هر چند بر اساس مستندات غیر قابل دسترسی، صدها دلیل می توان برای این موضوع آورد اما در این یادداشت تنها هشت دلیل علنی و مستند ارائه می شود که نشان می دهد هاشمی رفسنجانی تاکنون هشت بار رد صلاحیت شده است.

چند روز قبل طی یادداشتی، به تحلیل بازی هاشمی رفسنجانی در دقیقه ۹۰ انتخابات پرداختم و نوشتم که هاشمی برای احیای خودش آمده نه رقابت و تن دادن به "نه" بزرگ مردم به او و سیاست های اقتصادیش که تورم ۴۹ درصدی را به دنبال داشت. اکنون فارغ از آن چه هاشمی در سر دارد، به مرور اجمالی عملکرد چند سال اخیر وی می پردازیم تا ببینیم آیا اساسا این چهره سیاسی، صلاحیت لازم برای حضور در رقابت انتخاباتی را دارد یا نه ؟ هر چند بر اساس مستندات غیر قابل دسترسی، صدها دلیل می توان برای این موضوع آورد اما در این یادداشت تنها هشت دلیل علنی و مستند ارائه می شود که نشان می دهد هاشمی رفسنجانی تاکنون هشت بار رد صلاحیت شده است.

 

۱ . عدم توان مدیریتی

هاشمی قطعا توان اداره کشور و به سرانجام رساندن وظایف عالی ترین مقام اجرایی کشور را ندارد و این موضوع امری بدیهی است، چرا که هاشمی در مرز هشتاد سالگی قرار دارد. سن بسیار بالای هاشمی هرگز به او اجازه نخواهد داد تا در قامت یک مدیر پرتحرک و پرانرژی، به بدیهی ترین وظایف یک مدیر اجرایی بپردازد. برای این که بتوانید چنین موضوعی را به خوبی تصور کنید، کافی است پدر بزرگ هشتاد ساله ای را به یاد آورید که قرار است دخل و خرج یک خانواده ده نفره را تأمین کند! قطعا توقع چنین وظیفه ای از کسی در چنین سن و سالی، توقعی بیجاست. جایگاه این فرد مشورتی است، کاری که در حال حاضر با تدبیر رهبر انقلاب درباره هاشمی و وجودش در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال تحقق است.

 

اما این فقط یک بُعد از ناتوانی مدیریتی هاشمی رفسنجانی است. او سال ها پیش وقتی میان سال بود با اعتماد مردم در رأس مدیریت اجرایی کشور قرار گرفت. هر چند در آن ایام، دولت تحت مدیریت او زحمات زیادی کشید اما کیست که تورم ۴۹ درصدی آن ایام که کمر مردم را شکست، به یاد نیاورد! و این در حالی است که این تورم به هیچ وجه محصول یک جراحی بزرگ اقتصادی نبود. سیاست های هاشمی در حوزه اقتصادی و مدیریتی، چنان شکاف طبقاتی ای ایجاد کرد که برای اولین و آخرین بار (تاکنون) در چند شهر کشور اعتراضات و آشوب های خیابانی نسبت به وضعیت معیشتی صورت گرفت که البته هیچ یک ریشه سیاسی نداشت. شاید همین یک دلیل کافی باشد برای عدم احراز صلاحیت کاندیدای مورد نظر در انتخابات یازدهم.

 

۲ . حمایت ضدانقلاب و جریان بیگانه

انتخابات نهم ریاست جمهوری در سال ۸۴ را هیچ کس از یاد نبرده. در آن انتخابات همه شاهد بودند که چطور جبهه ای از حامیان هاشمی رفسنجانی شکل گرفت. جبهه ای که یک سر آن در داخل و حتی از محترمین شهر مقدس قم قرار داشت و سر دیگرش در آن سوی مرزها و در حلقه های ضد انقلاب و بیگانه. حامیان آن روز هاشمی در داخل کشور، هر چند دلیل حمایتشان را سابقه و نزدیکی هاشمی با ارکان انقلاب می دانستند اما وقتی حمایت بیگانگان از هاشمی را دیدند و ستادهای غیرمتعارف او را در داخل کشور مشاهده کردند، تا خواستند بجنبد و پای خود را از خط حمایت از هاشمی عقب بکشند، صندوق های رأی را در برابر خود دیدند و آنجا بود که دیگر نمی توانستند کاری کنند. ای کاش حمایت و امید بیگانگان و ضد انقلاب به هاشمی، همان روزها در اذهان دفن می شد و به روزها و سال های بعد کشیده نمی شد،

اما چه می شود کرد وقتی هاشمی با نقشی که در فتنه سال ۸۸ بر عهده گرفت، نسبت بین خود و جریان بیگانه و ضد انقلاب را نه تنها از بین نبرد که آن را از قبل هم کمتر کرد. این روزها که بماند جای خود، وقتی رسانه های بیگانه را ورق می زنید، مهمترین خبر، اجماع عناصر ضد انقلاب و بیگانه در حمایت از هاشمی است و فایده ای که حضورش برای آنها دارد. جای امام راحل خالی وقتی پیش از این به صراحت بارها و بارها فرموده بودند: هرگاه دیدید دشمن و رسانه های او از شما تعریف و تمجید می کنند، در خودتان شک کنید و سوگمندانه هاشمی در راهی که برگزیده بود، شک نکرد با این که قرآن کریم هم به صراحت فرموده است: لن ترضی عنک الیهود و لن النصاری حتی تتبع ملتهم.

واقعا اگر کاندیدای دیگری تا این اندازه، حمایت بیگانگان از خود را به دنبال داشت، از سد شورای نگهبان می گذشت!؟

 

۳ . سوء استفاده های مالی در انتخابات سال ۸۴

حمزه کرمی از اعضای حزب منتسب به هاشمی رفسنجانی و از نزدیکترین یاران فرزند هاشمی در دادگاه بعد از فتنه سال ۸۸ می گوید: از سال 82 به توصیه محمد هاشمی رفسنجانی به سازمان بهینه سازی مصرف سوخت رفتم. وقتی وارد آن سازمان شده و شروع به کار کردم در خلال کار متوجه قصد حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات دور نهم شدم. کرمی ادامه داد: باید بگویم که در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت نیز مهدی هاشمی نقش موثری داشت. وی معتقد بود که انتخابات در ایران با پول بیت المال برگزار می‌شود و اعتقادی به هزینه شخصی برای انتخابات نداشت. لذا بنده با وی صحبت کردم و البته گوشزد هم کردم که استفاده از پول بیت المال در انتخابات جرم است ولی مهدی هاشمی نمی‌پذیرفت.

 

این متهم بازداشت شده در جریان حوادث اخیر ادامه می دهد: یک شرکت 500 میلیون تومان برای چاپ یک میلیون جلد کتاب پول دریافت کرده بود در حالی که تنها 25 هزار جلد کتاب شد و مابقی پول صرف تبلیغات مورد نظر مهدی هاشمی برای پدرش شد.

 

کرمی می افزاید: مهدی هاشمی معتقد به پولشویی بود. وی پول‌های را از سازمان بهینه سازی دریافت می‌کرد و آنها را مکررا به دلار و ریال تبدیل می‌کرد. وقتی دلیل این کار را از وی پرسیدیم، وی گفت که با این کار کسی نمی‌تواند منشاء پول‌ها را کشف کند.

 

وی اضافه می کند: با فشار مهدی هاشمی از سازمان بهینه سازی مصرف سوخت به منظور تبلیغات در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری برای پدرش یعنی آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی پول برداشت می‌شد و مهدی هاشمی پس از شکست پدرش در انتخابات به اقدامات خود ادامه داد و مابقی پول‌های باقی مانده و بدهکار شده خود را نیز به شرکت‌هایی که برای پدرش تبلیغ می کردند، پرداخت کرد.

 

این متهم دستگیر شده در جریان حوادث اخیر اظهار می دارد: مهدی هاشمی به این اقدامات خود در حالی دست می‌زد که که این پول‌ها باید صرف تبلیغات برای بهینه سازی مصرف سوخت صرف می‌شد نه تبلیغات برای پدر وی. پول‌هایی که وی برای تبلیغات در انتخابات دور نهم انتخابات ریاست جمهوری برای پدرش هزینه کرد (در سال 84 یعنی هشت سال قبل) معادل 2 میلیارد تومان بود."

 

این اعترافات که بسیاری از شواهد و قرائن دیگر، دلیل روشنی بر صحت آنهاست، نشان می دهد که متأسفانه هاشمی رفسنجانی به دلیل عدم توان مدیریت فرزندانش، در این دوره و قبل از آن در دوره مدیریت اجرایی کشور، تخلفات بسیاری توسط خانواده و اطرافیان وی صورت گرفته که حتی یکی از آنها برای رد صلاحیت افراد دیگر کافی است.

شاید ادعا شود که این موارد هنوز به اثبات نرسیده پس قابل استناد نیست، در پاسخ باید گفت با فرض پذیرش این اشکال، آیا همین میزان برای عدم احراز صلاحیت کافی نیست؟ آیا این امر حکایت از عدم توان هاشمی رفسنجانی برای مدیریت فرزندانش دارد؟

 

۴ . نوع نگاه درباره ولایت فقیه و عدم التزام عملی به آن

سوگمندانه باید گفت که عملکرد آقای هاشمی رفسنجانی - حداقل در ده سال اخیر -به روشنی حکایت از فاصله وی از رکن انقلاب اسلامی می کند تا جایی که اخیرا در جمع هواداران خود اعلام کرد که رهبر معظم انقلاب دیگر مانند گذشته به او اعتماد ندارد. شاید لازم نباشد که ما برای اثبات عدم التزام هاشمی رفسنجانی به ولایت فقیه، خود را به زحمت بیندازیم وقتی هنوز کمتر از چهار سال از فتنه سال ۸۸ و تفاوت عمیق عملکرد هاشمی با توصیه های و فرامین رهبری انقلاب در خصوص نحوه برخورد با آن کودتا در برابر ماست.

 

اما واقعا چرا اینگونه است؟ شاید این مشکل به نوع ساختار ذهنی هاشمی از نظام اسلامی بر می گردد. ظاهرا در منظومه فکری ایشان، نظام جمهوری اسلامی مترادف با حضور یک فقیه جامع الشرایط در رأس آن نیست یا حداقل این موضوع به اندازه ای که در قانون اساسی و تفکر امام راحل پیش بینی شده بود نیست. این نکته را از آن باب یادآور می شوم که ما در عملکرد وی چنین تقیدی را حس نمی کنیم. حتی هاشمی خود یکبار این موضوع را به زبان آورده است آنجا که وقتی درباره آینده دانشگاه آزاد با دیگر اعضای هیأت امنای دانشگاه آزاد به بحث نشسته بود. هفته نامه 9 دی پیش از این در شماره 7 خود (30 بهمن 89) سندی را منتشر ساخت که برگرفته از یک فایل صوتی بود. در ادامه، ابتدا خلاصه اي از اين جلسه و سپس به دليل اهميت مطالب طرح ‎شده، عين مذاكرات طرح‎شده در آن فایل صوتی را نقل می کنیم.

 

هيأت امناي سابق دانشگاه آزاد در جلسه تاريخ 7 اسفند 87 در خصوص موضوع وقف اموال دانشگاه آزاد و تغيير اساسنامه آن تشكيل جلسه مي دهد. در اين جلسه، هاشمي رفسنجاني ابتدا در خصوص ارسال اساسنامه پيشنهادي در دست بررسي خودشان به شوراي عالي انقلاب فرهنگي و همچنين ارسال كامل يا ناقص آن براي مقام معظم رهبري، از اعضا نظرخواهي مي كند و هريك از اعضا، نظر خود را عنوان مي‌كنند. ميرحسين موسوي بين حاضرين بيش از ديگران نگران موضوع وقف دانشگاه آزاد است، بنابراين پيشنهاد مي كند كه وقف اموال در اساسنامه نيايد؛ بلكه اول وقف شود و بعدا اساسنامه پيشنهادي براي رهبري ارسال شود تا وي در برابر عمل انجام‎شده قرار گيرد! برخي از اعضا در مذاكرات خود از اين كه سازمان اوقاف بتواند نسبت به اين وقف اشرافي پيدا كند، احساس نگراني مي كنند و حتي يكي از اعضا خطاب به هاشمي مي گويد: "شما بايد با آقا صحبت كنيد حتماً توليت دانشگاه آزاد مثل خيلي چيزهاي كوچك‌تر از اين، زير نظر ولي فقيه باشد و نفرات آن را هم مجمع تشخيص مصلحت، شوراي نگهبان و... يعني افراد هيات موسس را هم ولي فقيه زمان مشخص كنند، در اين صورت از شمول كار هم بيرون مي‌آيد ".

 

اما ادامه بحث در مشروح مذاكرات: هاشمي می گوید: "نه من با اين موافق نيستم، اگر بدهيم به اختيار ولايت فقيه، خيلي آسان مثل بقيه جاها در مسيرهايي مي‌افتد كه نمي خواهيم(!) مثل بنياد مستضعفان و تبصره 82 مي شود؛ آنها هم اموال‌شان كمتر از دانشگاه آزاد نيست. آن‎وقت آدم نمي‌داند چه اتفاقي ممكن است بيفتد ..."

 

در اين بين، هاشمي پيشنهاد يكي از اعضا را كه گفته بود: (در صورت فوت كليه يا اكثريت اعضاي مؤسس در يك زمان، ولي فقيه تصميم گيري كند و اين مسئله در اساسنامه گنجانده شود)، رد كرده مي‌گويد: "ولي فقيه خوب است؛ ولي اشكالش اين است كه بعداً اگر نظام ما ولي فقيه نداشته باشد، اگر ما بخواهيم وقف ابدي باشد كه نمي‌شود بگوييم ولي فقيه؛ ممكن است نظام ما ولي فقيه نداشته باشد ... تعدادي علي البدل داشته باشد كه در صورت حادثه جايگزين شود ".

 

بر اساس فایل صوتی که هاشمي در پايان در حالي كه در ابتداي جلسه اعلام كرده بود در ديدار خصوصي با رهبر انقلاب، ايشان به وي فرموده‌اند شوراي عالي انقلاب فرهنگي در جريان جلسه فوق قرار گيرد، بدون توجه به آن توصيه مي‌گويد: "ما خبر اين جلسه را نبايد منتشر كنيم چون من به آقاي خامنه‌اي گفته‌ام ما در اين جلسه مي‌خواهيم تصميماتي بگيريم و بعد آن را به شوراي عالي انقلاب فرهنگي بدهيم. اگر خبر اين جلسه را منتشر كنيم و مصوبات را به شورا ندهيم، خوب نيست، بنابراين خبر اين جلسه را ندهيد ".

 

اكنون چند سؤال جدي مطرح است كه آقاي هاشمي به عنوان کاندیدا امروز و رييس مجلس خبرگان دیروز بايد به آنها پاسخ دهد

هاشمي رفسنجاني آن روز در حالي كه در رأس مجلس خبرگان قرار داشت و بايد مدافع پر انرژی اصل ولايت فقيه می بود، چگونه احتمال مي دهد شايد روزي نظام ما ولي فقيه نداشته باشد؟ آيا اساساً نظام بدون ولايت فقيه، اسلامي و مشروع خواهد بود، حتی اگر جمهوری اسلامی باشد؟ چگونه است که هاشمي رفسنجاني دانشگاه آزاد را هميشگي مي داند ولي ولايت فقيه را نه؟ كدام نظام مدّ نظر هاشمي است كه ولي فقيه ندارد؟

 

شايد گفته شود اين ادبيات هاشمي سهو لسان بوده و نه اعتقاد قلبي او؛ اين احتمال، هرچند ممكن است اما بررسي مواضع هاشمي قبل از فتنه 88 تا امروز به همگان ثابت مي كند كه اين کلمات سهو لسان نيست بلكه نشان از تغيير نگاه هاشمي به اين مقوله دارد. با اين حساب بايد پرسيد در اين صورت آيا واقعاً هاشمي رفسنجاني باز هم می تواند صلاحیت حضور در انتخابات را داشته باشد؟ سستي در اعتقاد به ولايت فقيه چگونه با چنين جايگاهي تطابق دارد؟

 

در قسمتي از جلسه، هاشمي دليل مخالفت خود با پررنگ شدن نقش رهبري در سرنوشت دانشگاه آزاد را اين‏گونه اعلام مي كند كه در اين صورت دانشگاه مي افتد در مسيري كه ما نمي خواهيم! ايشان بايد توضيح دهد: اين چه مسيري است كه رهبر انقلاب مي خواهد و هاشمي نمي خواهد؟ هاشمي در بخش ديگري مي‌گويد: رهبري ملاحظاتي دارند كه معلوم نيست ما بتوانيم اعمال كنيم، مانند عزل و نصب رؤساي دانشگاه‌ها! مگر رؤساي دانشگاه آزاد قرار است چه ‎كساني باشند كه تغيير آنها غيرممكن نشان داده مي شود؟ به دنبال چه افرادي هستند كه مخالفت ولي فقيه را در پي خواهد داشت؟

چرا هاشمي رفسنجاني از اعضاي جلسه مي خواهد مشروح مذاكرات اين جلسه منتشر نشود؟ خود او در ابتدا نظر رهبري را مبني بر لزوم اطلاع اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي بيان مي دارد و در پايان به‏ خلاف آن دستور مي‌دهد.

 

قطعا یکی از مهمترین دلایلی که اعضای محترم خبرگان رهبری را برای رأی "نه" به هاشمی ترغیب کرد، همین موارد و نوع نگاه وی به اصل ولایت فقیه بود.

گفتنی است که این نوار صوتی از جمله اسنادی بود که مهدی هاشمی در آبدارخانه ساختمان هیأت امنای دانشگاه آزاد جاسازی کرده بود و به دست سربازان گمنام امام زمان کشف شد.

 

5 . نامه بدون سلام و السلام خطاب به رهبری

قطعا چهره های ریزی مانند خاتمی، کروبی، بهزاد نبوی، تاج زاده، موسوی خوئینی ها و ... را نمی توان شاه کلید فتنه سال 88 دانست. چرا که همه این عناصر در فتنه ده سال قبل از آن هم بودند. آیا فتنه 18 تیر سال 78 کار عناصری غیر از این افراد بود؟ آیا مگر غیر از این است که جلسات طراحی این فتنه با مدیریت مصطفی تاج زاده بر روی قایقی در پشت سد کرج برگزار می شد تا به زعم آنها از تیررس هرگونه شنودی در امان باشد؟ این جماعت در سال 78 هم می خواستند فتنه ای بمانند فتنه سال 88 اجرا کنند اما نتوانستند، چرا ؟ چون هاشمی آن روز، مغبوض این جریان بود و هرگز به تکیه گاه شدن این افراد تن نداد اما ده سال بعد، وقتی هاشمی در بغض "نه" مردم می سوخت، برای انتقام از شکست سال 84 حاضر شد تا تکیه گاه این جریان شود.

شیپور آغاز فتنه سال 88 را باید نامه سرگشاده "بدون سلام و السلام" هاشمی دانست که چند روز قبل از انتخابات منتشر شد، نامه ای که هاشمی در آن از دود آتش خشم احزاب خبر داده بود و روز انتخابات همسر هاشمی آن را علنی تر گفت. شاید به همین دلیل بود که وقتی چهار نهاد امنیتی در همان ایام به بررسی ریشه های فتنه سال 88 مأمور شدند، همگی به یک جا رسیدند!

 

6 . تریبون نماز جمعه مهم تر است یا تریبون ریاست جمهوری

در فتنه سال 88 هاشمی رفسنجانی آنقدر بر طبل فتنه کوبید که دشمن را به طمع انداخت. مواضع هاشمی در فتنه سال 88 نقش تنفس مصنوعی برای فتنه گران را داشت، آنها با تکیه بر هاشمی، همان اهداف براندازنه ای را دنبال کردند که عَلمش را در 18 تیر سال 78 برافراشته بودند اما باز چه می توان کرد، وقتی لجاجت و کینه از رقیب انتخاباتی ای که هاشمی در سال 84 از او شکست خورده بود، او را به آنجا کشاند که کف و سوت دشمن در تشویق از مواضع هاشمی را نبیند! بنابر اصل ولایت پذیری، قاعدتا باید بعد از خطبه های نماز جمعه رهبر معظم انقلاب، دیگر هیچ ساز ناکوکی از تریبون نماز حمعه شنیده نمی شد، اما هاشمی دقیقا بیست و شش روز پس از شنیدن توصیه های راهبردی رهبر انقلاب در کور کردن فتنه دشمنان قسم خورده انقلاب، سخنانی را در نماز جمعه تهران ایراد کرد که دشمنان امام و انقلاب را به وجد آورد. طمع دشمن بر هاشمی به جایی رسید که برای اولین بار رسانه های بیگانه نه تنها مخاطبان خود را به حضور در نماز جمعه ترغیب کردند که آموزش قرائت نماز جمعه هم از این رسانه ها پخش شد! با این همه، هاشمی رفسنجانی تاکنون بارها و بارها اعلام کرده که رهبر معظم انقلاب را فصل الخطاب می داند اما راه حل برون رفت از بحران بعد از انتخابات را راهکارهای ارائه شده خود در نماز جمعه می داند! و دقیقا به همین دلیل بود که خطبه نماز جمعه هاشمی در 26 تیرماه سال 88 ، آخرین نماز جمعه وی تاکنون بوده است.

اکنون باید از شورای محترم نگهبان پرسید: وقتی هاشمی رفسنجانی به حق، در طول سه سال گذشته صلاحیت استفاده از تریبون نماز جمعه را نداشته، چطور می تواند صلاحیت استفاده از تریبون کاندیدای ریاست جمهوری را داشته باشد؟!

 

7 . حرف های اهل خانه یا حرف صاحب خانه !

همه می دانند که خانواده هاشمی رفسنجانی یک از اصلی ترین ارکان فتنه و کودتای سال 88 بوده اند. از عفت مرعشی همسر هاشمی گرفته تا فائزه و مهدی که بی شک نقش عملیاتی بر عهده مهدی هاشمی بود، برای همین هم وقتی دست قانون به یقه مهدی نزدیک شد، با اشاره پدر، بیش از سه سال به لندن پناه برد!

 

همین چند روز قبل بود که وقتی عفت مرعشی، مادر مهدی هاشمی رفسنجانی برای شرکت در نخستین جلسه دادگاه پسرش رفته بود، با اشاره به حضور هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات ادعا کرد: "حاج آقا مطمئناً وارد عرصه انتخابات نمی‌شود." وی خاطرنشان کرد: "انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها (نظام جمهوری اسلامی ایران) کاری دارد که رأی‌ها را عوض کنند." قطعت هر دو ادعای همسر وی کذب و غیر واقعی است همانطور که بخش اول ادعای وی غلط از آب درآمد. ولی این اولین بار نبود که همسر هاشمی چنین بی محابا همصدا با ضد انقلاب و بیگانگان، نظام اسلامی را متهم می کرد. چرا که پیش از این در سال 88 نیز وقتی رأی خود را به موسوی داد، در پاسخ به این سئوال که اگر موسوی انتخاب نشود، نظرتان چیست، در برابر دوربین های در حال فیلمبرداری گفت: " اگر موسوی رأی نیاورد یعنی تقلب شده و مردم باید به خیابان‌ها بریزند."

 

در همان ایام نیز هر جا فتنه گران در حال آشوب و بلوا بودند، اعضای خانواده هاشمی بویژه چهره ای مانند فائزه هاشمی در حال خوردن ساندویچ بود! این ساندویچ ها وقتی مزه خاص تری می یافت که همزمان با ایراد شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه، فرزند هاشمی، لقمه ها را زیر پل کالج به دندان می کشید. شاید بگویید جرم فرزند و همسر را که نباید به پای پدر و همسر نوشت! بله اما آیا جز این است که این سخنان و مواضع عفت و فائزه، بازنشر مواضعی است که آنها از بزرگترشان در خانه شنیده بودند! واقعا آیا جز این است؟ بویژه که بزرگتر خانواده هرگز حاضر به اعلام برائت نسبت به این ادعاهای اهل خانه نشد! و اما درباره نقش مهدی که باید فصل جداگانه ای به آن اختصاص داد.

 

8 . چرا هاشمی رفسنجانی محاکمه مهدی را محاکمه خودش می داند

هاشمی بارها گفته بود که من از مهدی خواستم تا به انگلیس برود و هر وقت بگویم او برمی گردد، هاشمی همیشه تمام قد از مهدی حمایت کرده است و حتی یک لحظه نتوانسته عاقبت مهدی را جدا از عاقبت خودش بداند، حتی برای یک لحظه نتوانسته مانند آیت الله خزعلی، از عملکرد فرزندانش بویژه مهدی اعلام برائت کند! چرا ؟ چون هاشمی مهدی را آیینه خودش می بیند. برای همین محاکمه مهدی را نیز محاکمه خودش می بیند.

 

مهدی هم البته کم نگذاشته و بارها و بارها اعلام کرده که پدر در جریان فعالیت های او هست. آخرین بار از این رابطه پر رمز و راز چند ماه قبل رونمایی کرد، وقتی فایل صوتی ای از مهدی هاشمی رفسنجانی در رسانه های مجازی منتشر شد که در گفتگویی با یک عنصر فراری ضد انقلاب، از تقسیم کار بین خود و پدرش سخن گفته بود. مهدی هاشمی در این گفتگوی تلفنی که البته بعدها چند نمونه تندترش هم منتشر شد، اعلام می کند:

 

"من گفتم به شما (ضد انقلاب مستقر در خارج) شماها باور نکردید، این اشتباهی که شما در دوم خرداد کردید و اقای هاشمی را از خاتمی جدا کردید، این دفعه هم شما دعوا راه انداختید. همان دوم خرداد که (اصلاح طلبها) به ما فحش دادند ما گفتیم هدفمان مشترک است و دعوا راه نینداختیم. ما می توانستیم اما تفاهم کردیم که همه نیروها باید متحد بشویم و جلوی نظام بایستیم، استراتژی ما از روز اول همین بوده است ." وی در ادامه ضمن توهین به ارکان نظام و عصبانیت از شکست در مقابل مردم اظهار می کند: "هنوز هم معتقدیم باید به رهبری فشار آورد. این هزینه اش از همه چیز کمتر است. من در آن ور (ایران) که بودم، در بین اطلاعاتی ها زندگی کرده ام. اطلاعاتی ها در هر گروه (ضد انقلاب) نیرو دارند و بینشان اختلاف می اندازند و نمی گذارند متحد بشوند. شما الان نگاه کن ! اپوزیسیون شده 300 گروه ! باید به آنهایی که در داخل کشور در حال جنگ (فتنه) هستند کمک کرد، الان بار بر دوش آنهاست."

 

مهدی هاشمی می گوید : "ما داریم رو بازی می کنیم ، من با بی بی سی و اینها نمی توانم مصاحبه کنم چون در ایران این کار جرم تعریف شده است. حرف هایی که ماها می زنیم حرف هایی که بابای من زد، از همه حرف های اقایون (اصلاح طلب) تندتر بوده است! ما تقسیم کار کرده ایم هر کسی کار خودش رو می کند. بابا کار خودش رو می کند. اینها به من گیر داده اند چون می خواهند وظیفه اصلی ام را انجام ندهم. وظیفه من به عنوان مهدی هاشمی این نیست که رسانه های خبری را کنترل کنم. من وظیفه ای برایم تعریف شده که آن را انجام می دهم … دعوای من با بابا اینست که ما باید تهاجمی تر بشویم با اینها . "

 

مهدی هاشمی می گوید: "من خودم را می گویم فائزه رو نمی گویم. من وظیفه ام چیز دیگری بوده است. کارهایی که من کرده ام صد برابر بدتر از سخنرانی های شماهاست و نظام هم می داند که من دارم چه کار می کنم و اینها هم می دانند اخلال هایی که در زمان رفتن رییس جمهور ایران ( آقای احمدی نژاد ) به سازمان ملل ایجاد شد توسط من بوده است و این مساله حتی به تاج زاده و بهزاد نبوی و رضا خاتمی و اینها هم بر خورده است! من خبر دارم. من هم نگفتم کار ما بوده و وارد این بازی نشدم ولی طرف های من می فهمند که من کی هستم و می فهمند من دارم چه کاری علیه نظام می کنم و با من بد هستند "

 

وی در ادامه با اشاره به مصاحبه هایش با رسانه های بیگانه ادعا می کند :"من با بی بی سی مصاحبه کنم خیلی کارهای دیگر را نمی توانم بکنم و الان از ایران از بالا و پایین کشور با من ارتباط دارند و من اگر فردا با بی بی سی مصاحبه کنم اینها دیگر نمی توانند با من ارتباط داشته باشند. بازی من آنطوری نیست که شما بتوانید بفهمید. اینکه من الان بخواهم رو بازی کنم خیلی زود است. البته من حرفهای شما را قبول دارم که اقای هاشمی باید فتیله را بکشد بالا. ماها هیچ امتیاز عملی الان نمی توانیم از رهبری بگیریم و خیالت راحت باشد نظام هیچ امتیازی الان به ما نمی دهد "

 

گفتنی است منتشر کننده این فایل (نیک آهنگ کوثر، ضد انقلاب فراری) در ذیل این دو فایل صوتی که در مجموع 20 دقیقه است، تاکید کرده بیست فایل صوتی در اختیار دارد و ۱۸ مورد دیگر را نیز به زودی منتشر خواهد کرد.

 

اکنون سئوال اساسی از فقها و حقوقدانان شورای محترم نگهبان این است که آیا اگر فرزند یک کاندیدای دیگر چنین جملاتی را بر زبان آورده بود، می توانست از سد شورای نگهبان بگذرد؟ آیا اگر کاندیدای دیگری غیر از هاشمی رفسنجانی چنین پرونده ای داشت، می توانست احراز صلاحیت شود؟ شورای نگهبان قطعا به مرّ قانون عمل خواهد کرد چون ما به آن اعتماد داریم و بر اساس مرّ قانون، اگر فتنه گران کوچکی مستحق رد صلاحیت باشند - که به حق نیز رد شده اند - رأس فتنه 88 صد برابر بیش از آنها مستحق رد صلاحیت یا حداقل عدم احراز صلاحیت است. بنابر این چرا هاشمی باید از این فرصت در راستای فتنه ای دیگر بهره ببرد؟

 

تکمله: این هشت بند اگر برای "رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی کافی نباشد – که هست – قطعا برای عدم احراز صلاحیت وی کافی است./حجت الاسلام رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی

منبع: هفته نامه 9 دی