اگر غرب عقلانیت به خرج دهد نباید خود را وارد این جنگ نماید. غربیها باید بدانند که شاید بتوانند آغازگر جنگ باشند اما ادامه آن حتما از کنترل ایشان خارج خواهد شد و مطمئنا پایانش به نفع غرب نخواهد بود
« صدای طبل جنگ را میشنویم.» این را ولید معلم وزیر امور خارجه سوریه در کنفراس خبریش گفت و گفت که « سوریه گزینه ای جز دفاع و مقاومت ندارد.» این سخنان در شرایطی از سوی رئیس دستگاه دیپلماسی سوریه بیان میشود که طی روزهای اخیر حجم انبوهی از تبلیغات از سوی آمریکا، انگلیس با اصرار رژیم صهیونیستی و همراهی فرانسه، ترکیه و عربستان که خود را آماده جنگ با سوریه میکنند، صورت گرفته است.
با توجه به قریب الوقوع بودن حمله نظامی، سوال اساسی که در این میان مطرح است میزان و حجم و همچنین نحوه حمله غربیها به سوریه از یک سو و متقابلاً حجم و نحوه واکنش سوریها به این حمله از سوی دیگر است؟ سوالاتی که تفکر درباره آن، برای تصمیم گیران غربی نسبت به تصمیمشان تردید ایجاد میکند.
اولین سناریوی غربیها درباره جنگ با سوریه " سناریوی حمله همه جانبه" است. این سناریو به معنی استفاده همزمان از نیروی هوایی، دریایی و زمینی برای از بین بردن کلیه زیرساختهای نظامی، اقتصادی و ارتباطی کنونی سوریه است. اما این سناریو به چند دلیل قابلیت اجرا ندارد. به چند دلیل:
1- هیچ گزینه جایگزینی برای دولت بشار اسد برای فردای جنگ وجود ندارد و شکست بشار اسد به معنای حاکمیت القاعده و جبهه النصره است که سازمان یافتهترین و قدرتمندترین نیروی معارض در سوریه میباشند. این مطمئناً خواست غربیها نیست که یک جریان تکفیری، جنگجو و غیرقابل پیش بینی و کنترل در کنار مرزهای اسرائیل به حاکمیت برسد. لذا این اولین مانع جدی حمله همه جانبه است.
2- اگر فرض بر این باشد که با از بین بردن دولت فعلی سوریه نیروهای خارجی با ادامه حضور خود وضعیت را تثبیت میکنند تا با ایجاد یک روند دموکراتیک با مراجعه به آراء مردم، دولت پس از جنگ را شکل دهند، باز شرایط به نفع غربیها نخواهد بود چرا که این فرض هم با چالشهای جدیتری مواجه است.
در خوش بینانهترین حالت از دیدگاه غرب، حتی در صورت پیروزی نیز حضور نیروهای نظامی به مدت طولانی در سوریه هزینه سنگینی برای غرب خواهد داشت چرا که هیچ بعید نیست با حضور تکفیریها و نیروهای مردمی حامی دولت فعلی یعنی "جیش الشعبی" که طی دو سال اخیر مسلح شده اند، یک جهنم واقعی برای نیروهای خارجی رقم بخورد.
ضمن اینکه غربیها خوب میدانند که نتیجه اعمال روند دموکراتیک در سوریه نتیجه ای شبیه به عراق یعنی روی کار آمدن دولت نزیک به ایران را در پی خواهد داشت چرا که تحولات ماههای اخیر نشان داده است اکثریت مردم سوریه طرفدار مقاومت هستند و این یعنی علیرغم هزینه سنگین غربی ها، نتیجه به نفع محور مقاومت خواهد بود.
3 - تکرار سناریوی عراق در سوریه و حمله همه جانبه به سوریه ممکن نیست، چراکه سوریه عراق نیست. آمریکا در شرایطی به عراق حمله کرد که یک دهه پیش از آن در جریان جنگ کویت همه توان نظامی و زیر ساختهای عراق را تقریبا از بین برده بود و با دولتی میجنگید که هیچ پشتوانه مردمی نداشت.
یعنی مردم برای دفاع از رژیم صدام هیچگاه وارد جنگ با نیروهای خارجی نشدند. اما در سوریه خوشبینانهترین تخمینها برای غرب حکایت آمادگی رزمی 90 هزار نیروی مردمی مسلح و آموزش دیده است که این امر تقریباً ورود نظامیهای غربی را به داخل شهرها غیر ممکن میکند مگر اینکه غرب حاضر باشد تلفات سنگین نیروهای پیاده نظامی را متحمل شود. در حالی که همه میدانند وحشتناکترین کابوس سیاستمداران غربی، انبوه تابوتهای سربازان کشته شده در جنگ است.
4- یکی از عوامل دیگر که مانع از حمله همه جانبه میشود و برگ برنده بشار اسد به شمار میرود، حضور رژیم صهیونیستی در همسایگی سوریه است. با توجه به توان موشکی سوریه که بسیار پیشرفتهتر از توان موشکی حزب الله است، به راحتی میتوان پیش بینی کرد که سوریه میتواند یک جهنم واقعی را برای اسرائیلیها رقم بزند. و این بدان معناست که اسرائیل لقمه آماده ای است زیر دندان سوریه.
5-از دیگر چالشهای جدی غرب که آن نیز از جمله برگهای برنده بشار اسد محسوب میشود، حضور حزب الله در کنار سوریه است. غرب هیچ تخمین جدی از توان رزمی و موشکی جدید حزب الله ندارد. حمله همه جانبه به سویه به معنای اعلام جنگ به حزب الله است. حزب الله لبنان با توان رزم بالای خود میتواند هزینه بسیار سنگینی را برای غرب تحمیل کند و خاطرات نبرد 33 روزه را یک بار دیگر به یاد آنها بیاورد.
با توجه به آنچه که گفته شد و بسیاری از نکتههای دیگر که مجال گفتنش نیست، پر واضح است که حمله همه جانبه از دستور کار غربیها خارج است و اگر غرب به این تصمیم برسد یک حماقت تاریخی را مرتکب شده که پیروز نهایی این میدان حماقت هیچ یک از طرفها نخواهد بود.
لذا آنچه که امروز از سوی غربیها سخن از آن به میان میآید سناریوی دوم یعنی "سناریوی حمله محدود" است. یعنی غرب میخواهد با استفاده از کم هزینهترین راه که توان موشکی و هوایی خود است، با حملاتی برق آسا زیر ساختهای ارتباطی و اقتصادی و مراکز نظامی سوریه را بمباران کند تا دولت سوریه تبدیل به یک دولت ضعیف شده و در کنفرانس ژنو 2 هیچ حرفی جز قبول خواست غربیها نداشته باشد.
این یعنی تکرار سناریوی عراق در ماجرای جنگ کویت که طی آن آمریکا با بمباران توان نظامی و زیر ساختهای عراق این کشور را تبدیل به کشوری ضعیف نمود و صدام را در زندان کشورش محبوس کرد.
گفتنی است نیروهای نظامی غربی با شناسایی هایی که انجام داده اند قریب به 400 منطقه را شناسایی کرده اند که با بمباران سریع آنها در ساعات اولیه جنگ، عملا توان نظامی و موشکی سوریه را از بین ببرند تا سوریه را تبدیل به یک کشور ضعیف نموده تا بتوانند در ژنو 2 خواستههای خود را بر آنها تحمیل کنند.
این سناریو هم با چالشهای جدی روبرو است:
1 - با توجه به تجربه رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه این احتمال به صورت جدی وجود دارد که شناسایی 400 مکان استراتژیک ادعا شده توسط غربیها به صورت دقیق شناسایی نشده باشد.
اسرائیلیها در جنگ 33 روزه با تصور شناخت بر مکانهای استراتژیک حزب الله نظیر انبارهای سلاح و موشک در روزهای نخست با توان هوایی خود این مکانهای شناسایی شده را بمباران کردند اما در عمل به جای اضمحلال حزب الله اسرائیل شاهد قدرت روز افزون موشکهای حزب الله در طول جنگ بود! لذا غرب باید از تجربه اسرائیل درس گرفته و به این شناساییها که غالبا توسط فناوری ماهواره شناسایی شده اند، اطمینان نکند.
2 - دومین برگ برنده بشار اسد در جنگ محدود که برای غربیها چالشی جدی است روحیه مردم ترکیه و ساکنان اراضی اشغالی فلسطین است. ترکیه در یک اشتباه استراتژیک مدیریت جنگ را یک پادگان هوایی در نزدیکیهای شهر ازمیر قرار داده. این شهر سومین شهر بزرگ ترکیه است. در صورت آغاز حمله هوایی به سوریه هیچ بعید نیست سوریه این پادگان و حومه ازمیر را هدف حملات موشکی خود قرار دهد.
در صورت بروز چنین اتفاقی که به منزله کشیده شدن جنگ به سومین شهر بزرگ ترکیه است واکنش مردم ترکیه غیر قابل پیش بینی است. مردمی که هنوز درباره حمله به سوریه و چرایی دخالت ترکیه مجاب نشده اند. هیچ بعید نیست با ادامه جنگ، سوریه میدان جنگ را به ترکیه نیز گسترش دهد و آن زمان است که مردم وحشت زده دولت اردوغان را به چالش بکشند.
از سوی دیگر ساکنان اراضی اشغالی که تا دیروز اصابت راکتهای پراکنده توسط حزب الله و جهاد اسلامی را تجربه میکردند با بروز جنگ، انفجارهای موشکهای چند صد کیلویی کروز را در اطراف تاسیسات هسته ای دیمونا تجربه خواهند کرد. انفجارهایی که بعید است اسرائیل بیش از چند روز آن را تحمل کند. چراکه اولین این انفجارهای مهیب آغاز سیل مهاجرت معکوس ساکنان اراضی اشغالی خواهد بود.
3 – از یک منظر دیگر هم سناریوی جنگ محدود غیر قابل اجراست چرا که چنین جنگی چندین طرف درگیر دارد. سوال اینجاست در صورت حمله و بمباران تاسیسات سوریه اگر حجم پاسخ سوریه گسترده و خارج از تصور باشد غربیها چه خواهند کرد؟ اگر اسرائیل مورد اصابت موشکهای سوریه قرار گیرد و موجودیت این رژیم جعلی به خطر بیفتد چه؟ اگر پاسخ سوریه شامل ترکیه و عربستان هم بشود چه؟ اگر در صورت دخالت اسرائیل حزب الله وارد جنگ با اسرائیل شود چه؟
اگر با گسترش جنگ تقابل اسرائیل و جهان اسلام توسط ایران در جهان اسلام مهندسی شود و عملا سوریه از موضوعیت جنگ کنار گذاشته شود چه؟ همه این سوالها موید این موضوع است که آمریکا و غربیها در این منطقه با انبار باروت بازی میکنند که اگر جرقه ای آن را شعله ور کند یک نتیجه قطعی دارد و آن حذف شدن لکه ننگ اسرائیل از نقشه جهان است.
4- سوریه در شرایطی وارد جنگ میشود که سه قدرت جهانی و منطقه ای از وی حمایت میکنند. روسیه ، ایران و چین. نکته اینجاست که با اطلاع از سابقه حمایتهای لجستیکی این قدرتها از جمله ایران و روسیه هیچ طرفی از توان رزمی و موشکی واقعی سوریه با خبر نیست. لذا همین عدم تخمین صحیح از توان رزمی سوریه میتواند برگ برنده ای برای بشار اسد باشد ضمن اینکه در فضای سیاسی نیز میتواند به حمایت این کشورها حساب کند.
در مجموع آنچه که مشخص است این است که اگر غرب عقلانیت به خرج دهد نباید خود را وارد این جنگ نماید. غربیها باید بدانند که شاید بتوانند آغازگر جنگ باشند اما ادامه آن حتما از کنترل ایشان خارج خواهد شد و مطمئنا پایانش به نفع غرب نخواهد بود.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو