدینژاد در جمعیت ایثارگران بعد از زاویه گرفتن ایشان از سیاستها و مرامنامه جمعیت، تعلیق و لغو شد.»
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ روزنامه آرمان، یکشنبه مورخ 7 دیماه 1393 در ذیل عنوان " لغو عضویت احمدینژاد از یکتشکلسیاسی نوشت: "
"احزاب را زیاد قبول نداشت! ویژگی او همین بود و کمی که از انتخابات ریاستجمهوری سال 84 گذشت، داد بسیاری از اصولگرایان را درآورد که معتقد بودند محمود احمدی نژاد یک عنصر حزبی است و نامش در لیست دو تشکل جمعیت ایثارگران و جامعه اسلامی مهندسین وجود دارد. پس این بیاعتنایی به فعالیت احزاب به چه معناست؟ بسیاری که از جنس اصولگرایان بودند خواستند به ملاقاتش بروند و پاسخ سوالاتشان را دریافت کنند اما درِ بسته اتاق ریاستجمهوری تنها دستاوردی بود که نصیب آنها شد. اصولگرایان خودشان را نباختند و با توجیهاتی مانند اینکه «مشغله احمدینژاد زیاد است.» یا «احمدینژاد نمیخواهد به طرفداری از همحزبیهای سابق متهم شود.» خودشان را تسلی میدادند. کمی که گذشت فهمیدند خودگول زنی علاج دردهای سیاسی آنها نیست و مهمتر از آن مشاهده کردند افرادی رفیق گرمابه و گلستان احمدینژاد شدهاند که حتی یک روز سابقه عضویت در احزاب را ندارند و کلا تحزب را نفی میکنند! بعدتر که کمی رنگ مواضع احمدینژاد با سایر اصولگرایان بهویژه دوحزبی که در آنها عضویت داشت، تغییر کرد بهترین زمان بود که بغض فروخورده را بیرون بریزند و از او اعلام برائت کنند. یازدهم اسفندماه سال 91 بود که جمعیت ایثارگران طی بیانیهای اولویت و ترجیحات جمعیت در رابطه با نامزدهای ریاستجمهوری را حدادعادل، زاکانی و جلیلی عنوان کرد. در بخشهایی از این بیانیه آمده بود: «امید ملت ما بر این بود که احیای گفتمان انقلاب اسلامی و شکلگیری گفتمان اصولگرایی که در سوم تیر 84، نهم دیماه 88 و 22 بهمن هر ساله بالاخص 22 بهمن سال 91 ظهور و بروز ویژهای داشته است؛ ظرفیتی ایجاد کرده که مسئولین اجرایی و در راس آنها ریاست محترم جمهور، قدرشناس آن باشند و در راستای آرمانهای اسلام و انقلاب گامهای جدی و اساسی بردارند تا جبران مافات شود لیکن متاسفانه آنچه امت حزبا... و نیروهای انقلاب انتظار داشتند روی نداد و ضعف و انحراف و ناکارآمدی مدیریتی آسیبهایی را متوجه گفتمان انقلاب و اصولگرایی نموده که ضرورت یک آسیبشناسی جدی و اساسی را هشدار میدهد.» این تشکل درحالی چنین بیانیه را در راستای انتقاد از احمدینژاد منتشر کرده بود که در مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری سال 84 و در سال 88 از او حمایت کرده بود.
اعلام دیرهنگام لغو عضویت!
دیروز حسین فدایی، دبیرکل جمعیت ایثارگران خبر از لغو عضویت محمود احمدینژاد در این حزب داد. به نوشته تسنیم، او گفته است: «عضویت آقای احمدینژاد در جمعیت ایثارگران بعد از زاویه گرفتن ایشان از سیاستها و مرامنامه جمعیت، تعلیق و لغو شد.» و ایسنا هم نوشت؛ فدایی درباره رابطه جمعیت ایثارگران با احمدینژاد و حضور او در هیأت موسس این تشکل، اظهار کرد: هیأت موسس ما مراحل مختلفی را طی کرد. در هیأت موسس اولیه که آقای احمدینژاد حضور نداشت ولی به علت فوت مرحوم ابوترابی بزرگ و مشکلاتی که برای یکی دو نفر از دوستان بهوجود آمد بر اساس اساسنامه باید جایگزینی پیدا میکردیم و به همین دلیل آقای احمدینژاد عضو جمعیت و هیأت موسس آن شدند. در مراحل کار بعد از اینکه آقای احمدینژاد مسئولیت پیدا کرد و بر اساس سیاستها، مرامنامه و اساسنامه ما طبعاً عضویتش در جمعیت ایثارگران تعلیق و بعد از آن لغو شد. الان هم مدتهاست که جمعیت ایثارگران با احمدینژاد رابطهای ندارد.»
نظرسنجی حمایتی از احمدینژاد
اما ایسنا یک نقل قول دیگر از دبیرکل جمعیت ایثارگران داشت. فدایی در پاسخ به این سوال که درصورت کاندیداتوری احمدینژاد آیا جمعیت ایثارگران از او حمایت خواهد کرد یا خیر؟ یادآور شد: «در مقطع انتخابات باید افراد را در کنار هم ارزیابی کنیم. گاهی در فضای سیاسی در مقایسه بین افراد ممکن است کسی که کمترین آسیب و ضرر را دارد انتخاب شود. اما الان قضاوت مشکل است و باید هر مسألهای را در زمان خودش بررسی کرد.» این به معنای عدم تبریجستن جمعیت ایثارگران از احمدینژاد است و دوپهلو سخن گفتن فدایی معانی زیادی دارد. یک معنی این است که شاید تصور شود با رد حمایت از احمدینژاد در این مقطع، او با تقویت نیروهایی که دارد درصدد تضعیف جریان اصولگرایی برآید. گمانه دیگر این است که انتقادات از عملکرد رئیسجمهور دولتهای نهم و دهم یک برنامه از پیش تعیین شده بوده و آنها سیاست «نقد علنی- حمایت پنهان» را دنبال میکردند. گمانه دوم زمانی تقویت میشود که به سایت جمعیت ایثارگران مراجعه شود. بهرغم اینکه این سایت در حال بازسازی است اما یک نظرسنجی دارد که چنین است: علت حمله مخالفین دولت به دولت دکتر احمدینژاد چیست؟ 1- جلوگیری از نقد عملکرد 16 سال گذشته، 2- ناکارآمد نمایاندن دولت نهم، 3- خیز برای تصاحب کرسیهای از دسترفته و 4-تمام موارد. مشخص نیست این نظرسنجی چه زمانی در ارگان اطلاعرسانی جمعیت ایثارگران گذاشته شده است اما اکنون فعال است و نشان از آن دارد که تمایلی برای حذف این نظرسنجی نبوده است. به نظر میرسد شکست سنگین اصولگرایان در 24 خرداد 92 تاثیر زیادی در رویکرد اصولگرایان برای آینده داشته است چنانکه آنها اکنون پروژه نقد احمدینژاد را متوقف و سعی دارند بار دیگر او را به درون خود بکشانند و احتمال دارد اعلام لغو عضویت او در جمعیت ایثارگران پس از ماههای زیادی از آغاز بهکار دولت یازدهم، اقدامی جهت ترغیب او به بازگشت باشد.
مهندسین؛ پذیرای احمدینژاد؟
حزب دیگری که احمدینژاد عضو آن بود «جامعه اسلامی مهندسین» است. این حزب بلندتر از «جمعیت ایثارگران» تبری خود از اقدامات احمدینژاد را اعلام کرده و میکند چنانکه دبیرکل آن یعنی محمدرضا باهنر بارها بدون هیچ پردهپوشی همانند یک رقیب سیاسی عملکرد رئیسجمهور دولت دهم را به چالش کشیده است. باهنر روزی با اشاره به اهمیت مساله تحزب در کشورمان گفت: «اینطور نیست که در کشور ما احزاب پاسخگوی عملکرد اعضای خود باشند. بهطور مثال: آقای احمدینژاد ۲۰ سال عضو جامعه اسلامی مهندسین بود، اما بعد که رئیسجمهور شد، دیگر نتوانستیم مسئولیت کارهای ایشان را بپذیریم.» نیکفر دیگر عضو جامعه مهندسین هم درباره حمایت این تشکل از احمدینژاد گفت: «در مرحله دوم انتخابات ۸۴ که رقابت میان هاشمی و احمدینژاد بود، بعضی از اشخاص عضو جامعه اسلامی مهندسین از هاشمی حمایت کردند اما عموم اعضا، از کاندیداتوری احمدینژاد حمایت کردند.» به نظر نمیرسد احمدینژاد بهطور رسمی از جامعه اسلامی مهندسین کنار گذاشته شده باشد چون در ویکیپدیا زمانی که صفحه او باز میشود؛ از وی به عنوان عضو سابق جمعیت ایثارگران و عضو جامعه اسلامی مهندسین یاد میشود."
جدای از اینکه مطلب فوق، مبیّن عدم وابستگی دکتر احمدی نژاد به کانون های قدرت خودساخته و غیرمردمی بوده و غیروامداربودن و بی اعتنایی ایشا را به احزاب سوء استفاده گر، از زبان مخالفین ایشان تصریح می نماید، اما به جهت تطبیق عملکرد احزاب موجود و تطبیق تفکر دکتر احمدی نژاد با امام جامعه در این حوزه، مروری بر دیدگاه های امام خامنهای در باب تحزّب و حزب گرایی و عدم وامداری رئیس جمهور ضروری به نظر می رسد:
در بحث مفهوم حزب ما با دو مفهوم از حزب رو به رو هستیم این مطلب آشکارا در بیانات رهبری تفکیک شده است:
"آن حزبی که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمائی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهائی ایفاء میکند.
ما دوجور حزب داریم: یک حزب عبارت است از کانالکشی برای هدایتهای فکری؛ حالا چه فکری به معنای سیاسی، چه فکری به معنای دینی و عقیدتی. اگر چنانچه کسانی این کار را بکنند، خوب است. قصد عبارت از این نیست که قدرت را در دست بگیرند؛ میخواهند جامعه را به یک سطحی از معرفت، به یک سطحی از دانائی سیاسی و عقیدتی برسانند؛ این چیز خوبی است. البته کسانی که یک چنین توانائیای داشته باشند، به طور طبیعی در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأی خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیکن این هدفشان نیست. این یک جور حزب است؛ این مورد تأیید است. میدان باز است؛ هر کس میخواهد بکند، بکند.
یک جور حزب، تقلید از احزاب کنونی غربی است - حالا من گذشته را کاری ندارم - احزاب کنونی غربی به معنای باشگاههائی برای کسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنی مجموعهای برای کسب قدرت. یک گروهی با هم همراه میشوند، از سرمایه و پول و امکانات مالىِ خودشان بهرهمند میشوند، یا از دیگران کسب میکنند، یا بندوبستهای سیاسی میکنند، برای اینکه به قدرت برسند. یک گروه هم رقیب اینهاست؛ کارهای مشابه اینها را انجام میدهد تا آنها را از قدرت پائین بکشد، خودش بشود جایگزین. الان احزاب در دنیا غالباً اینگونهاند. این دو حزبی که در آمریکا به نوبت در رأس کار قرار میگیرند، از همین قبیلند؛ اینها در واقع باشگاههای کسب قدرتند. این نه، هیچ وجهی ندارد. اگر کسانی در داخل کشور ما با این شیوه دنبال تحزّب میروند، ما جلویشان را نمیگیریم. اگر کسی ادعا کند که نظام جلوی تشکیل احزاب را گرفته است، یک دروغ واضحی گفته؛ چنین چیزی نیست؛ اما من اینجور حزبی را تأیید نمیکنم. اینجور حزبسازی، اینجور حزببازی معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهی ندارد. اما حزب به معنای اول، یعنی یک کانالکشی در درون جامعه، برای گسترش فکر درست - چه فکر عقیدتی و اسلامی، چه فکر سیاسی و تربیت کادرهای گوناگون - بسیار خوب است؛ این چیز نامطلوبی نیست. اجمال قضیه این است؛ حالا تفاصیلش را انشاءالله در وقتهای دیگری عرض میکنیم."{۱۳۹۰/۰۷/۲۴}
یا در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی می فرمایند:
من در یک تقسیمبندی، حزب را به دو نوع تقسیم میکنم - این اعتقاد من است؛ یک حزب این است که مجموعهای از صاحبان فکر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی مینشینند و تشکّلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانالکشی میکنند و مردمی را با خودشان همراه میکنند، تا فکر خود را به آنها برسانند. کانونهای حزبی تشکیل میشود، هستههای حزبی تشکیل میشود، سلّولهای حزبی تشکیل میشود و اینها در این مرکز مینشینند و افکاری را که خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستادهاند - چه فکر سیاسی، چه فکر غیرسیاسی، چه فکر دینی، چه فکر غیردینی - در این کانالها میریزند و این افکار به تکتک افراد میرسد و آن مردمی که اینها را قبول میکنند، با اینها پیوند پیدا میکنند. به نظر من، این سبک تحزّب، منطقی است. «حزب جمهوری اسلامی» بر این اساس تشکیل شده بود و همینطور بود.
البته به طور طبیعی اگر حزبی با این خصوصیات، در مرکز خودش توانست آدمهای با فکرتر و زبدهتر و خوشفکرتری داشته باشد، میتواند تعداد بیشتری را با خودش همفکر کند. نتیجه این خواهد شد که وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مرکزیت این حزب چیزی گفته شد، آن مردم از روی اعتقاد خودشان بر طبق آن عمل میکنند؛ یا حتّی بدون اینکه آن مرکزیت چیزی بگوید، چون معیارهایشان یکی است، با یکدیگر همفکرند. این شکل درستِ تحزّب است و البته چنین چیزی الان در کشور ما نیست. شاید به شکل خیلی ناقصش یکی، دو نمونه در گوشه و کنار پیدا شود؛ اما بعد از «حزب جمهوری اسلامی» - که ما تعطیلش کردیم - دیگر چنین چیزی را به این شکل من سراغ ندارم.
یکطور حزب هم هست که همان حزبهای رایج امروز اروپا و امریکاست؛ مثل حزب جمهوریخواه، حزب دمکرات، حزب کارگر انگلیس، حزب محافظهکار انگلیس. این احزاب مبنایشان بر این پایهای که ما گفتیم، نیست. مجموعهای از خواص، با یک منفعت مشترکی که بین خودشان تعریف میکنند - ولو در خیلی از مسائل با یکدیگر همفکر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند! - مینشینند با همدیگر قرارداد میگذارند و یک حزب به وجود میآورند. این حزب در میان مردم معروف است؛ اما عضو مصلحتی دارد، نه عضو فکری. تفاوت اساسیش اینجاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی اینکه فلان سرمایهدار، فلان کاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت میکند. مثلاً فلان روحانی میگوید من به مریدهای خودم دستور میدهم که به کاندیدای شما رأی بدهند، اما در مقابلش شما باید فرضاً به مسجد یا کلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول میکنند! آن مردمی که رأی میدهند، نه آن کاندیدا را میشناسند، نه فکر حاکم بر او را میشناسند، نه مؤسّسان حزب را درست میشناسند، نه میدانند آن کاندیدا چه کار میخواهد بکند. به صرف اینکه امام جماعت مسجد گفته مثلاً به «حزب کنگره» در هند رأی بدهید، اینها هم رأی میدهند! اینکه میگویم، اتّفاقاً درست همین قضیه در هند اتفاق افتاد و برخی از مسلمانان به کاندیدای «حزب کنگره» رأی دادند! چند میلیون مسلمان به کاندیدای «حزب کنگره» رأی میدهند؛ در حالی که نه با آنها همعقیدهاند، نه همفکرند، نه ایمانشان یکی است، نه اصلاً میدانند آنها در مملکت چه کار میخواهند بکنند؛ اما چون آن آقا گفته مصلحت مسلمانان این است، این کار را میکنند! یا مثلاً فلان سرمایهدار میگوید من اینقدر پول به شما میدهم و به حزبتان کمک میکنم؛ اما مرا در فلانجا سفیر کنید! بحث سفیر معیّن کردن، بازرس فلانجا معیّن کردن، فلان شغل سیاسی را دادن، جزو شرایط حتمی حزببازی به شکل غربی است؛ چون کسی از روی ایمان کار نمیکند؛ از روی قرارداد کار میکند!
من نمیدانم شما چقدر با وضع دمکراسیهای غربی و انتخابات آنجا آشنا هستید. هرچه در این زمینه اطّلاع پیدا کنید و معلوماتتان بیشتر شود، به ناکامی دمکراسی غربی و تحزّب - که پایهی آن دمکراسىِ آنچنانی است - بیشتر پی خواهید برد.
از انتخابات شورای شهر و شهرداریها شروع میشود، تا به انتخابات ایالتی و انتخابات کنگره و انتخابات ریاست جمهوری میرسد. کسانی که در آن انتخابات هیچکارهی محضند، مردمند؛ مردمی که میآیند رأی میدهند! همان مردمی که پای صندوق حاضر میشوند و رأی میدهند، اینها هیچکارهی محضند. آن کلوبهایی که در آنها اشخاص و کاندیداها انتخاب میشوند، کلوبهایی هستند اصلاً بهکلّی جدای از مردم و هیچ ربطی به آنها ندارد؛ مثلاً کلوبِ حزب دمکرات شاخهی ایالت فلان. این آقا چگونه انتخاب میشود که از مرحلهی پایین تا مرحلهی ایالتی بالا میآید و بعد در یک مرحلهی دیگر به کنگره راه مییابد، تا مثلاً یک وقتی رئیس جمهور شود؟ این جزو چیزهای عجیب و غریبی است که انسان میبیند و با معیارهای انسانی و صحیح هیچ تطبیق نمیکند. احزاب در آنجا هم همهکارهاند؛ البته پُررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانههای صهیونیستی، خوشقیافه و خوشتیپ و خوش صحبت بودن و احیاناً یک همسر فعّال و جذاب داشتن، اینها همه در این انتخابها و گزینشها مؤثّر است. حزب در آنجا به این معناست. این آقایانی که من میبینم الان برای تحزّب در کشور تلاش میکنند، بیشتر ذهنشان دنبال اینطور حزبی است؛ من این گونه حزب را قبول ندارم.
چندی پیش من به مناسبتی این نکته را گفتم که در تحزّب بایستی کسب قدرت مورد نظر نباشد. اگرچه کسب قدرت برای یک حزبِ موفّق یک امر قهری است - یعنی وقتی که پای انتخابات به میان آمد، شما که حزبی دارید و طرفداران زیادی دارد و مردم با شما همفکرند، بهطور طبیعی نمیتوانید بیتفاوت باشید که مثلاً این فرد رئیس جمهور شود یا آن شخص دیگر؛ لابد به یکی عقیده دارید. بهطور طبیعی این عقیدهی شما اثر میگذارد و رأی دهندگان به او زیاد خواهند شد - اما هدف حزب نباید بهدست آوردن قدرت باشد. هدف بایستی هدایت فکری مردم به سمت آن فکر درستی باشد که خود شما به آن اعتقاد دارید. این عقیدهی من دربارهی تحزّب است. شما هم آزادید قبول بفرمایید یا نفرمایید![۱۳۷۷/۱۲/۰۴]
«احزاب و سازمانهاى سیاسى در وضع رائج و متعارف عالم، تشکیلاتى هستند که براى رسیدن به قدرت به وجود آمدهاند.»[۱۳۸۷/۰۹/۲۴]
همچنین در بُعد وامدار بودن رئیس جمهور نیز معظم له در مراسم تنفیذ دکتر احمدی نژاد پ از نهمین انتخابات ریاست جمهوری چنین می فرمایند:
"رئیسجمهوری که با چنین آرائی سر کار میآید، وامدار هیچ کس جز خدا و مردم نیست؛ این معنای مردمسالاری است. "[۱۳۸۴/۰۵/۱۲]
معظم له در این باره حتی برای نامزدهای نمایندگی مجلس تصریح می دارند:
"نمایندگی مجلس کار مهمی است و کسانی که قبل از ورود به مجلس خود را وامدار دیگران کردهاند صلاحیت نمایندگی مجلس را ندارند."[۱۳۷۴/۱۱/۲۰]
شاید بسنده کردن به همین میزان آراء، برای اثبات تعارض میان اهداف حزب خوانده های چپ و راست با نگاه امام جامعه کافی بوده و بتوان نقل روایت "لغو عضویت احمدینژاد از یکتشکلسیاسی" را از زبان دشمنان قسم خورده آن سرباز و فدائی ولایت بجهت تبیین "آفتاب آمد مثال آفتاب"،به فال نیک گرفت.
Our President, analytical news site
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو