مشهد- استاد حاج حيدر رحيم‌پور ازغدی

در آن روزهاي سخت دهه‌ی 70 و در شرايط نااميدكننده‌اي كه بيراهه رفتن جناح راست، ميدان حمله به انقلاب اسلامي را براي شاخه چپ‌نما كه راست‌گراتر از آنان بودند، آماده ساخته بود و چپ‌هاي ليبرال شده و شرمنده در دوره‌ی دولت گذشته، در پي آن بودند كه با شبه‌انقلابي مخملين و به سبك امريكايي، خط رهبري را كور كنند و هر روز به شكلي با پنجه‌هاي تخريب از درون دستكشي مخملي بر سر ارزش‌هاي انقلاب اسلامي و انقلابيون مي‌كوبيدند و راستي‌ها، همه وا داده و منكوب و ميخكوب زمين شده بودند، گروه‌هايي غالباً از دانشجويان و طلاب، به ياري ارتباطي ايماني، هماهنگ گرديدند و دگربار پرچم «عدالتخواهي اسلامي» و فرهنگ انقلابي را در شرايطي بس دشوار و پرخرج و تلفات‌بار كه هنوز هم چوبش را مي‌خورند، به‌پا داشتند.

آري ابوذر صفتاني كه در آن دوران با منطق سلمان پاك، در شرايطي كه انقلاب از هر دو سوي، محاصره شده بود، وارد ميدان پُر از مين شدند كه چپ و راست، آن را چيده بودند و بانگ عدالتخواهي و بازگشت به اصول انقلاب را سر دادند و فضايي ساختند كه سراسر كشور را به تدريج گرفت و در آن گفتمان ارزشي و انقلابي، انتخابات ورق خورد و رئيس‌جمهوري عدالتخواه، دگر بار پرچم امام و رهبري را به انتخاب مردم هوشيار و تحت تأثير آموزه‌هاي رهبري، بر سر دست گرفت و به رياست جمهوري برگزيده شد.

 

گرچه من در دوره‌ی نخست، قاليباف را حمايت كردم زيرا ايشان را از نوجواني مي‌شناختم و پيش از انقلاب و سپس در دوران جنگ و دوران رياست نيروهاي انتظامي، مديريت موفق او را ديده بودم و از احمدي‌نژاد، هيچ سابقه و شناختي نداشتم، ليكن در دوره‌ی دوم با همه قدرت، كمر همت به تبليغ براي احمدي‌نژاد بستم و علي‌رغم قدرداني از تلاش‌هاي رضايي در دوره‌ی‌ جنگ و سوابق برخي ديگر، در اين انتخابات كه در پيش است نيز قاطعانه و بدون هيچ ترديدي از تداوم رياست جمهوري احمدي‌نژاد دفاع مي‌كنم و ترديدي هم ندارم كه نيروهاي صادق انقلاب و افكار عمومي ملت، احمدي‌نژاد را با اكثريتي قاطع، برخواهند گزيد. برخي از دلایل من براي گزينش ايشان اينهاست كه اگر منتقدان او نيز عادلانه قضاوت كنند، مي‌پذيرند:

 

احمدي‌نژاد، تنها كسي است كه همه‌ی تعارفات را با همه، به كناري نهاد و شهامت آن را داشت كه با زر و زور و تزوير، در اُفتد و بكوشد تا سوبسيد و زكات، رنگي را كه 30 سال است به مستكبران و اغنياء مي‌دهيم، تبديل به زكات اسلامي كند تا برخي را به نيازمندان حقوقي بپردازد و بقيه را خرج منافع ماندگار عمومي جامعه كنند.

 

من 2 صحنه را از دوران 2 رئيس‌جمهوري به نمايش مي‌كشم. در دوران دولت قبل، هنگامي در بانك نشسته بودم كه مشاهده كردم رئيس بانك به كسي تلفن مي‌زند كه شما يك ميليارد تومان اعتبار داريد، چرا برداشت نمي‌كنيد؟ و طرف از آن سوي تلفن، ناز و غمزه مي‌كرد و منت مي‌گذاشت كه همين روزها مي‌آيم و پول‌ها را مي‌برم! و در همين لحظه دختر و پسري جوان را ديدم كه با ترس و لرز، وارد دفتر ايشان شدند و همان رئيس بانك، حتي اجازه سخن گفتن به آنان را نداد و با سردي و تحكم گفت: پاسخ تقاضاي وام شما از تهران نيامده است! پرسيدم اينان چه گرفتاري دارند كه اين همه مضطرند؟ پاسخ داد هيچ! 100 هزار تومان وام ازدواج مي‌خواهند و اين كارها براي ما دردسرآفرين است. من بر خود لرزيدم و حتي وقتي به رئيس بانك گفتم الساعة 100 هزار تومان از حساب من برداريد و به ايشان بدهيد، خنديد و گفت: چرا براي خود، درد سر مي‌سازي؟! و اما در دوران رياست جمهوري احمدي‌نژاد چه اتفاقي افتاد؟!

 

يك سالي بود كه در حد بخور و نمير به 6 دختر 14 تا 22 ساله‌ی يك خانواده‌ی‌ روستايي كه پدرشان از دنيا رفته و خانه و اثاث‌اشان همه سوخته بود، كمك‌ مي‌كردم ليكن پس از مدتي ديگر به سراغم نيامدند تا آنكه پس از چندي با لباس‌هاي نو و ترگل و ورگل آمدند و چون از وضع‌شان پرسيدم، گفتند: از اين پس، رئيس و پناه ما احمدي‌نژاد است و ما ديگر نيازي به شما نداريم. آمده بودند تشكر كنند و مرا به مجلس عروسي دعوت كنند. زيرا دولت احمدي‌نژاد به 6 نفرشان يك ميليون و 500 هزار تومان با تبديل سوبسيد به زكات اسلامي، وام داده بود و تقاضاي خانه‌سازي براي آنان هم پذيرفته شده بود، 2 نفرشان به ياري جهيزه‌اي كه داشتند، عروس شده و مي‌خواستند وام ازدواج هم بگيرند تا گاوي بخرند و بتوانند چون پدرانشان، دگر بار شير و ماست سالم بخورند. كساني كه تورم واصله طبقاتي را چماق عليه دولت كرده‌اند، مشكل‌شان بي‌خبري و يا غرض‌ورزي است، زيرا اولاً اگر قرار مقايسه باشد، بايد ايران ديروز را با عربستان ديروز كه هر دو متمايل به امريكا بودند، مقايسه كرد و ايران امروز را مثلاً با كوبا يا ساير كشورهاي مبارز كه درگير انواع مشكلات مي‌باشند. ديگر آنكه منتقدان، چگونه نمي‌فهمند كه بحران و تورم امريكا و اروپا امروز از تورم ايران بيشتر است؟! و چگونه نمي‌بينند در روزگاري كه امريكایيان دگربار گروه‌گروه چون سرخپوستان، آواره و چادرنشين مي‌شوند و پدران از گرسنگي، دخترانشان را مي‌كُشند، دختران روستايي ايران، به سرعتي باور نكردني، صاحب خانه‌هاي باورنكردني مي‌شوند؟ در هر صورت اگر انساني منصفانه بينديشد اين آشكار است كه علي‌رغم تحريم‌ها و محاصره‌ها و فشارهاي اخير، در اين شرايط روز، اقتصاد امروز ايران در مقايسه با اقتصاد جهان از (همه‌ی دوران پس از انقلاب) بهتر است. اما نقدهاي بي‌رحمانه‌اي كه پيرامون سياست داخلي مي‌شود، از چند جهت است:

 

الف) اينكه غرب در هر كشوري در جهان و پس از هر انقلابي، بسيار متهورانه، 2 حزب چپ و راست را مي‌آفريند كه چون 2 شاخه پلاخاني، دسته آن در كف سنگپران اصلي است و من نمي‌دانم چگونه هر دو با نفوذي كه از قبل، در ادارات داشته و دارند، اين هر دو شاخه در يك شاخه، جمع شده و در دوران احمدي‌نژاد، همه در كنار يكديگر نشسته و اختلافات صوري قديمي را كنار گذارده و هماهنگ براي مبارزه با احمدي‌نژاد، كارشكني مي‌كنند؟ و احمدي‌نژاد بر اين ماجرا آگاه است و از همان ابتدا بارها گفت كه اگر كساني در ادارات، مردم‌آزاري كنند، گوششان را مي‌كِشَم.

 

من علي‌رغم آنكه بيشترين صدمه اقتصادي شخصي را شاهد بودم ولي به احمدي‌نژاد و اراده‌ی اصلاح و خدمت به خلق در او ايمان دارم. علي‌رغم آنكه دشمني‌هاي داخلي، او را از پرداختن به اصلاح عميق در داخل، مانع مي‌شود ولي يقين مي‌دانم كه در دوره‌ی دوم رياست جمهوري، او به‌گونه‌اي باور نكردني به اصلاح اداراتي كه دشمنان در دهه‌هاي پيش براي ما ساخته‌اند، خواهد پرداخت. به سياست داخلي بنگريد و به ياد آوريد كه ديروز شهداي ما را مرده مي‌شماردند و اجازه نمي‌دادند چون سربازان فداكار جنگ‌هاي جهاني در اماكن حساس، دفن كنند و تشويق بي‌عفتي و بي‌حجابي در دولت پيشين، به مراتب خطرناك‌تر و پيچيده‌تر از دوران رضاخاني بود و امروزه جبران آن سياست‌هاي غير اخلاقي و اباحه‌گرانه كار آساني نيست. تحقير ارزش‌هاي ديني و انقلابيون در دوره‌ی قبل و عزت بازيافته‌ی امام خميني در دوره‌ی‌ جديد، از كسي پنهان نيست. احمدي‌نژاد در تغيير سياست داخلي بسيار موفق بوده است، چنانچه در سياست خارجي، امروز امريكا و اسرائيل چندين قدم عقب‌‌تر و ما چندين قدم جلوتر هستيم و اين پيشرفت چيزي نيست كه كسي نتواند درك كند.

 

آنچه امروز مي‌شود، با آن چه در دوره‌ی رئيس جمهور قبلي ايران مي‌شد زمين تا آسمان، متفاوت است. ايران منفعل و شرمنده كه از صلابت انقلابي و اصول امام خميني، فاصله گرفته بود، امروزه دوباره، اميد انقلابيون جهان شده است. در مسائل داخلي نيز بسياري از مشكلات امروزي كه بر احمدي‌نژاد خرده مي‌گيرند، كار برخي از چنين خرابكاران داخلي است. تفاوت سطح فرهنگ انقلاب و مفاهيم ارزشي در دوره‌ی قبل و دوره‌ی‌ كنوني، نياز به پرسش و پاسخي ندارد زيرا همه مي‌دانند كه اندك‌اندك فرهنگ انقلاب تا آنجا آسيب ديده بود كه بسياري مي‌گفتند بياييد به جاي نيايش در مساجد به ميدان‌ها برويم و دسته‌جمعي مرد و زن دست‌افشاني شادي كنيم كه دوران غم و غصه گذشت و تا آنجا به پيش رفته بودند كه دفاع مقدس را مصيبت و اشتباه مي‌دانستند و شهيدان را مرده مي‌خوانند و خود، از صداي امريكا، مصاحبه‌ی يكي از سران دوم خردادي را با راديو امريكا شنيدم، مجري مي‌پرسيد شنيده‌ايم كه مي‌خواهند مرده‌ها را از بيابان‌ها به گردشگاه‌ها و دانشگاه‌ها بياورند تا مردم دوباره اطراف قبرها بنشينند و گريه كنند. چرا مردم اجازه چنين كارهايي را به اين گروه مي‌دهند؟ و سخنگوي دوم خرداد مي‌گفت: ما هنوز نگذاشته‌ايم.

 

پيرامون فاصله‌هاي طبقاتي چه مي‌گويند؟ عجيب است كه قشقرق جناح‌هاي زر و زور و تزوير را پيرامون تبديل سوبسيد به زكات اسلامي كه بايد بخشي به نيازمندان پرداخت گردد تا رفع نياز كنند و برخي خرج مصالح عمومي گردد، مي‌شنويم. در كشوري كه وضع آنچنان شده بود كه ديگر به جز اندكي رانت‌خواران و رشوه‌خواران و رباخواران، كس ديگري امكان خريد خانه نداشت و اينك مي‌بينند كه هر روز صدها مستضعف كه تصور خانه‌دار شدن را هم نمي‌كردند، به چه آساني خانه‌دار مي‌شوند و هر لحظه كم شدن‌ فاصله‌ها را مي‌بينيم. مخالفان توزيع ثروت، از اين گله مي‌كنند كه اگر سهم زكات درماندگان و فقيران را به آنها بدهيم، آنان پولدار مي‌شوند و مي‌توانند رفع نياز كنند و آنگاه تورم ايجاد مي‌شود! ولي اگر اعيان و اشراف، پول بانك‌ها و سوبسيدها را مصرف كنند، اقتصاد علمي است! در هر صورت من با در نظر گرفتن كارهاي بزرگ و نيمه كاره‌ی احمدي‌نژاد بر آنم كه بايد به او كمك كرد و انتقاد نيز كرد اما هر گونه ايجاد مزاحمتي در انتخاب آينده ايشان برخلاف مصلحت انقلاب اسلامي و نياز مملكت است.