پس از ناکامی این جریان در ترور خاتمی،‌ آنها تصمیم گرفتند زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی را ترور کنند تا از این طریق ضمن ایجاد هیجان در جامعه بتوانند موضوعی دسته اول تر برای ادامه طرح‌های خود بیابند اما با هوشیاری دستگاه‌های امنیتی این موضوع نیز ناکام ماند.

«به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ من دیروز از لحظاتی که درگیری شروع شد تا اواخر وقت، تقریباًتا نیمه شب، در جریان برخوردهای تهران بودم و مستقیماً اخبار را باصدای خودشان می‌شنیدم. از مراکز تصمیم‌گیری منافقین و پیکاری‌ها به‌افرادشان در خیابان‌ها دستور داده می‌شد: اتوبوس‌ها را به آتش بکشید. باجه‌های‌تلفن را خرد کنید. از هر‌جا شده ولو از داخل بیمارستان‌ها، جنازه‌ای به دست ‌بیاورید و روی دست بگیرید و به میان مردم ببرید و مثل دوران انقلاب مردم را بارنگ خون آشنا و هیجان به پا کنید. شاید ده بار این تعبیر گفته شد ولو با دادن ده‌ها شهید اینها این برنامه را دیروز برای این ملت درست کرده بودند. اینها چه می‌خواهند بگویند؟ با چه کسی درجنگ هستند؟

این‌ها سخنان هاشمی رفسنجانی در نطق پیش از دستور جلسه علنی مجلس در روز 31 خرداد سال 60 بود. سخنانی که درست یک روز پس از غائله 30 خرداد سال 60 منافقین در تهران ایراد شد و پرده از طراحی‌های این گروهک برای کشته‌سازی و سودجویی از اجساد برداشت. اما آیا آن روز هاشمی رفسنجانی می‌توانست پیش‌بینی کند که درست 28 سال پس از این واقعه تلخ، عده‌ای از دوستان و نزدیکان وی باردیگر با شبیه‌سازی این وقایع به دنبال جسد دزدی و کشته‌سازی بروند؟ موضوعی که اگرچه هاشمی رفسنجانی در آن روزها به خوبی در مقابلش موضع‌‌گیری کرد اما در وقایع مشابه سال 88 ترجیح داد سکوت کند. سکوتی سؤال برانگیز...

خاتمی؛ طعمه پروژه کشته‌سازی

شاید جرقه‌های پروژه کشته‌سازی به روزهای پیش از انتخابات باز می‌گردد. جریان فتنه که برای مظلوم نمایی و رای آوردن نیاز به داشتن یک شهید برای خود می‌دید،‌ تصمیم گرفت محمد خاتمی یکی از رهبران این جریان را که محبوبیت زیادی نیز در بین هواداران موسوی داشت، ترور کند تا از این طریق بتواند ایام انتخابات را با سوژه ویژه خود دنبال کند. بر این اساس پیش از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و زمانی که خاتمی به شهر اهواز سفر کرده بود، منافقان درصدد ترور وی و اسطوره‌سازی و مظلوم‌نمایی فتنه سبز برآمدند. آنها در هواپیمای اهوازـ تهران که خاتمی و هیئت همراه او در آن جای داشتند بمب‌گذاری کردند و قرار بود نیم ساعت به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛پس از پرواز آن بمب در هوا منفجر شده و اینگونه دشمنان به اهداف شوم خود دست یابند. اما خاتمی که حدود نیم ساعت زودتر به فرودگاه رسیده بود از سوی سرگروه تیم مطلع شد که هواپیمایی زودتر از موعد مقرر قصد پرواز به سمت تهران را داشته و اتفاقا در جلوی هواپیما نیز جای خالی وجود دارد، از این رو تصمیم به پرواز با آن هواپیما را گرفت. پس از نجات خاتمی از مهلکه‌ای که به ظاهر دوستان او برایش ترتیب داده بودند، مهماندار هواپیمای بمب‌گذاری شده در حالی که حدود یک ربع از پرواز هواپیما از فرودگاه اهواز گذشته بود، یادداشتی را در گوشه‌ای از هواپیما پیدا کرده بود که نسبت به بمب‌گذاری در دستشویی هواپیما هشدار داده بود.

زهرا رهنورد؛ طعمه دوم

پس از ناکامی این جریان در ترور خاتمی،‌ آنها تصمیم گرفتند زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی را ترور کنند تا از این طریق ضمن ایجاد هیجان در جامعه بتوانند موضوعی دسته اول تر برای ادامه طرح‌های خود بیابند اما با هوشیاری دستگاه‌های امنیتی این موضوع نیز ناکام ماند.

روزنامه جوان با انتشار خبری ماجرای ترور زهرا رهنورد را اینگونه گزارش کرد:‌ در آن ایام گزارشی دریافت شد که جریانی دردرون حامیان موسوی برای ایجاد «جهش رای» به دنبال مظلوم نمایی و ایجاد فضای تنش آفرینی و در نتیجه ترور نافرجام زهرا رهنورد می‌باشند، درهمین راستا تلاش‌های مجاهدان عرصه امنیتی منجر به ردگیری و خنثی‌سازی این اقدام شد.

ابعاد مختلف این خبر به دلیل مسائل امنیتی تاکنون منتشر نشده است.

اولین شهید، زنده شد(!)

اما با انتشار این لیست از سوی حزب مشارکت و جنجال‌سازی رسانه‌های وابسته به جریان فتنه،‌ یکی از افرادی که در لیست مدعی مرگ وی شده بودند، با انتشار مطلبی در وبلاگ خود به این موضوع اعتراض کرد تا روند تکذیب اسامی این لیست آغاز شود. بر این اساس احمد کارگر نجاتی در وبلاگ خود با لحنی طنز نسبت به اینکه نام وی در کنار کشته‌شدگان حوادث پس از انتخابات آمده اعتراض کرد و افزود: «چند وقتیه حرف از دفن مخفیانه اجساد میزدن و من باور نمی‌کردم! اما واقعا این دفن مخفیانه رو به قدری استادانه انجام دادن که حتی خود من هم نفهمیدم کی دفن شدم. اصلا اونقدر کارشون را خوب بلد بودن که نفهمیدم کی کشته شدم. عجب دنیائیه این دنیای بعد از مرگ. همه‌‌چی عین قبل از مردنه و اصلا هیچی تغییر نکرده.البته هنوز کسی برای سوال و جواب سراغم نیومده.یا شاید سوال و جواب هم مخفیانه انجام شده که خودم نفهمیدم...» نام احمد کارگر نجاتی در شماره 18 کشته‌شدگان حوادث پس از انتخابات در سایت مشارکت آمده و حتی نحوه مرگ وی بر اثر ضرب و شتم در بیمارستان و محل دفن او قطعه 213 ردیف 15 شماره 35 ذکر شده است. بنابراین با زنده از آب در آمدن یکی از افراد لیست مورد ادعای ستاد موسوی و کروبی، رسانه‌ها به تکاپو افتادند تا شاید بتوانند نام افراد زنده دیگری را نیز از این لیست استخراج کنند که در ادامه مشخص شد بسیاری از افراد نام‌برده شده در این لیست، ‌افراد جعلی بودند که یا تاریخ درگذشتشان به ایام قبل از انتخابات باز می‌گشت یا به علت مرگ‌های طبیعی از دنیا رفته بودند و از همه مهمتر تعدادی از افراد این لیست نیز زنده و سرحال بودند.

آدم پرانی برای حفظ آبرو

اما در‌گیر و دار انتشار لیست 72 نفره از سوی ستاد موسوی و کروبی و همچنین افشای دروغین بودن این لیست شاهد دستگیری علیرضا بهشتی مشاور ارشد میرحسین موسوی و مسئول کمیته پیگیری وضعیت کشته‌شدگان اغتشاشات اخیر ستاد موسوی بودیم.اما دلیل این دستگیری خود حکایت جداگانه‌ای است که محمد سعید احدیان مدیرمسئول روزنامه خراسان در وبلاگ خود از آن پرده برداشت.وی در وبلاگ خود اینچنین نوشت: دلیل اصلی دستگیری مشاور ارشد میرحسین موسوی که فرزند شهید بهشتی نیز به شمار می‌رود تشکیل باندی برای قاچاق برخی افراد مرتبط با ستاد موسوی به خارج از کشور بوده است و به همین دلیل نیز وی در مواجهه با اسناد بازجویان چاره ای جز پذیرش موضوع نداشته است. این خبر درحالی منتشر شده بود که ستاد موسوی مدعی بود این افراد در جریان حوادث پس از انتخابات کشته شده اند و پس از مشخص شدن کذب بودن ادعای مرگ ایشان، علیرضا بهشتی با دستور میرحسین موسوی برای جلوگیری از آبرو‌ریزی بیشتر درصدد فراری دادن آنها از مرزهای کشور برمی آید اما با هوشیاری ماموران امنیتی این تلاش ناکام می‌ماند.

ترانه موسوی؛ پیش درآمد کشته‌سازی

اما پیش درآمد ماجرای کشته‌سازی به قضیه ترانه موسوی باز می‌گردد. در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۸۸، مهدی کروبی، در نامه‌ای جنجال بر انگیز به هاشمی رفسنجانی، از وی خواست به موضوع «تجاوز به دختران و پسران» بازداشتی پس از انتخابات ریاست جمهوری رسیدگی کند.کروبی در این نامه به موردی از آزار جنسی که مشابه مورد ترانه موسوی بود، بدون بردن نام خاصی اشاره کرد و نوشت: «عده‌ای از افراد بازداشت شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‌اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده ‌است.» کروبی در این نامه نوشت: موارد مربوط به آزار جنسی دختران و پسران را به طور مکرر از افرادی که دارای پست‌های حساس در کشور بوده‌اند، شنیده ‌است. ترانه موسوی نام شخصی است که ادعا می‌شود در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران کشته شده است. در ماه تیر و مرداد سال ۱۳۸۸، برخی از سایت‌های اینترنتی خبری را منتشر کردند مبنی بر اینکه دختر جوانی با این نام، در تجمع روز هفت تیر در اطراف مسجد قبا که در اعتراض به نتایج انتخابات برگزار شد، در خیابان شریعتی توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده و پس از تجاوز جنسی به قتل رسیده است.در این خبر جنجالی که به برخی از رسانه‌های غربی نیز راه یافت اطلاعاتی همراه با یک عکس از این دختر جوان منتشر گردید و اعلام شد که خانواده این دختر جوان پس از تماسی تلفنی از یک بیمارستان مبنی بر بستری شدن او به علت جراحت در دستگاه تناسلی به بیمارستان مراجعه می‌کنند ولی دخترشان را در آنجا نیافته و مدتی بعد جسد سوزانده شده او را در منطقه‌ای دیگر می‌یابند. اما صدا‌و‌سیمای ایران با تهیه یک گزارش تلویزیونی در خبر ساعت ۲۰:۳۰، اصل خبر را شایعه معرفی کرد. محتوای این گزارش توسط احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی نیز تایید شد. در این برنامه با خانواده‌ای که دخترشان ترانه نام داشت صحبت شد و ایشان ضمن شناسایی تصویر، بر سلامت دخترشان تایید کردند و در مقابل دوربین با دخترشان که ساکن کانادا بود تماس گرفتند. مرتضی الویری عضو کمیته تحقیق اعلام کرد که ترانه موسوی یکی از جانباختگان حوادث اخیر است. وی همچنین از صدا و سیما به دلیل انتشار اخبار کذب و سلب اعتماد عمومی انتقاد کرد. البته بعدها در لیست منتشر شده از سوی وبگاه جرس نام ترانه موسوی از لیست کشته‌شدگان وقایع پس از انتخابات حذف شد تا بیش از این شاهد آبرو ریزی خود نباشند.

آغاز رسمی کشته‌سازی

آغاز رسمی پروژه کشته‌سازی درحالی بود که با وجود گذشت هفته‌ها از وقایع تلخ پس از انتخابات و بازگشت آرامش به جامعه، این موضوع دلیلی شد تا رسانه‌های بیگانه که نان خود را در آشوب‌های ایران دیده بودند، ‌از این لیست تابویی بسازند تا مجددا زنگ اغتشاش را در خیابان‌‌های پایتخت به صدا در بیاورند. این موضوع در حالی است که روز به روز که از انتشار لیست دروغین 72 نفره می‌گذشت، یک به یک کشته‌های جعلی زنده می‌شدند(!) و خط بطلانی نه تنها بر روی ادعاهای دروغین در خصوص کشته‌شدگان اخیر بلکه روی تمامی ادعاهای جریان سبز که مدام سنگ انقلاب، امام و نظام را به سینه می‌زدند، کشیده شد.

اما هیچ کدام از این افشاگری‌ها و خط بطلان کشیدن‌ها نتوانست هتک وجهه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را که تا پیش از انتخابات یک چهره الهام‌بخش برای مسلمانان و آزادیخواهان جهان بود جبران کند. اثرات این تخریب وجهه را می‌توان در اخبار مختلف رسانه‌های بیگانه که در‌خصوص کشورمان منتشر می‌شود، ردگیری کرد.

ماجرای کشته‌شدگان مشکوک و ادعایی، ماجرای تلخی بود. دختری که با دسیسه و برنامه‌ریزی قبلی توسط عده‌ای معلوم‌الحال برای خدشه‌وارد کردن به چهره نظام در طول ناآرامی‌ها به قتل رسید و قضایای پس از آن که طی آن تلاش شد، نام و چهره این دختر را به سمبلی جهت ادامه ناآرامی‌ها تبدیل کنند یا قصه‌هایی که در خصوص سعیده پورآقایی ساخته شد؛ دختری که از منزل فرار کرده بود و در تمام زمانی که آتش شایعات در خصوص او شعله‌ور می‌شد،‌ در گوشه‌ای مشغول استراحت و ترمیم زخم‌هایی بود که هنگام فرار از خانه بر وی وارد آمده بود و میرحسین شکست‌خورده در انتخابات برای احیای چهره و محبوبیت خود در مجلس ختم دروغین این دختر شرکت کرد. وقایع پس از انتخابات سرشار از دروغ‌ها و افسانه‌هایی در خصوص کشته‌‌ها بود که برای نظام و انقلاب هزینه‌های بسیاری را به دنبال داشت.

مشارکت افشا می‌کند

اما کشته‌سازی نوین به دست سبزها از چه زمانی شکل گرفت؟ درست روزهای پس از وقایع انتخاباتی یعنی 13شهریور سال 88 بود که سایت نوروز ارگان حزب منحله مشارکت اقدام به انتشار لیستی 72 نفره کرد و طی آن مدعی شد، این 72 نفر از کشته‌شدگان سبزها در آشوب‌های پس از انتخابات هستند. این سایت با انتشار خبری اینگونه مدعی شد: از آنجا که در روزهای اخیر آمار غیر واقعی فراوانی از سوی مقامات رسمی و غیررسمی وابسته به کودتاگران در خصوص تعداد کشته‌شدگان حوادث اخیر منتشر شده که در این زمینه می‌توان به آخرین آمار یعنی اظهارات فرمانده سپاه اشاره کرد، پایگاه اطلاع رسانی نوروز در پاسخ به اینگونه اظهارات بی‌پایه و اساس که برای پاک کردن صورت مسئله و منحرف کردن اذهان عمومی از جنایات انجام شده در حوادث پس از انتخابات بیان می‌شود، اقدام به انتشار اسامی دقیق این شهدا می‌کند تا شاید وجدان‌های خفته بیدار شده و از کتمان حقایق روشن دست برداشته و اعمال و جنایات انجام شده توسط زیرمجموعه‌ها و عوامل کودتا را پذیرفته و سعی در سرپوش گذاشتن بر جنایات نداشته باشند.در این خبر اسامی و مشخصات دقیق 72 شهید جنبش سبز که تاکنون احراز هویت شده‌اند آمده است و تلاش‌ها برای شناسایی و تکمیل این لیست ادامه داشته و شهدا به اسامی ذکر شده در این لیست ختم نمی‌گردد. لیست اول شامل اسامی 25 شهید گلگون کفن است که تا به امروز خانواده‌هایشان با مراجعه به مراجع معرفی شده از سوی ستادهای انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی و حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی کروبی، شهادت فرزند یا عضو خانواده خود را اعلام کرده‌اند.

نام دختر فراری در لیست شهدای سبز

پس از ماجرای ترانه موسوی، نوبت به پدیده‌ای به نام سعیده پورآقایی بود.در خبرهایی که در روز هشتم شهریور در «سایت موج سبز آزادی» و «پایگاه اطلاع‌رسانی فراکسیون اقلیت مجلس هشتم» منتشر شد و با توجه به متن اعلامیه ترحیم او آمده بود؛ وی که دختر عباس پورآقایی مجروح شیمیایی کشته‌شده جنگ ایران و عراق بوده‌است، به‌دلیل فریاد الله اکبر روی پشت بام خانه‌اش در خیابان دولت دستگیر شده و پس از شناسایی هویت جنازه او توسط مادرش در یک سردخانه صنعتی در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا دفن می‌شود.در مراسم ختم او تنها چند نفر از اعضای خانواده و نمایندگانی از جنبش سبز از جمله میرحسین موسوی حضور داشته‌اند. «موج سبز» از نزدیکان او نقل قول کرده که «سعیده پورآقایی پس از بازداشت مورد تجاوز وحشیانه قرار گرفته و سپس به قتل رسیده است. متجاوزان جنازه‌ وی را از زانو به بالا در اسید سوزانده‌اند و خانواده‌ وی را تحت فشار قرار داده‌اند تا علت مرگ دخترشان را بیماری شدید کلیوی اعلام کنند.»

ماجرا آن‌قدر برای سبزها قابل اطمینان بود که شخص میرحسین موسوی را راهی مراسم ختم سعیده پورآقایی کرد و نوروز این حضور را هم گزارش کرد:«مراسم ختم سعیده پورآقایی روز شنبه 7 شهریور به صورت محدود در مسجد قلهک برگزار شد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با خانواده داغدیده این شهید مظلوم در مراسم حضور یافتند.»

در این میان بازار توصیف داستان سعیده پورآقایی با آب و تاب وصف ناشدنی داغ بود. پارلمان نیوز نوشت:«همزمان با انتشار خبر کشته شدن فردی با نام سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی که عنوان می‌شود اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است، فردی با ارسال یادداشتی برای فراکسیون خط امام(ره) مجلس به روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پرداخت.»

این سایت خبری در ادامه متنی را با عنوان «دیروز همه گریستند» درج کرد و نوشت:«سعیده دو سال بود که دیگر پدر نداشت.اگرچه آن وقت هم پدرش نمی‌توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد.جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط بود؛ هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ.خاطراتی از 8 سال دفاع از ناموس ملت ایران و امید از اینکه ناموسش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد.آثار به جای مانده از سلاح‌های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می‌رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما می‌سپرد...ما چه کردیم؟»!

چندی بعد «کمیته سه نفره قوه قضائیه برای بررسی تجاوز جنسی به زندانیان» بخش بزرگی از گزارش خود را به این موضوع اختصاص داد و سعیده پورآقایی را یک دختر فراری معرفی کرد که مدتی مفقود شده و خبری از او در دست نیست. تلویزیون هم در ۳۱ شهریور ۱۳۸۸ مصاحبه‌ای با شخصی که خود را سعیده پورآقایی معرفی می‌کرد، پخش کرد. او در این مصاحبه گفت که از خانه فرار کرده و دستگیری و مرگ او صحت ندارد.

اما سر منشا ماجرای پورآقایی به خارج از مرزها نیز رسیده است، چراکه براساس اسناد به‌دست آمده و اعترافات متهمان پرونده شبکه‌های سازمان‌یافته جنگ سایبری و پرونده مرصاد، پروژه مزبور از آنجایی کلید خورده است که سعیده پورآقایی خواهری به نام «سپیده پورآقایی» داشته که وی از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر بوده است، یعنی از همکاران «کیوان رفیعی» سرپل سیا در پروژه بی‌ثبات‌سازی و از اعضای هیأت مدیره مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران.

کیوان رفیعی با اطلاع از عدم ارتباط خانوادگی این دو خواهر در تماسی با سپیده پورآقایی با بیان اینکه آیا وی از خواهر خود سعیده خبری دارد یا نه؟و پس از پاسخ منفی سپیده به وی می‌گوید که همه جا مطرح شده که خواهر وی در جریان اغتشاشات اخیر مورد تجاوز قرار گرفته و سپس وی را کشته و جسدش را سوزانده‌اند.

رفیعی از دیگر سو در پی هماهنگی‌ای که با خبرگزاری «هرانا» (خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران) انجام داده بود، قبل از انجام تحقیقات توسط سپیده آنان را مأمور مصاحبه با وی می‌کند که وی نیز به دلیل اعتماد به رفیعی و با توجه به عدم تحقیقات در این زمینه، مجموعه صحبت‌هایی را در این خصوص انجام داد و ضمن تأیید وقوع این حادثه دروغین مطالبی را علیه نظام مطرح می‌کند. در همین زمینه طی هماهنگی انجام شده با برخی از نزدیکان مهدی کروبی، مصاحبه انجام شده با سپیده پورآقایی در اختیار کروبی قرار گرفته و وی نیز اقدام به مصاحبه هایی‌در این زمینه کرده و کار تا بدانجا پیش می‌رود که برای فردی زنده مراسم ختم گرفته و حتی میرحسین موسوی در این مراسم ختم حاضر می‌شود(!)

ورود آمپول برای ادامه کشته‌سازی

انتشار لیست جعلی کشته‌شدگان حوادث پس از انتخابات و نام بردن از 72 نفر به نام شهدای سبز نتوانست اهداف جریان فتنه را برآورده کند از این رو آنها تصمیم گرفتند رسماً وارد میدان شوند و به صورت واقعی کشته‌های خود را درست کنند. در خبرها آمده بود، این گروهک تروریستی قرار بوده در روزهای 16،17و18 آذر در پروژه کشته‌سازی فضای کشور را ملتهب کنند. در خانه تیمی که از این گروهک کشف شده مقدار زیادی آمپول‌های سمی، سلاح گرم و مواد منفجره کشف شده است.

پایان راه، ترور خواهر‌زاده میرحسین

فتنه‌گرانی که از ابتدای اغتشاشات بعد از انتخابات در پی پروژه‌ کشته‌سازی و سوءاستفاده از احساسات افکار عمومی برای دستیابی به مقاصد سیاسی خود بودند، در جریان اغتشاش‌آفرینی در روز عاشورای حسینی و حمله به عزاداران سید‌الشهدا(ع) ،پروژه خود را با ترور و قتل مشکوک چند نفر عملی کردند.

گزارش‌‌ها از کشته شدن 4 نفر، از جمله شخصی به نام سیدعلی موسوی که خواهرزاده موسوی اعلام شده حکایت دارد. طبق اعلام سردار رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی حتی یک تیر امروز از سوی مأموران انتظامی حاضر در خیابان‌ها شلیک نشده است و شواهد نشان‌دهنده قتل مشکوک وی می‌باشد.در واقع، تیم‌های ترور ضد انقلاب، سید علی موسوی، خواهرزاده میرحسین موسوی را به قتل رساندند. این اقدام مشکوک در حالی در محدوده چهارراه کالج یکی از مراکز تجمع اغتشاشگران صورت گرفته است که گزارش‌ها حاکی از استفاده از اسلحه مخصوص تیم‌های ترور در این اقدام مشکوک دارد، چنانکه نوع سلاح و گلوله استفاده شده در این حادثه، نوعی خاص و کمیاب از گلوله و سلاح مخصوص تیم‌های ترور است. همچنین گفته می‌شود بیش از ده نفر از اعضای کددار سازمان منافقین در اغتشاشات امروز بازداشت شده اند.

محسن مخملباف، کارگردان فراری که به عنوان سخنگوی میر حسین موسوی در خارج از کشور شناخته می‌شود، در موضع‌گیری خود مدعی شد، در روز عاشورا یک پاترول جلوی در خانه آنها(علی موسوی) ابتدا چندین نفر را جلوی چشم سید علی موسوی زیر می‌گیرد و بعد از آن از درون پاترول 5 نفر از نیروهای امنیتی پیاده می‌شوند و یکی از آن‌ها از نزدیک‌ترین فاصله با کلت به سینه سید‌علی موسوی شلیک می‌کند طوری که گلوله از پشت او خارج می‌شود. بعد آن 5 نفر با پاترول سراسیمه می‌گریزند. برادر زن سید علی او را به بیمارستان می‌رساند اما قبل از آن که سید‌علی موسوی به بیمارستان برسد به شهادت نائل می‌شود. صرفنظر از این ادعا و اطلاعاتی که مخملباف از نحوه دستیابی به آن سخن نگفته، این موضوع که خواهر زاده موسوی در جریان آشوب‌ها ترور نشده و همانند پروژه قتل آقاسلطان در محیطی دور از ناآرامی‌ها هدف مهاجمان قرار گرفته، مورد تایید سخنگوی موسوی بود. این موضوع با ادعای اولیه فتنه‌گران مبنی بر کشته‌شدن علی موسوی در جریان تظاهرات و درگیری با ماموران، کاملا متفاوت است. این تناقض در اطلاعیه‌ای هم که نیروی انتظامی در خصوص وقایع عاشورا منتشر کرده مورد اشاره قرار گرفته است.

در این بیانیه آمده است: آقای سید علی موسوی حبیبی بدون اینکه در صحنه اغتشاشات حضور داشته باشد در یکی از خیابان‌های فرعی تهران(خیابان شادمان)، در حدود ساعت 12 الی 13 روز ششم دی در حین حرکت، به دست سرنشینان یک دستگاه خودرو با سلاح گرم هدف ترور قرار گرفته که به علت تأخیر در انتقال به بیمارستان دچار خون ریزی شدید شد و فوت کرد و تحقیقات گسترده برای شناسایی عنصر یا عناصر تروریست ادامه دارد.استفاده از سلاح گرم در ترور خواهرزاده آقای موسوی در حالی است که پیش از این مسئولان نیروی انتظامی از عدم استفاده پلیس از سلاح گرم در روز عاشورا خبر داده بودند.

یک مقام آگاه قضایی هم در گفت و گو با شبکه ایران، سلاح مورد استفاده ترورکنندگان علی موسوی را غیرسازمانی و مخصوص تیم‌های ترور اعلام کرد.او همچنین گفت که همانند پروژه قتل ندا آقاسلطان، خواهر زاده موسوی هم در محیطی خارج از اغتشاشات و با فاصله زیاد از درگیری‌ها و در جریان یک برنامه کاملا مشکوک به قتل رسیده است.این منبع همچنین به پیگیری‌های ماموران امنیتی برای دستیابی به خودروی ترورکنندگان و عوامل این ترور اشاره کرد و گفت که ماموران پس از بررسی‌های مختلف اطلاعاتی، مالک این خودرو را شناسایی کردند که او در جلسه بازپرسی عنوان کرد ماشینش چند روز پیش از این واقعه به زور ربوده شده و او تاکنون موفق به پیداکردن آن نشده است.

اشک تمساح بر گورهای خالی

اما به راستی چه کسی از بالا رفتن آمار کشته‌شدگان وقایع اخیر استفاده می‌کرد و این آمارهای دروغین به نفع چه کسانی بود؟

آن چیزی که در این بین طبیعی به نظر می‌رسد، این است که فروکش‌کردن این فتنه بزرگ قطعاً بدون هزینه نیست.از قدیم گفته‌اند: «در دعوا حلوا خیر نمی‌کنند.» وقایع اخیرات هم همین‌گونه بود و عده‌ای از دو طرف کشته شدند و در میان کشته‌ها اسامی زیادی از نیروهای مردمی بسیج که برای کنترل آشوب‌ها به خیابان‌ها آمده بودند نیز به چشم می‌خورد.

در این بین، تحرکات رسانه‌های خارجی بسیار روشن است.آنها از کاه، کوه می‌سازند تا بلکه مخاطب را جذب خود کنند و هر آنچه سردمداران پسا پرده به آنها امر می‌کنند به مرحله اجرا در بیاورند.

نگاهی به عملکرد رسانه‌هایی نظیر بی بی سی فارسی، بخش فارسی صدای امریکا، شبکه‌صهیونیستی العربیه، شبکه الجزیره وابسته به وهابیون تندرو و دیگر شبکه‌های خارجی بیانگر این موضوع است که امپراتوری رسانه‌ای چماق کشته شده‌ها را در دست گرفته است تا به وسیله آن ضمن حمله به بنیان‌های نظام که تا چند ماه گذشته در محیطی ایزوله و مستحکم قرار داشت، اهداف استعماری سردمداران خود را برای امتیازگیری از نظام جمهوری اسلامی دنبال کند.

در این میان نیز نیروهای داخلی این رسانه‌های استعمارگر با ارائه آمارهای غلط و خوراک‌های دروغ رسانه‌ای، بنزین به آتش می‌ریختند و رسانه‌ها را برای فشار هر چه بیشتر به نظام تقویت می‌کردند.

این نیروها همان‌هایی بودند که تا قبل از انتخابات دم از امام، انقلاب و جمهوری اسلامی می‌زدند و در تریبون‌های مختلف نظام را در معرض خطر قلمداد می‌کردند اما حالا به سمتی رفته‌اند که به دشمنان جمهوری اسلامی خط می‌دهند.

تمام این جار و جنجال‌ها در حالی است که سابقه کشتار معترضین در جریان اعتراضات اجتماعی و سیاسی دوران حاکمیت این آقایان در اذهان مختلف وجود دارد.کشتارهایی که دلیلی جز ناکارآمدی دولتمردان این جریان در کنترل بحران‌های اجتماعی و سیاسی ندارد.اعتراضات مردم قزوین، مشهد، سبزوار، سمیرم، فیروزآباد و ایذه که بسیاری از آنها اعتراضاتی اجتماعی بودند به خشونت و کشتار منجر شد و از همه جالب‌تر اینکه دولتمردان آن وقت تمامی سعی و تلاش خود را به کار بستند تا جلوی انتشار خبر این درگیری‌ها را بگیرند، مبادا نقاط ضعفشان هویدا شود و چهره‌ای که با نقاب گفتمان برای خود درست کرده بودند، خدشه‌دار شود.

و دریغ از رسانه‌های به اصطلاح آزادی نظیر بی بی سی، صدای امریکا، شبکه العربیه و شبکه الجزیره که اخبار این وقایع را پوشش دهند.

بنابراین با کنار هم قرار دادن وقایع اخیر و سرکوب‌های گذشته در شهرهای مختلف، آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که سردمداران موج سبز به راستی از نظام خارج شده‌اند و اهداف استعماری سایر کشورها را در داخل دنبال می‌کنند؟ چرا که قطعاً هیچ فردی در داخل از بالا رفتن آمار کشته‌شده‌های وقایع اخیر سود و نفعی نمی‌برد و این جنجال‌ها برای معرفی هر میتی به نام جریان سبز و در مقابل سرپوش گذاشتن بر افتضاحاتی که در دوران اصلاحات در سرکوب‌ اعتراضات اجتماعی مردم روی داد، ذهنیت دست‌نشاندگی برخی آقایان از سوی استعمارگران را بیش از پیش تقویت می‌کند.

جعفر تکبیری