زمانی که یک خط فکری از ضریب نفوذ کافی برای جلب آرای عمومی برخوردار نباشد، ناچار دست به تلاش برای عدم موفقیت رقیب میزند.
ویژه نامه سیاسی روزنامه شرق در گفتگویی که سولماز ایکدر با دکتر حمیدرضا جلایی پور انجام داده، به بررسی وضعیت ائتلاف ها پرداخته است که خلاصه آن را در ادامه می خوانید:
* وجود احزاب و مشارکت آنها در اداره سیاسی کشور از اولین نمادهای حاکمیت دموکراسی در یک کشور است. در شرایط ایدهآل احزاب کارامد و قدرتمند باید صریح عنوان کنند بر سر چه موضوعی و تا کجا با یکدیگر ائتلاف کردهاند؟ هر چند که در اکثر کشورهای دنیا ائتلاف بین احزاب بسته به ساختار سیاسی آن کشور بعد یا قبل از انتخابات رخ میدهد اما در اکثر ائتلافات سیاسی در کشورهایی که دموکراسی در آنها دوران تثبیت را میگذراند، هدف و پیمان و میزان ائتلاف مشخص است و هواداران احزابی که با یکدیگر ائتلاف کردهاند دقیقا از مفاد ائتلاف آگاه میشوند. از سوی دیگر زمان پایان ائتلاف نیز باید مشخص باشد.
اگر در ابتدا صریحا عنوان شود ائتلاف به منظور دستیابی به کدام هدف صورت میگیرد، برای افکار عمومی روشن میشود که حداقل تا دستیابی به آن هدف ائتلاف برای اعضای آن محترم است. در غیر این صورت با در نظر گرفتن غیرپاسخگو بودن احزاب و شخصیتهای سیاسی در کشورهایی که دورانگذار به دموکراسی را سپری میکنند، ممکن است هر اتفاقی، اعم از یک دلخوری ساده ائتلاف مهم و شاید تاثیرگذار بین چند حزب سیاسی را با شکست مواجه کند.
* کشورهای غربی که در دوران تثبیت دموکراسی به سر میبرند هم با بحرانهای خاصی مواجهند و تئوریهای جدیدی برای حل این مشکلات ارایه دادهاند. در گذشته کشورهای اروپایی با مشکلاتی مانند کرختی نسبت به دموکراسی مواجه بودند. در برخی کشورهای اروپایی در دهه گذشته مشارکت سیاسی مردم کمتر از ۲۰درصد بود. البته این مشکل به مرور رفع شد و میبینیم که اخیرا در برخی از انتخابات در کشورهای اروپایی افزون بر ۸۰درصد مردم مشارکت میکنند. ائتلاف بین احزاب اروپایی به منظور ثبات و قدرت بیشتر شکل میگیرد.
*در ایران دیگر اسباب مدرنیته مانند مدرسه، دانشگاه، بیمارستان، رادیو و تلویزیون سالهاست که تاسیس شدهاند اما هنوز در مقابل قدرتگرفتن احزاب، مقاومتهایی وجود دارد. این پروسه ناتمام مدرنیته در کشور را نشان میدهد. ایران در حال سپری کردن دورانگذار از سنت به مدرنیته است. برخی از ارکان سنتی اداره کشور در مقابل مقوله مدرنی مانند«تحزب» از خود مقاومت نشان میدهند. ما بهازای بیرونی این مقاومت را میتوان در مسوولانی دید که بهعنوان افتخار از غیرحزبی بودن یا عدم وابستگیشان به احزاب سخن میگویند. گروههایی از مردم هم تحتتاثیر القائات رسمی یا غیررسمی، احزاب یا اشخاص وابسته به احزاب را قابلاطمینان نمیدانند و نسبت به آنان از خود اقبالی نشان نمیدهند.
*در ایران انتخابات تنها به منظور ارزیابی مدیران کلان کشور و جابهجایی آنها برگزار نمیشود. حداقل برای بخشی از مديريت جامعه انتخابات مفهوم رفراندم برای سنجش اقبال عمومي از کل نظام است. با توجه به این موضوع طبیعی ست که فرآیند انتخابات به نوعی طی شود که حداکثر آرا جذب شود. برای مشارکت حداکثری مردم، احزاب نه چندان کارامد ناچار از ائتلاف هستند تا ضریب نفوذشان در بین مردم را افزایش بدهند.
*جبهه ملی دوم، رهبرانش و زمانی که در آن تشکیل شد، یکی از موارد استثنا تاریخ سیاسی دولت هستند. شما در مورد نقش احزاب در کشوری سوال میپرسید که حتی کانالهای رسمی اداره آن، غیرحزبی بودن و عدموابستگی به تشکلهای رسمی را افتخار میدانند. تاکنون چندبار از مسوولان ارشد دولت شنیدهاید که در سخنرانیهای رسمی با افتخار خود را غیرحزبی معرفی کنند؟ حتی برخی از شخصیتهای شاخص عرصه سیاست در ایران که حزبهایی تشکیل دادند، خود از عضویت در آن احزاب سر باز زدند. مانند حزب كارگزاران سازندگی که منسوب به آقای هاشمیرفسنجانی است ولی شخص وی در آن عضویت ندارد.
*در انتخابات شورای دوم گروهی به نام «آبادگران» با چهرههایی بعضا کاملا ناشناخته آمدند و موفق هم شدند اما پس از پیروزی در انتخابات دیگر یادی از «آبادگران» نشد. باور آن طیف این بود که پس از پیروزی در انتخابات دیگر نیاز به تشکل نیست چه برسد به حزب. اين گروه پس از پیروزی جامعه هدفش را تودههای بیشکل ملت ميدانستند، نه تنها بخشی خاص از ملت که از منظر نظری با آن خاستگاه مشترک داشته باشد.
*یکی از مشکلات بزرگ مردم ایران، تودهای بودن آنان است. بهجای اینکه طی سالهای گذشته بر متشکلشدن مردم اصرار شود، همچنان از حالت تودهای بودن آنان استقبال شده است. توده مردم نمیتوانند خواست یا هدف مشخصی را دنبال کنند. معمولا زود به هیجان میآیند و زود فراموش میکنند. به همین علت است که شخصیتهای سیاسی ترجیح میدهند به جای تشکیل و تقویت احزاب و نمایندگیکردن بخشی از مردم به عنوان جامعه هدف، خود را نماینده کل مردم بنامند.
*احزاب در شرایط آرمانی و در یک فرآیند کاملا دموکراتیک است که برای موفقیت ائتلاف میکنند. این را فراموش نکنید که عرصه سیاست، عرصه تلاش برای کسب قدرت است. زمانی که یک خط فکری از ضریب نفوذ کافی برای جلب آرای عمومی برخوردار نباشد، ناچار دست به تلاش برای عدم موفقیت رقیب میزند. این امر به خودی خود مذموم نیست اما در شرایطی که امکان رقابت برابر بین احزاب و گروههای مختلف نباشد و ائتلافهای درون جناحی تنها و تنها به قصد جلوگیری از موفقیت رقیب رخ بدهند، با عدم موفقیت روبهرو خواهند شد. از سوی دیگر برخی از این ائتلافات انتخاباتی در ایران برای رای نیاوردن رقیب از جناح مخالف نیست. میبینیم بعضی از ائتلافها برای کاندیدا نشدن یا رای نیاوردن رقیب از جناح خودی است.
*در ابتدا باید مشخص شود ائتلاف در چه سطحی صورت میگیرد؟ در سطح احزاب؟ اشخاص؟ بدنه احزاب؟ برای مثال در انتخابات ریاستجمهوری سال ۷۶، پیروزی اصلاحطلبان تنها به دلیل ائتلاف جریانهای موسوم به خط امام نبود. نخبگان و مردم عادی در واکنش به دوران سازندگی و تاکید دولت سازندگی بر توسعه اقتصادی، به شعار توسعه سیاسی رای دادند. نمیخواهم نقش ائتلاف نیروهای خط امام را پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات آن سال کمرنگ کنم اما نارضایتی انباشته در جامعه نسبت به سیاست دوران سازندگی را هم باید درنظر داشت.
*در دوران اصلاحات حمایتهای قابلتوجهی نسبت به تحزب صورت گرفت. نتیجه آن را هم میتوان در انتخابات مجلس ششم دانست. در آن انتخابات بهرغم وجود چندین فهرست انتخاباتی، میتوان گفت که اصلاحطلبان در یک ائتلاف موفق با فهرستهایی که در آن تعداد کاندیداهای مشترک زیاد بودند در انتخابات پیروز شدند. در دوره هشتم انتخابات ریاستجمهوری هم ائتلاف اصلاحطلبان موفق بود. اکثر احزاب و چهرههای شاخص اصلاحطلبی روی آقای خاتمی ائتلاف کردند.
* اکثر چهرههای شاخص اصولگرایی مدعی آن هستند که کل ایران، پایگاه اجتماعی اصولگرایی است. اصولگرایی در ایران هیچوقت مشخص نكرده است که میخواهد نماینده کدام گروه از جامعه باشد و سعی تام و تمامی برای تودهای نگهداشتن شهروندان داشته است. اصولگرایان یا محافظهکاران ایرانی هرگز برنامه مشخصی برای اداره جامعه یا حتی برآوردهکردن نیازهای پایگاه اجتماعیشان ارایه ندادند. آنها باید نسبتشان را با دیگران مشخص کنند اما تاکنون هیچکدام از اینها را انجام ندادند. اصولگراها بیشتر به دنبال نفی رقیب هستند تا اثبات خود. به همین دلیل است که ائتلافاتشان بیشتر از آنکه به منظور کسب رای باشد، با هدف جلوگیری از پیروزی رقیب شکل میگیرد.
* کشور ما ساختار ریاستی دارد در حالی که اکثر کشورهای اروپایی ساختار پارلمانی دارند. با فرض بر اینکه در یک جامعه حاکمیت قانون به رسمیت شناخته شود و اصول برابری و آزادی محترم شمرده شود، میتوان در مورد تفاوت انتخابات در نظامهای پارلمانی و ریاستی بحث کرد. در نظام ریاستی انتخابات به منظور جذب آرای مردم برگزار میشود و دوران انتخابات نقش تعیینکنندهای در طرح مناسبات سیاسی کشور دارد. در کشورهایی که با نظام پارلمانی اداره میشوند، ائتلاف پس از پایان انتخابات به منظور تشکیل دولت صورت میگیرد. برخی معتقدند که ائتلافهای پارلمانی به کارایی دولت و ثبات بیشتر کشور کمک میکند، برخی دیگر در دفاع از سیستمهای ریاستی میگویند که ائتلاف در این سیستمها به مشارکت حداکثری مردم میانجامد. در کشورهایی که سیستم سیاسی پارلمانی وجود دارد پارلمان یا دولت ائتلافی تشکیل میشود، در کشورهای ریاستی انتخابات ائتلافی برگزار میشود.
*دولت اول آقای هاشمی از ائتلاف بین جریانهای سیاسی مختلف اعم از محافظهکار و خط امام تشکیل شده بود اما دولت آقای خاتمی از ائتلاف بین ۱۸ حزب اصلاحطلب تشکیل شده بود. هرکدام از اینها را باید جداگانه بررسی کرد. دولت ائتلاف آقای هاشمی در شرایط که بالانس نیروها در کشور تقریبا برابر بود، تشکیل شد و دولت موفقی هم بود اما دولت آقای خاتمی در زمانی تشکیل شد که مردم با حمایت از او نشان داده بودند بیش از هر حوزه دیگری به دنبال توسعه سیاسی در کشور هستند. طبیعی بود که در آن مقطع اکثر افراد کابینه را افرادی تشکیل بدهند که به توسعه سیاسی پایبند باشند.
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو