چند تا سفر بود که پس از مراسم استقبال میدیدم بچههای حفاظت (ریاستجمهوری) دنبال چسب زخم برای دکتر میگردند: نخستین سفری که این مورد پیش آمد گفتم حتماً اتفاق خاصی افتاده که دکتر احتیاج به چسب زخم پیدا کرده و لزومی نداره که بپرسم اما وقتی ماجرا، توی چند تا سفربعدی هم تکرار شد کنجکاو شدم و از فرمانده حفاظت پرسیدم موضوع چسب زخم چیه!
چند تا سفر بود که پس از مراسم استقبال میدیدم بچههای حفاظت (ریاستجمهوری) دنبال چسب زخم برای دکتر میگردند: نخستین سفری که این مورد پیش آمد گفتم حتماً اتفاق خاصی افتاده که دکتر احتیاج به چسب زخم پیدا کرده و لزومی نداره که بپرسم اما وقتی ماجرا، توی چند تا سفربعدی هم تکرار شد کنجکاو شدم و از فرمانده حفاظت پرسیدم موضوع چسب زخم چیه!گفت : دکتر در طول مسیر هیچ موقع نمیشینه و درعین حال سعی میکنه با دست خودش هم نامههای مردمی اطراف ماشین رو جمع کنه و هم به احساسات مردم با دست دادن به اونها جواب بده وقتی هم ما دخالت میکنیم که مثلاً فاصله رعایت بشه از دست ما ناراحت میشه و اجازه نمیده چنین کاری بکنیم اما همیشه وقتی به آخر مسیر و جایگاه سخنرانی میرسیم میبینیم که دستهای دکتر از شدت فشار و ابراز احساسات مردم زخمی شده و داره خون میاد اخه هر کدام از مردم دوست دارن هرطورشده دکتر رو از نزدیک ببینند.
توی همین ابراز احساسات هم، مردم مشتاق ناخودآگاه ناخنهاشون به دست رئیسجمهور کشیده میشه و به دست دکتر کمی آسیب میرسه... سردار، هرچی از ابراز احساسات این مردم شریف میگفت کم گفته بود من خودم به چشم دیده بودم که چگونه ذوق و شوق خودشون رو نشون میدن،دربسیاری از سفرها بودند افرادی که حتی نتوانسته بودند نامه خودشون رو بهدست آقای رئیس جمهور برسونند اما خوشحال بودند وقتی دلیلش رو میپرسیدیم اینگونه میگفتن: «همین که رئیس جمهورمون به میان ما میاد و از نزدیک او رو میبینیم و او هم مشکلات ما رو از نزدیک میبینه برای ما کافیه...»
آخرالزمان
#قدرت نظامی ایران
#مستند
#یوفو